واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: دروغ بزرگ درباره دستگيري صدام
ده سال پيش در چنين روزهايي دستگيري صدام خبر اصلي همه رسانه هاي بين المللي بود و جرج بوش در مقابل ده ها دوربين روي عرشه ناو با غرور جمله "ما او را گرفتيم" را با لحني پيروزمندانه به زبان راند. اين در حالي بود كه امريكا هيچ نقشي در دستگيري صدام نداشت.
ده سال پيش در چنين روزهايي دستگيري صدام حسين خبر اصلي همه رسانه هاي بين المللي بود و جرج بوش با غرور جمله "ما او را گرفتيم" پيروزي و برتري ماشين جنگي امريكا را يادآوري كرد. اين در حالي بود كه سازمان هاي عريض و طويل نظامي و امنيتي امريكا هيچ نقشي در دستگيري صدام نداشتند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني شبكه خبر، ظهر روز 23 آذر 82 جلال طالباني كه از مرز خسروي وارد ايران شده بود، پس از يكي دو ساعت، محسن فتاحي خبرنگار ايرنا را فراخواند و به او گفت: صدام دستگير شده و فتاحي، يلافاصله خبر را به تهران مخابره كرد. خبرگزاري جمهوري اسلامي نيز در خبري فوري اين موضوع را منتشر كرد.
رسانه هاي بين المللي مطرح، از جمله رويترز و فرانس پرس نيز اين خبر را به نقل از ايرنا منتشر كردند و خبر به گوش همه رسانه هاي جهان رسيد.
يك روز پس از اين، مقامات امريكايي كه براي اعلام دستگيري صدام، برنامه اي هيجان انگيز و تبليغاتي طراحي كرده بودند، ناچار شدند خبر را تاييد كرده و سناريوهاي هاليوودي براي به نمايش گذاشتن شجاعت و توانايي كماندوهاي امريكايي روي دستشان ماند.
اگرچه پس از آن، مراحل بعدي به نمايش گذاشتن شجاعت و اقتدار نظامي و امنيتي امريكا كم و بيش اجرا شد، اما تصاوير و خبرهاي واقعي سوالاتي را براي افكار عمومي ايجاد كرد.
يك سوال اين بود كه اگر امريكايي ها در عملياتي فوق العاده حساس و امنيتي، صدام را دستگير كرده اند، چرا خبر آن را كردها اعلام كردند؟
سوال ديگر اين بود كه اگر صدام در حال فرار بود، چرا همانند يك زنداني ربوده شده در چنگ آدم ربايان نگهداري مي شد؟ به ويژه آنكه فرمانده تفنگداران در نخستين اظهار نظر گفت: وقتي ما وارد ساختمان شديم، كسي آنجا نبود و صدام كه متوجه ورود ما شده بود فرياد مي زد "من اينجا هستم، من صدام هستم، رئيس جمهور عراق، مرا بيرون بياوريد" ما مي خواستيم درون آن چاله نارنجك بياندازيم.
واقعيت اين بود كه امريكايي ها هيچ نقشي در يافتن و دستگيري صدام نداشتند و مدت ها پيش از ورود تفنگداران به آن مزرعه، رئيس جمهور عراق به دست كردها افتاده بود.
اين چريك هاي كرد مي دانستند كه صدام به تكريت خواهد رفت و به همين دليل در اطراف شهر كمين كرده بودند. وقتي صدام و همراهانش قصد داشتند به صورت ناشناس وارد شهر شوند، نيروهاي كرد با آنها درگير شده و فقط صدام را زنده دستگير كردند.
اكنون بجز اين گروه كوچك از رزمندگان كرد، هيچكس در جهان از سرنوشت صدام خبر نداشت. آنها به سرعت صدام را به مزرعه اي در روستاي الدور در حوالي تكريت برده و در چاهي پنهانش كردند. چاه را با ورق هاي فلزي و پارچه و موكت پوشانده و روي آن خاك ريخته و باغچه درست كردند. فقط كانال كوچكي براي رسيدن هوا باز گذاشتند و حتي به فكر غذا دادن به شكار بزرگ خود نبودند، چون گمان مي كردند خيلي زود تكليف او روشن و شكار، تحويل داده خواهد شد. اما بعدها مجبور شدند مقداري لباس و يك هواكش نيز به سلول صدام اضافه كنند.
آنها درباره چگونگي انتقال صدام به ايران يا تحويل دادنش به رهبران كرد همفكري و مشورت كردند. تعدادي از آنها حتي بي ميل نبودند شكار خود را به طمع جايزه 50 ميليون دلاري به امريكاييان بدهند، اما به سربازان و افسران امريكايي اعتماد نداشتند و خيلي زود به اين نتيجه رسيدند كه اگر امريكايي ها بويي ببرند، همه آنها را خواهند كشت.
شكارگران صدام، موضوع را به رهبران كرد اطلاع مي دهند و طالباني پيغام مي دهد كه منتظر باشند و اطمينان مي دهد كه در هر صورت، هيچ گونه خطري آنها را تهديد نمي كند.
نشريه الحيات به نقل از منابع نزديك به طالباني مي نويسد؛ طالباني و كسرت رسول به ايران اطلاع مي دهند كه صدام درخواست كرده در ازاي اطلاعات مهمي كه مي تواند به ايران بدهد، او به شرط حفظ جانش به ايران منتقل شود.
الحيات مدعي است كه قبل از ورود امريكايي ها به بغداد، ايران به دقت تحركات و تردد صدام را زير نظر داشت و پس از ناپديد شدن صدام نيز جسته و گريخته از محدوده حضور صدام مطلع بود. اين روزنامه مي افزايد؛ مقامات اطلاعاتي ايراني حتي قبل از كشته شدن پسران صدام نيز اطلاعات دقيقي از صدام و پسرانش در اختيار داشتند و اطلاعات را به گروه هاي كرد مي دادند. الحيات مدعي است در آن زمان ايران تعداد زيادي از فرماندهان القاعده را به چنگ آورده بود و ناچار بود مدام اين موضوع را انكار كند.
به هر روي، صدام و كردها تمايل زيادي داشتند كه او به ايران تحويل داده شود و به نوشته الحيات، علاوه بر پيغام شفاهي طالباني، صدام شخصا چندين بار به مقامات ايراني نامه مي نويسد و درخواست پناهندگي مي كند. اما ايران به علت جنايات صدام در جنگ با اين كشور حاضر به تحويل گرفتن او نشد. ضمن اين كه از نظر سياسي نيز در اختيار داشتن صدام هيچ سودي براي ايران نداشت.
پس از آن، طالباني از مقامات تهران خواست تا اطلاعات موجود را به آمريكاييان انتقال دهند و پاسخ مثبت را نيز دريافت كرد.
او پس از عبور از مرز خسروي و توافق نهايي با ايران، به چريك ها اعلام كرد مزرعه را ترك كنند و پس از اطمينان از در امان بودن آنها، محل نگهداري صدام را به مقامات امريكايي اطلاع داد.
طالباني تا آخرين لحظه با آن مزرعه و شكارگران صدام در ارتباط بود و شخصا امور را هماهنگ مي كرد. او در مرز ماند تا مطمئن شود كه سربازان امريكايي به مزرعه رسيده و صدام حسين را يافته اند.
پس از آن، او با لبخند، به خبرنگار ايراني گفت: "مي خواهم خبري به تو بدهم كه همه ايراني ها از شنيدنش خوشحال مي شوند؛ صدام دستگير شد."
دوشنبه 25 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]