واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: آغازي بر پايان ماجراي يوسف القرضاوي!
قرضاوي كه گاهي به تمجيد از جمهوري اسلامي ميپرداخت و گاهي آن را تكفير ميكرد در 20 آبان 1384، به رياست سازماني رسيد كه به "اتحاديه جهاني علماي اسلام" موسوم شده است، جايي كه در حقيقت نقطه شروع ماجراي قرضاوي است.
مجري برنامه "دين و زندگي"، اين روزها حال خوشي ندارد. پس از سقوط حكومت اخوانيها در مصر، قرضاوي كه روزگاري آرزوي سيادت بر الازهر، قديميترين و مشهورترين دانشگاه و مركز ديني جهان اهلسنت، را در سر ميپروراند، حالا بايد با بحرانهاي متعددي روبرو شود كه ظاهراً از حد تحمل و توانايي اين پيرمرد 88 ساله خارج است. خبر اخراج رسمي او از هيئت علماي بزرگ الازهر، هفته گذشته در رسانههاي جهان منتشر شد تا چالشي تازه را براي مدعي هدايت معنوي اخوانيها فراهم كند.
اميد به صعود با اخوانالمسلمين
ماجراي فراز و فرود قرضاوي ارتباطي تنگاتنگ با اخوانيها دارد. پيش از آنكه مرسي و اخوانيهاي مصر بتوانند قدرت را در اين كشور از آن خود كنند؛ قرضاوي يك كارشناس مذهبي در شبكه الجزيره بود كه برنامهاي پرطرفدار به نام "دين و زندگي" را اداره ميكرد.
او از همان زمان به داشتن تغييرات ناگهاني در رفتارهايش كه تطبيق شگفتي با سياستهاي قطريها داشت، معروف بود. قرضاوي كه گاهي به تمجيد از جمهوري اسلامي ميپرداخت و گاهي آن را تكفير ميكرد در 20 آبان 1384، به رياست سازماني رسيد كه به "اتحاديه جهاني علماي اسلام" موسوم شده است، جايي كه در حقيقت نقطه شروع ماجراي قرضاوي است.
او از تريبون همين سازمان شروع به رشد كرد و در خلال كمتر از 5 سال به چهرهاي رسانهاي در جهان اسلام مبدل شد كه حمايتي گسترده را از فلسطين آغاز كردهبود. قرضاوي آنقدر به اين مسئله اهميت ميداد كه با كوشش و پيشنهاد او در ماده 5 آييننامه عضوگيري "اتحاديه جهاني علماي مسلمان"، هرگونه تعامل با رژيم صهيونيستي، موجب لغو عضويت اعضاي اتحاديه دانسته شد. اما وقتي مشكلاتي ميان حماس و ساير گروههاي فلسطيني به وجود آمد، معلوم شد كه موضوع دفاع قرضاوي از مسئله فلسطين، در حقيقت دفاع از شاخه فلسطيني اخوانالمسلمين، يعني حماس، بودهاست.
فرصتي براي يك بازي دوسره
فرايند پيچيده دفاع از اخوانيها در مصر و فروپاشي نظام مبارك، شرايط تازهاي را براي قرضاوي مهيا كرد. او يك بازي دوسره را آغاز كردهبود كه در يك سر آن سياستهاي كلان قطر و عربستان سعودي و در سر ديگر آمال و آرزوهاي يك پيرمرد قرار داشتند: آرزوي دستيابي به يك كرسي معتبر در الازهر!
مقدمه براي آرزوي بزرگ
قرضاوي خيلي زود و در اثر چيزي كه آن را فشار دولت ميناميد، مصر را ترك كرد و در قطر ساكن شد. او سهامدار شركتهاي تجاري مختلفي بود كه برخي از آنها تجارتهاي مشكوكي را با رژيمصهيونيستي و سرمايهداران يهودي آمريكا انجام ميدادند، اما هيچكدام از اين اعمال سبب نشد تا در موج انقلاب مصريها، جايي براي شك و شبهه نسبت به او باز شود.
مرسي پس از رسيدن به قدرت به ديدار قرضاوي رفت تا پيرمرد را با تقديم يك مسند تازه خشنود كند. گمانهزنيها براي رياست او بر الازهر، نبض علمي جهان اهلسنت، آغاز شدهبود و قرضاوي فكر ميكرد مسند نه چندان معتبر و تازه تأسيس رياست بر اتحاديه جهاني علماي اسلام، او را شايسته تكيهزدن به جايگاه افرادي نظير محمود شلتوت كردهاست. براي رسيدن به اين آرزو يك مقدمه لازم بود: عضويت در هيئت علماي بزرگ الازهر.
همه چيز باب ميل پيش نرفت!
هيئت علماي بزرگ الازهر(هيئة كبار علماء الأزهر) بالاترين مرجع ديني وابسته با دانشگاه الازهر در مصر است. اين مجمع كه در سال 1342 و در پي قانون مشهور به 103 جمالعبدالناصر، منحل شد، با روي كار آمدن مرسي در 27 تير 1391 دوباره احيا گرديد تا قرضاوي به عنوان يكي از اعضاي آن، يك گام به هدف خود نزديك شود؛ اما سقوط مرسي و استقرار دولت وابسته به نظاميان، معادلات قرضاوي را بر هم زد.
او حالا در بحراني ويژه گرفتار شده بود كه در يك طرف ميبايست با فتاواي خود موضوع حمايت از تروريستهاي حاضر در سوريه را نهادينه كند و از طرفي با دولت تازه استقرار يافته مصر به مقابله برخيزد. قرار گرفتن در دو ماجراي خاص كه در منظر سياسي كشور ميزبانش، قطر، سمت و سويي متفاوت داشتند.
سياست قطر در حمايت از دولت نظامي مصر، با آنچه قرضاوي به دنبالش بود مغايرت داشت و حتي شايعاتي مبني بر اخراج او از قطر هم منتشر شد؛ اما او خيلي زود با پادشاه جديد قطر به توافق رسيد و توانست مخالفت خود را با حكومت مصر، در ازاي ماندن در كنار تروريستهاي حاضر در سوريه حفظ كند. به اين ترتيب جنگ لفظي قرضاوي با الازهر بالا گرفت.
قرضاوي و جبههاي به نام الازهر!
حقيقت آن است كه دانشگاه الازهر يك دانشگاه و نهاد دولتي در مصر است كه مسئولان آن از سوي مقامات دولتي تعيين ميشوند. پس از تغييرات جمالعبدالناصر در مصر و تغيير قانون اوقاف، الازهر به يك جزء مشخص از دولت مصر تبديل شد و استقلال خود را به طور كامل از دست داد. اين بود كه شيوخ الازهر در جريانهاي اخير و همپا با دولت جديد مصر به مخالفت با خشونتهاي ناشي از تحركات اخوانيها پرداختند و اين چيزي نبود كه براي قرضاوي قابل تحمل باشد.
جنگ لفظي ميان قرضاوي و شيوخ الازهر از ابتداي تابستان امسال بالا گرفت، به طوري كه برخي علماي الازهر در مرداد ماه سال جاري خواستار لغو عضويت وي در هيئت علماي بزرگ الازهر شدند. قرضاوي كه حالا نفوذ و آرزوي خود را يكجا بر باد رفته ميديد، به سيم آخر زد! و در اواخر مردادماه سربازان رژيمصهيونيستي را شريفتر از ارتش مصر دانست كه با اخوانيها مبارزه ميكنند!
او نوك پيكان حملاتش را به سمت الازهر گرفت و علنا به فحاشي و توهين به علماي آن پرداخت. اين رفتارها واكنشهاي بسياري را برانگيخت. در 20 شهريور درخواست سلب تابعيت مصري از او به دادگاه امور اداري مصر داده شد و در 31 همين ماه دستور بازداشت وي به محض ورود به مصر صادر گرديد، تا او را چنان عصباني كند كه در برنامه "دين و زندگي" علنا فتواي قتل وزير دفاع مصر را صادر كند! به اين ترتيب حذف او از هيئت علما در دستور كار اعضاي اين هيئت قرار گرفت تا او با يك پيشدستي ناشيانه متن استعفاي خود را در سايت رسمي اتحاديه جهاني علماي اسلام منتشر كند.
انتشاري كه به دليل شتابزدگي با تناقض تاريخ امضا روبرو بوده! و ظاهرا تنها به زبان فارسي در سايت مذكور قرار داده شدهاست. با اين حال قرائن نشان ميدهد كه قرضاوي درحقيقت از اين هيئت معتبر در الازهر اخراج شدهاست.
آيا اين آغازي بر يك پايان است؟ آيا تاريخ مصرف قرضاوي به پايان رسيده و او بايد با آرزوهاي خود وداع كند؟ با پيشروي نيروهاي ارتش سوريه و افول قدرت اخوانيها در مصر، قرضاوي در هر دوسر ماجرا بد آورده و بعيد است بتواند اوجگيري پيشين را تكرار كند.
جواد نوائ?ان رودسر?
منبع: رصد
يکشنبه 24 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]