واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: نشستهاي نقد تنها تعارفاند
سعيد بيابانكي با انتقاد از منتقداني كه تنها بر طبل ادبيات دهههاي 30 و 40 ميكوبند، گفت، تنها نقد مكتوب را قبول دارد و نشستهاي نقد كه در آنها آثار نقد شفاهي ميشوند، تنها تعارفاند و در حد مراسمي براي رونمايي كتاب باقي ميمانند.
اين شاعر در گفتوگو با خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره وضعيت نقد خصوصا نقد شعر گفت: چيزي كه ما اين روزها به عنوان نقد ميخوانيم، از دو حالت خارج نيست؛ يا نقدهاي دوستانه است يا خصمانه، و تعادلي بين اين دو نيست.
او افزود: نقد وقتي درست است كه هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف يك اثر را بيان كند، مثل نقد فيلم يا نقد تئاتر ميماند كه خواننده با خواندن آن ميتواند دركي نسبت به اثر پيدا كند. اما نقد شعر اكنون وضعيتي پيدا كرده كه اكثرا كساني در اين حوزه نقد مينويسند كه اينكاره نيستند و نميتوان عنوان منتقد را به آنها داد.
بيابانكي در ادامه تأكيد كرد: از نظر من منتقد دانشي بيش از شاعر دارد و نقد يك اثر هنري از آفرينش آن دشوارتر و به مراتب سختتر است، چون هنرمند در آفرينش اثرش ميزان و متري ندارد. اما منتقد با متر و ميزان به سراغ يك اثر ميرود و تلاش ميكند آن را با آثار فاخر بسنجد. ولي در نقدهايي كه اين روزها ميبينيم، اين اتفاق نميافتد و ما منتقداني به معناي درست كلمه در شعر و ادبيات كم داريم و كساني هم كه آثار جدي در اين زمينه مينويسند، با مطبوعات همكاري چنداني ندارند و كتاب مينويسند و اين آفت بزرگي براي نقد روزنامهيي ماست.
اين شاعر همچنين با اشاره به اينكه منتقد بايد در حوزهاي كه مينويسد، دانش داشته باشد، گفت: منتقد بايد حوزه كار خودش را بشناسد. اگر به عنوان منتقد شعر حرف ميزند و غزلي را نقد ميكند، بايد اين قالب را بشناسد، از خاستگاه آن مطلع باشد، بهترين چهرههاي اين قالب شعري و نمونههاي خوب آن را ديده باشد. بداند كه توقع امروز از اين قالب چيست، تشخيص بدهد جايگاه كتاب و شعر اكنون در ادبيات ما كجاست، مضافا اينكه منتقد بايد راهي فراروي خالق اثر قرار بدهد كه خالق بداند كجا قرار دارد و مخاطب هم بداند چرا اثري خوب است و چرا خوب نيست و نقد نبايد اينگونه باشد كه بر اساس اين نوشته شود كه با كسي دوستايم يا دشمن و نقد را ابزاري براي تقويت دوستي و تشديد دشمني نبايد ديد.
بيابانكي با معرفي محمد حقوقي به عنوان منتقدي منصف گفت: من محمد حقوقي را نمونه يك منتقد منصف ميدانم كه نقدهاي او در دايره انصاف ميگنجيد، اما كارهاي بسياري را كه اكنون اسم زيادي هم دارند، نميپسندم، چون فقط آثار نسل خود را ميپسندند و آثار بعد از خود را نميبينند و تنها بر طبل ادبيات دهه 30 و 40 ميكوبند. اين منتقدان شاعران بعد از انقلاب را نميبينند، در حاليكه شعر انقلاب مخاطبش را پيدا كرده و زمان منتقد منصفي است كه ميتواند آثار ماندگار را نشان دهد و نقدهاي بيانصافانه منتقدان نميتواند در ماندگاري و يا فراموشي اثري مؤثر باشد. ذائقه عمومي در انتخابش اشتباه نميكند.
او با اشاره به فضاي رفاقتزده نقدهاي ادبي در روزگار ما گفت: اگرچه فضا امروز به اين صورت است، اما قبلا هم اين شرايط بوده است. كتابي از شفيعي كدكني ميخواندم كه او درباره اخوان گفته بود، اخوان نقد منفي درباره شاعري نوشته بود و او و آن شاعر مدتها با هم حرف نميزدند و قهر بودند و معلوم است كه اين شرايط قبلا هم وجود داشته است. اما بايد بگويم به نظرم تنها نقد مكتوب معنا دارد و نشستهاي نقد تنها تعارف است. نقد بايد مكتوب با شاهد مثال باشد؛ نه اينكه تعارف كنيم.
او همچنين درباره تأثير نقد در ادبيات گفت: كاري كه نقد ميتواند بكند، اين است كه هنرمند را آنگونه كه هست، به جامعه معرفي كند كه اين به درد آدمهاي گمنام ميخورد و اين وظيفه منتقد است كه اگر هنرمندي ذوقي دارد، او را به شايستگي معرفي كند. چون افراد شناختهشده جاي خود را باز كردهاند. اما جهتگيري امروز ما سياسي است. در سينما و شعر هم همين است. گردوغبار سياسي بر نقد آثار اثر ميگذارد. اينكه منتقد كسي را از نظر سياسي قبول داشته يا نداشته باشد، در نقدي كه مينويسد، مؤثر است. مردم ما هم شاعر و شعر او را جمع جبري ميكنند، اما منتقد نبايد اين كار را بكند. شايد مردم اين حق را داشته باشند، اما منتقد بايد اثر را جدايي از خالقش در نظر بگيرد.
انتهاي پيام
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]