واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: منتقدي مرا به اتحاديه جهاني صهيونيسم متصل كرد!
احمد بيگدلي با ابراز تأسف براي منتقداني كه براي نوشتن از نويسنده و ناشر پول ميگيرند، از منتقدي گفت كه او را در نقدش به اتحاديه جهاني صهيونيسم متصل كرد.
اين نويسنده برنده جايزه كتاب سال در گفتوگو با خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ارزيابي خود از وضعيت نقد ادبيات در روزنامهها و مطبوعات كشور گفت: مطلبي را چند وقت پيش در مجله تجربه ديدم، از آقايي كه در شهركرد زندگي ميكند و دكتراي ادبيات دارد. او آخرين مجموعه داستان من «مگر چراغي بسوزد» را روبهرويش گذاشته و چيزهايي نوشته؛ چيزهايي كه به ادبيات امروز ما ربطي ندارد. او دكتراي ادبيات دارد و درباره فردوسي، عنصري و خاقاني خوب ميداند و ميتواند كتابها بنويسد. اما با داستاننويسي مدرن آشنايي ندارد و نميدانم چطور درباره داستاننويسي مدرن مينويسد.
او در ادامه اظهار كرد: مشكلي كه بيشتر منتقدان ما امروز با آن روبهرو هستند، رودربايستي با نويسنده، دوستي با نويسنده و ناآشنايي با نقد امروز است. كسي كه امروز ميخواهد نقد بنويسد به قول رحيم اخوت بايد حداقل يك زبان خارجي بداند كه بتواند مطالعه و تحليل كند. همچنين منتقد بايد از سر صدق نقد كند و به جاي اينكه مخاطب را از خواندن اثري بِرَماند، بايد او را جذب مطالعه كند؛ نه اينكه چيزي بنويسد كه خواننده فكر كند كتاب ارزش خواندن ندارد. اين سبب ميشود سوءبرداشت يك منتقد به مخاطب سرايت كند و همين شود كه اكثر خوانندههاي امروز اهل خواندن ادبيات ترجمه هستند و سراغ ادبيات معاصر ما نميروند.
بيگدلي همچنين بيان كرد: من داستاننويسي هستم كه حداقل در سالهاي اخير شناختهشدهام، اما متأسفانه كتاب «اندكي سايه» من مورد نقد يك منتقد جوان قرار ميگيرد، در حاليكه او نميداند اسم «نداف» و «كنيسه» اسمهاي معمول در جنوب است و به يهوديها ربطي ندارد. اما او در نقدش من را متصل ميكند به اتحاديه جهاني صهيونيسم. اين چه شيوه نقدنويسي است؟! در جنوب به پنبهزن ميگويند نداف و بسياري اسم بچههايشان را نداف ميگذارند. كنيسه هم به اتاقك بالاي پشتبام ميگويند كه رختخوابها را تابستان آنجا ميگذارند تا خنك شوند. اما منتقدي كه كوچكترين اطلاعي از زمينه داستان ندارد، چيزهايي مينويسد كه مانند فحش دادن است. منتقد ديگري درباره «آناي باغ سيب» نوشته كه بيگدلي مقلد بيچون و چراي بورخس است، اما در زمان جمالزاده زندگي ميكند. اين چطور امكانپذير ميشود كه من مقلد بورخس باشم و در زمان جمالزاده زندگي كنم؟!
او همچنين درباره وجود نوعي رفاقتبازي در فضاي نقد ادبي گفت: بسياري در نقد نوشتن رفيقبازي ميكنند و فكر ميكنند بايد با نقد خود يك جوري كتاب را از زمين بلند كنند. من حتا شنيدهام بعضيها براي نوشتن نقد از نويسنده يا ناشر پول ميگيرند كه اين تأسفبرانگيز است.
بيگدلي همچنين درباره كمكي كه نقد ميتواند به ادبيات بكند، گفت: در دنياي ادبيات، بيرون از مرزهاي ما منتقدان نامدار ميتوانند با نوشتن نقد و بيان معايب و محاسن يك اثر، كتاب را چنان معرفي كنند كه بسياري با خواندن آن جذب شوند. در نقدها خواننده مجذوب كتاب ميشود و معايبي را كه منتقد گفته، در كتاب با چشم باز ميبيند و من در ميان اين نقدها نديدهام منتقدي باعث شود نويسندهاي زمين بخورد و يا نويسندهاي به شكل كاذب بلند شود. آنها تنها در جهت جذب مخاطب كتاب هستند. اما در كشور ماچنين چيزي نيست. شايد بايد كسي مراقب باشد كه كساني كه نقد مينويسند، چقدر آگاهي و دانش نوشتن دارند.
انتهاي پيام
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]