واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۵
![رضا بردستاني 1 (49).jpg](http://media.isna.ir/content/1+%2849%29.jpg/2)
یک فعال فرهنگی با انتقاد از برخی عزل و نصبهای دولت قبل، گفت: دولتی که شعار خود را تدبیر و امید انتخاب کرده است، بد نیست تا برخی خلأهای رفتارهای اینچنینی را بررسی کند و با کمک مجلس به رفع معایب احتمالی بپردازد. رضا بردستانی در یادداشت ارسالیاش به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با عنوان «شادمانی اصحاب قلم، اندیشه و پژوهش از بازگشت استاد مهدی محقق» نوشته است: «بازگشت به فروردین 1389 و کنکاش در چراییِ برکناری استاد فرزانه دکتر مهدی محقق از ریاست انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شاید این روزها دیگر چندان مهم نباشد، اما بازگشت ایشان موجی از شادی و امید را رقم زده است و قطعاً بنا به روحیه پژوهشمحور و علماندیش ایشان منتظرِ تبعات و ثمراتِ پُرخیر و برکتی خواهیم بود. نه میدانیم و نه میخواهیم بدانیم از فروردین 1389 تا این لحظه چه اتفاقاتی در انجمن افتاده است، به خوبی و بدی اقدامات هم کاری نداریم، قصد به نقد و چالش کشیدن سیستم مدیریتِ اعمالشده طیِ مدت زمان مذکور هم از این نگارش برنمیآید، اما آنچه مهم است، ریشهیابی این برکناریها و دوباره بازآوردنهاست، آن هم در مجال و مأوایی که علم، اندیشه، پژوهش و فرهنگ نخستین و تنها ذینفع و ذیضررِ آن است. بپذیریم یا نپذیریم، در رفتن و آمدنِ دکتر مهدی محقق نخستین مقامی که میتوانسته است مؤثر باشد ریاست محترم قوه مجریه است. حال احمدینژاد به چه اندازه در این جابهجایی نقش داشته است و یا بنا به چه عامل یا عللی تصمیم به عزلِ دکتر محقق و نصبِ ادبی گرفته شده است؟ با مراجعه به اساسنامه انجمن متوجه میشویم ریاست عالیه آن با شخصِ ریاست محترم جمهوری است و نفع و ضررِ این جابهجایی متوجه همان کسی است که مسؤولیتِ خودرا تفویض میکند. مشابه همین اتفاق در سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران رخ داد و علیاکبر اشعری با دلخوری از نبود توجه به آن نهاد مهم و نوعی کمتوجهیِ عامدانه و عالمانه عطای آن را به مدیریت بعدی بخشید و دیگر تقریبا هیچ مسؤولیت اجراییِ دولتی را جز نظارت بر پروژه عظیمِ باغ کتاب و فعالیتهایی از جنس کتاب و فرهنگ نپذیرفت. در اینجا نیز با مطالعه اساسنامه میبینیم تفویضِ اختیار با نظرِ مستقیم رییس جمهور صورت میپذیرد و در این دو موردِ خاص مشاهده میکنیم تصمیمِ بخردانهای اتخاذ نشده است. از آنجایی که ملتی هستیم به شدت عاطفی، احساسی و تأثیرپذیر، خواهان آن هستیم تا در مراکز علمی، پژوهشی، فرهنگی، به دور از جریانسازیهای سیاسی دست به اقداماتی اینچنینی آن هم در بالاترین رده مدیریتی آن بزنیم، کما اینکه بعدها قطع به یقین آسیبهای به بارآمده از این جابهجاییها تنها در جملاتی تأسفبرانگیز و بیفایده نقل و نُقل محافل رسانهیی خواهد شد و پس از چندی موج برآمده فروخواهد نشست. این تصمیمات در تمامی دولتها تکرار شده است و در دولتِ قبلی کمی شیب و شتاب بیشتری به خود گرفت تا جایی که رییسجمهور در رسانه ملی اقدام به برکناریِ ریاست عالیه دو دانشگاه کرد که همگان حتا شخص احمدینژاد هم واقف است آن اقدام یکی از احساسیترین و غیرمتعارفترینهایی بوده است که از یک رییس قوه مجریه سر زده است؛ اقدامی که حتا از برکناریِ در آسمانِ متکی هم تعجببرانگیزتر بود. در اینکه ریاست عالیه دولت بنا به نص صریح قانون اساسی نظام مقدس جمهوری اسلامی اختیارات و عواملی برای اعمالِ اختیارات عدیده خود دارد، هیچشک و جدلی نداریم، اما به راستی این توجیه مناسبی است برای دست زدن به هر اقدامی، چون قانون به ما آن اجازه و اختیار را داده است؟ ریشهیابی عمیقِ این اتفاقات به شکنندگی احزاب، طیفهای سیاسی، جریانات تأثیرگذار و سکوتِ قانون در برابر برخی رفتارهای به ظاهر قانونی بازمیگردد، اما بسنده کردن به ظاهر قانون و زیر پا نهادن روح و تأثیراتِ تبعاتِ رفتاری نتیجهای جز تقلیل نقش برخی از سازمانها و نهادهای بویژه در حوزه رییسجمهور نخواهد داشت. دولتی که شعارِ خود را تدبیر و امید انتخاب کرده است، بد نیست تا برخی خلأهای رفتارهای اینچنینی را بررسی کند و با کمک مجلس به رفع معایب احتمالی بپردازد، گو اینکه این رفتوآمدهای بیدلیل، بیمعنا و گاه مضر در دولتهای آتی قطعاً ادامه خواهد داشت. دولتی که با تدبیر و امید دکتر مهدی محقق را به جایگاهی که باید، بازآورده است، قطعاً برای سازمان اسناد و کتابخانه ملی نیز طرحی اندیشیده است. اما از این تصمیمات مهمتر ریشهدار کردن تکریم اصحابِ قلم و اندیشه و پژوهش و عدم دخالتهای سیاسی و مدیریتی در جایگاههایی است که اساساً سیاست جز ضرر و زیان نقشی نمیتواند ایفا کند. در برخی انتصابها، برکناریها و تصمیمات بد نیست این رباعی خیام را با تغییراتی اندک دوباره بخوانیم، شاید برای چرایی برخی رفتنها و بازآوردنها به همان نقطهای رسیدیم که خیام قرن پیش رسیده بود! از آمدنم نبود گردون را سود؟/ وز رفتن من جاه و جلالش نفزود... وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود/ کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود...» انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]