تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818996608




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وقفنامه‏ي مدرسه‏ي اماميه‏ي شيراز


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وقفنامه‏ي مدرسه‏ي اماميه‏ي شيراز
وقفنامه‏ي مدرسه‏ي اماميه‏ي شيراز نويسنده:ايرج افشار فتوکپي از سواد آن را دوست دانشمند دکتر حسين مدرسي طباطبائي حدود پانزده سال پيش در اختيار من قرار داده‏اند.يا من علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علي الملائکة فقال انبوئي باسماء هولاء، و يا من جعل مدارسة علم اعلام العلماء شفاء لاسقام اوهام الجهلاء صل علي اکمل الواقفين علي حججک و بيناتک و افضل المطلعين باسرار رسالاتک الهاشمي العربي الامي المخاطب بخطاب لولاک لما خلقت الافلاک، المبعوث لتبليغ احکامک علي عبادک و علي باب مدينة العلم اخيه و وزيره و صيه، المشرف بتشريف من کنت مولاه فهذا علي مولاه اسد الله الغالب اميرالمؤمنين و علي اولاده الائمة المعصومين المنصوصين کل منهم بالنص السابق علي اللاحق لوضع احکام حلالک و حرامک.بر راي مهر پيراي فضلاي براعت شعار و فصحاي بلاغت آثار، مدرسان دارالعيار عقل و عرفان، مستفيدان مدرس فضل و ايقان که حلل شرف ايشان به طراز فضيلت سخن پروري مطرز و خلعت منقبتشان به اعلاي اعلام حقائق معلم است محجوب و مستور نخواهد بود که چون از پرتو آفتاب فرقان مطلع «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» فروغ نير قدسي مشرق «کنت کنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکي اعرف» به نظر بينندگان منظر تحقيق مي‏رسد که مقصود کلي و علت غائي ايجاد معرفت آن گنج خفي است که در مظاهر اعيان جلوه ظهور فرموده، هر چند تفاوت و تباعد ميان واجب و ممکن در مرتبه‏ي موجوديت در غايت کمال باشد. چه ذات مقدس تعالي شأنه عين هستي او و ممکنات نه عين هستي خود و نه مقتضي وجود خودند «ماللتراب و رب الارباب».من از تو دور به چندين هزار مرحله راهلطيفه آنکه تو نزديکتر زمن به منيو صورت شاهد دل آراي اين معني در آينه‏ي احوال حقيقت انسان منطبع و مرتسم است که سکه‏ي کامل عيار «انا عرضنا الامانة علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان» به نام نامي او و اورنگ کرامت «و لقد کرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلا» مقر سلطنت اوست، چنانچه گفته‏اند:رباعيآن گنج خفي نکرد ظاهرشان راتا خلق نکرد حضرت انسان راشمعي است نماينده‏ي کس در شب تارهر چند که خود ساخته باشد آن راپس بر هر فردي از افراد اين نوع شريف لازم است که بعد از تحلي به شرائع نبوي در مراعات عدم فوات غرض اصلي کوشيده خود را از روستاي عقل هيولائي که استعداد محض و قابليت صرف است به شهرستان عقل مستفاد رساند بلکه با[...](1)وجوب تشبه به رب نوع مغز هوش را به استشمام رائحه‏ي گلزار عقل بالفعل معطر سازد.اما وجدان اين گوهر شب چراغ از شبستان اصداف قلوب اصحاب کشف و عرفان در کمال صعوبت و اشکال است، زيرا که اين گروه سعادت شکوه را که منزويان زواياي اختفا و گوشه‏گيران آشيان عنقا، از خود رميدگان صحراي تجريد، گم گشتگان فيفاي تفريدند، جذبه‏ي شوق و آگاهي کي گذارد که آيينه‏ي معني را به غبار عالم صورت مکدر و در نظر مستبصران کوتاه نظر جلوه گزينند تا دامن همت به لوث علائق جسماني آلايند.چه مهر منير «يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسألون الناس الحافا» بر ذرات وجودشان تافته و نساج وجود ديباي «سيماهم في وجوههم من اثر السجود» بر قامت ايشان بافته.ظلشان اندر زمين چون کوه قافروحشان سيمرغ بس عالي طوافگر بکويم تا قيامت نعتشانهيچ او را آخر مقطع مداندر بشر روپوش آمد آفتابفهم کن و الله اعلم بالصوابلاجرم دريافت اين گوهر مقصود نشايد مگر ابراز گنجينه‏ي صدور گنجوران عقل و برهان که ساکنان مدارس و مستضيئان مصابيح آثار مصطفوي و مقبسان (2)مشکوة نبوي‏اند و خلعت مناقب ايشان به طراز «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي» مطرز و قصر قدر رفيعشان به کتائب «و الذين اوتوا العلم درجات» محلي است. حجره‏ي تجريدشان به اجراي قواعد «لو يعلم الناس ما في طلب لطلبوه و لو بسفک المهج و غوص اللحج» آراستهو گوشه‏ي تفريدشان به اشارات ابروي دلجوي شاهد خطاب «عامري العلم محزون عند اهله و قد مراتمه بطلبه فاطبلوه» پيراسته. طوق اطاعت «و من يطع الله و رسوله و يخش الله و يتقه فاولئک هم الفائزون» را زيب گردن انقياد و فروغ نير برج فرقان مسير «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» را زينت جبهه‏ي مراد ساخته، گوشه‏نشين مجلس تعليم و تعلم و هنگامه آراي محفل تفهيم و تفهم‏اند و به تقلد ربقه‏ي انقياد «ان علي کل حق حقيقة و علي کل صواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه» از سرحد جهل و عناد گلچين گلشن ايقان و اجتهاد گردند.سعادتمند کسي است که مجالست و معاونت اين طبقه‏ي عليه و سلسله‏ي سنيه را که قامتشان به خلعت «انما يخشي الله من عباده العلماء» محلي است به جهت تحصيل گوهر مقصود و عدم فوات غرض اصلي مطمح نظر سازد تا به حکم «مجالسة اهل الدين شرف الدنيا و الاخرة» گلبن آمالش مربع نشين گلشن مراد و هميشه بهار ازهار امر، ديده‏ي، بصيرت را به کحل الجواهر «فاعتبروا يا اولي الابصار» بينا و نظر بر تصاريف ايام و انقضاي شهور و اعوام نموده يقين داند که «و ما متاع الحيوة الدينا الا متاع الغرور» بلکه دنيا سراي فنا و عبور نه منزل امن و قرار و مأمن عيش وسرور است و به مؤدي «الدنيا مزرعة الاخرة» اين نشاه‏ي فانيه را مزرع نشاه‏ي باقيه ساخته در خور وسع و طاقت و قدر قدرت و استطاعت به جهت ذخيره‏ي «يوم لا ينفع الصادقين صدقهم» که روز محاسبه‏ي تقير و قطمير و حصاد زرع غني و فقير است حصاد زرع «مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة مأته حبة و الله يضاعف لمن يضاعف لمن يشاء» نمايد و در زمره‏ي «و من اراد الاخرة و سعي لها سعيها و هو مؤمن فاولئک کان سعيهم مشکورا» خود را منخرط و منسلک گردانيده و در تقويت اين سلسله که گنجوزان خزائن معرفتند گوي سبقت از ميدان مسارعت «و سارعوا الي مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السموات و الارض» ربوده در احداث مدارس و بقاع الخير مساعي جميله تقديم رساند تا به آبياري سحاب معرفت اين گروه نهال آمالش در جويبار مقصود به ازهار مراد و اثمار مرام رنگين و از لئالي بحر افادتشان ذيل اميدش رشک عقد پروين يا روضه‏ي حور العين شود، و جوهر رباني متعلق به لحم مشکل به شکل صنوبري را که گاه به قلب تعبير از آن رفته و گاه به روح و يک مرتبه به نفس و گاه به انسان اشاره به آن واقع شده از امراض جهل و تفرق فکر و توزع خاطر به ادويه‏ي مفرده‏ي مأخوذه از موجر افادات و معاجين مرکبه‏ي مستخرجه از قانون اشارات به خششات نجات دهد و حق سبحانه و تبارک به مقتضاي حکمت بالغه در هر عصري از اعصار و دوري از ادوار يکي از بندگان خود را منظور عين عنايت خود ساخته به مزيد نهم جميله وموائد جزيله از سائر عباد ممتاز مي‏گرداند که در خور وسع و طاقت و قدر و قدرت استطاعت رغبت اين تجارت مربحه و صفت منجحه فرموده عطفت عنان عزيمت به جانب «فاستبقوا الخيرات لعلکم تفلحون» نمايد تا در يوم «لا يجزي والده عن ولده و لامولود هو جاز عن والده شيئا» از اين بهره‏مند و سائر عباد از فواضل احسانات او محظوظ و مستفيد گردند.در اين عصر و اوان از امتزاج عناصر و ارکان آفتاب اين معني از مشرق اقبال کريم الذاتي طالع است که احياي مراسم دين مبين را مطمح نظر ساخته، از اين سبب توسن ايام رام امر و نهي او و تعظيم اوامر و نواهي را اجل مطالب دانسته بدين وسيله کره‏ي بد لگام سپهر در ربقه‏ي تسخير اوست و عروج بر معارج سروري او را از اين سبب مسير گرديده که هميشه خضوعش بر آستان دين مبين و صعود بر مصاعد کامگاري به اين وسيله فرمود که خاک راه شريعت سيد المرسلين گرديده يعني خلف اعاظم سلف در اصداف افاخم خلف، فارس ميدان عظمت و اجلال، رائض گلگون شوکت و اقبال از غايت شرافت نسبي و نهايت جلالت ذاتي رائض انديشه هر چند قرنها در هامون وسيع معاني تازد به گردگرد وصف قدر رفيعش نرسد و طائر خيال اگر عمري پروازد به شرفه‏ي قصر جلالتش نتواند رسيد.پس اگر جواد خامه از ساحت نثر به ميدان نظم که بساط جواهري ايجاز و حقه‏ي عقد منظوم لئآلي اختصار است به ذکر نام نامي و اسم سامي آن مهر منير آسمان عظمت و اجلال، کوکب برج سعادت و اقبال عطفت عنان عزيمت نمايد و گوهر منضوم چند که غواص فکر از بحر خيال به دست آورده آويزه‏ي گوش مستعمان محفل هوش گرداند معذور است:گل حديقه‏ي ايمان امام وردي بيککه کرده روضه‏ي شيراز رشک خلد برينز فيض تربيتش بس که شد جهان رنگينشکفت بر لب ايان غنچه‏ي تحسينکشد سواد مضامين خط فرمانشبجاي سرمه به چشم قبول حورالعينکرفته ملک سليمان ز لطف شاهجهان به عدل آصف جم اقتدار زير نگيناز آن زمانه چو گلبن به خويش مي‏بالدکه بسته بر ورق روزگار نقش چنينبلغه الله مناه ورزقه يا يتمناه و اسکن الله تعالي اسلافه العظام و آبائه الکرام علي درجات الجنان که به ميامن تفضلات الهي و تلطفات پادشاه ظل اللهي از مبادي صبح تميز الي الان که بدون نزول صعود بر مصاعد سروري نموده با وجود کثرت اشتغال هميشه جوياي اهل حال بوده استمداد همت از بواطن فيض مواطن اين طبقه نموده قيام به وظايف طاعات و اذخار خيرات و انتشرا مبرات و اخراج اخماس و زکوات و انحاج حاجات مسلمين بر ديگر امور مقدم داشته در هر عصر و اوان فراهم آورده و خود را از طارف و تالد دنيوي «مما لا يتمشي الانتفاع به الا بفنائه» در مصرف عطا به فقرا و احداث مدارس و تعمير مساجد کما ينبغي و يليق صرف گردانيده و بر وجهي ديگر مثل املاک و عقار ومزارع و بساتين و حوانيت ممکنة الانتفاع مع بقائها مر الدهور علي حسب المصلحة و الاحتياج وقف شرعي فرموده و نسأل الله من فضله ان يکتب کرام الکاتبين في صحائف حسناته.و از آن جمله آنکه درين معموره‏ي باکثرت که مهبط فيوضات رباني است کما قال النبي لسلمان الفارسي رضي الله عنه «يا سلمان لو کان العلم في الثريا لنا و له رجال من ابناء فارس» از بس هجوم طالبان و محصلان از اطراف و اکناف به جهت تحصيل استکمال و استعداد حجرات مدارس و بيوتات آنها بر عد دروس طلبه‏ي عظام ناقص بود اعانت و رفاه اين طبقه را پيش نهاد خاطر فيض مظاهر فرموده‏اند در اندک فرصتي به خوبتر صورتي مدرسه‏اي مشتمله بر حجرات و طاقات رفيعه و ساير مايحتاج ساکنين موسومه به مدرسه‏ي اماميه واقعه در محله‏ي درب کازرون شيراز صينت عن الاشرار که مشتمل است بر بيست و نه باب حجرات و ايوانها و مناظر و پس دستها[ي]متصلات به حجرات بدين موجب فضا و مسني حول فضا و حوض بزرگ بسته در وسط، و فضاي عالي بنا، و ساير مايحتاج سکنه‏ي آنجا، و دو مطبخ مقابل يکديگر، از جهتي جنوب و شمال، واقعتين در خلف طاق رفيع البناء، واقع در سمت قبلي مدرسه که معين است به جهت مسجد، و هر يک از مطبخين مذکورين متصل است به حجره‏ي ديگر موضوعه به جهت انبار هيمه و غيره و به مستحمر، و فضا فيمابين دو مطبخ و انبار و مستحمر، و حوض صاروجي بسته در فضاي مذکوره مجموعا محدود از طرف قبله به ارض بياض ملک عاليجاه واقف آمنه الله تعالي من خزي يوم المواقف، و از طرف شمال به باغچه‏ي منزل مسکن نواب معظم اليه که شبائک سمت شمال مدرسه از آنجا مفتوح است، و از سمت جنوب به شارع، و از جانب صبا به کرياس و حوانيت محدثه‏ي متعلقه به مدرسه و در و درگاه از آنجا به اتمام رسانيده مجموع مذکورات به حدودها و حقوقها و مضافاتها و منسوباتها و جرائمها و ضمائمها و ما يتعلق بها غير مستثني عنها شي‏ء تقربا الي الله و اخلاصا اقتناصا في يوم تشخص فيه الابصار مهطعين مقنعي رؤسهم مبتهلا الي فضله في التقبل بقبول حسن متضرعا الي لطفه في اجرائه ابدا علي الوجه الاصلح و الاسلوب الاحسن.وقف مؤبد صحيح شرعي و حبس مخلد صريح ملي و صدقه‏ي لازمه و مبره‏ي مخلده‏ي مؤبده‏ي محرمه‏ي بما حرم الله ببيت الله الحرام و الرکن و المقام و المشاعر العظام الجارية علي سبلها لا يحوم حوم حسمي نفاذ مافاد و لا خلل مقطوع عن الانقطاع آلاخر و الاوسط الاول الي ان يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين؛ مصرح به ارکان و شرايط شرعيه منصوص بر قواعد و ضوابط مذهب حق اماميه بر طالبان علوم دينيه و معارف يقينيه‏ي امامي المذهب، متشبثين به اذيال ائمه‏ي معصومين عليه‏السلام متبرين از اعادي دين مبين غير متظاهري الفسق که در آنجا مسکن و به شروط مشروطه در متن العقد که رقم کلک اظهار مي‏گردد عمل نمايند.و هر چند سعي در استحکام اساس عمارات مدرسه‏ي رفيعه‏ي مذکوره کما ينبغي و يليق به کار رفته لکن ممتزج و مختلط است از عناصر وارکان و ترکيب يافته‏ي عالمان و مرکب از عناصر به مرور سنين و شهور و انقضاء از منه و دهور، خالي از تفرق اتصال و تطرق انحلال، و همه ساله محتاج به مبلغي است که صرف و خرج و تعمير ضروري مدرسه‏ي مذکوره و به وظيفه و ادرار طلبه‏ي (3)سکنه‏ي آنجا مقرر گردد، ليدوم بدوام الشهور و الاعوام و يبقي نفعه کرا لدهور و الايام علي کافة الايام.بناء علي ذلک همگي همت صافي طويت مصروف گردانيده بعضي از املاک و حوانيت و خانان و مزارع و بساتين معموره‏ي نفيسه که از ذوي الايادي و الحقوق بشرح اسانيد معتبره و حجج مليه به عقود دينيه بمومي الي اسمه الشريف انتقال و اختصاص پذيرفته و تا حين انشاء الوقف عليها بدون منازع و مجادلي در يد محقانه و تصرف مالکانه و کلأ ان عاليشان ماضي و جاري بود، به شرح تفصيل ذلک الکتاب المستطاب المقرون بالصدق والصواب ظهرا و الکل مستغنيات عن التحديد و التوصيف لبلوغها من الشهرة و الوضوح مبلغا لا يحتاج الي الاطناب فيما لها من المشخصات المعينات مع مالها من الحدود و الحقوق و الابنية و الامکنة و الحيطان و الجدران و السقوف والاخشاب و الالواح من نصب الميزاب و مطرح الثلوج و الاشجار و الارضين و البحار و الصحاري السحية و الخسية العامرة و الغامزه و التلال و الوهاد و المنخفضات و المرتفعات و الحرائم و المجاري و المشارب و السواقي و المساقي و العيون والقنوات ذکر ام لم يذکر بدون استثناء شي‏ء از آنها از جمله‏ي متملکات و حوزه‏ي متصرفات خود افراز و اخراج فرموده مجموع آنها را خالصة لوجه الله تعالي نافعه له يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم و احتسابا للباري جلت قدرته و اکتسابا لمرضاته يوم ينظر المرء ما قدمت يداه؛ يوم تجد کل نفس ما عملت من خير مخضرا؛ يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبه و بنيه، لکل امري منهم يومئذ شأن يغنيه؛ وقف صحيح مخلد مؤبد متصل الابتدأ و الوسط و الانتهاء به تحبيس اصل و رقبه و حاوي حدافير شرايط مصححه مشتمل بر خدامن ضوابط متممه خالي از جميع مفاسد و موانع شرعيه فرمودند بر مشاهد مقدسه‏ي مطهره و نفوس نفيسه‏ي معطره‏ي چهارده معصوم صلوات الله عليهم اجمعين.و بعد ذلک مدرسه‏ي مذکوره که مرتبه‏اي از مراتب متولي و ناظراني ذکر همان بهجي که مبين مي‏گردد به عمل آورند.و توليت وقفين مزبورين را نيز عاليجاه واقف خبر مواقف آمنه الله تعالي من اهوال يوم المواقف اولا به نفس نفيس خود مادام متجليا بحليه الحيوة ادام الله تعالي بقائه و حفظه في کنف حمايته و وقاه من مکاره الزمان و نکاتيه مفوض فرمودند، و بعد از آن به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور خو نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب و بر تقدير فقدان اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور به اسنهم مفوض فرمودند توليت مذکوره را به ذکور اولاد اناث و ذکور اولاد اولاد اناث، هکذا ما تعاقبوا و تناسلوا و العياذ بالله بر فرض فقد مطلق اولاد ذکور سواء کانوا من الذکور او من الاناث مفوض فرمودند توليت را به اسن ارشد اصلح اولاد اناث و اولاد اولاد اناث ما تعاقبوا و تناسلوا و در جميع مراتب تقدم بطن اعلي بر اسفل واسنيت و ارشديت و اصلحيت معتبر و مشروط است.و العياذ بالله من ذلک بر تقدير انقراض جميع اولاد و اولاد اولاد واقف ذکورا من الذکور و الاناث و اناثا من الاناث و الذکور توليت مزبوره را مفوض فرمودند به برادر عالي شأن سمو المکان خود الاسن الارشد الاصلح و الارشد الاصلح.و بعد از فقد جميع العياذ مفوض فرمودند به اسن ارشد اصلح ذکور و اولاد ذکور برادر منيع الشأن خود و ان کان الموصوف بذلک من اخيه الاصغر و هکذا بذکور اولاد اولاد ذکور ما تعاقبوا و تناسلوا و بر تقدير فقد اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و بر فرض ذکور اولاد باجمعهم سواء کانوا من الذکور من الاناث مفوض فرمودند به اسن ارشد اصلح اولاد اناث و اولاد اولاد اناث برادران ايشان نسلا بعد نسل.و همچنين در جميع مراتب توليت اولاد برادران تقدم بطن اعلي بر اسفل معتبر و مشروط است و العياذ بالله من ذلک بر فرض فقد مطلق اولاد برادران واقف خير مواقف مفوض فرمود به اسن ارشد اصلح ذکور اقارب نسبي خود دون الاناث، الاقرب فالاقرب.و اگر در مراتب توليت مزبوره خواه جميعا در اولاد واقف به دستور مسطور و خواه در اولاد برادرين به طريق مسفور تساوي در مرتبه و سن و رشد و صلاح اتفاق افتد و فيمابين دو نفر يا بيشتر کل ما تخرج باسمه لقرعة متولي است و همچنين عاليجاه واقف خير، نص و شرط فرمودند که هر گاه در مراتب مذکوره فوق نوبت توليت از مطلق اولاد ذکور سواء کانوا من الذکور او من الاناث به اولاد اناث منصرف گردد و از بطن يکي از اولاد اناث خواه متولي و خواه غير متولي پسري به وجود آيد، فهو احق و اجري بالتولية و العياذ بالله برد تقدير انقراض جميع اولاد عاليجاه واقف خير مواقف و برادر و برادرزاده‏ها و اقارب نسبي ان سمو المکان کما ذکر آنفا مرتبا مفوض فرمودند توليت را با عالم صالح و اتقي علماي اماميه‏ي اثناعشريه‏ي سکنه‏ي دالعلم شيراز الي حضور القائم عليه السلام و بعد ظهوره هو احق و اولي بالتولية او وليق اجري بتملک الرقبة جعلنا الله تعالي من الفائزين برؤيته و الواثقين بعروته و المستشهدين تحت رايته و نظارت وقفين مذکورين را عاليجاه واقف خير مواقف آمنه الله من اهوال يوم المواقف مرجوع فرمودند اولا به حضرت فضيلت و افادت پناه، افاضت و معارف آگاه، حقايق و دقايق انتباه، مجدت و معالي دستگاه، نتيجه‏ي افاخم المشايخ و الفضلاء، شمسا للفضيلة والافادت و الافاضة و الدين شيخ جابرا خلف عاليحضرت جنت منزلت علامي شيخ عليا، و بعد از او به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور باسنهم مفوض فرمود و بعد ذکور اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور ما تعاقبوا تناسلوا به شرط تقدم اعلي بر اسفل.و بر تقدير فقد اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور به اولاد ذکور اناث ناظر مؤمي اليه نسلا بعد نسل، و العياذ بالله بر فرض انقراض مطلق اولاد حضرت ناظر مشار اليه سواء کانوا من الذکور و الاناث مفوض فرمودند نظارت مزبوره به حضرت فضيلت و افادت و افاضت دستگاه کمالات اکتناه شيخ محمد برادر حضرت ناظر اول و بعد از آن ذکور اولاد به همان دستور و طريق مسطور. در مراتب نظارت اولاد حضرت اول و به شرط تقدم بطن اعلي بر اسفل و بر تقدير فقد اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و ذکور اولاد اناث ناظر مذکور.و العياذ بالله من ذلک مفوض فرمودند نظارت مذکوره را به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور عالي حضرت قدسي فطرت قدوسي سجيت، فضيلت و افادت و افاضت پناه، حقايق و دقايق و معارف آگاه علامي فهامي حاج بيت الله الحرام و زائر مدينة خير الانام الغني ذاته الشريف عن التعريف و التوصيف مولانا محمد مقيما دام فضله و ذکور اولاد ذکور و ذکور اولاد اناث و ما تعاقبوا تناسلوا به شرائط تقدم بطن اعلي بر اسفل و تقدم ذکور اولاد ذکور بر ذکور اولاد اناث، و بر فرض انقراض ذکور آن عالي حضرت ترجع النظارة ايضا کالتولية الي الاعلم الاصلح الاتقي الي ظهور القائم عليه‏السلام.و از جمله‏ي شروط منصوصه در متن عقد آنکه اولا چون مدرسه‏ي مزبوره وقف است بر متعلمين و معلمين که در آنجا به اکتساب کمالات اشتغال نمايند ناظر و متولي مي‏بايد که در جميع مراتب عالمي امامي اثناعشري المذهب حاوي کمالات صوري و معنوي جامع علوم عقلي و نقلي به جهت تدريس مدرسه و ارشاد متعلمين مقرر نموده که در ايام تحصيل به افاده‏ي علوم دينيه و معارف يقينيه من علوم الاصول و الکلام و الفقه و التفسير و الحديث و ما يتعلق بها من العلوم العربية اشتغال نمايند.و بيست و شش نفر از متعلمين و طالبين علوم دينيه‏ي امامي المذهب غير متظاهر الفسق المتشبثين باذيال ولاء ائمة المعصومين لمبرين من اعادي الدين المبين غير متهمين به خلاف مذهب تعيين نمايند که در مدرسه‏ي مذکور ساکن باشند و به وظائف مطالعه و مباحثه و استفاده‏ي علوم دينيه سواي امام معذوره به جهت تعطيل اشتغال نمايندو متولي و ناظر هر يوم مبلغ دويست و پنجاه دينار تبريزي به وظيفه‏ي مدرس معين سازند و در وجه نه نفر از طلبه که اعلامرتبه از باقي من جهة العلم باشند هر يک را يومي مبلغ هشتاد دينار تبريزي و نه نفر از اواسط را هر يک مبلغ هفتاد دينار تبريزي و هشت نفر ادني مرتبه من الباقي را هر يک مبلغ شصت دينار تبريزي معين برساند.و همچنين دو نفر خادم به جهت کنس صحن مدرسه و طاق قبلي مدرسه که به جهت مسجد موضوع است و کنس دهليز و اغلاق و فتح ابواب قيام به مصالح طلبه و کفايت احتياج ايشان تعيين و هر يک را هر يوم مبلغ شصت دينار تبريزي موظف سازند.و يک نفر مؤذن که در اوقات صلوة به اذان و دعاي دوام دولت روز افزون قيام نمايد نيز معين و مبلغ شصد دينار تبريزي موظف سازند.و مبلغ بيست دينار در وجه وظيفه‏ي يک نفر سقا مقرر دارندو هر روز مبلغ چهل دينار تبريزي به جهت روغن چراغ روشنايي طاق قبلي مدرسه‏ي مزبوره که به جهت مسجد موضوع است و به جهت روشنايي دالان معين سازند. چنانچه مجموع وظائف مبلغ دو هزار و سيصد و بيست دينار تبريزي بوده باشد، يوما فيوما و شهرا فشهرا علي حسب مال يقتضيه مقرر نمايند.و از جمله شروط سابقه (4) منصوصه در متن عقد و به نص شروط عاليجاه واقف خير مواقف صرف الله بر آنکه جمعي از طلبه که متزوج و صاحب عيال باشند که اکثر ايام تحصيل در مدرسه بوده باشند و در باقي ايام معدوده بجهت تعطيل مختارند، و برخي که غير متزوج باشند اکثر ايام و ليالي تحصيل و تعطيل در مدرسه بوده باشند و قيام به وظايف مطالعه و مباحثه نمايند و چون يکي از سکنه‏ي آنجا به قصد عود اختيار سفر نمايد تا چهل يوم که عود نمايد به حجره، مسکن احق و اولي است، و بر فرض عدم عود صرف وظيفه‏ي ايام غيبت و به مصارف[ديگر]منوط به رأي متولي و ناظر است.و شرط مذکوره در حجره‏ي مسکن ناظر که به جهت کتابخانه‏ي مدرسه و مسکن ناظر وضع شده معتبر نيست، بلکه ناظر مختار است که در جميع مراتب به هر نحو که خواسته باشد در آنجا سکني نمايد.و بر تقدير صدور بر فسق بر سبيل تظاهر يا ظهور خلاف مذهب يکي از سکنه‏ي آنجا آن شخص را از سکني مدرسه جائز نيست و بر متولي و ناظر لازم است که او را از مدرسه اخراج نمايند.و چون طلبه‏ي عظام سکنه‏ي آنجا قيام به شروط مشروطه‏ي مذکوره نمايند، فعليت و استحقاق وظيفه ايشان را حاصل است.و شرط ديگر آنکه هر يک از طلبه که بقدر هفت سال در مدرسه بوده اثر ترقي در ايشان ظاهر نگردد متولي و ناظر مختارند که او را اخراج و ديگري را ساکن سازند، تا مطلب اصلي که انتشار علوم دينيه و استکمال خلقت بشريه است به ظهور رسد.و از جمله‏ي شروط معتبره‏ي سابقه‏ي منصوصه بر وفق قانون شريعت مقدسه به نص واقف خير مواقف آمنه الله تعالي آنکه متولي و ناظر در جميع مراتب، موقوفات مزبوره را به ميراث نگيرد و مورد رهن و مبايعه و مصالحه و استدا و استبدال و هيچ يک از عقود باعثه بر اخراج از تصرف وقف نسازند، و بر فرض ضرور غبطه و مصلحت وقف زايد بر سه سال نه به عقد واحد و نه به عقد اجاره ندهند و تا عقد اول منقضي نشود مورد ديگر نسازند و به ارباب حکم و جور به هيچ کدام از عقود و لو ساعة واحدة جائز نيست و ايشان را تسلط بر انتزاع موقوفات از يد من جاز له التصرف نيست، بلکه صرف نماء موقوفات به مصارف منوط به رأي متولي و ناظر استو از جمله‏ي شروط معتبره در متن عقد آنکه متولي و ناظر سعي در نظم و نسق و معموري و تکثير زراعت و تحصيل منفعت نموده آنچه از نماء موقوفات و حاصل محصولات و حاصل مستغلات به عمل آمد متولي و ناظر هر ساله به مقتضاء شرط وقف و نص واقف اولا در مايحتاج رقبات و محال موقوفه از تعمير جدران و سقوف و شبايک و سطوح و خان و حوانيت و تعمير قنوات و جداول و ترتيب بذر و عوامل و حفر بساتين (5)و اصلاح حيطان و اداء مال و حقوق سلطان و نفقه‏ي زارعين بر فرض احتياج و مرسوم نويسنده و ملازمان سرکار وقف علي ما حسب يقتضيه المصلحة صرف نموده که مبلغي فاضل آيد، صرف عمارت ضروري مدرسه از تعمير اساس و تجديد کرياس، الاهم فالاهم و تعمير کتب وقفي مدرسه‏ي مذکوره نموده بعد ازان وظايف مقرره‏ي فوق به نهج مفصل از مدرس و طلبه و خادم و موذن و سقا و قيمت روغن بذر بجهت روشنائي طاق مسجد و دالان مستحمر يوما فيوما و شهرا فشهر علي ما حسب الرأي المتولي و الناظر مصلحة الوقت اعطا نمايد.و هر ساله ناظر مبلغ بيست تومان تبريزي خود به حق النظارة متصرف شود.و همچنين متولي و ناظر هر ساله در ليالي شهر رمضان المبارک هر شب به قدر پنج من برنج با مصالح به حسب عرف و عادت صرف اطعام سکنه‏ي مدرسه از مدرس و طلبه و خادم و مؤذن و سقا نمايند.و هر گاه فرش حصير حجرات و طاق مسجد و صفه‏ها و دالان و ايوانهاي پيش حجرات مندرس گردد تجديد نمايند.و هر ساله يک مرتبه گماشته‏ي متولي و ناظر در مسجد مدرسه اهالي شرع مطاع و طلبه‏ي عظام و مدرسين مدارس و ارباب اعتبار را ضيافت نموده و خاصه نسخه‏ي موقوفات را بر ايشان خوانده مجلد معتبر درست نموده به مهر همگي برسانند که در هر مرتبه اطلاع بر املاک موقوفه و شرط وقف و صرف نماء آنها که بايد به مصارف رسانند نمايند؛ و حضار از ده نفر کمتر نباشند.و از جمله‏ي شروط منصوصه به نص واقف صرف الله عنه الصواف و خصه بالالطاف و العواطف در زمن عقد وقف آنکه در مرتبه‏ي توليت عاليجاه واقف معظم اليه بعد از وضع مذکورات زرع و حاصل و نماء موقوفات و صرف آنها به مصارف مقرره کما ذکر و فصل مرتبه آنفا آنچه فاضل آيد اختيار صرف آن به مصارف با وکلاء اجلاء آن عالي شأن است، و از انصراف توليت از آن عاليشأن ادام الله تعالي بقاءوه و وفقه باشاعة الخيرات و انتشار المبرات فاضل مذکورات مقرره‏ي فوق را به نه سهم صحيح متولي و ناظر منقسم ساخته و متولي دو سهم خود را به حق التوليه متصرف شود، و دو سهم ديگر به عنوان ارزاق مخصوص باقي اولاد واقف ما عداء متولي که در اين سهم نيست للذکر ضعف الانثي به شرط تقدم اعلي بر اسفل دانند، و تتمه‏ي سهام مذکوره که پنج سهم است از جمله‏ي نه سهم متولي و ناظر در جميع مراتب مخصوص حضرات عرش درجات چهارده معصوم صلوات الله عليهم اجمعين دانسته در وجه مستحقين و مؤمنين سکنه‏ي مشاهد مشرفه به قدر مصلحت وقت عطا نمايد.و از جمله‏ي شروط مشروطه‏ي معتبره در زمن عقد وقف آنکه هر يک از طلبه‏ي سکنه‏ي مدرسه که به قصد زيارت عتبات عاليات و ساير اماکن مشرفه علي مشرفيه التحيه‏ي و الثناء اختيار سفر نمايند اختيار حجره و وظيفه و مسکن او با متولي و ناظر است که به مقتضاي مصلحت وقت عمل نموده مادام که مناسب دانند به جهت مسافر مذکور نگاه دارند، و الا به هرکس که خواسته باشند عطا نمايند و همچنين بعد از انقراض مطلق (6) اولاد واقف و العياذ بالله منه و انصراف توليت او به غير اولاد کما ذکر آن عالي متولي و ناظر دو سهم حصه‏ي مختصه علاوه‏ي پنج سهم سهام حضرات نمايند که مجموع هفت سهم بوده از جمله‏ي نه سهم و در وجه مستحقين مؤمنين سکنه‏ي مشاهد مشرفه ايشان به طريق مذکور عطا نمايند.و جميع قيود و شروط مذکوره در متن صيغه‏ي صحيحه‏ي شرعيه مأخوذ شد بر وجهي که عمل به آن واجب و لازم و تغيير و تبديل جايز نيست. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه، ان الله سميع عليم.فمن غير شرطا من شروطها او قيد من قيودها فعليه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين و ذلک کله وقع الاشهاد و الانفاد و عليه التوکل و التوسل و الاعتماد، و الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلي الله علي خير خلقه محمد و آله اجمعين.و کان ذلک في اواخر شهر رجب المرحب من شهور سنة اربع تسعين من الف الهجرة النبوية المصطفوية.صورت شهود بر وقفهو الواقف العليم. الحمدلله الذي وفق الخير من عباده في الدنيا لتأسيس مباني الخيرات و اجراء القنوات و وفور الصدقات و خلوص النيات و صعدهم في الاخرة الي معارج السعادات و رفيع الدرجات فعمر بناء المساجد الاسلام حضور جماعات المسلمين و شيد ارکان المدارس لمدارسة علوم الدين و اسسوا بذلک اساس المعرفة و اليقين فطوبي لمن اخلص النية و بشري لمن صرف الهمه و بذل المهجة، و الصلوة و السلام علي سيد الابرار و حقيقة الاسرار و انور الانوار محمد و آله الاطهار الاخيار سيما علي واقف سره علي اميرالمؤمنين و معلم الملائکه المقربين، و بعد فقداتي النواب الواقف المؤيد المسدد الدستور الافخم و الجناب الاکرم، عمدة المقربين و زبدة اعزه المعززين، خلف اخلاف الامراء العظام و اجل اجلة الوزراء الکرام بصنعه الوقف المؤبد و الحبس المخلدة المشروطة و المشروحة و القيود المسطورة قربة الي الله و طلبا لمرضات الله علي النهج القويم و الصراط المستقيم في مجلسه الشريف العاض بجميع من السادات العظام و الفضلاء الکرام، فصرت شاهدا بذلک الکتاب بلا ارتاب. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه، ان الله سميع عليم و انا العبد المذنب الاثيم عند ربه الکريم محمد شفيع ابن‏محمد تقي عفي عنهما المخاطب بخطاب لولاک المشرف بتشريف و ما ارسلناک خاتم النبوة و معدن الوحي و الرسالة سيد المرسلين و خاتم النبيين محمد المصطفي صلي الله عليه و آله. ثم الهادي الرشيد الذي ذکر الله تعالي في کتابه المجيد بقوله عز من قائل و انه في ام الکتاب لدنيا لعلي حکيم ولي الله و وصي رسوله بالنص الحلي بقوله «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا، اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب عليه‏السلام، بنت رسول الثقلين سيدة نساء العالمين الانسية الحوراء فاطمة الزهراء عليها السلام، ثم الحسن و الحسين امامي الهدي سيدي شباب اهل الجنة، ثم علي زين العابدين، ثم محمد باقر علم الاولين و الاخرين، ثم جعفر الصادق، ثم موسي الکاظم، ثم علي الرضا، ثم محمد التقي، ثم علي النقي، ثم الحسن العسکري، ثم الحجة القائم المنتظر المهدي، مصداق بقية الله خيرلکم ان کنتم مؤمنين صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين.الحمدلله الواقف علي الاسرار و الخفية و الصلوة علي خير خلقه محمد و عترته الزکية، و بعد فلما کان اقامة نظام العلم و رعاية العلماء في تحصيل ما ربهم و نکثر عددهم و ما يکون في مدارج الکمال امن قرب القربان و اجزي الطاعات الي الواقف الجليل النبيل خلف الاخلاف زبدة الاسلاف الراغب بانتشار علوم الدينية ادام الله توفيقاته بصيغه الوقف المذکور قربة الي الله و طلب لمرضاته مقرونا بجميع الشروط في الصحة شرعا فاشهدني و شهدت عليه کتب العبد الراجي البر مولا محمد تقي.الحمدلله الواقف النيات العباد امر الانس و الجان و اکرم المؤمنين بموهبته التصديق و الايمان و ستر سيئاتنا بجلابيب الرحمة و الغفران و شفا صدورنا من الجهالة بمدارسة العلم و العرفان و نور افئدتنا بمصابيح الدلائل و البرهان و ألهم حکام الزمان لتشديد مبادي الايمان، و الصلوة و السلام علي من دينه خير الاديان محمد المصطفي شيخ الشرايع و الاديان و آله الائمة الاجلة اولهم اميرالمؤمنين و آخرهم المهدي صاحب العصر و الزمان.و بعد فقد وقف عاليحضرت الواقف الجليل النبيل الرفيع المنيع دام عزه و ضاعف حسناته بالصيغة الشرعية علي وفق الشريعة المقدسة جميع ما رقم متنا و فصل الظهر و دفن ما نص فيه من التولية و النظارت و المصارف المرقومة بمحضر مني و جميع المؤمنين.الحمدلله الذي وفق المخلصين بهداية الکاملة و الطافه الشاملة ما يوجب الکرامة من الاعمال الصالحة الباقية في الاولي و الاخرة و الصلاة و السلام علي اشرف من ارسل لتبليغ الاحکام المحکمة و الحدود المعين اعني محمد المبعوث الي الثقلين بالآيات الباهرة و آله و عترته المکرمة المعصومين من الارجاس المنصوصين بالنص الجلية و هم علي و اولاده الاحد عشر عليهم صلوات الله الملک الاکرم.اما بعد فقد وفق الله تعالي بتوفيقاته السنيه و تائيداته الرفيعة الوزيره المسدد بالعناية السرمدية و الجليل المؤيدات بتأييدات السبحانيه دستور اعاظم الوزراء و ملجأ العلماء و ملاذ الصلحاء رافع اعلام العدل و الاحسان، ماحي آثار الجود و الطغيان، الواقف المزين باسمه الشريف هذه المجلة الوقفية المعينة لوقف الاشياء المسطورة فيها علي الشرائط المزبورة و المصالح المذکورة والمصارف المرقوم المشتمل علي الصيغة الشرعية المعتبر الموجب للزوم الوقف المسفور، الواقعة بمحضري و انا العبد الاقل محمد علي ابن محمد المازندراني.الحمدلله الذي وفقنا علي مرابع صنعه و مواقع تصرفه، ربنا ما خلقت هذا باطلا و وفقنا لافاضة القوي التي بنا يمکن من الاستدلال، الحمدلله الذي لهذا امرنا السکوک في مسالک معرفته و مناهج طاعته و الصلوة والسلام علي محمد (ص) و آله خير الوري و مصابح الدجي و صل علي اميرالمؤمنين و غرة غاية المحمدي و صل علي سائر الائمة من ولدک الطيبين الطاهرين، و الحمدلله رب العالمين.اقل الکاتبين - التماس دعا دارم از نويسنده‏ي نسخه.پی نوشت:1- يک کلمه سائيدگي.2- اصل: منقبتشان.3- اصل: طلب.4- اصل: سانعه.5- اصل: بساطين.6- در حاشيه چند کلمه به خط شکسته ناخوانا آمدهاست که در عکس درست منعکس نشده.منبع: معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1537]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن