واضح آرشیو وب فارسی:فردا نیوز: حاشيهنشيني مولود توسعه نامتوازن
صاحبنظران و كارشناسان مسائل شهري، تعاريف متعددي از حاشيهنشيني ارائه كردهاند، برخي عقيده دارند حاشيهنشينان كساني هستند كه در محدوده اقتصادي شهر زندگي ميكنند، ولي جذب نظام اقتصادي و اجتماعي نشدهاند.

چارلز آبرامز حاشيه را فرآيند تصرف نواحي شهري به قصد تهيه مسكن دانسته و نيز حاشيه نشين را در معناي عام شامل تمام كساني مي داند كه در محدوده اقتصادي شهر ساكن هستند، ولي جذب اقتصاد شهري نشده اند.
حاشيه نشين ها افرادي هستند كه به دليل عوامل رانش زادگاه خود و كمتر به دليل عوامل جاذب شهري، زادگاه خويش را ترك مي كنند و به شهر ها روي مي آورند. آنها به دليل تطبيق نيافتن با محيط شهري از يك سو و بر اثر عوامل پسران شهري از سوي ديگر از محيط شهري پس زده مي شوند و به تدريج به كانون هاي به هم پيوسته يا جدا از يكديگر در قسمت هايي از شهر سكني مي گزينند به صورتي كه محل سكونت و نوع مسكن آنها با محل سكونت متعارف شهري مغاير بوده و مالكيت آنها غالبا غصبي است و همچنين اين افراد از نظر وضع فرهنگي و اقتصادي با جمعيت شهري تمايز دارند.
حاشيه نشيني فرهنگي به حالتي گفته مي شود كه افراد با وجود سكونت در محدوده شهري و گاهي مركز شهر با فرهنگ شهروندي آشنا نيستند. شهرنشين به كسي گفته مي شود كه در قلمرو مكاني شهر ساكن است و شهروند كسي است كه علاوه بر سكونت در محدوده شهري، تابع هنجارهاي شهري هم است، بنابراين در حاشيه نشيني فرهنگي بيشتر شاهد افراد شهرنشين هستيم و نه شهروند. به طور مثال در چنين شرايطي است كه شاهد پرورش حيواناتي نظير گاو و گوسفند در محدوده شهري خواهيم بود.
مهاجرت و حاشيه نشيني از ديدگاه بي سازماني اجتماعي، پيامد استيلاي صنعت، سطوح بالاي تحرك اجتماعي و تراكم بالاي جمعيت است و چنين تغييراتي درون حوزه كلانشهر ها ارزش ها و سنت هاي بزهكارانه و جنايي را توسعه مي دهند. محيط هاي نامأنوس شهري براي خانواده هاي مهاجر كه از فرهنگ خود جدا و ساكن حاشيه كلانشهر ها شده اند، به همراه فقر اقتصادي خانواده ها، جوانان را در برابر انحرافات اجتماعي آسيب پذير مي سازد.
حاشيه نشين، شخصيتي است كه از حاصل پيوند دو نظام فرهنگي متفاوت و گاهي متخاصم ظهور مي كند. چنين موجود دو رگه اي در زمان واحد نسبت به هر دو نظام فرهنگي احساس بستگي و تعلق دارد، ولي در عين حال خود را نسبت به هيچ كدام متمايل و متعلق نمي داند. تركيب جمعيت مناطق حاشيه نشين بيشتر شامل اجتماعات خرده فرهنگي متفاوت است. برخورد هنجار ها در خرده فرهنگ هاي متفاوت شرايط را براي رفتار بزهكارانه آماده مي سازد. علاوه بر رويارويي خرده فرهنگ هاي مختلف، معمولا خرده فرهنگ هاي ساكنان مناطق حاشيه نشين كه پايگاه اقتصادي اجتماعي پاييني دارند با فرهنگ عمومي كلانشهر ها در تضاد قرار مي گيرد و جامعه شناسان عمده ترين اعمال بزهكارانه حاصل از بزهكاري را اين موارد عنوان مي كنند.
1 ـ سرقت: سرقت از جرايم عليه اموال است و جرم شناسان عللي را براي آن برشمرده اند؛ ازجمله فقر و نياز مالي، بيكاري، اعتياد، انتقامجويي و كينه و حسد. بيشتر عوامل ياد شده را مي توان در مناطق حاشيه نشين مشاهده كرد. در بيشتر موارد اين افراد در محل هاي مرفه نشين يا متوسط شهر اقدام به سرقت مي كنند.
2 ـ قتل عمد: تعارض خرده فرهنگ ها، خصومت و اختلافات ديرينه، سودجويي و تحصيل اموال، جريحه دار شدن غيرت و آبرو، نزاع هاي اتفاقي و اعتياد از عوامل وقوع قتل است. در دادگاه ها نمونه هاي فراواني از اين نوع قتل ها وجود دارد. مثلا فردي در يك محله حاشيه نشين به لحاظ نفوذ رطوبت از ساختمان همسايه ـ كه معمولا هر دو ساختمان به صورت غيرمجاز احداث شده ـ با او درگير شده و سرانجام اقدام به قتل همسايه با سلاح شكاري كرده است.
3 ـ نزاع هاي دسته جمعي: از جرايم شايع در مناطق حاشيه اي است چون ساكنان اين مناطق معمولا از مهاجران روستا ها و ايل ها هستند و در يك محل و نزديك هم سكنا مي گزينند و در مواقعي به سبب درگيري هاي جزئي حادث بين دونفر و حتي كودكان نزاع هاي دسته جمعي شديدي كه معمولا به كشته و زخمي شدن عده اي از منازعه كنندگان منجر مي شود، رخ مي دهد.
4 ـ اعتياد و خريد و فروش مواد مخدر و مشروبات الكلي: مثال بارز چنين مناطقي منطقه خاك سفيد تهران است. همچنين ساخت مشروبات الكلي در منازل حاشيه اي شهر بيشتر به چشم مي خورد و توزيع آن در همان منطقه يا محلات داخلي شهر صورت مي گيرد.
فرآيند حاشيه نشيني معلول طبيعي توسعه است و هر جامعه اي در گذر از روستانشيني به شهرنشيني و در طي مسير توسعه مطمئنا با اين پديده اجتماعي مواجه خواهد بود. تا زماني كه حاشيه ها در برابر شهر ها قرار گيرد، حاشيه نشيني پديده اي ناهنجار و ناپذيرفتني است، ولي زماني كه به پيشينه تاريخي اين پديده نگريسته شود، مشخص مي شود كه حاشيه نشيني يك جريان دائمي، ماندگار و گريزناپذير و حتي به عقيده برخي كار شناسان لازم و مفيد براي توسعه است. پس اين باور كه بايد مناطق حاشيه نشين را تخريب كرد قابل دفاع نيست و بايد با ساماندهي آن و فراهم كردن امكانات موردنياز براي حاشيه نشينان ، كم كردن فاصله و خلأ موجود بين آنها و شهرنشينان را هدف گذاري كرد. اين امور كه از لوازم و مقدمات پيشگيري و كاهش ميزان جرايم در اين مناطق است شدني نيست مگر با مشاركت، همكاري و همدلي تمامي دستگاه هاي مسئول. اگر چنين مشاركتي صورت پذيرد، بي ترديد نظاره گر ايجاد و گسترش حاشيه نشيني در كشور و به دنبال آن گسترش جرم و جنايات نخواهيم بود.
با توجه به مباحث مطرح شده به نظر مي رسد برنامه ريزي مديريت شهري مي تواند موجب كاهش حاشيه نشيني و تاثيرات منفي آن بر شهر ها شود. در اين برنامه ريزي بايد به بهسازي و نوسازي بافت هاي فرسوده در كلانشهر ها، اجراي طرح هاي كارآفريني و احداث كارگاه هاي كوچك براي رفع بيكاري و افزايش سطح درآمد خانوار حاشيه نشين و توسعه خدمات بهداشتي ـ آموزشي و رفاهي در شهر ها و روستاهايي كه بالقوه آمادگي مهاجرت به حواشي كلانشهر ها را دارند، توجه جدي شود.
مليحه محمدپور / مدرس دانشگاه
چهارشنبه 27 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فردا نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]