محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854172076
ديدار با تاريخ/شافعي بنيان گذار ايدرو را تكريم كرد/ ايران چگونه به ژاپن رسيد؟
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: ديدار با تاريخ/شافعي بنيان گذار ايدرو را تكريم كرد/ ايران چگونه به ژاپن رسيد؟
جمعيتي ايستاده بود تا مهمان را خوشامد گويد. آنها هم كه مجال استقبال نداشتند، از پنجره‌ها نظاره‌گر بودند. در طبقه همكف ساختمان قديمي، برو بيايي بود. يك نفر مدام به نگهبانان زنگ مي‌زد و مي‌پرسيد «آقاي دكتر نيامدند؟» و اين، تكرار مي‌شد، هر دقيقه يك بار و شايد هر 30 ثانيه. آدم‌ها مي‌آمدند و مي‌رفتند و در اتوماتيك كشويي مدام باز و بسته مي‌شد. عكاس‌ها از باز و بسته شدن در راضي نبودند و يك نفر دنبال اين بود كه در را از حالت خودكار خارج كند و باز نگه دارد. وقتي ساعت سالن هشت بار بوق زد، تلفن اطلاعات هم زنگ خورد و مردي كه گوشي را برداشت، با صداي بلند داد زد «آقاي دكتر آمد» و همه راست، ايستادند.
مثل زماني كه سپهسالاري مي‌خواهد از در وارد شود. چند ثانيه بعد، ماشين سفيدي دم در ايستاد و مردي سپيد‌مو با عصايي در دست از آن خارج شد. مردان و زنان به استقبالش رفتند و مرد سپيد‌مو با يك‌يك آنها احوالپرسي كرد. يك نفر كيفش را گرفت و يك نفر مي‌خواست كمكش كند تا وارد ساختمان شود اما مرد قد بلند سپيد‌مو، محترمانه دستش را پس زد. نگاهي به قامت ساختمان كرد و روزهايي را به خاطر آورد كه همين جا ايستاده بود و به كارگران و مهندسان امر و نهي مي‌كرد. به 46 سال پيش يا شايد بيشتر. روزهايي كه دنبال تهيه زمين بود و تلاش مي‌كرد سازمانش را ساختماني بخشد. مرد قد‌بلند سپيد‌موي مغرور با عصايي از جنس گرد‌و پس از 30 سال يا شايد بيشتر، قدم به ساختماني گذاشت كه 46 سال پيش نظاره‌گر ساخت و پرداختش بود. در كشويي اتومات ثابت مانده بود و مرد بلند قامت مجالي پيدا كرد تا به اطرافش نگاه كند. مردان وزنان زيادي آمده بودند تا به او خوشامد بگويند. آنجا، كنار ميز اطلاعات، روي تابلويي نوشته شده بود «مقدم جناب آقاي دكتر رضا نيازمند، موسس سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران را گرامي مي‌داريم» و چند ثانيه بعد، آسانسور، مرد بلندقد سپيد‌مو، رضا نيازمند و همراهانش را به طبقه هفتم برد.
يکشنبه 1 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]
-
اقتصادی
پربازدیدترینها