محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842044798
معلمي كه سرمشق بچه‌هاي يك محله شد
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: معلمي كه سرمشق بچه‌هاي يك محله شد
به جرأت مي‌توان گفت تاثيرگذارترين فرد فرهنگي در منطقه نظام‌آباد تا به امروز او بوده است. تعداد زيادي از شاگردانش به شهادت رسيدند و آنها كه ماندند اكثرا افرادي هستند كه در مشاغل فرهنگي و مهم در حال خدمتند.
شب يلداي امسال با سال هاي ديگر يك تفاوت اساسي داشت. يلداي امسال حال و هواي اربعين حسيني داشت. به همين دليل ميهمان يكي از برنامه هاي تلويزيوني مداح اهل بيت «حاج محمود كريمي» بود.
او در ميان صحبت هايش از شهيدي نام برد كه براي خيلي از بچه هاي محله نظام آباد تهران خاطره ساز است؛ «شهيد محمودرضا عندالله»
شهيد محمودرضا عندالله
تولد: 23 خرداد 1344 در نظام آباد ميدان تسليحات تهران.
شهادت:اول بهمن ماه 1366 عمليات بيت المقدس دو، منطقه ماووت.
گردان عمار از لشگر 27 محمد رسول الله(ص)، مسئول تبليغات گردان.
مسئول پايگاه هاي تابستاني مسجد جامع فاطميه.
مسئول انجمن فرهنگي مسجد جامع فاطميه.
مربي پرورشي مقاطع ابتدايي و راهنمايي.
كارمند اداره گزينش وزارت دفاع.
به جرات مي توان گفت تاثير گذارترين فرد فرهنگي در منطقه نظام آباد تا به امروز او بوده است. تعداد زيادي از شاگردانش به شهادت رسيدند و آنها كه ماندند اكثرا افرادي هستند كه در مشاغل فرهنگي و مهم در حال خدمتند.
محمود در كوچه و خيابان هاي نظام آباد مي چرخيد و بچه ها رو دعوت مي كرد تا در كلاس هاي تابستاني مسجد شركت كنند.هيچ بودجه دولتي در اختيار نداشت و با كمك دوستانش و با هزينه شخصي برنامه هاي تابستاني را برگزار مي كرد.
طي سال هاي 62 تا قبل از شهادت، بنيانگذار انقلاب فرهنگي در منطقه نظام آباد بود و تا به همين امروز نظيرش پيدا نشده. همه جا با نام «آقا عندالله» صحبتش بود.
در آن دوره و با كمترين امكانات سر شار از خلاقيت و نو آوري بود. در حوزه هاي هنرهاي تجسمي، موسيقي و نمايش كارهاي بي نظيري كرد.
شهيد عندالله وصايا و شعارهايي به نونهالان انقلاب اسلامي و فرزندان اسلام و حضرت امام در كتابخانه مسجد جامع فاطميه داشتند كه گزيده اي از آن، به عنوان ره توشه اي معنوي، اهداء مي گردد:
دوستان عزيز: خداي را شاهد مي گيرم اگر دوستان خوبي مثل شما برايم نبود هرگز تهران نمي آمدم.
اصلا تصور نمي توان كرد كه آن روزهاي پرخاطره، كوه ها، درياها، اردوها، جبهه ها تمام شد، لكن هميشه همين طور بوده است. مي خواستم بگويم كه از اين به بعد سعي كنيد كه با شهادت من مصمم تر باشيد و بياييد خدا را گواه بگيريد كه از عندالله، كشميري (يكي از دوستان صميمي و مربيان بچه ها كه در عمليات كربلاي 5 و در آغوش محمود رضا به شهادت رسيد) و كريمي (از دوستان و مربيان بچه ها و اخوي حاج محمود كريمي كه در كربلاي 5 به شهادت رسيد) رفته اند چندين نفر را جذب كرده اند و رفته اند و شماها كه الان چهار يا پنج سال در مسجد بزرگ شديد چند نفر را جذب كرده ايد.
نور چشمانم بدانيد امروز مسجد خانه دوم شماست، در اين مسجد سرداراني چون زماني بودند(اولين مسئول انجمن فرهنگي مسجد جامع فاطميه)، سبكبالاني چون شهدا بودند كه پرواز كردن را به شما مي آموزند و لكن وظيفه شما است.
قبل از پرواز و قبل از هجرت بياموزيد پرواز را. بدانيد امروز دشمن از آموزش هاي شما مي هراسد. مي ترسد كه نوجوانان جذب مسجد شوند آخر مي دانيد اگر كسي مسجدي شود مانند آهن آبديده مي شود. شما بايد از طريق برخوردهاي فرهنگي و اخلاقي جذب كنيد مرغان كوچك معصوم كه به دست افراد پست و از خدا بي خبر منحرف مي شوند.
در اجتماعات كار كنيد و همانطور كه امام عزيز فرموده اند: «فرهنگ يك كارخانه آدم سازي است» شما نيز حزب اللهي توليد كنيد، مسجد كارخانه حزب اللهي سازي است.
اگر مي خواهيد دوستان موفق باشيد و آينده اسلام را بيمه كنيد، فعال باشيد و در تمام ابعاد كار كنيد.
بچه هاي حزب اللهي بايد هم مسجد، هم درس و هم فعاليت خلاصه همه چيز را داشته باشند. شما بايد با حضور خود در مسجد دقيقا نهال سرخ و خونين انقلاب را حفظ كنيد، و در صورت نياز با اهداي خون خود اين نهال را آبياري كنيد تا تبديل به گلي شكوفا شود و به حضرت ولي عصر (عج) تقديم شود خوب سربازان امام، اميدان امام، وقت آن رسيده كه آخرين كلمات را بنويسم فقط مي خواهم با شهادتم استوارتر بشويد و فعاليت نويي را از سر بگيريد.
هر كس مرا دوست دارد برايم دعا كند. خداحافظ تا ديداري در بهشت رضوان
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي (عج)،
خميني را نگهدار
رزمندگان اسلام پيروزشان بفرما
خاطرات
مادر شهيد عندالله:
1- «اين پسر كه اصلاً در خانه بند نمي شد! دائماً يا مسجد بود يا مدرسه. بچه هاي محله نظام آباد را از تيله بازي دركوچه ها جمع مي كرد و به مسجد مي بُرد. به آن ها سرود و قرآن ياد مي داد. پي در پي به جبهه مي رفت. مي گفتم: مادر! انقدر به جبهه مي روي، خداي نكرده كشته مي شوي. تو نباشي من هم مي ميرم. جواب مي داد: مادر! رزمنده هاي ديگر هم مادر دارند. من هم مثل آن ها. فكر كن مرا نداري. 26 سال از شهادت محمودرضا گذشته، اما هنوز اگر جايي روضه حضرت علي اكبر(ع) بخوانند، دلم طاقت نمي آورد. نمي توانم روي پا بند شوم.»
2- «شب عروسي برادرش؛ حميد شهيد شد. همه بچه هايم جبهه بودند اما تلاش كردم، سرشان را با عروسي و گرفتن تالار گرم كنم كه همه شان، شب عروسي حميد تهران باشند و به جبهه نروند. ولي محمودرضا مي گفت: مرخصي ام تمام شده. مي روم و برمي گردم. باختران هستم. باي باي كني مي آيم! برايش كت وشلوار آماده كردم تا از راه آمد، بپوشد و به تالار عروسي بيايد. آخر شب كه كت وشلوار دست نخورده اش را ديدم، دلم لرزيد. همان شب شهيد شد.»
علي يعقوبي:
1- «محمود عندالله اولين شهيدي بود كه در گردان عمار، تئاتر اجرا مي كرد. محمودرضا با روح بچه ها سر و كار داشت. اگر كسي نقش عكاس، معلم و يا نويسنده را در نمايشنامه هايش اجرا مي كرد، بعدها در همان شغل مشغول به كار مي شد.»
2- «عمليات بيت المقدس 2 بود كه شهيد شد. مسوول تبليغات گردان عمار بودم. قرار بود از مرحله دوم عمليات، وارد عمل شديم و در ارتفاعات الاغ لو از سه طرف حركت كنيم و ارتفاعات را بگيريم. گروهان ما، يك جاده را اشتباه رفت و جاي نزديك شدن به دشمن، پشت بچه هاي لشكر سيدالشهداء (ع) درآمديم. قرار بود كه از يال كوه، به دشمن بزنيم. دو گردان ديگر وارد درگيري شده بودند و ما از عمليات جا مانده بوديم. هر لحظه ممكنه بود كه دشمن، بچه ها را دور بزند. عراقي ها مي خواستند پاتك بزنند و ما هم مي خواستيم وارد عمل شويم. ناگهان با عراقي ها قاطي شديم. مي فهميديم كه بغلي دستي مان عراقي است يا ايراني. در هر صورت، درگيري شروع شد و من وسط ماندم. مي دانستم محمودرضا عندالله شهيد مي شود. به همين خاطر، به او دوربين دادم و ته گروهان گذاشتم. بعد از شهادت با همان دوربين، از پيكرش عكس گرفتم. نمي دانم چه شد كه محمودرضا، حتي از من و فرمانده مان، رضا يزدي هم 20 متر جلوتر افتاد. با سه تا از بچه ها از ارتفاعات بالا مي رفتند تا عراقي هايي كه از بالاي ازتفاعات، نارنجك مي انداختند را پاي درآورند. عراقي ها يكي از بچه ها را از ارتفاع، به پايين پرت كردند و من فقط صداي سقوط او را شنيدم. محمودرضا و بچه ها، بالاخره عراقي ها را زدند. آن ها هم كه منتظر حمله ما بودند، آر پي جي 11 شليك كردند و به پشت سر محمودرضا اصابت كرد. محمودرضا هميشه نگران اين بود كه اگر سالم به خانه برگردد، جواب پدر و مادر بچه هاي شهيد را چه بدهد.»
وصيت نامه شهيد والا مقام محمودرضا عندالله
با اهداي سلام بر حضرت ولي عصر و نايب برحقش امام خميني و درود بي كران به روان پرفتوح شهداي گرانقدر كه با اهداي خون خود شجره اسلام و خط ولايت رهبري را آبياري و تقويت مي كنند و آخرين سلام بر شما امت حزب الله.
لازم دانستم مطالبي را چند به عنوان وصايا و آخرين صحبت ها حضورتان عرض بنمايم. مطالبي كه شايد هشدار و زنگ خطري است كه آينده انقلاب را شايد تهديد كند، خدايا شروع صحبت هايم را با آيه شريفه: «رب اشرح لي صدري و سيرلي امري واحلل عقده من لساني يفهقوا قولي»
خدايا گواه باش بر من كه در اين دقايق آخر سخني جز رضاي تو بازگو نكنم: عزيزان حزب الله! مي خواستم بگويم كه قدر انقلاب و امام را بدانيد و با حضور خود در صحنه جنگ و اجتماع و جامعه اسلامي انقلاب را تداوم برسانيد و در اين راه مطالب و مشكلات زياد گريبان گيرتان مي شود. چون به قول معروف انقلاب كردن راحت است ولي انقلابي ماندن مشكل. در اين راه بايد زجر بكشيد، مشقت بكشيد مگر از فاطمه زهرا (س) بالاتر هستيم براي تعالي اسلام سيلي مي خورد و خون دل مي خورد، راستي صحبتي از خون دل شد كه دامنه صحبت وسيع هست من در يكسال اخير عمرم بر صحبت گران مايه شهيد مظلوم بهشتي رسيدم كه مي گفت خون دل خوردن از خون دادن مشكل تر است.
باور كنيد چقدر در اين يك سال اخير بعد از شهادت دوستانم زخم زبان از مدعيان حافظ انقلاب خورديم و براي بقاي انقلاب و حفظ وحدت تحمل كرديم. حال از عمق جان فرياد مي زنم حزب الله چشم و گوش خود را باز كنيد گرگ هاي در لباس ميش را زيركانه از يكديگر جدا كنيد. حواستان را جمع كنيد بزرگترين ضربه را در صدر اسلام منافقين زده اند و افراد دو چهره بودند و موقعيت فعلي انقلاب از زمان سال 65 و 59 گذشته است. الان حزب الله را ترور نمي كنند، الان ترور فكري و شخصيت مي كنند الان نيروهاي انقلاب را افرادي پيدا مي شوند خراب كنند
اين مسئولين قدر نيروهاي خدمتگزار را بدانيد مگر يك سري (مثل بچه هاي مظلوم مسجد فاطميه) فقط ساخته مي شوند كه بروند شهيد شوند تا بعضي ها سنوات و گذشته حزب الله را خدشه دار كنند.
مولا شاهد باش من عاشق امام هستم من هيچ نهادي را به اندازه بسيج دوست ندارم. بسيج معبد عاشقان الله است. بسيج ميدان وصل و جهاد و مبارزه در راه رسيدن به معشوق است. بسيج قلب امام است من قلب امام را مي بوسم. همه بايد در همه جهت بسيج را تقويت كنند. انقلاب مرهون بسيجي هاست. بسيجي ها انقلاب را بيمه كردند. همه بسيجي ها را دعا كنيم كه ما مديون بسيجي ها هستيم بسيجي مردم عمل است، لكن از اخلاص آنها بايد به نحو احسن استفاد كرد.
الان ساعت چهار بعد از ظهر جمعه است و از خدا مي خواهم آخرين كلماتم باشد كه بر روي ورق مياورم بار خدايا خود توفيق ده كه لحظات بعد پايم نلغزد و از اين دنياي فاني هجرت كنم. در خاتمه مي خواهم تمامي برادرها در جهت تقويت بسيج كه ارگان انقلاب اسلامي مي باشد گام برداريد. توجه داشته باشيد تنها راه تداوم انقلاب در حفظ خط ولايت حضرت امام، تحت سايه وحدت مي باشد. ديگر سرتان را درد نمياورم.
التماس دعا دارم.
محمود رضا عندالله
25 دي ماه 1366
روحش شاد (فارس)
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها