واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: سينمايي در حوالي اتوبان
قصههاي جنوب شهري چه در قالب رمان و ادبيات و چه دنياي تصوير و سينما واجد عناصر و مولفههاي جذابي است كه همواره مورد توجه طيفهاي مختلفي از مخاطب ايراني قرار گرفته است؛ چه مخاطب عام و مردم كوچه و بازار كه با اين جنس از قصهها و شخصيتهايش احساس همذاتپنداري ميكنند و چه مخاطبان خاصي كه زيست ـ جهان روشنفكري خود را بويژه با شاخصههايي مثل عدالتطلبي و مبارزه هنري دو سويه رئاليستي اينگونه آثار منطبق ميبينند.
سينماي كيميايي به واسطه همين فضا و موقعيت هاي بصري مورد توجه مخاطبان خاص قرار گرفته است. سينمايي كه واجد قهرمان هاي زخم خورده و ديالوگ پردازي هاي زيبايي شناختي و سينمايي خاص خود بوده و قصه هاي خياباني را در اتمسفري اجتماعي روايت مي كند. دو اثر سياوش اسعدي كارگردان جوان، نشان از تاثيرپذيري او از سينماي اجتماعي ـ خياباني دارد كه بازنمايي دگرگونه اي از سينماي كيميايي است و البته خود نيز بر اين ويژگي صحه مي گذارد. اين تاثيرپذيري فارغ از اتمسفر دراماتيك و قهرمان هاي قصه بيش از هر چيز در ديالوگ نويسي خود را نشان مي دهد؛ ديالوگ هايي كه اگرچه برخلاف نگاه رئاليستي فيلمساز به قصه واقعگرايانه نيست و به ديالوگ هاي سينمايي تبديل مي شود.
اسعدي در اين باره مي گويد: «من با كيميايي عاشق سينما شدم. بارها هم گفته ام درواقع كيميايي عضوي از خانواده ماست تا يك فيلمساز. در اصل سليقه ام به دنياي كيميايي نزديك تر است. بنابراين ناخواسته كارهايم شباهت هايي به سينماي كيميايي پيدا مي كند.» او درباره تاثيرپذيري از سينماي كيميايي در ديالوگ نويسي نيز اعتراف مي كند: «معتقدم ديالوگ بايد سينما شود تا به ماندگاري برسد. من اين سينما شدن ديالوگ را دوست دارم و كيميايي به بهترين شكل اين كار را انجام مي دهد. درواقع مسعود كيميايي پايه گذار ديالوگ نويسي درباره طبقه اي است كه آن را خوب مي شناسد.»
با اين حال يك ويژگي خاص و مشخصي را مي توان در فيلمسازي سياوس اسعدي يافت كه او را از كيميايي متمايز كرده و هويت مي بخشد. اگر سينماي كيميايي را سينماي مردانه بدانيم با همان مولفه هاي قصه هاي خياباني و قهرمان هاي زخم خورده و مفاهيمي مثل عدالت، رفاقت و... همين جهان سينمايي در آثار اسعدي دست كم در همين دو فيلم حوالي اتوبان و جيب بر خيابان جنوبي با محوريت قهرمان زن است. زنان زخم خورده اي كه اگرچه با مردان زخمي قصه هاي كيميايي، وجه اشتراكات زيادي در جامعه شناختي اين موقعيت دارند، اما بخشي از اين آسيب شناسي ناشي از سيطره و سلطه ساختار مردسالارانه اي است كه به نوعي در عين امتداد سينماي كيميايي مي تواند نقدي هم بر روايت هاي او از بازنمايي قهرمان هاي زخم خورده و به طور كلي جهان سينمايي فيلمساز باشد.
سياوش اسعدي كار خود را از انجمن سينماي جوان آغاز كرد. اولين فيلم كوتاهش را در سال 73 با عنوان «زماني ديگر بايد» ساخت. از آن پس به صورت جدي و مستقل شروع به فيلمسازي كوتاه كرد. در مجموع 17 فيلم كوتاه ساخته است كه از اين ميان 10 فيلم نيمه بلند است. آخرين فيلم داستاني سياوش اسعدي، آشفتگي نام داشت با زمان 33 دقيقه در سال 88 با بازي نيما رئيسي و نگار فروزنده و نام برخي فيلم هاي كوتاه سياوش اسعدي؛ فرداي ديروز، جردن جنوبي، پرسه، سقف و شب ساقي نواي عاشقانه است. او خود را محصول آخرين دوره سينماي هشت ميلي متري مي داند كه اگرچه دستيار كارگرداني را تجربه نكرده، اما در خانواده اي سينما دوست متولد شده و ازدواج او با دختر مهدي هاشمي نيز پيوند او را با سينما و تجربه عملي آن بيشتر كرده است.
فارغ از ساختار محتوايي سينماي اسعدي كه از آن سخن گفتيم، ساختار روايي و بصري آثار او نيز واجد ظرفيت ها و ظرافت هاي شناسنامه داري است. نوع قاب بندي و زاويه دوربين بويژه نورپردازي و شمايل بصري آن از امتيازات خاص سينماي اوست كه در همان نخستين تجربه فيلم بلندش در حوالي اتوبان نشان از دغدغه فيلمساز نسبت به زيبايي شناسي بصري و چگونگي فرم قصه اش دارد. اگرچه اسعدي در جيب بر خيابان جنوبي از حيث اجرا و كارگرداني و روايت قصه نسبت به فيلم اولش گام هايي رو به جلو برداشته و اثر شسته رفته و منسجم تري از اولين كارش ارائه داده است، اما حوالي اتوبان به عنوان نخستين تجربه فيلمسازي بلند او نيز شايستگي هاي زيادي داشته و فراتر از يك فيلم اولي بود. اگر همه امتيازات آن فيلم را بويژه ديالوگ نويسي سعيد نعمت الله كه او نيز نخستين حضور سينمايي اش را در آن زمان تجربه مي كرد، كنار بگذاريم بازي درخشان گلچهره سجاديه در اين فيلم در حافظه تاريخي سينما و مخاطب ايراني ثبت شد. فضاهاي سايه روشن و خيابان هاي خيس و باران خورده و نگاه زيبايي شناسانه فيلمساز به لوكيشن و بازنمايي تصوير ازجمله امتيازات سينماي سياوش اسعدي است كه در هر دو اثرش مي بينيد.
واقعيت اين است كه حوالي اتوبان و جيب بر خيابان جنوبي نشان از ورود يك روايت تازه از سينماي اجتماعي ايران دارد كه در آن وجوه سياه و زخم خورده شهر را همراه آدم هايي خرد شده در زير اين چرخه معيوب روايت مي كند. سينمايي تاثيرگذار كه مي تواند با رويكرد خاص خود، خلأ هاي پر نشده سينماي اجتماعي ايران را پر كند و چه بسا بتوان آن را بازسازي و بازنمايي مدرن سينماي كيميايي دانست كه تناسب تاريخي بيشتري با مقتضيات اجتماعي زمانه دارد. با اين كه جيب بر خيابان جنوبي، اقتباسي از فيلم ساموئل فولر به همين نام است، اما روايتي ايراني از اين قصه است و با فضا و بافت جامعه ايراني بخوبي آميخته شده و قصه اي ايراني با قهرمان هاي زخم خورده و آشنا را در مقابل ديد تماشاگران قرار مي دهد. سينماي خياباني ـ اجتماعي ما داراي ظرفيت هاي دراماتيكي بالايي است كه محتاج نگاه و روايتي تازه تر و متفاوت تر است كه هم قابليت هاي زيادي در جذب مخاطب ايراني كه هميشه به اين فضاهاي سينمايي علاقه داشته، دارد و هم مي تواند به رونق اين ژانر در سينماي ايران كمك كند.
سيدرضا صائمي / جام جم
سه شنبه 3 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]