محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842057660
جلال سرفراز در ايسنا: شعر بار سياست را زمين ميگذارد
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: جلال سرفراز در ايسنا: شعر بار سياست را زمين ميگذارد
جلال سرفراز ميگويد: انتظارهايي كه در دورههاي قبل از شعر وجود داشت، در اين دوره وجود ندارد. من اين را به فال نيك ميگيرم كه شعر ميرود تا بيشتر شعر باشد و بار سياست را زمين ميگذارد.
اين شاعر و نقاش پيشكسوت در گفتوگو با بخش ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره پيشرفت ادبيات دوره ما نسبت به دوره شاعراني چون شاملو، ادبيات مهاجرت، شبهاي شعر گوته، تأثير انتشار آثار شاعران در فيسبوك بر ادبيات و... به اظهارنظر پرداخت.
سرفراز كه در آلمان سكونت دارد، در سفر اخيرش به ايران، به ايسنا آمد و در آغاز گفتوگويي كه انجام شد، اظهار كرد: آنچه براي من مايه خوشحالي است، اين است كه نسل جوان و بخصوص زنان را در عرصه ادبيات و رسانه فعال ميبينم. شما را كه ميبينم، احساس خوشحالي ميكنم. احساس ميكنم جامعه دارد در زمينههاي فرهنگي و فكري تكان ميخورد.
اين اظهارنظر شما براي ما خوشحالكننده است؛ چراكه گاهي به نظر ميرسد در مقايسه شاعران نسل ما با شاعران دهه 40 و 50 شايد در نسل ما افراد ديرتر خود را پيدا ميكنند. به عنوان نمونه فروغ فرخزاد در آغاز جواني در شعر به حدي رسيده كه شايد لازم نبوده كار ديگري بكند. شايد هم او يك استثناست.
فروغ استثنا نيست. آغازي است براي دورهاي كه زن ايراني مي خواهد با ديدي امروزيتر وارد عرصه شود و اعلام وجود كند. در عين حال فروغ در شعرش تصويري از موقعيت زنان ايراني ميدهد كه هنوز از پشت پرده به بيرون نگاه ميكنند. او ميگويد: «ميتوان با پنجههاي خشك/ پرده را يك سو كشيد و ديد/ در ميان كوچه باران تند ميبارد/... ميتوان بر جاي باقي ماند/ در كنار پرده، اما كور، اما كر».
امروزه زن ايراني از خانه به خيابان آمده. تماشاگر نيست؛ بازيگر است. جايگاه خود را كم و بيش ميشناسد، و براي دستيابي به حقوق اجتماعي خود مبارزه ميكند. در گذشته زنان ايراني باهوش و باشعور كم نبودند، اما اين امر شامل همه نميشد. امروز جامعه زنان ايراني به يك جريان مهم تبديل شده كه ميتوان آن را جنبش زنان ناميد. اين چيز كمي نيست. البته نبايد فراموش كرد كه بايد فروغي ميبود تا شما هم باشيد. فروغ شاعر خيلي خوبي بود، اما اينكه او را اوج و پايان همه چيز بدانيم، درست نيست. اين كملطفي به نسل شماست.
جلال سرفراز
اينكه حجم كارهاي منتشرشده اين روزها زياد شده، ميتواند چه ابعادي داشته باشد و چه تأثيري روي كيفيت كارها دارد؟
اين تا اندازهاي موجب سردرگمي ميشود. براي اينكه هر كاري مستقيم در دسترس همه قرار ميگيرد. در دوره ما هميشه چشمهايي وجود داشت كه از ديد زيباييشناسانه جهتدهي مي كرد. هر مجله يا انتشاراتي كارشناساني داشت كه با تشخيص آنها شعر چاپ ميكرد؛ مثلا در مجله «خوشه»، احمد شاملو مسؤول بود. من كه در آن موقع شاعر جواني بودم، يك بار به دفتر اين مجله رفتم. آقاي شاملو انبوهي شعر را نشانم داد كه روي ميز كارش تلنبار شده بود. او گفت، هيچكدام از اينها را چاپ نميكنم؛ چون شعرهاي خوبي نيستند. الآن ديگر آن «چشمها» وجود ندارد. هر روز انبوهي از صادرات شعري، چه از طريق فيسبوك و سايتهاي اينترنتي و چه از راههاي ديگر، به بازار ميآيد. اين سبب نوعي سردرگمي ميشود و ممكن است به درستي نتوان سره را از ناسره تشخيص داد.
اين سردرگمي فقط براي مخاطب است و يا براي شاعران هم پيش ميآيد؟
بيشتر براي خواننده يا شنونده شعر، كه بخصوص شامل بسياري از شاعران جوان هم ميشود، نوعي خودمحوري پيش ميآيد. در شعر فرديت شاعر اهميت بسياري دارد كه گاهي اينجا و آنجا شاهد آنايم، اما كارهاي بچگانه و غيرمسؤولانه هم كم نيست. برخي ميخواهند به نوعي با هم مسابقه بدهند؛ با اين حال به عقيده من ادبيات اين دوره ظرفيت شكوفايي بيشتري دارد و نسبت به گذشته پيشرفت كرده است.
اين پيشرفت در چه زمينههايي رخ داده است؟
اين دوره، دوره تجربههاي متفاوت است، كارهايي در زمينههاي فرم و زبان انجام شده كه در دهههاي 30 و 40 جاي چنداني نداشته است. رگههايي از اين تغييرات در كار كساني مانند رويايي و شاهرودي، و نيز شاعران مشهور به «حجم» و «موج نو» شروع شده بود. امروز كارهاي آن دوره به اندازه كافي جا باز كرده و شاعران جوانتر ميكوشند كه گامي هم به جلو بردارند.
بعد از تجربههاي زباني دهه 70 به شعر دهه 80 ميرسيم كه نوعي فاصله گرفتن از آن تجربهها و در جهت نزديك كردن شعر به مخاطب است، به طوري كه تجربههاي زباني دهه 70 كمرنگ شده و شاعراني مورد اقبال مخاطب قرار گرفتهاند كه زبانشان بيشتر به زبان مردم نزديك است. شما اين روند را چطور ارزيابي ميكنيد؟ آيا كارهاي دهه 80 مورد علاقه شما هستند؟
من به تقسيمبندي شعر به دههها معتقد نيستم. اين تقسيمبنديها را آقاي حقوقي باب كرد، با نوعي خودمحوري كه چندان دقيق نميتوانست باشد. من بر آنام كه در كار هنر هميشه يكسري افراط و تفريط پيش ميآيد. كساني هستند كه تندروي ميكنند و ميخواهند يكشبه راه صدساله بروند. مثلا در شعر معروف به «زبان» تجربههايي شد و هنوز هم ميشود، كه پل ارتباطي بين مخاطب و شاعر به طور كلي از بين ميبرد. حتا من كه بيشتر عمرم را به خواندن شعر گذراندهام، نميتوانستم و نميتوانم با چنين شعرهايي ارتباط برقرار كنم. طبيعي است كه نميشد و نبايد مانع چنين تجربههايي شد. امروزه تجربههاي زباني در حد معقول پذيرفته شده است. به نظرم حاصل اين تجربهها خوب است، اما برد چنداني نداشته است. پس از چنين تجربههايي ميتوان ديد كه زبان شعر سادهتر شده است. حتا بعضي در اين زمينه افراط هم ميكنند. آنقدر توضيح واضحات ميدهند كه چندان به دل نمينشيند و به ايهام لازم در شعر لطمه ميزند. من بر آنام كه از تجربه بزرگان شعر امروز، از نيما گرفته تا ديگران، هنوز هم ميتوان بسيار آموخت.
جلال سرفراز
اين حرفها به اين معناست كه شما حال شعر امروز را خوب ميدانيد؟
به نوعي بله. گاه ميبينم كارهاي خوبي بيرون ميآيد، اما چه بسيار استعدادها كه ميتوانند در هياهوهاي فيسبوكي گم و گور شوند.
به تندرويهايي اشاره كرديد كه در جريانهاي ادبي ما وجود دارند. دليل اين تندرويها چيست؟
در جامعهاي كه هنوز به درستي نُرمهاي واقعي خود را براي رشد فرهنگ و هنر پيدا نكرده، هميشه اين افراطها وجود دارند. اگر سيستم تفكر ايراني وجود داشته باشد، كه در چارچوب آن يكسري ارزشها جا بيفتد، هر كسي ميتواند جايگاهش را تشخيص بدهد و اين همه افراط نميشود. ما بايد بهتدريج به چنين سيستمي نزديك شويم. اين امري نيست كه خلقالساعه باشد. اين تنها شامل شعر نميشود، بلكه به داستان، رمان، تئاتر و نقاشي مدرن هم مربوط ميشود.
يكي از مشكلات ادبيات امروز ما وضعيت نقد است.
اگر منتقد كاسبكار نباشد، ميتواند اميدي به آينده باشد. ما قبلا وقتي ميخواستيم نقد كنيم، ميگفتيم ميرويم فلاني را بكوبيم، حالا اميدوارم كسي نخواهد ديگري را بكوبد و نقد واقعبينانه و دور از غرضورزي انجام شود. نقد درست و بر اساس شناخت، در رشد ادبيات اهميت بسيار دارد. ميتواند به افكار عمومي براي شناخت بيشتر جهت بدهد.
اين سردرگمي چقدر ميتواند جلو روند رو به رشد شعر را بگيرد؟
بخشي از سردرگمي به مخاطب بستگي دارد و اينكه خود او تا چه اندازه آمادگي سردرگمشدن دارند. من هنوز كه هنوز است، به يكسري معيارهاي شعر نيمايي پايبند هستم. نيما به موسيقي شعر و فرم و زبان در حد متعارف آن اهميت ميداد. من بر آنام كه شعر بايد خود را به عنوان يك اثر هنري نشان بدهد، نه به عنوان يك خبر، يا گزارش شاعرانه. شعر بايد چارچوب داشته باشد. واژهها طوري كنار هم يا زير هم چيده شوند كه ساختمان محكمي پيدا كنند و بتوان روي آنها توقف كرد. مثل بنايي كه برداشتن آجري سبب فروريزياش شود. در بسياري از شعرهايي كه ميخوانم، اين حالت ساختاري ديده نميشود.
فيسبوك اين روزها امكاني ايجاد كرده كه هر كس براي خود يك رسانه داشته باشد. اين موضوع باعث عرضه آثار زيادي ميشود كه نتيجه آن سردرگمي است. اين سردرگمي باعث شده كه حتا تعريف متن به عنوان شعر زير سؤال برود و چيزهايي ارائه شود كه هنوز به شعر تبديل نشدهاند و فقط به نام شعر عرضه ميشوند. مخاطب در اين شرايط چگونه ميتواند تشخيص دهد كه چه چيزي شعر است؟
فكر ميكنم كه تلويحا در اين زمينه نظر داده باشم، اما بايد اين نكته را هم اضافه كنم كه شعر تعريف چندان مشخصي ندارد. ما در چارچوب تجربههاي خود ميگوييم چيزي شعر است يا نه. واقعيت اين است كه سرايش شعر به نظر ساده ميآيد، اما كار بسيار دشواري است. گاهي براي من يك كلمه اهميت بسياري پيدا ميكند. پيش آمده كه كلمه يا سطري را در شعري كه مثلا 40 سال پيش نوشتهام، عوض كنم. بجا نشستن عناصر شعر برايم اهميت بسيار ويژهاي دارد. دائما در ذهنم شعرهايي را مرور ميكنم و فكر ميكنم اگر مثلا اينطور نوشته بودم، بهتر بود. شايد براي بعضيها اين مسائل مهم نيست، اما من براي خودم معيارهايي دارم كه به آنها پايبندم. نميخواهم فقط شعر صادر كنم. به نظر من در هر برهه از زمان خود به خود يكسري معيارها و خط قرمزهايي به وجود ميآيد، كه خود به خود بر ارزشهاي زيباييشناسانه ميافزايند.
جلال سرفراز
منظورتان از اين خط قرمزها چيست؟
منظورم ميانگيني از تمام ارزشهاي نظري است كه در اين دوران درباره شعر وجود دارد و ميتوانيم براساس آنها به نوعي نگاه نزديك به هم برسيم، ساختار شعر بهجاي خود. نوع بينش و درك از زمان و مكان نيز اهميت دارد. شعر دهه 90 بايد با شعر دهه 60 تفاوت داشته باشد. به هر حال تاريخ مثل يك سرند عمل ميكند. از دوره نيما تا زماني كه او از دنيا رفت، شايد پنجهزار شاعر وجود داشت، اما حدود 10 نفر از آنها از جانب عموم پذيرفته شدند. در 50 سال گذشته هم بخش بزرگي از كار عدهاي از همان 10 نفر هم كنار افتاده است. در آينده نيز از بين دهها شاعر، تعداد انگشتشماري مورد پذيرش قرار ميگيرند. همانطور كه امروز هم شاعراني هستند كه اسمشان بيشتر از بقيه بر سر زبانها افتاده، كتابهايشان تجديد چاپ ميشود و مردم از كارهايشان استقبال ميكنند، بگذريم كه استقبال عمومي هميشه معيار درستي نيست.
علت برجستهشدن شاعران دهه 40 و 50 و تفاوت شعر آن دوره را با امروز چه ميدانيد؟
در آن وقتها شعر تنها ابزار هنري جامعه بود و شاعران حرف آخر را ميزدند. مردم با شعر اخوان و كسرايي به هيجان ميآمدند و با شعر شاملو فكر ميكردند. امروز اين تأثير بين هنرهاي مختلف تقسيم شده است. رمان و داستان جدي شده، تئاتر جايگاه خود را يافته است و همه اينها جايگاه شعر را تنگتر كرده است. انتظارهايي كه در دورههاي قبل از شعر وجود داشت، در اين دوره وجود ندارد. من اين را به فال نيك ميگيرم كه شعر ميرود تا بيشتر شعر باشد و بار سياست را زمين ميگذارد.
در دو دهه 40 و 50 مسائل اجتماعي و سياسي در شعر ايران جاي ويژهاي داشت؛ چيزي كه امروز كمتر ديده ميشود. صحبت از ادبيات متعهد بود، بخصوص شعرهايي كه داراي درونمايه اعتراضي بودند، خواننده و شنونده بيشتري ميتوانستند داشته باشند. البته همين كه موضوع اعتراض آنها از بين رفت، برخي چهرهها غيبشان زد. آنچه باقي مانده، ارزشهاي زيباييشناسانه آن دوره است. بگذريم كه برخي ارزشها در شعر جوان آن دوران آنچنان كه بايد، جدي گرفته نشد. در واقع خود ما خودمان را جدي نگرفتيم. شيفته نسل گذشته بوديم. آنقدر كه از شاملو و اخوان حرف ميزديم، از خودمان صحبت نميكرديم. به همين دليل پشت پرده قرار گرفتيم، درحاليكه ما هم حرفي براي گفتن داشتيم. تفاوت اساسي بين ما و نسل شما اين است كه نسل جديد سعي ميكند از هويت خود دفاع كند و من اين را بيشتر ميپسندم. ما اعتماد به نفسمان را از دست داده بوديم. امروز نسل جوان ميتواند حرف بزند و اين يكي از راههاي رسيدن به مدنيت است.
از فعاليتهاي سياسي و روزنامهنگاري خودتان بگوييد؛ فعاليتي كه گرفتاريهايي هم براي شما بهوجود آورد.
در نظام استبدادي، روزنامهنگاران هميشه مرغ عروسي و عزا هستند. ما هم از اين قانونمندي مستثنا نبوديم؛ كارمان جنگ و گريز بود. طبيعي بود كه گرفتاريهايي هم پيش ميآمد. كافي است به كتاب «آخرين روزها و آخرين تلاشها» مراجعه كنيد؛ در بخشي از اسناد ساواك كه آقاي دكتر ابراهيم يزدي آن را گردآوري كرده بود، ميبينيد كه از جمله براي گروهي از روزنامهنگارها نقشههايي كشيده بودند. من يكي از آنها بودم. نسل ما بخصوص براي مبارزه با سانسور و آزادي مطبوعات به آب و آتش ميزد. متأسفانه يكي - دو ماه پس از انقلاب، لابد به تلافي آن تلاشها، از كار بيكار شديم! پس از آن هم مشكلات و مخاطراتي پيش آمد. براي گروهي گرفتاريهايي پيش آمد و گروهي از ما هم ناگزير رفتيم.
ادبيات در دهه 40 و 50 هنر بسيار اثرگذاري بود. اين موضوع چه فرصتها و چه تهديدهايي براي ادبيات ايجاد كرد؟
ادبيات در نبود تشكلهاي سياسي غيرمستقيم جايگزين آنها ميشود. در آن دوره نيز چنين بود. مردم حرف خودشان را از دهان اهل قلم مي شنيدند. در چنين فضايي نسلي پا گرفت كه حركتي را در جامعه ايجاد كرد. كافي است به سال 56 و شبهاي شعر برگرديم و ببينيم كه تأثير ادبيات چه ميتوانست باشد.
جلال سرفراز
به نظر شما دور شدن از وطن چه تأثيري بر كار شاعران دارد؟
براي من مهمترين چيز در خارج از كشور بيان موقعيتم بوده و هست. سعي كردم چرايي بودنم را جستوجو كنم. اينها در شعر من هست. به نظر ميرسد كه در داخل كشور دستاوردهاي ادبي و هنري برونمرزي چندان جدي گرفته نميشود. درحاليكه ادبيات برونمرزي مانند ارز است و ميتواند نگاهي نو را وارد جامعه كند. شاعر هر جا برود، شاعر است. من 30 سال است كه از ايران رفتهام. البته شعر هم نوشتهام و چند كتاب ديگر آماده انتشار دارم، اما تنها توانستهام دو - سه عنوان از آنها را منتشر كنم. ميخواهم بگويم ما هم هستيم. ما هم اهل همين مرز و بومايم. تجربه ما در درون و بيرون مكمل هم است و تصويري از اين دوران ميدهد. اين را بايد جدي گرفت. در محيط تازه چيزهاي جديدي پيش ميآيد و نگاهي نو شكل ميگيرد كه بر غناي ادبيات و هنر ميافزايد.
شاعر و هنرمندي كه به خارج از كشور مهاجرت ميكند، در ابتدا بايد به دنبال اقامت، معيشت، بيمه و مشكلاتش در اين زمينهها باشد. اين موضوع چه تأثيري بر روند فعاليت ادبي و هنري افراد دارد؟
كسي كه به اهدافش پايبند باشد، در هر شرايطي حرف خود را ميزند. ما در خارج از كشور به دنبال معيشت، شغل، كرايه خانه و... هم بودهايم. مثلا من يكي - دو سال در يك گالري كار ميكردم كه گاهي بايد كف آن را هم ميشستم، اما اين به آن مفهوم نبود كه از شعر فارغ شوم. تازه، به نقاشي هم روي آوردم. وقتي كسي وارد جامعه ناشناخته ميشود، ابتدا دچار سرگرداني و نوستالژي وطن است و انواع و اقسام گرفتاريها برايش پيش ميآيد، اما نبايد تسليم شود. خوشبختانه اغلب بچههاي ايراني خيلي كم خود را باختهاند، و خوب توانستهاند خود را با شرايط جديد وفق دهند. گذشته از اين گرفتاريها، مهاجران اهل هنر حرفي براي گفتن دارند كه به شنيدنش ميارزد.
چرا در بين نويسندگان و شاعران ما چهرههايي مثل خالد حسينيِ افغان كه جهاني شد، ديده نميشوند؟
بخشي از اين برجسته شدنها به مناسبات سياسي و روابط بين كشورها بستگي دارد؛ مثلا اگر كتاب «بدون دخترم هرگز» در شرايط ديگري منتشر ميشد، ممكن بود خوانندههاي معدودي داشته باشد، اما چون پشت اين كتاب يك جريان سياسي بود كه ميخواست جوي عليه انقلاب ايران ايجاد كند، اين كتاب هم مطرح شد. مطرح شدن خالد حسيني هم تحت تأثير مسائل سياسي است. البته نميتوان روي كار خالد حسيني ضربدر كشيد. من نميخواهم ارزش كار او را پايين بياورم، اما اين نويسنده ساكن آمريكاست و مسأله افغانستان براي آمريكا مسأله مهمي است و اين باعث مطرح شدن خالد حسيني ميشود، درحاليكه نويسندههاي ديگري هم كارشان در همان سطح است، اما به اندازه او مطرح نميشوند. تعدادي از آثار ايرانيان هم در سطح جهان مطرح شدهاند. اين روزها كتاب «كلنل» محمود دولتآبادي به زبانهاي مختلف ترجمه ميشود. من معتقدم اتفاقا ما در دورهاي هستيم كه تعدادي از آثار ادبي ما ميتوانند در جهان مطرح شوند. به عنوان مثال برخي از آثار زويا پيرزاد ميتوانند در جهان مطرح شوند. اين نويسنده موقعيت زن ايراني را در مقطعي خاص به خوبي تصوير كرده است؛ چيزي كه بخصوص مورد توجه افكار عمومي در كشورهاي اروپايي ست.
چه اتفاقي باعث شد كه شما از شعر به نقاشي برسيد؟
نميتوانستم به زبان آلماني شعر بنويسم؛ ممكن بود متن يا مقالهاي بنويسم، اما ذهنيت من با زبان فارسي توأم است. از آن گذشته من هميشه به نقاشي علاقه داشتم، ميخواستم در اين زمينه هم تجربهاي كسب كنم. البته من در نقاشي به خلاف شعر صاحب ادعايي نبوده و نيستم.
افرادي هستند كه به موفقيتهايي دست يافتهاند و با وجود اينكه جبري براي مهاجرت ندارند، به صورت اختياري اين عمل را انجام ميدهند و حتا با مهاجرت فراموش ميشوند و يا روند موفقيتهايشان متوقف ميشود، اما نميدانم چرا بعضي اين عمل اختياري را انجام ميدهند.
به گمان من اگر كسي اجباري حس نكند، نبايد تن به مهاجرت بدهد.
شما مدتي هم ترانهسرايي كردهايد. به نظر ميرسد شاعران با ترانه بيشتر مطرح ميشوند تا با شعر. شما چه تجربهاي از سرودن ترانه داريد؟
من در اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 چند تايي ترانه ساختم. بعد ازآن متوجه شدم كه اين كار روي شعرم تأثير خوبي ندارد؛ به همين دليل قيدش را زدم. گاهي متأسفانه اسم من با اسم يكي از ترانهسراهاي صاحبنام اشتباه ميشود. شعر من را نميشناسند، اما با ترانههاي او آشنا هستند. كاري هم نميشود كرد.
در مورد شبهاي شعر گوته، چطور است زمانيكه جو خفقان بر كشور حاكم است، در همان شرايط گروهي از روزنامه «كيهان» باني يك مراسم شعرخواني ميشوند و بعدها گفته ميشود، اين جريان، جريان اعتراضي بوده است؟
در اينكه شبهاي شعر يك جريان اعتراضي بود، ترديدي نيست. كافي است در اين زمينه بيشتر مطالعه كنيد، حتما به درستي حرف من پي خواهيد برد، اما اينكه بگوييم گروهي از روزنامه «كيهان» باني اين كار شدند، اشتباه است؛ مثلا من يا يكي – دو نفر از دستاندركاران شبهاي شعر در روزنامه «كيهان» كار ميكرديم، اما من عضو كانون نويسندگان ايران هم بودم.
شما در جايي گفتهايد قرار بوده اين شبها در «كيهان» برپا شوند.
من گفتهام فكر ميكرديم با كمك «كيهان» بتوانيم اين شبها را برگزار كنيم، اما پشيمان شديم؛ مشكل ما اين بود كه در آن زمان هم فعاليت كانون نويسندگان رسمي و علني نبود. ساواك مانع از اين ميشد كه اسم كانون نويسندگان را بياوريم؛ در اين زمينه با دشواريهاي زيادي هم روبهرو بوديم.
جلال سرفراز
در مورد اين شبها نوشتهاند، حاشيههاي آنها هم زياد بوده است؛ اينكه عدهاي در گوشهاي از سالن بودند كه موقع شعر خواندن، بلند ميشدند و به كسي كه شعر ميخواند، اعتراض ميكردند.
در جريان شبها جامعه در تب و تاب بسياري بود. ممكن بود كساني هم باشند كه با شعرهاي يك شاعر يا گفتههاي يك نويسنده موافق نباشند و اعتراضي هم بكنند؛ اين طبيعي است. اگرچه چنين اعتراضهايي در گوشه و كنار بود و چندان به چشم نميآمد. همانطور كه قبلا اشاره كردم، در آن دوره چون حزب و سازماني به آن شكل وجود نداشت، جامعه روشنفكري ايران هميشه خودش را پشت نويسندگان پنهان ميكرد. نويسندگان، شاعران، مترجمان و نمايشنامهنويسان نماينده فكري جامعه محسوب ميشدند. در جريان ده شب كانون نويسندگان از يك محيط بسته وارد يك محيط باز شد. مسائلي مطرح شد كه موضوع روز بود. در آن شبها به سانسور دولتي اعتراض و بر ضرورت آزادي بيان و قلم تأكيد شد. اين حرف دل خيلي از آدمها بود. بعد از آن بين كانون نويسندگان و جنبش دانشجويي ايران پيوندي برقرار شد. تأثير كانون نويسندگان را به عنوان يك حركت اجتماعي-سياسي بايد ديد، نه به عنوان يك جريان صرفا ادبي و هنري.
بعدها شعر خواندن در شبهاي شعر گوته خود يك ارزش شد و خيليها گفتند، ما در اين شبها شعر خواندهايم، اما شواهد نشان نميداد. در كتابي هم كه منتشر شد، شعرهاي خيليها آمد كه ايراد گرفته شد كه چرا شعرهاي افرادي كه در آن شبها شعر نخواندهاند، در اين كتاب آمده است. در پاسخ گفته شد اينها شعرهايشان را آنجا آورده بودهاند كه بخوانند.
در اين زمينه بايد از خود اين اشخاص پرسيد كه چرا چنين ادعاهايي ميكنند؟ در كتاب ده شب ليست شركتكنندگان واقعي هر شب آمده است. بگذريم كه در برخي نسخههاي بدلي در اينترنت و... بعضي اسمها حذف و بعضي اسمها اضافه شدهاند.
شاعراني مانند احمدرضا احمدي، منوچهر آتشي و نادر نادرپور چرا به شبهاي گوته دعوت نشدند؟ چطور به اين نتيجه ميرسيديد كه اين شاعران را دعوت نكنيد؟
ديد ما اشتباه بود. حضور اينها ميتوانست نوعي تعادل ايجاد كند و بر غناي شبها بيفزايد. بعدها فهميدم كه نادرپور و آتشي از رفتار ما دلگير شده بودند. حق هم با آنها بود. برخي معيارهاي نادرست ما را مكلف به صرف نظر كردن از بعضي اسمها ميكرد. مثلا من عاشق شعرهاي احمدرضا احمدي بودم و هستم. مشكل از ما بود، نه از آنها. ديد مطلق هميشه آدم را به بيراهه ميكشاند. امروز بايد ديد مطلق زير سؤال برود. چيزهاي مشترك ما را به هم پيوند ميدهد. ما نبايد درباره هم قضاوت مطلق داشته باشيم. آن موقع ديد مطلق وجود داشت و اين مشكلِ آن دورانِ ما بود. در دهه 40 و 50 درباره كساني مانند ايرج پزشكزاد، كه قويترين طنزنويس ايران بود، يا ابراهيم گلستان، كه از خوشفكرترين نويسندههاي ما بود، قضاوت درستي وجود نداشت. من عاشق كارهاي ابراهيم گلستانم. رمان «خروس» او اگر بهموقع منتشر شده بود، ميتوانست نگاه يك نسل را عوض كند. جامعه ما خيلي ايدئولوژيزده بود. از جهاتي ما تجربههايي داشتيم كه اگر نبودند، بهتر بود.
همانطور كه شما توضيح داديد، آن موقع جو ايدئولوژيزده بوده است. نسل ما و جوانترها بهشدت ايدئولوژيزده يا بيتوجه به ايدئولوژيها شدهاند. شما هم اشاره ميكنيد كه در جايي نسل شما در ايدئولوژي به بنبست رسيد. اگر فرصت بازگشت به گذشته را داشته باشيد، چه جنبههايي را اصلاح ميكرديد؟
جلال سرفراز
در دهههاي 40 و 50 چشم و گوش همه روشنفكران به تحليلهايي بود كه مهاجران از خارج ارائه ميكردند. عدهاي در كشورهاي سوسياليستي بودند و با ديد خاص خود نگاه ميكردند. عدهاي هم زير پوشش كنفدراسيون دانشجويي و... . امروز من كه خارج از كشور زندگي ميكنم، چشم و گوشم به داخل ايران است كه ببينم از اينجا چه بيرون ميآيد؛ يعني روشنفكران ما به مرحلهاي رسيدهاند كه با توجه به تجربههايي كه دارند، درباره موقعيت امروزي جامعه فكر كنند و براي برونرفت از بحران چارهجويي كنند. در واقع ما به مرحله توليد فكر نزديك شدهايم.
ما آن موقع بيشتر مصرفكننده راهكارهايي بوديم كه در جامعه ما آنطور كه بايد، كاربرد نداشت. امروز در جامعه ما انديشمنداني هستند كه متناسب با تجربه اين دوران مسائلي را مطرح ميكنند كه پشت آنها آيندهنگريهايي ديده ميشود كه قبلا نبود. جامعه روشنفكري ايران در 30 سال گذشته به اندازه 100 سال فكر كرده است. تجربههايي هم در جهان رخ داده كه خيلي از چشماندازها را كمرنگ كرده است. اين به معني بيارزش كردن مبارزات گذشته نيست، بلكه به معني شكل گرفتن نوع جديدي از مبارزه است. هر نسلي زندگي خود را دارد. نسل ما هم صميمانه كار ميكرد. ما با تمام وجود ميخواستيم جامعه به سمت بهتر شدن برود. ما جامعه خودمان را آنچنان كه بايد، نميشناختيم و در تحليلهايمان دچار سرگرداني بوديم. در ميان چپها كساني بودند كه بقال محل را سرمايهدار ميدانستند. اينها بود، اما دل عاشقي هم داشتيم.
به گزارش ايسنا، جلال سرفراز در سال 1322 به دنيا آمده است. از او مجموعههاي شعر «آينه در باد» (زمستان 1350، انتشارات نمونه)، «صبح از روزنه» (تابستان 1357، انتشارات رواق)، «واهمه مد» (سال 1988، آمريكا)، «از ريل روبهرو» (1389، انتشارات آهنگ ديگر) و «با همه ابرهاي ممكن» (1391، ابتكار نو) منتشر شدهاند. به گفته سرفراز، در سال 1990 نيز كتابي با عنوان «باران و شيرواني» از او در ايران منتشر شده، اما بعد از مدت كوتاهي جمعآوري شده است. همچنين كتاب «چهار تاخت فاصله» كه برگزيدهاي از همه شعرهاي اوست، براي چاپ آماده است.
گفتوگو: فاطمه شيرزادي - ساره دستاران - عليرضا بهرامي
جلال سرفراز
جلال سرفراز
انتهاي پيام
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]
صفحات پیشنهادی
سیاست و هنر مقابل دوربین مستندسازان/ تولید مستندهایی درباره خسرو سینایی، پوران درخشنده و شهید آوینی
تاریخ انتشار 17 دی 1392 ساعت 00 34 | شماره خبر 1335823837410201486 تهیه و تولید آثار مستند در کنار تامین مستندهای ایرانی و خارجی از جمله اقدامات شبکه مستند برای پاسخگویی به نیاز مخاطبان است مجموعههای یک فیلم یک حقیقت ما نیز روزگاری یک لقمه نان و رادیو مستنبارانيترين شعر شاعر «باران»
بارانيترين شعر شاعر باران بيستونهم آذرماه مصادف است با سالروز درگذشت مجدالدين ميرفخرايي گلچين گيلاني شاعر شعر خاطرهانگيز باران به گزارش خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويانت ايران ايسنا گلچين گيلاني علاوه بر چاپ آثارش در مجلاتي چون سخن روزگار نو و سه مجموعه شعبا حضور مير جلال الدين كزازيهمايش «شعر و انديشههاي مهدي اخوان ثالث» برگزار ميشود
با حضور مير جلال الدين كزازيهمايش شعر و انديشههاي مهدي اخوان ثالث برگزار ميشود همايش شعر و انديشههاي مهدي اخوان ثالث فردا با حضور مير جلالالدين كزازي برگزار ميشود به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس همايش شعر و انديشههاي مهدي اخوان ثالث با حضور مير جلالالوال استریت ژورنال: عمان در زمین ایران بازی میکند یا آمریکا؟/ اوباما به دنبال همراه کردن عربستان و اسرائیل با
وال استریت ژورنال عمان در زمین ایران بازی میکند یا آمریکا اوباما به دنبال همراه کردن عربستان و اسرائیل با سیاستهایش درباره ایران واشنگتن متحد کمتر شناخته شدهای را برای کسب حمایت مهم کشورهای عربی برای مهار برنامه هستهای ایران به دست آورده است عمان پادشاهی کوچکی که نقش خودپخش سريال «سرزمين كهن» بارديگر به تعويق افتاد
پخش سريال سرزمين كهن بارديگر به تعويق افتاد شبكه سه سيما پخش سريال كمال تبريزي را كه قرار بود از فردا پنجشنبه روي آنتن برود به دليل آنچه نقص فني عنوان شده بازهم به تعويق انداخت به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون و راديو دانشجويان ايران ايسنا شبكه سه سيما بر خلاف اعلام قسعید جلالی، یکی از نویسندگان سریال «آوای باران»: تلویزیون جای حرفهای دو پهلو نیست
تاریخ انتشار 23 دی 1392 ساعت 00 45 | شماره خبر 1343218328450614597 این نویسنده عنوان کرد ما نگفتیم این قصه برداشتی از اولیور توئیست است ما فقط گفتیم از آن تاثیر گرفتهایم نگاهی گذرا به فهرست سریالهای تاثیرگذار و پربیننده سالهای گذشته تلویزیون تواناییهانتشار كتابهايي دربارهي جلال ستاري و «جادوي تئاتر»
انتشار كتابهايي دربارهي جلال ستاري و جادوي تئاتر جلال ستاري از زير چاپ رفتن كتاب جادوي تئاتر و كتابي دربارهي خودش خبر داد اين نويسنده و پژوهشگر پيشكسوت دربارهي تازهترين كتابهايش به ايسنا گفت در حال آماده كردن گفتوگوي مفصل خود با ناصر فكوهي هستم كه خاطرات زمان مدرسه رشوراي عالي فضاي مجازي درباره نحوه استفاده از نرمافزارهاي ارتباطي سياستگذاري كند
شوراي عالي فضاي مجازي درباره نحوه استفاده از نرمافزارهاي ارتباطي سياستگذاري كند يك عضو كارگروه تعيين مصاديق مجرمانه با اشاره به افزايش استفاده از ارتباط در تلفنهاي همراه گفت شوراي عالي فضاي مجازي بايد سياستگذاري كلاني در اين باره انجام دهد تا با ورود يك تكنولوژي نو بتوانيمتوقف يكبارهي پخش تبليغات اطراف زمين استاديوم آزادي!
توقف يكبارهي پخش تبليغات اطراف زمين استاديوم آزادي پخش تبليغات كنار زمين فوتبال ورزشگاه آزادي به هنگام برگزاري ديدار استقلال و داماش به ناگاه متوقف شد آفتاب سهشنبه – سوم دي ماه - پخش تبليغات اطراف زمين فوتبال به هنگام برگزاري ديدار استقلال تهران و داماش گيلان ناگهان متوقف شتدوين سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي پايان يافت/ تصميمگيري درباره رسيدگي به دارايي مسئولان درجلسه آينده
تدوين سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي پايان يافت تصميمگيري درباره رسيدگي به دارايي مسئولان درجلسه آينده با تصويب 2 بند باقي مانده از سياست هاي كلي اقتصاد مقاومتي كه در مجمع تشخيص مصلحت نظام دنبال مي شد كار اين بررسي ها پايان يافته و براي تائيد نهايي خدمت رهبر معظم انقلاب تقديم خوجلالي: سخنانم درباره جواد لاريجاني درست منعكس نشد
جلالي سخنانم درباره جواد لاريجاني درست منعكس نشد رئيس گروه روابط پارلماني جمهوري اسلامي ايران با پارلمان اروپا ضمن ارائه توضيحاتي درباره ديدار هيئت پارلماني اروپا با ستوده و پناهي تاكيد كرد كه هيئت اروپايي درخواستي براي ملاقات با فتنهگران به مجلس نداد كاظم جلالي نماينده مردم شجلالی دوباره سرمربی تراکتورسازی شد
جلالی دوباره سرمربی تراکتورسازی شد مجید جلالی از فردا در تمرینات تراکتورسازی شرکت خواهد کرد آفتاب مجید جلالی که از سرمربی گری تیم تراکتورسازی استعفا داده بود از فردا دوباره در تمرینات این تیم شرکت خواهد کرد جلالی در پاسخ به این سوال که چه اتفاقی افتاد که دوباره سرمربی تراکتورسافیلم/ شعری از آیتالله نوری همدانی درباره 19 دی
به مناسبت قیام 19 دی فیلم شعری از آیتالله نوری همدانی درباره 19 دی خبرگزاری رسا ـ قیام 19 دی ماه سال 56 بسترساز رویدادهای گوناگونی بود که به انقلاب اسلامی ایران در سال 57 منتهی و جرقهای برای قیام مردم تبریز و یزد در همان سال شد دانلود ۱۳۹۲ ۱۰ ۱۸-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها