تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):فاطمه بانوى زنان بهشت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821122707




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اموال موقوفه رسول اکرم مبناي سيره وقفي آن حضرت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اموال موقوفه رسول اکرم مبناي سيره وقفي آن حضرت
اموال موقوفه رسول اکرم مبناي سيره وقفي آن حضرت نويسنده: محمد نوري مقدمه از پيامبر خاتم محمد بن عبدالله (ص) در قرآن به اسوه حسنه (الگوي نيک) ياد شده و درباره حضرت بدون قيد يا استثناء، عبارت «لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (پيامبر خدا) در خصائل اخلاقي، گفتار و رفتار )براي شما سرمشق نيکو و پسنديده است) آمده است. سيره حضرت که شامل اخلاقيات و رفتار برجسته است، در همه زمينه‌ها الگو است و مسلمانان با توجه به شرائط، بايد تأسي و اقتدا نمايند يا مي‌توانند پيروي نموده و رفتار خود را ممائل الگوي حضرت انجام دهند. وقف هم در قلمرو سنت نبوي است و از موضوعات مهمّ در آن دوره محسوب مي‌شود. از اينرو گفتار و افعال و رفتار رسول اکرم (ص) در اين زمينه براي مسلمانان دوره‌هاي بعد، الگويي نيکو است. با اينکه متفکران مسلمان به ويژه مفسران، مفاد و دلالت اين آيه را فراگير و عام دانسته‌اند ولي برخي مستشرقان به ويژه خاورشناسان يهودي مثل گلدزيهر در عموميت آيه تشکيک کرده و مفاد آن را منحصر به شرائط و شروط خاص دانسته‌اند. غير از استثناهاي مصرح در تفسر يا کتب فقهي، سيره نبوي عموميت الگويي دارد. به ويژه در موردي مثل وقف که از نهادهاي زيربنايي در نظام اسلامي است. در آيه «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً»، گوياي اين است که رسول اکرم (ص) فقط در رفتار فردي و کارهاي شخصي مردم سراج منير نبود بلکه در مباحث کلان اجتماعي مثل تأمين عدالت، رفع فقر از جامعه، جلوگيري از تهاجم يهود هم سراج منير بود. چون در ادامه آيه، مؤمنين را به صورت جمع مخاطب قرار داده و به آنها بشارت داده که تلاش‌هاي رسول الله براي آنان يا بهتر است گفته شود براي جامعه اسلامي سودمند است. از اينرو همانگونه که رسول اکرم (ص)، در زمينه نماز و عبادت آحاد جامعه موظف بود درباره ايجاد نهادهايي مثل وقف به منظور ترقي و پيشرفت فرهنگي و اقتصادي جامعه هم وظيفه داشت. آن حضرت براي تأسيس نهاد وقف و تعميم اجتماعي آن، مسلمانان را همواره به مسجد‌سازي، ساختن منازل ميان راهي براي مسافران در راه مانده، حفر چشمه و نهر براي رساندن آب به مردم صدقه دادن به فقراء و يتيمان و امثال اين گونه اعمال سفارش مي‌کرد. درست است که واژه وقف و مشتقات آن در قرآن نيامده ولي برخي مفاهيم مورد تأکيد است که دلالت بر وقف مي‌نمايد. به ويژه اين آيات با وقف سنخيت تمام عيار دارند: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» يعني هرگز به مقام نيکوکاران نخواهيد رسيد مگر آن که از آنچه دوست داريد در راه خدا انفاق کنيد. با توجه به اينکه ماهيت وقف هم نيکوکاري و برّ است که به شکل بخشش و ايثار (انفاق) ادا و اجرايي مي‌شود، از اين رو اين آيه با وقف انطباق کامل دارد. در آيه ديگر آمده: «الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً» يعني کارهاي شايسته ماندگار نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و اميد آن بيشتر است. از آنجا که ماهيت وقف، تداوم و ماندگاري و ابديت است، از اينرو مي‌توان گفت يکي از مصاديق باقيات صالحات وقف است. بنابراين هم قرآن و هم سخنان رسول اکرم (ص) تأکيد بر نيکوکاري مي‌کنند و وقف يکي از مصاديق نيکوکاري براي سامان دهي به جامعه، تأمين اجتماعي، تأمين عدالت عمومي، رفع فقر و محروميت و بالاخره زمينه سازي براي توسعه و پيشرفت است. رسول اکرم (ص) هم در اين جهت کوشا بود و رفتار او در اين زمان مي‌تواند الگوي ما باشد و جامعه امروز مسلمان از سيره وقفي حضرت الگو بگيرد. اما الگوگيري عمليات پيچيده‌اي است و نياز به مقدمات دارد که بدون تحقق اين مقدمات، رسيدن به اهداف پيش‌بيني شده، محقق نمي‌شود. هر الگويي مبتني بر چهار متغير است: الگوگيرنده، روش الگوگيري، مقتدا يا شخصي که از او الگو گرفته مي‌شود و بالاخره موردي که به عنوان الگو از مقتدا به گيرنده الگو منتقل مي‌شود. وقتي رسول اکرم (ص) به عنوان الگو مطرح مي‌شود، ايشان مقتدا و اسوه است و مسلمانان گيرنده الگو، نيز سيره وقفي و رفتار و گفتار حضرت در زمينه وقف، موردي است که بايد توسط مسلمانان اخذ شده و با کپي‌برداري بر طبق آن عمل کنند. اين مقاله فقط به سيره وقفي حضرت مي‌پردازد و متغيرهاي سه گانه، فوق فعلاً مورد بحث و بررسي نيست. سيره رسول اکرم (ص) در عرصه وقف، بر اموالي که وقف شد، استوار است. و بدون موقوفات ايشان، سيره وقفي هم امکان پذير نيست. اگر موقوفه و اموال وقفي نبود، سيره وقفي هم شکل نمي‌گرفت. اما مورخان، سيره نگاران و محدثان همگي به اجماع از موقوفات نبوي خبر داده‌اند و چگونگي برخورد و تعامل يا روش و نوع رسول اکرم (ص) با موقوفات و اموال وقفي را گزارش نموده‌اند. بنابراين مهم‌ترين و اساسي‌‌ترين بحث اين است که موقوفات يا اموال وقفي رسول الله را شناسايي کرده و حد و حدود و انواع آن را به دست آوريم. آن گاه مي‌توان از سيره وقفي و الگوگيري از اين سيره سخن گفت. بنابراين به لحاظ منطقي بررسي اموال وقفي نسبت به سيره وقفي و الگوگيري از سيره تقدم دارد. اين مقاله درصدد است به همين موضوع بپردازد و بر اساس مدارک و منابع معتبر به اموال وقفي نبوي بپردازد. براي تبيين اين مبحث چندگونه مبنع در اختيار داريم: مهمترين آنها قرآن کريم است. پس از قرآن کريم، روايت نبوي است؛ مشروط بر اينکه شرائط صدق و صحت و اعتبار را داشته باشند. منابع فقهي و منابع تاريخي، گونه سوم و چهارم از منابع بررسي اين موضوع است. اينجانب هم نخست به قرآن مي‌پردازم و سپس سه دسته ديگر منابع را وارسي و حلاجي مي‌کنم. بيان اين نکته هم ضروري است که مسلمانان از همان سده نخست اسلامي اقدام به نگارش درباره سيره نبوي نمودند. مهم‌ترين و نخستين کتاب به نام کتاب المبتدأ و المبعث و‌المغازي مشهور به سيره ابن اسحاق توسط محمدبن اسحاق بن سيار (85ـ151ق) تأليف شد. بعداً ابن هشام آن را تهذيب و تنقيح کرد و سيره رسول الله را ساخت. تا امروز که کتابهايي مثل سيره نبوي از مرتضي مطهري تأليف و منتشر شده، آثار فراواني در اين زمينه عرضه شده است. ولي هيچ کدام تخصصي ويژه به سيره وقفي رسول الله (ص) نپرداخته‌اند. با اينکه برخي نويسندگان مثل واقدي (درگذشت207ق) سيره جنگي حضرت را در کتاب المغازي گزارش داده است. قرآن و سيره نبوي: قرآن مبناي رفتار رسول اکرم (ص) است و همه دستورات و بايد و نبايدهاي آن حضرت برگرفته از قرآن کريم بوده است. چنين است سيره ايشان در باب وقف، ريشه قرآني دارد. از اين رو نخست بايد آيات دالّ بر وقف را بررسي نمود. وقف به معاني آگاهي و اطلاع يا متوقف شدن يا متوقف کردن در قرآن به کار رفته است. اما وقف به عنوان يک اصطلاح فقهي و تعريف «الوقف عند ثمرته تحبيس المال و اطلاق المنعمة که در بين فقها اجماعي است، البته با غمض عين از تعابير و اختلاف در الفاظ، در قرآن نيامده است. ولي آيا مي‌توان از باب اولويت به آيات مربوط به احسان و انفاق و قرض الحسنه و تعاون و صدقه، به جواز، بلکه رجحان و استحباب وقف استدلال کرد. برخي از نويسندگان کتب آيات الاحکام مثل راوندي و فاضل مقداد، آياتي را که به گونه‌اي به وقف اشاره دارند معرفي کرده‌اند: 1. «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَکُونُوا يَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِيعاً»؛ هر کس را راهي است به سوي حق ]يا قبله‌اي است در دين خود[ که بدان راه يابد و به آن قبله روي آورد؛ پس بشتابيد به سوي خيرات که هر کجا باشيد، همه شما را خداوند به عرصه محشر خواهد آورد». درباره «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» برخي از مفسران معتقدند که خيرات جمع خير بر وزن صعب به معناي چيزي است که انتخاب شده و برتر باشد. اين معنا اعم است از هر عمل صالح و هر قدم خوب و عبادت و طاعتي که سبب پيشرفت و سعادت انسان شود. شأن نزول آيه در خصوص قبله است که به سبب آن پس از آن که قبله از بيت المقدس به سوي کعبه تغيير يافت، مشاجره بالا گرفت و يهود اعتراض کردند. آيه در پاسخ به يهود نازل شد و خداوند فرمود: به جاي مشاجره در اين باره به انجام کارهاي خوب شتاب کنيد؛ ولي الخيرات جمع، و اعمّ از عمل صالح و «برّ» است. اين کلمه حدود 180 بار در قرآن استعمال شده، از مجموع آياتي که واژه خير در آنها به کار رفته، استفاده مي‌شود که هر چه انسان را به خداوند تعالي نزديک سازد و در دنيا و آخرت براي انسان صالح باشد، خير است، و چنان که از سنت نبوي ظاهر مي‌شود، جامع بين خيرات، رضاي خداوند است. از آنجا که کلمه الخيرات جمع است و معناي جمع مي‌دهد، هر نوع کار خوبي را شامل مي‌شود. بديهي است که با توجه به تشويق روايات به سنت وقف و با توجه به انجام وقف به وسيله معصومان (ع)، وقف مي‌تواند که يکي از مصاديق خير باشد. کساني مثل خزائلي همين نکته را تأکيد کرده‌اند. 2. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»؛ هرگز به نيکوکاري يا مقام عالي نخواهيد رسيد، مگر آن که قسمتي از آنچه را دوست مي‌داريد انفاق کنيد و هر آنچه ببخشيد، خداوند از آن آگاه است. مفسران در تفسير معناي کلمه «برّ» نظريات گوناگوني بيان کرده‌اند، برخي گفته‌اند: تفاوت «برّ» و احسان آن است که احسان، اعم از احسان مالي و جاه و غير آن‌هاست؛ ولي «بر» اعطاي چيزي است به غير از مال و جاه و مقام، و چنان چه الف و لام جنس بر سر کلمه «برّ» در بيايد، شامل همه مثوبات دنيايي و آخرتي مي‌شود. در قاموس قرآن و مفردات راغب گفته شده: معناي اصلي کلمه «بر» به فتح باء، خشکي است و چون خشکي نوعاً با وسعت است، به نيکي‌هاي وسيع «بِرّ» به کسر باء، و به بسيار نيکي کننده، «بَرّ» به فتح باء گفته مي‌شود و جميع اين کلمه، ابرار و برره است و «بِرّ» به کسر باء به معناي نيکي و خوبي است؛ هرچند که در برخي از آيات به معناي همبستگي و پيوستن و فرمانبرداري و اطاعت کردن و نيز تقوا و پرهيزکاري نيز به کار رفته است. با توجه به وسعت معناي کلمه «برّ» که شامل هر کار خوبي اعم از قلبي و غير قلبي است و با توجه به اينکه وقف مي‌تواند يکي از مصاديق «برّ» باشد، دکتر خزايلي در ذيل آيه ياد شده گفته: «اين آيه بر آن دلالت دارد که همه صدقات و مِنْ جمله موقوفات، بايد از اموالي باشد که مورد رغبت و علاقه صاحب آن باشد. 3. «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساکِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ نيکي فقط به اين نيست که صورت خود را به سوي مشرق و مغرب کنيد؛ بلکه نيکوکار کسي است که به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و کتاب آسماني و پيامبران ايمان آورده و مال خود را با تمام علاقه‌اي که به آن دارد، به خويشان و يتيمان و مسکينان و در راه مانگان و سائلان و بردگان انفاق مي‌کند و نماز را برپا مي‌دارد و زکات مي‌دهد و به عهد خود در وقتي که عهدي بستند وفا مي‌کنند و در برابر محروميت‌ها و بيماري‌ها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مي‌دهند، اينان کساني هستند که راست مي‌گويند و اينان هستند پرهيزگاران. اين آيه پس از تغيير قبله از بيت المقدس به سوي مسجدالحرام در پاسخ اعتراض يهود و نصارا به اين تغيير قبله نازل شد؛ چه آن که نصارا به سوي مشرق، و يهود به سوي مغرب عبادات خود را انجام مي‌دادند و کعبه که قبله مسلمانان قرار داده شد ميان آن دو قرار داشت. اين آيه از حيث جامعيت صفات نيکوکاران، مهم است و به تمام اصول اعتقادي و عبادي و اجتماعي اشاره کرده؛ چون به شش موضوع اساسي، يعني ايمان، انفاق، نماز، زکات، وفاداري به عهد و صبر و بردباري اشاره دارد. در اين آيه هم «برّ» به همه خوبي‌ها اعمّ از فعل قلبي، مثل نيت پاکيزه، يا فعل اعضا و جوارح، مثل انفاق کردن در راه خدا و عبادت کردن دلالت دارد و چنان که پيش‌تر نيز اشاره شد، با توجه به مطلوبيت وقف، وقف نيز مي‌تواند يکي از مصاديق «برّ» باشد و از همين روي، آقاي دکتر خزايلي، ذيل اين آيه گفته: «برخي از فقها ضمير در «علي حبّه» را راجع به خدا دانسته‌اند و از اين جهت، قصد قربت را شرط صحت وقف گرفته‌اند». 4. «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً»؛ اموال و پسران، تجمل زندگي دنيوي است و کارهاي ماندگار شايسته نزد پروردگارت خوش پاداش‌تر و اميدبخش‌تر است. مفسران درباره معنا و مفهوم «الباقيات الصالحات» چندين وجوه ذکر کرده‌اند. اما بهترين تفسير باقيات صالحات آن است که بگوييم باقيات صالحات به معناي اعمال صالح است؛ چون اعمال انسان نزد خداوند براي انسان محفوظ است. چنان چه عمل انسان صالح باشد، باقيات الصالحات خواهد بود و اين گونه اعمال نزد خداوند ثواب بهتري دارند؛ چون خداوند تعالي به آنان که آنها را انجام مي‌دهند، جزاي خير مي‌دهد. چنان چه الباقيات الصالحات را به معناي اعمال صالح يا مطلق کارهاي نيک بدانيم، وقف نيز يکي از مصاديق آن خواهد بود؛ چه آن که تشويق گفتاري وعملي معصومان (ع) درباره وقف، نشان مي‌دهد که وقف از مصاديق عمل صالح است. مشابه آيه ياد شده، آيه 76 سوره مريم است که خداوند در آن فرموده: «وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُديً وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا»؛ و خدا بر هدايت هدايت يافتگان مي‌افزايد و اعمال صالحي که اجرش نعمت ابدي است، نزد پروردگار تو بهتر است هم از جهت ثواب الاهي و هم از جهت حسن عاقبت آخرتي. 5. «وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً»؛ «در راه خدا قرض الحسنه بدهيد و هر آنچه از کارهاي خير که براي خود پيش انديشي کنيد، آن را بهتر و بزرگ‌تر نزد خداوند خواهيد يافت. در اين آيه، هم از کلمه «خير» مي‌توان بر مدعا استدلال کرد و هم «قرضاً حسناً» مي‌توان ياري گرفت؛ زيرا خير به معناي هر کار خوبي است؛ چنان که مرحوم علامه طباطبايي در تأکيد اين مدعا گفته: «عبارت «من خير» بيان «ما» است و مقصود از خير، مطلق است اعم از واجب و مستحب». برخي منظور از «قرضاً حسناً» را گفته اند: هر کار خيري است که متعلق به نفس و مال باشد؛ به همين روي از رسول خدا روايت شده است: «در اموال حقي است غير از زکات مقرر که به وجه احسن بايد اخراج شود از مال طيب و پاکيزه». برخي معتقد هستند که منظور از «قرض الحسنه»، همان انفاق‌هاي مستحبي است و اين بزرگوارانه‌ترين تعبيري است که در اين زمينه تصور مي‌شود؛ چرا که مالک تمام ملک‌ها از کسي که مطلقاً چيزي ندارد، قرض مي‌طلبد تا از اين طريق وي را به انفاق و ايثار و کسب فضيلت اين عمل خير تشويق کند. 6. «فَأَمَّا مَنْ أَعْطي‏ وَ اتَّقي‏ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني‏ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري‏»؛ پس اما آن کس که بخشيد و پرهيزگار بود و نيکوتر را تصديق کرد، او را براي کار خير آماده مي‌سازيم و توفيق مي‌بخشيم. در اين آيه از عطا و بخشش سخن به ميان آمده بدون اين که به مورد بخشش اشاره شود؛ چون اصل، بخشندگي و بخشش است هر چه که مي‌خواهد باشد؛ خواه مالي و خواه آبرويي و خواه بدني باشد. برخي گفته‌اند: «اعطي» به عبادات مالي، و «اتقي» به ساير عبادات و انجام واجبات و ترک محرمات اشاره دارد؛ اما بهتر آن است که بگوييم: منظور از «اعطي» همان انفاق در راه خدا و کمک به نيازمندان و «تقوا» اشاره است به اين که هنگام انفاق و بخشش و تهيه اموال از طريق مشروع و انفاق آن منت و آزاري در کار نباشد. بر اين اساس، بديهي است يکي از عناويني که مي‌تواند تحت واژه «اعطي» قرار بگيرد، وقف است چون وقف هم يک نوع اعطا و بخشش مال در راه خداست. 7. «إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»؛ مساجد الاهي را فقط کساني آباد مي‌کنند که به خداوند و روز قيامت ايمان آورده‌اند. اين آيه به تعمير مساجد و گذاشتن وقف براي آن‌ها اشاره دارد. بعضي از سياق آيات قبل و بعد اين آيه استفاده کرده‌اند که منظور از آيه کريمه آن است که «مساجد الله» را مؤمنان به خدا و روز رستاخيز آبادان نگاه مي‌دارند؛ يعني مساجد اسلامي بيش‌تر از ابنيه و تجهيزات به خود کسان با ايمان نيازمند است. نخستين اموال: بي شک رسول اکرم (ص) قبل از ازدواج با خديجه، اموالي هرچند اندک داشت؛ پس از ازدواج با خديجه هم اموال اين بانو در اختيار رسول الله (ص) بود. اما از وقف اين اموال گزارشي شنيده نشده است. اما پس از شکل گيري دولتي در مدينه و افزايش دارايي ها به ويژه از طريق مصادره اموال، بحث وقف آنها پيش آمد و سيره وقفي رسول الله از اين زمان مطرح شد. محمد بن سعد مشهور به ابي سعد واقدي (درگذشت 230ق) نخستين صدقه در اسلام را وقفي از پيامبر خدا (ص) پس از کشته شدن مخيريق در احد، دانسته است. مخيريق (از قبيله ثعلبه بن فطيون) توانگرترين مردم بني قينقاع و از احبار يهود و آگاهان به احکام تورات بود. وي با آنکه از روي صفات و نشانه‌هاي پيامبر خدا (ص) به پيامبري آن حضرت پي برده بود؛ از دين خويش که بدان خو گرفته بود، دست برنمي‌داشت. با اين حال ـ و با آنکه همچنان بر دين يهود بود ـ روز شنبه که جنگ احد آغاز شد پيش يهوديان آمد و به آنان گفت: به خدا سوگند، شما خود مي‌دانيد که بر شما فرض است که محمد را ياري دهيد. يهوديان به او پاسخ دادند که امروز شنبه است. مخيريق گفت: ديگر شنبه‌اي در کار نيست، و آن گاه سلاح برگرفت و در احد به پيامبر خدا (ص) پيوست. وي پيش از آنکه آهنگ احد کند به محمد بن مسلمه، سلمه بن سلامه و خويشان خود وصيت کرد: اگر من امروز کشته شدم، دارايي من در اختيار محمد خواهد بود تا بنابر رهنمود خدا در هر راه که خواهد صرف کند. هنگامي که جنگ به پايان رسيد و مسلمانان شهدا را به خاک مي‌سپردند، مخيريق را در حالي که چند زخم خورده بود کشته يافتند. وي را بي آنکه نماز بر او گزارند در گوشه گورستان مسلمانان دفن کردند. نه در آن روز و نه پس از آن شنيده نشد که پيامبر (ص) براي او آمرزش خواهد، جز آنکه فرمود: مخيريق بهترين يهودي بود. منابع تاريخ اسلام، چون مغازي واقدي، طبقات ابن سعد، تاريخ المدينه ابن شبّه، و نيز منابع روائي همچون بحار الانوار مجلسي و وسائل الشيعه حر عاملي دارايي مخيريق را که پيامبر (ص) وقف فرمود، هفت نخلستان (حوائط سبعه) به اين شرح ذکر کرده‌اند: 1ـ مِيثَب يا مَيثب 2ـ صافيه 3ـ دَلال 4ـ حُسني 5ـ بُرقه يا بَرقه 6ـ اَعواف 7ـ مشربه ام ابراهيم. همين منابع، بخش عمده موقوفات پيامبر (ص) را در مدينه همين هفت نخلستان دانسته اند. برخي منابع، اطلاعات بيشتري را در مورد محل اين موقوفات و نيز در اين باره که وقف بر چه کساني بوده به دست مي‌دهند. مورخان درباره ديگر رقبات وقفي مخيريق گزارشهايي آورده‌اند. از جمله سمهودي (متوفاي 911ق) اطلاعات دقيق‌تري درباره محل اين نخلستانها آورده و اشاراتي هم به وضع اين اوقاف در روزگار خودش (سده نهم و اوايل سده دهم قمري) دارد. اما اين منابع درباره اينکه اين حوائط بر چه کساني وقف بوده (موقوف عليهم) اختلاف دارند؛ در يکي از روايات منقول در طبقات ابن سعد، نقل شده که پيامبر (ص) پس از بازگشت از اُحد، اموال مخيريق را ميان فقرا تقسيم فرمود، از اينرو موقوفه بودن آنها اساساً مردود است. البته غالب روايات و اخبار موقوفه بودن اين املاک را تصديق و تأييد کرده‌اند. برخي از روايات اهل سنت، حکايت از آن دارد که اين املاک، وقف عام بر مسلمانان بوده است. و ثمرات آن توسط حاکميت بين مسلمانان تقسيم مي شد. در برابر اين دسته روايات، اخبار و رواياتي در منابع اهل سنت آمده که حکايت از وقف اين حوائط بر خاندان پيامبر (ص) دارند. اين گروه از روايات با اخبار مورد تأييد شيعه در اين باب کمابيش مطابقت و همسويي دارد. البته در بين دانشمندان و فقهاء شيعه هم اختلاف نظر هست: گروهي آن را ملک شخصي اهل البيت دانسته؛ اما ديگر علماي شيعه وقف بر خاندان را اولاً جهت جلوگيري از افتادن اين اموال به دست دشمنان اهل بيت (ع) ثانياً وقف بر خاندان را نه شخصي بلکه به دليل رهبري و امامت اهل بيت (ع) بر جامعه مي دانند. مطابق گزارش ابن شبّه، عمر توليت اين املاک را در زمان خلافت خويش به علي (ع) و عباس سپرد، به اين شرط که مطابق مفاد شروط وقف که پيامبر (ص) تعيين فرموده بود عمل کنند؛ يعني با حفظ عين موقوفه، نفقه سالانه خاندان پيامبر (ص) پرداخت شود و آنچه از درآمد باقي مي‌ماند در راه خدا صرف شود. اين شيوه در دوران خلافت عثمان نيز ادامه يافت و بعدها توليت آن به عهده حسن بن علي (ع)، سپس حسين بن علي (ع) و آنگاه در اختيار علي بن حسين (ع) و حسن بن حسن و سپس زيد بن حسن بود. سپس توليت اين اوقاف بر عهده عبدالله بن حسن مثنّي (معروف به عبدالله محض) بود تا آنکه بني عباس به قدرت رسيدند و اين اوقاف را از دست بني الحسن (علويان) به در آوردند. گاه گفته شده که عباس ـ عمّ پيامبر ـ در روزگار خلافت عثمان از سهم خويش اعراض کرده بود. در سده‌هاي دوم و سوم قمري اوقاف (صدقات) پيامبر (ص) امروز در دست خليفه بود؛ هر که را مي‌خواست به توليت آنها مي‌گمارد يا عزل مي‌کرد و محصول و درآمد آن را به نحوي که وکلا تشخيص مي‌دادند، ميان نيازمندان مدينه تقسيم مي‌کرد. گويا برخي از اين مستغلات تا حدود سال 500ق ـ که يکي از ولات مدينه آنها را به خود اختصاص داده ـ همچنان معروف و وقف بر مساکين بوده است. در بحار الانوار مجلسي ـ به نقل از قرب الاسناد ـ آمده است: از امام رضا (ع) درباره نخلستانهاي هفتگانه (الحيطان السبعه) پرسيدم، فرمودند: آنها ميراث پيامبر خدا (ص) بود که وقف فرمودند و آن حضرت، درآمد آن را صرف هزينه مهمانها و نيازمنديهاي خويش مي‌کرد. پس از رحلت پيامبر (ص) عباس بر سر آن با فاطمه (س) به داوري برخاست. علي (ع) و ديگران گواهي دادند که اين نخلستانها وقف است. البته به رغم تصريح و تأييد بسياري از منابع اصيل و معتبر اهل سنت در اين باره که حوائط سبعه مخيريق را نخستين اوقاف، و حضرت رسول اکرم (ص) را نخستين واقف معرفي کرده‌اند و بعضاً به تفصيل در باب آنها سخن گفته‌اند، برخي از منابع اهل سنت و از آن ميان ابوهلال عسکري عمر بن خطاب را نخستين واقف، و ملک ثمغ يا ثمغا را نخستين وقف و موقوفه دانسته‌اند. البته عمر و بسياري ديگر از صحابه به پيروي از پيامبر (ص) به اين سنت حسن عمل کرده‌اند؛ اما اينکه عمر نخستين واقف بوده، دليل و مدرکي ندارد. در کتب معروف به الاوائل و مباحث و ابواب برخي از کتابها، نظير تاريخ الخلفاء سيوطي که به اوائل امور در تاريخ پرداخته‌اند، اموري به عنوان فضيلت به افراد نسبت داده شده که به آساني مي‌توان دريافت که اين نسبتها در پرتو قدرت سياسي، اجتماعي يا ديني براي اين شخصيتها شکل گرفته و پديد آمده است. آمار اوقاف نبوي: پس از آشنايي با نخستين وقف رسول اکرم (ص) درصدد هستم، اوقاف پيامبر اکرم (ص) را تا هنگام رحلت رصد کرده و اطلاعات اموال وقفي آن حضرت را گزارش نمايم. يک نکته ديگر اينست که سرنوشت اين اموال پس از درگذشت آن حضرت چيست؟ آيا در اختيار اهل بيت قرار گرفت و بهره و ثمره آنها به زنان و ذريه آن حضرت اختصاص يافت يا در اختيار خلافت مرکزي قرار گرفت. البته ديدگاه ديگري هم هست که بر اساس برخي روايات مي‌گويد پيامبر غير از اسلحه شخصي خود، عصايش و قطعه زميني که صدقه بود چيز ديگري نداشت. اما مورخاني هستند که بر اساس ديگر روايات، پيامبر را متولي اموال فراوان وقفي مي‌دانند، و مشخصات اين موقوفات را اينگونه گزارش کرده اند: 1ـ اموال مخيريق يهودي 2ـ اموال بني نضير. آنها را هفت رقبه با نام‌هاي اعواف، صافيه، دلال، مثيب، برقه، حسني و مشربه ام ابراهيم ثبت کرده‌اند. ديدگاه ديگري هست که مي‌‌گويد: رسول خدا (ص) اين اموال را بين مسلمانان تقسيم کرد مگر سبعه حوائط را که تقسيم نکرد و نگه داشت. 3ـ اموال خيبر و فدک و قريه‌هاي اطراف مدينه پيامبر اموال خيبر را تقسيم کرد. قسمتي به عنوان خمس به ذوي القربي، يتيم‌ها، مساکين و زوجه‌هاي خودش تعلق گرفت و قسمتي ديگر را به عنوان صدقات بخشيد. اما فدک که بخشش و پيش‌کش يهود در روز فتح خيبر بود، براي خودش نگه داشت. دسته‌بندي اموال پيامبر اکرم (ص): خديجه، همسر پيامبر از ثروتمندان بزرگ جزيره العرب بود؛ نيز از خانواده‌اي سرشناس بود. از اينرو براي او چيزهايي را به ارث گذاشته بودند. همه اين اموال به پيامبر خاتم رسيده بود. نيز رسول خدا (ص) در غزوات و فتوحات شرکت مي‌‌کرد و سهمي نصيب او مي‌شد. مجموعه اموال نبوي ابتدا بايد شناسايي شود، آنگاه طبقه‌بندي شود، تا موارد وقفي آن مشخص شود. خوشبختانه متون تاريخي و روايي در اين زمينه گويا است و اطلاعات سودمندي از اين اموال در دسترس است. حجيلي از استادان دانشگاههاي عربستان سعودي همه اين منابع را مطالعه کرده و مجموع اموال وقفي پيامبر اکرم (ص) را ابتدا به دو قسمت کلي تقسيم کرده است: موقوفات عيني از اموال منقول و غير منقول خود اينها به سه دسته قابل تقسيم‌اند؛ زيرا هويت و ماهيت‌هاي متفاوت و متمايز دارند: دسته اول ـ ارث پيامبر اکرم (ص) از پدر و مادر و همسرش خديجه. ماوردي معتقد است، پيامبر از پدرش عبدالله، کنيزي حبشي به نام برکه به ارث برد. و از مادرش آمنه، خانه‌اي که درآن زاده شد در مکه، در شعب بني علي ارث برد. و از خديجه بنت خويلد خانه‌اي در مکه بين صفا و مروه پشت بازار عطارين و اموالي به ارث برد. دسته دوم ـ ماترک پيامبر از خانه و سلاح و مثل اينها. فقهايي مثل ماوردي اطلاعات دقيقي از اينگونه اموال ذکر کرده‌اند. اين دسته اموال خود سه نوع است: 1ـ خانه‌ها: بسياري از علما معتقدند خانه‌هاي همسران پيامبر به عنوان بخشش به آنها تفويض مي‌شد، و به امر وليد بن عبدالملک جزء مسجد نبوي شد. 2ـ رحل پيامبر: ابويعلي فراء مي‌نويسد: ابابکر به علي بن ابيطالب، سه چيز پيامبر را داد: آله، رايت و حذاء و هر چيز غير از اينها را صدقه دانست. 3ـ اسلحه پيامبر: ايشان انواع اسلحه‌ها را داشت که نام‌هاي آنها عبارت است از: سيوف، دروع، قسي، جعبه، نبل، تروس، رماح، مغافر، بيضه، برده، قضيب، خاتم. دسته سوم ـ اراضي عقاريه و مستغلات زراعي اين دسته از اموال را ماوردي و ابويعلي فراء هشت نوع دانسته اند که همه آنها صدقه و وقف بوده است. 1ـ اموال مخيريق يهودي؛2ـ اموال بني نضير؛ 3ـ5ـ حصون کتيبه و وطيح و سلالم؛ 6ـ نصف من فدک؛ 7ـ ثلث ارض وادي القري؛ 8ـ قسمتي از بازار مدينه به نام مهزوز اوقاف خيريه يا مساجد نبوي وقتي پيامبر اکرم (ص) به مدينه هجرت فرمود، در منطقه متعلق به بني عمرو بن عوف، حدود ده روز ماند و مسجد قباء را بنا کرد. اين اولين مسجدي بود که ايشان تأسيس کرد و اولين نماز جماعت را برپا نمود. سپس به داخل شهر رفت و به خانه ابوايوب انصاري وارد شد و مسجد النبي را در کنار همان خانه تأسيس کرد. درباره جنبه وقفي و ملکي و حد و حدود آن روايات متعدد و گزارش‌هاي تاريخي گوناگون هست که در کتب روايي وارد شده است. حجيلي همه اين روايات را گردآوري و تنظيم کرده است. مسلم اينست که زمين و ساختمان اوليه اين مساجد وقفي است. تداوم اوقاف نبوي: وضعيت اموال منقول مثل اسلحه‌هاي پيامبر، زين اسب حضرت، در اين زمان معلوم نيست. موزه‌داران و مورخان، اطلاعات و گزارش‌هايي از برخي آثار عرضه کرده و مدعي شده‌اند که آنها را در اختيار دارند. ولي انتساب آنها به پيامبر اکرم (ص) دقيقاً معلوم نيست و نياز به تفحص بيشتر دارد. تا وقتي پيامبر در قيد حيات بود بر اوقاف نظارت داشت، البته گاه کساني مثل ابارافع را به عنوان والي برخي موقوفات تعيين کرد. بخش کوچکي از درآمد موقوفات را خود و خانواده‌اش مصرف مي‌کرد و بقيه را در راه مصالح مسلمانان مصرف مي‌کرد. پس از رحلت پيامبر اکرم (ص) و وقوع منازعات در بين اصحاب، موقوفات نبوي ضربه شديدي پذيرفت. اين منازعات ريشه در گرايش و انديشه داشت و منشأ آن سقيفه بود. بهرحال خلافت مرکزي با زور يا رضا بر موقوفات سيطره داشت ولي کساني مثل حضرت فاطمه در مورد فدک يا ابن عباس تا آخر رضايت ندادند. اين وضع موجب شده بود که برخي مسلمانان مشروعيتي براي موقوفات در نظر نگيرند و همکاري نکنند. به همين دليل موقوفات نبوي که مي‌توانست تأثير بسيار زياد در وضعيت فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي داشته باشد، با سلطه خلفايي که با روش‌هاي غاصبانه مسلط شده بودند، رشد و نمو چنداني پيدا نکرد. اوقاف نبوي مثل زمين و خانه در اين زمان معلوم نيست، علت خفاء و مجهول بودن آنها را متعدد دانسته‌اند. وکيع در کتاب معروفش، اخبار القضاء معتقد است، تعدي و تجاوز بر املاک وقفي نبوي در در گذشته‌هاي دور تاکنون علت اصلي معلوم نبودن اين موقوفات است. براي مثال مي‌گويد قطعه زميني به نام نعنيه که صدقه پيامبر به علي بن ابيطالب بود، در دست فرزند امام علي، حسين بن علي (ع) نماند و يزيد بن معاويه آن را مصادره کرد و در دست آل معاويه ماند. علت دوم را تخريب اراضي بعد از آباداني آنها دانسته‌اند. اهمال و عدم تدبير واليان وقف را مهم‌ترين علت آن دانسته‌اند. دولت عربستان تلاش کرده اوقاف نبوي را احياء کند. دو موقوفه يکي مسجد نبوي و دوم مسجد قبا که وقفيت آنها محرز است بيشتر مورد توجه اين دولت بوده است. غير از اين دو رقبه بقيه موقوفات نبوي يا منهدم شده يا در موقوفات مسجد نبوي، مسجد قبا و حرم مکه ادغام شده يا در دست ديگران است و وقفيت آن از بين رفته است. در اين باره تحقيقاتي انجام شده‌است، مثل: توسعه الحرم النبوي، قصد التوسعه الکبري و عماره و توسعه المسجد النبوي الشريف، المدينه بين الماضي والحاضر، المساجد الاثريه اين پژوهش‌ها، تحليل‌ها و اطلاعات سودمندي از اوقاف نبوي عرضه مي‌‌کنند. ولي همه اين پژوهش در چارچوب مزبور است. خط مشي و سياست نبوي: رسول اکرم (ص) بر اساس خط مشي خاصي از امکاناتي مثل وقف بهره گرفت و جامعه اسلامي را به وضعيت مطلوب رساند. امروزه هم مسئولان مي توانند اين راه را بروند. مهم کشف و اکتشاف اين خط مشي از سيره نبوي است. 1ـ سياست‌هاي نبوي براي رشد تئوريک وقف 2ـ سياست‌هاي نبوي براي رشد عملي وقف 4ـ سياست در زمينه موقوف عليهم 5ـ سياست نبوي براي پايايي و پويايي موقوفات ذهنيت حاکم بر تحليل اموال نبوي: دو ديدگاه درباره رسول اکرم (ص) به عنوان دو مدل زندگي مطرح شده است: ـ مدل اخلاقي، رسول اکرم (ص) قانع، زاهد بود و در گزارش‌ها و احاديث آمده که هيچ مالي جز شمشير در آخر عمر نداشت و همه را صدقه داده بود. ـ مدل مديريتي، رسول اکرم (ص) رهبر يک امپراتوري بود و لاجرم اموال زيادي را در اختيار داشت. زيرا او بايد هزاران شهروند را مديريت مي‌کرد و تدبير مديريتي اقتضا مي‌کند که اموالي را در اختيار داشته باشد. البته داشتن اموال با زهد و قناعت هم ناسازگاري ندارد. در اين پژوهش مدل دوم را به روش استقراء به دست آورديم. يعني صرفاً به روايات بسنده نشد و با مطالعه متون تاريخي، مؤيدهايي براي الگوي دوم يافتيم. با اين روش توانستيم پانزده نوع مال وقفي براي پيامبر اکرم (ص) بيابيم و مشخصات آنها را ثبت کنيم. از اين‌رو به اين نتيجه مهم دست يافتيم و آن اينکه رسول اکرم اموال فراواني داشته که همه را وقف کرده بود. انواع اموال نبوي از نگاه ديگر موقوفات نبوي، يا موقوفاتي بوده که توسط خود حضرت وقف شده يا موقوفاتي است که در دوران متعدد تاريخ ديگران براي رسول اکرم (ص) وقف کرده‌اند. انواع اموال از حديث دخالت رسول اکرم (ص) 1ـ اموالي که خود حضرت وقف کرده است. 2ـ اموالي که ديگران به نام و براي حضرت وقف کرده‌اند. کارآمدي و تداوم وقف نبوي: هر وقفي دو رکن تحبيس مال و تسبيل ثمره دارد. بررسي وضع موقوفات نبوي نسبت به تسبيل ثمره يک ضرورت است. زيرا مطابق گزارش هاي تاريخي و روايات رسول اکرم (ص) جامعه اي برخوردار از رفاه، معيشت سالم، نظام اقتصادي و اجتماعي کارآمد ساخت. وقف به عنوان يک عامل در ساخت اين جامعه دخالت داشت. اما پس از رحلت ايشان، به تدريج فاصله طبقاتي، ظلم و امثال اينها زياد شد و در دوره بني اميه تبديل به نظامي کاملاً استبدادي و ظلم محور شده بود. به اجمال علل اين تحولات را با سرفصلهايي مي آورم: علت کارآمدي دوره رسالت علت ناکارآمدي پس از رسالت در کوتاه مدت نتيجه و پيامد علت مشکلات در اوقاف نبوي در دوره‌هاي جديدتر يک نظريه هست که اموال غير منقول نبوي به دليل خفا و مجهول بودن حتي در اين دوره هم قابل تشخيص نيست. علت خفا و مجهول بودن عبارت است: 1ـ تعدي و تجاوز به آن املاک در دوران گذشته و تغيير آن با اختلاط به ديگر اموال. 2ـ تخريب بعد از آباداني 3ـ متروکه شدن و رها شدن وقف پژوهي: بين ما و رسول اکرم (ص) چندين قرن فاصله شده و در زمينه وقف، کتاب هايي حائل است. يعني ما مسائل وقف را به عينه مشاهده نکرده ايم بلکه از طريق منابع علمي و کتابها مطالعه کرده و به مسائل وقف نبوي پي برده ايم. حال برخي از بدفهمي ها و کج فهمي ها و اشتباهات از همين منابع منتقل شده است. هرچند پژوهش‌هايي درباره وقف نبوي (ص) انجام يافته و عرضه شده است و به برخي از آنها اشاره شد. ولي هنوز جاي خالي هست و نياز به پژوهش‌هاي جامع‌تري مي‌‌باشد. غير از موارد فوق به برخي از ديگر پژوهش‌هاي مهم اشاره مي‌شود: 1ـ يک دسته از منابع تاريخي و گزارشهاي تاريخي‌اند که از جمله به موقوفات پيامبر اکرم (ص) پرداخته‌اند. ـ محمد بن اسعد مشهور به ابن ابي سعد واقدي (متعلق به سده سوم قمري) در کتاب الطبقات الکبري فصلي با عنوان «صدقات پيامبر خدا (ص)» آورده است. او فاصله چنداني با عصر نبوي نداشت و گزارش‌هاي او مرجع و مستند بسياري از نوشته‌هاي ديگران شده است. ـ ابوزيد عمر بن شبه النميري البصري (درگذشت 262ق) کتاب اخبار المدينه را نوشت و فصلي را به صدقات و اوقاف پيامبر اختصاص داد. 2ـ غير از کتاب‌هاي تاريخي عمومي فوق يک دسته کتاب درباره اموال مسلمانان نوشته شده که بخش مهمي از آنها درباره اموال پيامبر اکرم (ص) است. مهمترين اين آثار عبارت‌اند از: ـ الاموال للامام ابي عبيد القاسم بن سلام (درگذشت 224ق). اين اثر چند چاپ دارد. يک چاپ آن به کوشش محمد خليل هراس در سال 1401ق منتشر شد. ـ الاموال نوشته حميد بن زنجويه (درگذشت 251ق)، به کوشش شاکر ذيب فياض، در سال 1406ق منتشر شد. ـ الاموال از اسماعيل بن اسحاق بن حماد الجهضمي الازدي المالکي (درگذشت 282ق). ـ الاموال از ابي بکر احمد بن محمد بن هارون الخلال الحنبلي (درگذشت 311ق) ـ الاموال از ابي جعفر احمد بن نصر الداوودي المالکي (درگذشت 402ق) غير از اين آثار که عمومي‌اند، کتابي ويژه اموال پيامبر نوشته شده که بسيار اهميت دارد: اين اثر را ابن نديم اينگونه معرفي کرده است: اموال النبي (ص)، ابي الحسن علي بن محمد بن عبدالله المدائني (درگذشت 215ق). 3ـ کتب فقهي و حديثي هم منبع سودمندي براي اوقاف و موقوفات پيامبر اکرم (ص) است؛ نمونه‌هاي مهمي از اين آثار اينگونه‌اند: ـ احکام الاوقاف، ابوبکر احمد بن عمرو الشيباني معروف به خصاف (درگذشت 261ق). يک فصل به نام صدقات النبي (ص) در اين کتاب هست. ـ برهان‌الدين ابراهيم بن موسي بن ابي بکر بن الشيخ علي الطرابلسي حنفي (درگذشت 922ق) کتاب الاسعاف في احکام الاوقاف را نوشت و بخشي را به اوقاف و صدقات پيامبر اختصاص داد. غير از دو اثر مرجع فوق کتابهاي الاحکام السلطانيه از ماوردي و الاحکام السلطانيه از ابي يعلي است که مباحث مهم فقهي دارند. اهميت موقوفات نبوي و ضرورت پرداختن به آنها به منظور الگوگيري بر کسي پوشيده نيست. اکنون راه کار اين تدبير معرفي مي شود: احياي موقوفات نبوي آرزوي هر مسلمان است ولي برخي معتقدند نسبت به اموال سابق ناشدني و غيرممکن است. ولي نسبت به موقوفات جديد نبوي بايد حتماً اين کار انجام شود. اما نسبت به اموالي که خود حضرت وقف کرده در چند فاز مي‌توان کار کرد: فاز پژوهشي و کارشناسي ـ تعيين کارشناساني خبره براي بررسي موزه‌ها و عتيقه‌ها و زمين‌ها و کلاً همه موقوفات و بر اساس معيارهاي علمي به کارشناسي بپردازند. ـ گردآوري همه آثار نبوي در يک مجموعه موزه‌اي ـ عتيقه‌هاي نبوي تبديل به پول شود تا راحت‌تر بتوان روي آن کار اقتصادي کرد. البته خود عتيقه‌ها هم حفظ شود. پول به دست آمده جهت سرمايه‌گذاري و تأمين فقرا به کار گرفته مي‌شود. فاز مديريتي و سياسي 1ـ تأسيس مرکز ثبت وقف نبوي در کشورهاي اسلامي 2ـ دايره رسيدگي به منافع و ارتقاي وقف نبوي 3ـ تأسيس بانک وقف نبوي پس از اينکه روش شناسايي را آموختيم، چگونگي تجربه آموزي از وقف نبوي را بررسي مي کنيم: وقف نبوي يک مدل مهم براي مسلمانان است و مسلمانان بايد وقف نبوي را تبديل به يک فرهنگ نمايند، اما چگونه؟ با اجراي اين محورها: 1ـ تهيه فيلم و سريال از برخي موقوفات حضرت 2ـ گسترش پژوهش‌ها در اين زمينه در مراکز آموزش عالي 3ـ تأليف و انتشار کتب براي کودکان و اقشار عمومي جامعه 4ـ مکلف ساختن رسانه‌ها و مبلغان براي بيان ابعاد آن نتيجه گيري: اموال پيامبر اکرم (ص) در انواع آن بسيار زياد بود. اين اموال پس از رحلت آن حضرت توسط خلفاي راشدين اداره مي‌شد. قشرهاي مختلف مردم از نقاط مختلف جهان اموال زيادي را وقف پيامبر اکرم (ص) نموده‌اند. حجم اموال وقفي خود پيامبر و ديگران که تبرکاً به نام آن حضرت وقف کرده‌اند آنقدر زياد است که مي‌تواند مسلمانان بي‌بضاعت را تأمين کند، مسلمانان بي‌خانمان را، خانه‌دار نمايد، مسلمانان بي‌سواد را دانش بياموزاند و.... اما اين پرسش‌ها مطرح است: ـ آيا موقوفات نبوي تاکنون به روش مطلوب اداره شده است؟ ـ آيا بهره‌وري اين موقوعات در بالاترين حد و درجه است و بيش از اين امکان‌پذير نيست؟ ـ آيا براي موقوفات نبوي حساب رسمي و ثبت و ضبط دقيقي وجود دارد؟ همين پرسش‌ها در مورد موقوفات ائمه (ع) هم مطرح است. اينجا چند پيشنهاد مي‌توان مطرح کرد: 1ـ به دليل پراکندگي اوقاف نبوي و ائمه به عنوان اهل بيت ايشان در سراسر جهان، بايد يک نهاد بين‌المللي از نمايندگان کشورهاي اسلامي تأسيس شود. 2ـ وظيفه اصلي اين سازمان رسيدگي با موقوفات و تدبير براي افزايش بهره‌وري آن و نيز رسيدگي و نظارت دقيق‌تر بر مصرف سود آنها است. 3ـ اين سرمايه عظيم و اين سازمان مثل واتيکان که يک دولت مستقل است و وظايف فرادولتي ولي مربوط به همه مسيحي‌ها دارد، فقط براي مسلمانان در همه نقاط جهان تدبيرها و مشکل‌گشايي داشته باشد. 4ـ اين سازمان اطلاع‌رساني براي همه مسلمانان داشته باشد و همه کارهاي خود را به اطلاع برساند. 5ـ اين سازمان از مردم هر کشور نماينده دارد و کاملاً غير دولتي است. 6ـ يک آرشيو براي گردآوري اسناد و سجلات اوقاف پيامبر و ائمه (ع) تأسيس شود که زير نظر سازمان فوق اداره شود. 7ـ بررسي‌هاي ميداني و تحقيقات در ديگر انواع آن در زمينه موقوفات نبوي و اهل بيت (ع) با مخارج آن سازمان انجام شود تا همه شبهات مرتفع گردد. 8ـ تدبيرهاي جدي براي افزايش بهره‌وري وقف در جهان داشته باشد که حسب نوع نيازها در هر منطقه، وقف را به کار گيرد. 9ـ مجموعه وقف‌نامه معصومين (ع) که مي‌تواند الگوي مناسبي باشد هنوز چاپ نشده است. اين مجموعه‌ها در مدل‌هاي مختلف مي‌تواند منتشر شود. البته همراه با شرح و توضيح مناسب. منبع: ميراث جاويدانمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 914]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن