تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 2 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832197507




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پیشنهاد فارس برای مطالعه آخر هفته/ کتاب «تفنگ پدر بر بام های تهران» همنوا با آهنگ پیروزی انقلاب اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پیشنهاد فارس برای مطالعه آخر هفته/ کتاب «تفنگ پدر بر بام های تهران»
همنوا با آهنگ پیروزی انقلاب اسلامی
خواندن کتاب «تفنگ پدر بر بام‌های تهران» برای آن گروه از خوانندگان ادبیات معاصر که به مطالعه آثاری داستانی با موضوع انقلاب اسلامی ایران علاقه مند هستند خالی از لطف نیست.

خبرگزاری فارس: همنوا با آهنگ پیروزی انقلاب اسلامی


خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات: پیشنهاد پایان هفته، رمان «تفنگ پدر بر بام های تهران»نوشته حسن بهرامی درباره روزهای خاطره انگیز انقلاب اسلامی ایران است که مبارزات انقلابی مردم ایران را روایت می کند. شخصیت اصلی رمان «تفنگ پدر بر بام های تهران»م ردی به نام حکیم است که از دو زاویه متفاوت به دنیای داستان نگاه می کند. او در اصل به روایت روزهای انقلاب می پردازد که به همراه دوستانش؛ داریوش، نواز، صابر به مبارزه با مأموران حکومت طاغوت پرداخته و سرانجام پیروز شده اند، اما پایان اثر که انتظار می رود با توجه به پیرنگ داستان به لحظه های شاد و امیدوار کننده ختم شود،  شکل دیگری به خود می گیرد و فضای دلگیر و نگران کننده ای را به مخاطب منتقل می کند. روایت جزئی نگارانه حکیم از روزهای انقلاب که سرعت کندی هم در گذر زمان دارد وقتی به لحظه پیروزی آن نزدیک می شود، به ناگهان دور تند به خود می گیرد و به یکباره به سال های اخیر(پایان دوران دفاع مقدس و مدت ها بعد از آن) می رسد؛ زمانی که حکیم جزو تنها بازماندگان آن جمع پر شور و انقلابی محسوب می شود که حالا بر اثر جراحات شیمیایی در دوران دفاع مقدس روزهای ناخوشایندی را سپری می کند. البته مسئله اصلی او اکنون ناملایماتی است که از جانب اطرافیانش می بیند. در داستان، شخصیت حکیم نماینده قشر خاصی از افراد جامعه است که در دو مقطع حساس تاریخی در دوران معاصر- ایام وقوع انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس- بدون هیچ گونه چشم داشتی حضور فعالی در روند جریان ها داشته و شاهد به ثمر نشستن تلاش های جمعی در این راه بوده اند، اما بعد از پایان هر یک از این رویدادهای بزرگ حضور آنها در تثبیت وقایع نادیده گرفته شده است. حیکم در زمان وقوع حوادث انقلاب، یک دانشجوی شهرستانی است که در تهران تحصیل می کند و به لحاظ حضور در بطن وقایع، رفتارهای هوشمندانه ای از خود نشان می دهد و سعی می کند حضور موثری در جریان انقلاب اسلامی و به ثمر نشستن آن داشته باشد. او در این راه تا حدودی هم موفق می شود؛ وقتی احساس می کند باید در درگیری ها انقلاب حضور به مراتب موثرتری داشته باشد، به شهر محل سکونت خانواده اش(دوگنبدان) بر می گردد و تفنگ قدیمی پدر را بر می دارد و دوباره به تهران باز می گردد و این بار با تفنگ ماموران حکومت طاغوت را نشانه می گیرد. شخصیت های دیگر داستان هم پرداخت موفقی دارند. داریوش نمونه کاملی از یک کاراکتر اجتماعی نیمه فعال در جریان مبارزات انقلابی است. او شخصیت دو آتشه ای نیست، مدام سیگار می کشد و تصنیف ها و آواز«گلنار» را در گرامافون قدیمی که دارد گوش می کند. به موقع هم به همراه حکیم و بقیه دوستانش در فعالیت های انقلابی شرکت می کند. شخصیت نواز هم نمونه ای از کاراکترهای آشنا در ایام انقلاب است. او یک جوان شهرستانی(از اقوام لر است) محسوب می شود که دل در هوای ولایت خود دارد، اما حالا که در مرکز جریان های انقلاب اسلامی قرار گرفته، به عنوان یک مبارز تمام عیار مقاومت می کند. اما این سه دوست جوان(حکیم، داریوش و نواز)در پایان داستان سرنوشت غریبی پیدا می کنند. البته زمانی که از فضای اصلی داستان در سال 1357 فاصله می گیریم و به زمان اکنون در سال های بعد از پایان دوران دفاع مقدس پرتاب می شوبیم. حکیم برای کسانی که به دیدن او در روستای محل زندگی اش آمده اند می گوید: «داریوش ناصری خانه‌اش را کوبید و حسینیه کرد و جای آلونک باغ نارمک؛ خانه‌ای ساخت و ماند همانجا؛ نواز شهبازی رفت بروجرد و دختر عمه‌اش را گرفت و پاسدار شد. من هم درس و دانشگاه را ول کردم و آمدم اینجا روی مزرعه پدرم. قبلاً دو سه ماهی یکبار با لندکروز سپاه می ‌آمدند و سر می ‌زدند؛ بعد هم جنگ شد. حالا هم که شما تشریف آوردید. قدمتان روی چشم. دیگر تهران نرفتم تا یکی دو سال پیش؛ رفتم برای پرونده شیمیایی ‌ام. خیلی ‌ها زود خبردار شدند و درصد گرفتند، کسی اطلاعم نداد. نواز زنگ زده بود مخابرات دِه. خواستم نروم اصرار کرد. نمی ‌خواستم از آن فضا بیرون بیایم. دوست نداشتم خاطره‌هایم خدشه دار شوند. آمده بودم اینجا که کمتر بشنوم. کمتر حرف بزنم؛ نه! نباید می ‌رفتم. تقصیر نواز بود، پیله که می ‌کرد، باید تسلیم می ‌شدی. رفتم اما انگار نه به تهران. همه چیز عوض شده بود؛ خانه‌ها؛ خیابان‌ها؛ آدم‌ها. آدم دلش می‌گرفت. بیمارستان بقیه‌الله غلغله بود. همه پوشه به دست آمده بودند برای درصد جانبازی؛ دچار تناقض می ‌شدی، بعضی ‌ها حق داشتند، بعضی به ناحق دنبال حق بودند. دختر اخمو توی اتاقک شیشه‌ای نشسته بود. نگاهش را از کامپیوتر بر نمی ‌داشت که نگاهم کند. خم می ‌شدیم توی پنجره‌ی کوچکی و سلام می ‌کردیم و هیچ نمی ‌گفت. کاغذ را از دستش گرفتم. رویش نوشته بود: «حکیم بهرامی 57» یاد داریوش و بهمن و نواز و صابر ته ذهنم رژه رفت. کاغذ را دوباره خواندم. پنجاه و شش نفر جلویم بود. خواستم بپرسم:« شماره چند رفته؟»، دختر همین طور که سرش توی صفحه کامپیوتر بود، اخموتر شد و پنجره را بست. حتماً آخرین نفر بودم. تکیه دادم به دیوار و تکرار کردم:« پنجاه و هفت... پنجاه و هفت...» شاید فلسفه ای پشت این عدد بود، شاید...»  ( ص 102 و 103) پایان داستان فضای اولیه و اصلی اثر را دگرگون می کند و سئوال های بی جواب بسیاری را پیش روی مخاطب می گستراند. بنا بر نظری در باره این رمان، در واقع از اینجاست که روزگار بسیاری از دوران انقلاب گذشته و «حکیم» حالا دیگر پسر جوان آن روزگار نیست. مخاطب در می ‌یابد که او زخم‌های کهنه‌ای دارد که می ‌خواهد آن‌ها را روایت کند، زخم‌های کهنه‌ای از کارهایی که برخی از مواقع ما با آدم‌های جنگ داشتیم، آن‌هایی که گمنام بودند و گمنام ماندند، او گلایه دارد از اینکه آمدنش از ده برای کیسه دوختن نبوده است؛ در واقع شاید رمان دیگری پس از سطر آخر این رمان دوباره متولد می‌‌شود. رمانی که باز حرف‌های «حکیم» است اما این بار از جبهه و جنگ. او درباره بازگشتنش از بیمارستان و برگشتن به ده می‌گوید: «پاشدم و از آن پنج‌شنبه‌ی لعنتی بیرون زدم و یک راست آمدم دِه. هفته بعد خبر دادند درصد نگرفته‌ام؛ سیگاری چاق کردم و بی خیال درصد و دکتر و دارو، عمیق کام گرفتم و دودش را فوت کردم هوا و به دانه‌های درشت باران زل زدم و هیچ نگفتم. داریوش رفت و کریم رفت و ارجاسب رفت و خیلی ‌ها رفتند و من ماندم و این ریه‌ی درب و داغان و این سرفه‌های لعنتی که دست از سرم بر نمی ‌دارند؛ اگر عمری بود و تشریف آوردید دفعه‌ی بعد از جنگ برای ‌تان می ‌گویم؛ از کریم، از ارجاسب، از اسفندیار، از قاسم و از داریوش که خمپاره کاسه‌ی سرش را کند از نواز که هشت سال اسیر بود؛ از خودم ...» (صفحه 106) این نوع پایان بندی برای یک داستان می تواند، مخاطب را در انتظار جلدی بعدی این اثر هم نگه دارد. گویی نویسنده حرف های زیادی برای گفتن دارد که نمی خواهد همه آنها را در این مجال روایت کند و منتظر فرصت و موقعیت دیگری برای بیان ادامه حرف هایش است. رمان «تفنگ پدر بر بام‌های تهران» نوشته حسن بهرامی که اثر تقدیری از دومین جشنواره داستان انقلاب محسوب می شود، محصولی از کارگاه قصه و رمان مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری است که چاپ اول آن در شمارگان 2500 نسخه و در 108 صفحه  از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است. علاقه‌مندان برای تهیه این اثر می‌توانند با شماره تلفن‌های 66460993 (پنج خط) تماس حاصل نمایند. همچنین خرید نسخه دیجیتال کتب به شکل اینترنتی از کتابخانه دیجیتال سوره مهر به نشانی  Sooremehr.avaabook.com  امکان پذیر است. انتهای پیام/و

92/11/09 - 14:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن