واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > ادیبات ایران یادداشت مهمان/
«آقای سلیمان میشود من بخوابم»؛ کاری از جنس کلام و ادبیات شهید مطهری
همزمان با انتشار ششمین چاپ از رمان «آقای سلیمان میشود من بخوابم» سیدمهدی شجاعی، این کتاب و ادبیات آن را «تلاشی از جنس کلام مرحوم مطهری با همان ميزان از كياست و فراست و به همان اندازه از منزلت و قداست» خواند.
خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: انتشار رمان «آقای سلیمان میشود من بخوابم» نوشته حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا واحدی به عنوان نخستین اثر بلند داستانی نویسنده شاعر پیشه آن، در فضای نیمه خفته ادبیات داستانی ایران در خلال یکسال گذشته یک اتفاق به شمار میرفت. اثری با نگاهی بدیع و تازه و داستانی عاطفی و کاملاً ملموس. سیدمهدی شجاعی نویسنده و منتقد سرشناس ادبیات داستانی ایران در یادداشتی که آن را برای خبرگزاری مهر ارسال کرده است، به این کتاب اشارهای داشته و نقد و نظری را بر آن مکتوب کرده است. متن این یادداشت به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم اگر چه تلخ، اما این یك واقعیت است كه پیشینه فرهنگی مردم ما با ادبیات شفاهی مأنوستر است تا ادبیات كتبی. مردم ما همواره شنیدن را به خواندن ترجیح میداده اند. حتی در مواجهه با كتاب یا مكتوب، عموماً تمایلشان این بوده است كه آن را دیگری بخواند و آنها شنوندهاش باشند. بهترین نمونه یا بارزترین شاهد مثال در این باب، كتاب «روضه الشهداء» اثر ملاحسین واعظ كاشفی است كه سنتی به عنوان روضهخوانی از خواندن این كتاب برای مردم، نشات گرفته است. مردمی كه بیشترین عاطفه و انس و آمیختگی را با امام حسین علیه السلام دارند و مصائبی را كه بر او و اهل بیت و اصحابش وارد شده، بزرگترین مصیبت عالم میدانند و مرور مستمر آن را فریضه میشمرند، كتابی را كه حول این شخصیت و مصائب مؤلمهاش نگاشته شده، خود به خواندن آن همت نمیكنند و مبادرت نمیورزند و ترجیح میدهند كه كسی آن را برایشان بخواند و آنها شنوندهاش باشند. اما این كتاب و امثال آن از نثری متفاوت با ادبیات روزمره برخوردار است و آكنده از كلمات و عباراتی است كه فهم و درك آن برای همگان آسان نیست. كسی میتواند این كتاب را بفهمد و به دیگران بفهماند كه ادبیات فارسی را خوب بداند و با زبان و ادبیات هم آشنایی داشته باشد. جامع المقدماتی خوانده باشد و تعلیم و تعلم اولین سطوح از علوم حوزوی را پشت سر گذاشته باشد. بدین ترتیب خواندن كتاب و روضه برای مردم نیز به تدریج در دستور كار روحانیون و مبلغین حوزوی قرار میگیرد. اما این هنر یا مهارت، برای روحانیتی كه رسالتش را تبلیغ دین میداند، همچنان جنبی و فرعی است. از دیدگاه حوزه، هنری كه یك روحانی باید داشته باشد یا مهارتی كه باید كسب كند، خطابه است. یعنی تسلط بر سخن و سخنوری. یعنی سخن گفتن رسا و بلیغ آنچنان كه مخاطب تمام مقصود گوینده را درك كند. یعنی سخن گفتن تأثیرگذار آنچنان كه حرفهای گوینده، دل مخاطب را تكان دهد و به عمق جان او نفوذ كند و این تأثیر و تأثر پایا و ماندگار شود. بسیاری گمان میكنند كه روحانیت برای رسیدن به این فن و مهارت، دورههای آموزشی را طی میكند یا واحدهایی با مضمون فن بیان را میگذراند یا... به هر حال برای تسلط بر امر سخنوری به عنوان بخشی از مهارتهای مورد نیاز وقت و انرژی مستقلی را صرف میكند. در حالی كه چنین نیست یا لااقل تاكنون