واضح آرشیو وب فارسی:مهر: شعرهايي كه 3 شاعر آئيني در نكوداشت استاد چايچيان خواندند/ سرودهاي از علي انساني درباره سينهزنان حسيني
محمود تاري، عليرضا قزوه و علي انساني، سه شاعر آئيني كشور در مراسم نكوداشت حبيبالله چايچيان به قرائت اشعاري پرداختند كه در ميان آنها شعر محمود تاري كه به گفته وي در كربلا سروده بود، قابل توجه است.
به گزارش خبرنگار مهر، مراسم نكوداشت حبيبالله چايچيان كه شب گذشته در مجتمع فرهنگي كوثر برگزار شد، در كنار سخنراني برخي چهرههاي فرهنگي و ادبي، پذيراي شعرخواني برخي از آنها نيز بود.
نخستين شعر اين مجلس را حاج محمود تاري، شاعر و مداح اهلبيت (ع) قرائت كرد كه به گفته وي در كربلا سروده شده و به شرح زير است:
چه حريم باصفايي، چه شميم جان فزايي
چه شميم دلنوازي چه مزار دلربايي
چه خدايْگونه نقشي چه زميني و چه عرشي
چه ضريح روحبخشي چه صلابت و جلايي
چه جمال و بارگاهي چه خيام و خيمهگاهي
چه غمي چه قتلگاهي چه بلا چه كربلايي
چه شكوه بينيازي چه عطش چه چشمهساري
چه فرات بيقراري چه نواي جان فزايي
چه نواي آب آبي چه تعب چه التهابي
چه دلي چه صبر و تابي چه نياي چه نينوايي
چه كرامت مدامي چه زمين لالهفامي
چه حسين تشنهكامي چه فتاده در بلايي
چه امام حقپرستي چه قيام بيشكستي
چه وفا چه پايبستي چه ضريح دل غنايي
چه گلوي خونفشاني چه گسسته گيسواني
چه غروب بيكراني چه شرار شعلههايي
چه سري چه نيزهداري چه گلي چه لالهزاري
به دو چشم اشكباري چه صداي آشنايي
همچنين عليرضا قزوه شاعر و مدير مركز آفرينشهاي ادبي حوزه هنري در اين مراسم شعري به شرح زير قرائت كرد:
ابتداي كربلا مدينه نيست، ابتداي كربلا غدير بود
ابرهاي خونْ فشان نينوا، اشكهاي حضرت امير بود
بعد از آن فتوت هميشه سبز، بركت از حجاز و از عراق رفت
هرچه دانه داشتند سنگ شد، پشت هر بهار، صد كوير بود
بعد مكه و مدينه، دام شد، كوفه صرف عيش و نوش شام شد
آفتابِ سربلندِ سايه سوز، در حصارِ نيزهها اسير بود
الامان ز شام، الامان ز شام، الامان ز درد و غربت امام
شام بيمروّت غريبكش، كاش كوفه بهانهگير بود
هان! هلا شديد، هان! هدر شديد، مردم مدينه! بيپدر شديد
اين صداي غربت مدينه بود، اين صداي زخمي بشير بود
كربلا به اصل خود رسيدن است، هرچه ميروم به خود نميرسم!
چشم تا به هم زدم چه دور شد، تا به خويش آمدم چه دير بود!
حاج علي انساني شاعر و مديحهسراي پيشكسوت آئيني نيز در اين مراسم مثنوي بلندي از خود به شرح زير قرائت كرد:
سيهزنها خوندلها خوردهاند
بار خود را تا به منزل بردهاند
هرچه ما با او پي بيعت شدند
لفظ منها ما شد و هيئت شدند
بيش از اين در جان نهان، اين هُرم بود
هرمها و آه دلها جرم بود
اهل هيئت دست خود داده به هم
عالمي دارند پاي اين عَلَم
دستها بر تاز دلها زخمه شد
تكيههاي سينهزنها دخمه شد
زمزمهها نعره خاموش بود
خانه چون زنجيرشان بر دوش بود
گفت آن خورشيد روز بيغروب
آن شهيدم من كه قبري في قلوب
سينه زن بشنيد و روي اين چكاد
دم گرفت و نوحه كرد و شور داد
قلب را دل كرد و سينه مرقدش
دستها گلدستههاي گنبدش
دستهاي سينهزنها پرچم است
هرچه پرچم بيش از اين پر چم خم است
پيرهن از تن برآرد سينهزن
تن رها كرده چه خواهد پيرهن؟
دست را پل ميكند تا آسمان
در كَفَش دارد مفاتيح الجنان
خانه دل منزل ارباب اوست
تك تك هر ضربه دق الباب اوست
از لب اين ضربالمثل بهتر جدا
گو بزن يك دست هم دارد صدا
سينه و سجاده و منبر يكي است
وين سه تن فزند را مادر يكي است
سينه يعني من يزيدي نيستم
شور ميگويد حسيني زيستم
ميشود با واي واي آواي عشق
دم كه گيرد دم دم درناي عشق
دسته يعني راهپيمايي شعار
انزجار و اعتراض و انفجار
سينهزن فرياد را سمتي زند
دست را بر سينه هستي زند
سينهزن دُردي كش ميخانه شد
عاقلي در عاشق ديوانه شد
نوحه يعني زندگي با آن شهيد
سينه يعني مرگ و نفرت بر يزيد
سينهزن همواه سينهسوخته ست
عمري از داغ مدينه سوخته ست
كد خبر: 2196464
تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۹/۲۵ - ۱۰:۳۸
دوشنبه 25 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]