واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > ادیبات ایران بزرگداشت احد دهبزرگی-2/
دهبزرگی: پدرم میگفت ما در زندگی تکثیر میشویم
احد دهبزرگی در مراسم بزرگداشتش گفت: پدرم میگفت «ما در زندگی تکثیر میشویم». من هم در زندگی خودم تکثیر شدم و باید با یک بال، در زمینه شب شعر عاشورای شیراز و با بال دیگر در حوزه امور تربیتی حرکت میکردم.
به گزارش خبرنگار مهر، نهمین مراسم شب شاعر ویژه تجلیل از احد دهبزرگی سهشنبه شب 8 بهمن با حضور شاعران آیینی و حوزه انقلاب و دفاع مقدس کشور در سازمان فرهنگی اوج برگزار شد. ده بزرگی در این برنامه گفت: سپاسگزارم که در این برنامه از فرهنگ امام حسین(ع) و فرهنگ انقلاب تجلیل شد. من خودم را لایق نمیدانم که تجلیل بشوم. تجلیل از خدمتکار، تجلیل از ارباب است و یقین بدانید که امام حسین(ع) روزی از شما تجلیل خواهد کرد. هرچه من دارم، به برکت امام حسین(ع) است. مادرم در بعد از تولدم، کامم را با تربت کربلا برداشت و پدرم نامم را از قرآن گرفت. امروز هم سرم را بالا میگیرم و از همسرم تشکر میکنم که برای من وقت گذاشت. وی افزود: یک روز بعد از جنگ، همسرم به من گفت 5 دقیقه وقت بگذار با هم صحبت کنیم. وقتی به صحبت نشستیم، به من گفت قبل از انقلاب که فراری بودی، زمان جنگ هم که جنگ بود، حالا که جنگ تمام شده دیگر چه برنامهای داری؟ از همسرم متشکرم که بچهها را پروراند تا من بتوانم به کشور امام زمان، خدمت کنم. خدا به برکت 5 تن آل عبا، 5 فرزند به من عطا کرد که این فرزندان هم انشاالله در خانه امام حسین(ع) ثابت قدم باشند. این حرف را دیگر باید به عنوان وصیتم بگویم که جز در خانه امام حسین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) جای دیگر نروید. این شاعر آیینی گفت: در این برنامه جا دارد تا از مرحوم حاج فرهنگ و مرحوم حاج سیف یاد کنم. حاج سیف در استان ما واقعا یک عتیقه با ارزش بود و حضور حضرت ولیعصر را طوری درک میکرد که وقتی اسم ایشان میآمد، به احترام از جا بلند میشد. دهبزرگی با بیان یک خاطره از کودکیاش گفت: زمانی با پدرم سر زمین کشاورزی، کار میکردم. یک روز سر یک ملخ را دیدم که از خاک بیرون بود. از سر کنجکاوی به سر آن ملخ دست زدم ولی سرش جدا شد و افتاد. بسیار ناراحت شدم و پیش پدرم رفتم. موضوع را گفتم. اما او گفت احد نگران نباش. یک نوع ملخ وجود دارد که در خاک فرو میرود و فقط سرش بیرون میماند. او میمیرد و اگر به بدنش دست بزنی، اعضایش میریزد اما از جای جدا شدن سرش، صدها ملخ دیگر متولد میشود. بعد پدرم گفت: «ما در زندگی تکثیر میشویم». من هم در زندگی خودم تکثیر شدم و باید با یک بال، در زمینه شب شعر عاشورای شیراز و با بال دیگر در حوزه امور تربیتی حرکت میکردم. هاشم کرونی یکی از شاگردان دهبزرگی هم در این برنامه گفت: استاد دهبزرگی در همه زمینهها شعر میسراید؛ عاشقانه، محلی، نوحه و ... ایشان یک دفتر شعر آزاد هم دارد که آن را چاپ نکرده و انصافا نسبت به دوستانی که در سن و سال ایشان کار میکنند، آثار قابل توجهی دارند. استاد برای مثنوی، ساختار قائل است و مثنویهایشان به ویژه در حوزه مثنوی عاشورایی، فرم دارند. این شاعر گفت: یک نکته پایانی هم این که ایشان، بحث ساقینامه را دوباره زنده کرد. حجتالاسلام محمدرضا زائری هم در بخشی از این برنامه گفت: امروز محبت سیدالشهدا(ع) است که ما را دور هم جمع کرده است. خیلیها به خاطر مسائل دیگری دور هم جمع میشوند. پس اگر به همین دلیل خدا را شب و روز شکر کنیم، باز هم کم است که به خاطر امام حسین(ع) دور هم جمع شدهایم. این سعادت بزرگی است که خدا به آقای دهبزرگی داده و برایش مقدر کرده است که خادم سیدالشهدا(ع) باشد. مدیرمسئول مجله خیمه گفت: انشاالله که مانند باطن این جلسه، در آخرت هم دور هم جمع شویم. جا دارد در این جا از احترامی که آقای دهبزرگی برای مهمانان امام حسین(ع) قائل است، بگویم. یک بار که برای شرکت در شب شعر عاشورا به شیراز میرفتیم، آقای دهبزرگی به استقبالمان آمد؛ اما با پای برهنه. زائری در بخشی از سخنانش گفت: اگر کسی تکلیفش را با خدا روشن کرد، خدا بقیه مسائلش را درست میکند. انسان باید بر نفس خود و ریاستطلبی خود غلبه کند. چون ضرر ریاستطلبی، بیشتر از این است که دو گرگ گرسنه به گلهای بزنند؛ حالا اسم این ریاستطلبی را دلسوزی، حس وظیفهشناسی یا هرچه بگذارند. اگر خدا به کسی اخلاص بدهد، عزت هم خواهد داد. احترام هم خواهد داد. مثلا هیچکس، آقای مجتبی رحماندوست را که در این جلسه حضور دارد، به عنوان نماینده مردم در مجلس نمیشناسد. بلکه اول از همه، او را به عنوان شاعر امام حسین (ع) میشناسند.
۱۳۹۲/۱۱/۹ - ۱۰:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]