چنین نبوده است. در میان كتب و دروس حوزوی، جز كتاب منطق كه شیوه فكر كردن صحیح را به طلبه میآموزد و این فكر كردن صحیح، خودآگاه، یا ناخودآگاه سخن گفتن صحیح را برایش به ارمغان میآورد، هیچ درس دیگری وجود ندارد كه فن بیان یا شیوه سخنوری را آموزش دهد. چرا كه برای یك طلبه، فن بیان به عنوان درسی از دروس یا بخشی از آموزش های متعدد و متنوع، مطرح نیست بلكه بستر وسیع و گستردهای است برای انتقال همه علوم و آموزه ها به مخاطب. برای یك طلبه علوم حوزوی، تمرین سخنوری، از همان زمان كه اولین دروس را فرا میگیرد با مباحثههای دو جانبه یا چندجانبه آغاز میشود و تا زمانی كه به مرحله تعلیم یا تعلم دروس خارج میرسد، تداوم پیدا میكند. و این مرحله هرگز نقطه پایان تلقی نمیشود، بلكه آغاز خطی محسوب میشود كه باید تا همیشه استمرار بیابد. در چنین ساختاری، آنچه بر كاغذ مینشیند، مكتوب میشود و جامه تألیف بر تن میكند، به هیچ وجه با مخاطب عمومی كه بیرون از این ساختار است ارتباط پیدا نمیكند. آنچه در این عرصه قلمی شود یا استنساخ است از كتب گذشته گان یا نگارش حاشیه است بر آثار آنان یا تألیفی است برای دیگر طلاب یا مدرسان یا محققان. و طبیعی است كه در همه این موارد، مخاطب، صرفاً در چارچوب علوم حوزوی تعریف شود و مخاطب عام و عمومی، محلی از اعراب نداشته باشد. زمانی كه اولین آثار مرحوم مطهری با ادبیات ساده و قابل فهم، برای مخاطب غیرحوزوی منتشر شد، برخی از علمای صاحب... و وجهه، به مذمت و نكوهش ایشان پرداختند و آن عالم جلیل القدر را رسماً به عوام گرایی متهم ساختند. اما به تدریج كه آثار و ثمرات این حركت را به نحو ملموس ومحسوس دریافتند، از تعریض ها و تعرض هایشان دست كشیدند و بعضاً به تأیید و حمایت و مساعدت نیز مبادرت ورزیدند. هنر مرحوم مطهری، كشف نیاز طیفی از مخاطب و تلاش برای برآورده ساختن آن نیاز بود. طیفی كه از مردم عادی، یك سر و گردن بالاتر بودند و منبرها و سخنرانی های متدوال و متعارف، اقناع و اغنائشان نمیكرد. طیفی كه به دلیل تحصیلات دانشگاهی، هم جنس دغدغه ها و نیازهایشان با مردم عادی متفاوت بود و هم زبان و ادبیتشان. و مرحوم مطهری با عنایت به این هر دو وجه توانست با قشر جوان و تحصیلكرده ارتباط برقرار كند و در مسیر پاسخگویی به نیازهای معنوی و ... آنان، گامهایی موثر و ماندگار بردارد. كار ارجمند برادر گرانقدرم حضرت حجت الاسلام واحدی، تلاشی از جنس مرحوم مطهری است با همان میزان از كیاست و فراست و به همان اندازه از منزلت و قداست. حجه الاسلام واحدی به درستی دریافته است که زبان نسل امروز، زبان هنر و ادبیات و داستان و رمان است. و برترین آموزهها و عالیترین مفاهیم، اگر با زبان مطلوب مخاطب، ارائه نشود، با مخاطبش ارتباط لازم را برقرار نمیکند و تاثیر مطلوب را بر روح و روانش نمیگذارد. رمان «آقای سلیمان مییشود من بخوابم» نشان میدهد كه آقای واحدی نه تنها زبان نسل امروز را دریافته، كه به فضای ذهنی و نیازها و ارتباطات و مناسبات این نسل هم اشرافی بهسزا پیدا كرده؛ به نحوی كه نسل جوان به راحتی و روشنی خود را با همه تفاوتهایش در رمان پیدا كند. ما حصل کلام این است که رمان «آقای سلیمان میشود من بخوابم» اثر حجه الاسلام واحدی فارغ از همه نقاط قوت و ضعفش از حیث اهتمام نویسنده به ایجاد ارتباط با نسل جوان و مخاطب امروز، فی نفسه قابل تقدیر و ستایش است.
۱۳۹۲/۱۱/۷ - ۱۰:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]