واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
اشک های مادر در فراق دختری که قربانی تعرض شد؛ عکس ها
فقر برای ما بهتر بود. فقیر بودیم اما خوب می خوابیدیم، خوشحال تر بودیم. امروز ما همه چیز داریم و هیچ چیز نداریم. بدون دخترم دنیای ما بی رنگ شده. دخترم قلب تپنده خانواده ما بود. حرکت و نیروی خانواده از او می آمد. مادر در خواب های شبانه تشنج می گیرد. از تصور اینکه بر دخترش چه گذشته عرق سردی بر بدنش می نشیند.
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز به نقل از سایت بی بی سی فارسی، در ماه دسامبر سال ۲۰۱۲ میلادی، گروهی از مردان در اتوبوسی در دهلی به یک دختر دانشجو بارها تعرض کردند.آن اتفاق خشم جهان را برانگیخت و باعث شد دولت هند قوانین در مورد تعرض را بازنگری و سخت گیریهای بیشتری اعمال کند. دادگاه متجاوزین را به اعدام محکوم کرد. سوتیک بیسواز، خبرنگار بی بی سی، در دهلی به دیدار خانواده قربانی رفت تا ببیند بعد از دخترشان زندگی بر آنها چگونه می گذرد. ساعت از یک نیمه شب گذشته بود. پلیسی نفس سوخته و در حالیکه زبانش بند آمده بود به پدر تلفن کرد و گفت دخترش تصادف کرده و او را به بیمارستان منتقل کرده اند. یک ساعت بعد در بیمارستان پزشکان به او گفتند که عده ای مرد در اتوبوسی در حال حرکت بارها به دخترش تعرض کرده اند. دو هفته بعد دختر در بیمارستانی در سنگاپور درگذشت. «بیدار شو هند، او مرده است». این تیتر یکی از روزنامه های هند بود. این کشور از خشم برآشفت. برای خانواده دختر قربانی زندگی در آن لحظه و برای همیشه عوض شد.
'فقیر بودیم ولی خواب آرامی داشتیم' یک سال بعد خانواده به آپارتمانی دو خوابه که دولت به آنها اهدا کرده، نقل مکان کردند. آپارتمانی در حومه دهلی. ساختمان بوی رطوبت می دهد. چراغ راه پله ها کار نمی کند. ولی این خانه در مقایسه با خانه کلنگی شان در یکی از محله های فقیرنشین دهلی که دائم در معرض سیلاب باران های موسمی بود، وضعیت خیلی بهتری دارد. کمپانی خصوصی که فرودگاه بین المللی شهر را اداره میکند به پدر دختر شغل بهتری داده با ساعات کار ثابت و حقوقی معادل ۳۲۶ دلار در ماه. کار تازه از کار کمرشکن قبلی که حمل چمدان و بار مسافران فرودگاه بود خیلی بهتر است. در آن زمان او دو برابر ساعات فعلی کار می کرد و ماهی صد و هفت دلار حقوق می گرفت. دو پسر خانواده هفده و بیست و یک سالهاند. خواهر بیست و سه سالهشان فرزند بزرگ خانواده بود. بعد از مرگ خواهرشان آنها حالا در یکی از محله های مرفه در یک دانشکده خوب درس می خوانند. پسر بزرگ تر مهندسی کامپیوتر میخواند و برادر جوان تر می خواهد پزشک شود. شهریه هر دوی آنها را دولت میپردازد. افکار عمومی هند به شکل خستگیناپذیری زندگی آنها را دنبال کرده است. پدر و مادر دختر دائم به تلویزیون های مهم هند دعوت میشوند. به مراسم مهم فرهنگی برای اهدای جوایز و یادبود دخترشان میروند. همه همسایه ها میدانند آنها خانواده قربانی تجاوز هستند. آپارتمان نسبتا خالی آنها از رفاهی کمرنگ حکایت دارد. تلویزیون کوچک روی میزی با پایههای شکسته. ماشین لباسشویی ارزان، یک اجاق گاز و یک آبگرمکن تازه در حمام بیشتر وسایل خانه است. پدر می گوید: "فقر برای ما بهتر بود. فقیر بودیم اما خوب می خوابیدیم، خوشحال تر بودیم. امروز ما همه چیز داریم و هیچ چیز نداریم. بدون دخترم دنیای ما بی رنگ شده. دخترم قلب تپنده خانواده ما بود. حرکت و نیروی خانواده از او می آمد." روی یک صندلی پلاستیکی نشسته است. سرش را پایین انداخته، پشتش را خم کرده و چشم هایش به زمین دوخته شده است. دستهایش پینه بسته اند. دستهای مردی که سالها کارگری کرده. اول در یک کارخانه کوچک دیگ بخار و بعد ساعات پیاپی کار طولانی در فرودگاه، حمل بار و چمدان مسافران.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]