تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه قرآن ظاهرش زيباست و باطنش عميق، عجايبش پايان ندارد، اسرار نهفته آن پايان نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834465364




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زنی را میشناسم من...


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: زنی را میشناسم من...

زنی را میشناسم من...

آنچه در ادامه می‌آید شعرهایی از فریبا شش بلوکی و کتاب شبانه این شاعر نام آشناست. شعر آخر با عنوان «زنی را...» یکی از شعرهای زیبا و به یادماندنی این شاعر زن پارسی گو و ایرانی است که به اشتباه در بسیاری از سایت‌ها به نام بانو سیمین بهبهانی درج شده است.




آنچه در ادامه می‌آید شعرهایی از فریبا شش بلوکی و کتاب شبانه این شاعر نام آشناست. شعر آخر با عنوان «زنی را...» یکی از شعرهای زیبا و به یادماندنی این شاعر زن پارسی گو و ایرانی است که به اشتباه در بسیاری از سایت‌ها به نام بانو سیمین بهبهانی درج شده است.دوستت دارماز بس که آسمان دلم ابریستتمام خاطراتم نمناک شده استنمی دانم چرا؟دریا را هم که دیدمبه یاد تو افتادمروی ماسه های ساحل نوشتماگر طاقت شنیدن داریمن شهامت گفتن دارمدوباره به دریا نگاه کردمباز برگشتماین بار روی ماسه ها نوشتمدوستت دارم*************صدایم کنهر شب، هر نیمه شبمن منتظرمتا کسی مرا صدا بزندکسی مرا صدا نمی زنداما من منتظرم*صدایم کن*بگذار مثل کودکی شادشتابان به سوی تو بدوممثل دختر بچه ای خندانبا دامنی پر چینروی دیواری کوتاهراه روم*و شعر های کودکانه بخوانمو سر انجاماز آن دیوار کوتاه بپرم پایینو لی لی کنان به سیبی شیریندندان بزنمو به دانه های انگوربوسه بزنمو چشم هایم را ببندمو دوباره شعر های کودکانهو بچرخم در بادصدایم کن************زنی را...زنی را می شناسم منکه شوق بال و پر داردولی از بس که پر شور استدو صد بیم از سفر دارد*زنی را می شناسم منکه در یک گوشه ی خانهمیان شستن و پختندرون آشپزخانه*سرود عشق می خواندنگاهش ساده و تنهاستصدایش خسته و محزونامیدش در ته فرداست*زنی را می شناسم منکه می گوید پشیمان استچرا دل را به او بستهکجا او لایق آنست*زنی هم زیر لب گویدگریزانم از این خانهولی از خود چنین پرسدچه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟*زنی آبستن درد استزنی نوزاد غم داردزنی می گرید و گویدبه سینه شیر کم دارد*زنی با تار تنهاییلباس تور می بافدزنی در کنج تاریکینماز نور می خواند*زنی خو کرده با زنجیرزنی مانوس با زندانتمام سهم او اینستنگاه سرد زندانبان*زنی را می شناسم منکه می میرد ز یک تحقیرولی آواز می خواندکه این است بازی تقدیر*زنی با فقر می سازدزنی با اشک می خوابدزنی با حسرت و حیرتگناهش را نمی داند*زنی واریس پایش رازنی درد نهانش راز مردم می کند مخفیکه یک باره نگویندشچه بد بختی چه بد بختی*زنی را می شناسم منکه شعرش بوی غم داردولی می خندد و گویدکه دنیا پیچ و خم دارد*زنی را می شناسم منکه هر شب کودکانش رابه شعر و قصه می خوانداگر چه درد جانکاهیدرون سینه اش دارد*زنی می ترسد از رفتنکه او شمعی ست در خانهاگر بیرون رود از درچه تاریک است این خانه*زنی شرمنده از کودککنار سفره ی خالیکه ای طفلم بخواب امشببخواب آریو من تکرار خواهم کردسرود لایی لالایی*زنی را می شناسم منکه رنگ دامنش زرد استشب و روزش شده گریهکه او نازای پردرد است*زنی را می شناسم منکه نای رفتنش رفتهقدم هایش همه خستهدلش در زیر پاهایشزند فریاد که بسه*زنی را می شناسم منکه با شیطان نفس خودهزاران بار جنگیدهو چون فاتح شده آخربه بدنامی بد کارانتمسخر وار خندیده*زنی آواز می خواندزنی خاموش می ماندزنی حتی شبانگاهانمیان کوچه می ماند*زنی در کار چون مرد استبه دستش تاول درد استز بس که رنج و غم داردفراموشش شده دیگرجنینی در شکم دارد*زنی در بستر مرگ استزنی نزدیکی مرگ استسراغش را که می گیردنمی دانم؟شبی در بستری کوچکزنی آهسته می میرد*زنی هم انتقامش راز مردی هرزه می گیرد...زنی را می شناسم من










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن