واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: "شمشير و آفتاب" و عرياني گناه
1- دومين شب اجراي شمشير و آفتاب، خود را به تماشاخانه ايرانشهر رساندم تا به تلافي عدم حضورم در مراسم افتتاح اين نمايش، از حال و هواي عاشورايي آن لذت ببرم. دو رديف اول را بچه مدرسهايهايي گرفته بودند كه نميدانم معلم يا سرپرستشان ميدانست بايد دنبال چه چيز باشد يا نه. در رديفهاي ديگر هم به طور پراكنده آدمهايي را ميشد ديد كه معلوم نبود اهل تئاتر، ادبيات آئيني يا اهل نشستن و شنيدن و تامل كردن هستند يا نه. پس بايد بنويسم طفلكي بازيگران روي صحنه، كه جاي تماشاگران و مشوقان روز اول را چقدر خالي ميديدند.
2- اطاعت امام معصوم در طول اطاعت خداست و آن را با هيچ اطاعتي از جمله اطاعت از حاكم نميتوان خلط كرد. عاشورا علاوه بر طمعورزي و سستيها، نتيجه درك ناقص و نادرست از مفهوم امامت و اطلاق آن به افراد بود كه بعدها بسط داده شد ومبناي مذاهبي گرديد كه يك سرشان توجيه فاجعه كربلا و يك سر ديگرشان قصد نهادينه كردن خصومت با آلالله و فرار از احكام صريح قرآني درباره شان ولياللهي و عروهالوثقايي امامان معصوم بود به طوري كه بتوان با هر اشارهاي به نام رسولالله به احترام ازجاي جست ولي فرزندان او را يكي پس از ديگري كشت و مردم را ساكت نگه داشت.
شمشير وآفتاب، اين موضوع را خوب - و البته با كمي زاويه انحرافي - تبيين ميكند و اگر اين بيان و تبيين كاملا عميق و بيكم و كاست نيست بخشي به كوتاهي علما در زدودن آثار قرنها همزيستي تفكر اماميه با انديشه "النصر لمن غلب" در ساحت حيات اجتماعي و سياسي و حتي در كتب عمومي ونيمه تخصصي برميگردد و بخشي ديگر مربوط به هيجان زدگي و كمعمقي نگاهها به ويژه در مقام تبديل پيام اعتقادي به پيام هنري است كه ما در اين زمينه هنوز بسيار عقيم و اگر با خود روراست باشيم شايد بپذيريم كه در يك دهه اخير عقبتر نيز رفتهايم.
3- شمشير و آفتاب، جبهه اصلي رادر مقابل راويان اصلي عاشورا ميگشايد كه برخي سربازلشكر ابن سعد بودهاند و بعضي ديگر از گروه اول نقل قول كردهاند.
شخصيت اصلي داستان كه ابعاد متنوع وجود وي توسط سه بازيگر به تماشاگر نشان داده ميشود يكي از همين راويان است كه پس از انتقال پيام نويسنده و كارگردان درباره دلايل مغشوش و ناقص بودن مقاتل، كاركردي وسيعتر مييابد و به نماد جامعه متلون پس از پيامبر تبديل ميشود تا به تماشاگر نشان دهد كه چگونه ممكن است افرادي با سابقه شمشيرزدن در ركاب علي(ع) عليه قاسطين و مارقين و ناكثين تبديل به آلت فعل خوارج و تابع دين اموي شوند؛ چگونه ممكن است كودكاني كه شبهاي آخر عمر علي(ع) با كاسههاي شير بر در خانهاش صف بسته بودند به جاسوسان دربار معاويه در خانههاي حسنين عليهماالسلام تبديل شوند و سرانجام در كربلا آخرين غنيمت خود را با بريدن انگشت امام شهيد به دست آورند و چگونه ممكن است كمترين كوتاهي در تعيين مصاديق امامت و ولايت و حتي خلافت، موجب حاكميت جانيان و فاسقان و سگبازان شود و به حكم "الناس علي دين ملوكهم" زنازادگي و پاكي نطفهها و لقمهها ونيتها و عملها را امري عليالسويه سازد.
4- نمايش با اشعار مرشد ورمزيار شروع ميشود كه البته مرزي ميان شاهنامه خواني و پردهخواني قائل نيست و براي خودش راه و روشي اتخاذ كرده كه با تسامح ميتوان آن را يك سبك ناميد.
سپس افرادي كه در راه متابعت از جهل و در رويارويي با امام منادي فهم عميق ديني جان خود را فداي تحكيم بنيانهاي اسلام دروغين كردهاند از خاك برميخيزند و با حركاتي مكانيكي، آلت فعل بودن انسان فاقد بينش را به نمايش ميگذارند كه چندان گويا و قابل فهم - به ويژه براي تماشاچي ناآشنا با تكنيكهاي تئاتري - نيست. آنگاه منازعه ميان جنبههاي مختلف شخصيت اصلي آغاز ميشود كه با استفاده پياپي از دستگاه بخارساز براي القاء و هم آلودگي موهن اوضاع همراه است و كارگردان به دفعات و در اقدامي غير حرفهاي بخار مصنوعي توي صحنه را به سمت تماشاگر هدايت ميكند تا به اين وسيله خاطرنشان كند كه در اين نمايش تماشاگر و بازيگر يكي هستند و در چنين معركه سرنوشت سازي فرقي نميكند شاهد خاموش باشي ياعامل پرخروش"!
5- شان يك نمايش ديني تراژديك اقتضا ميكند كه نقش جزئيات را در شكل دادن كليات همان گونه كه از حيث محتوي - و به عنوان پيام خود - يادآوري ميكند، در نحوه اجرا نيز از خاطر نبرد. برخي تكه پرانيهاي بازيگران - به شيوه تقليدي از سه گانه اخراجيها - اين شان را مخدوش ميكند و از اين رهگذر كمكي نيز به ايجاد صميمت و همراهي بيشتر ميان تماشاگر و بازيگر نميشود.
اين اشاره ناظر بر غلط گفتن "اشهد ان لاالهالاالله" نيز هست كه ميخواهد آبكي بودن دين حافظان قدرت پوشالي و هرهري مذهبي متحجران و قشريون و فرصتطلبان را برساند اما به اصل نمايش لطمه ميزند.
در مقابل نقطه قوت نمايش، از جمله آنجاست كه مقايسهاي ميان قرباني و شكار صورت ميگيرد و به روش مقلدان دين سازاني چون شريح قاضي از قاعده فقهي سوءاستفاده ميشود، تا حرمت امامت را بشكنند و قبح رفتار قاتلان رابه حسن تبديل كنند.
كوفيان، امام مظلوم رابه "شكار" تشبيه ميكنند تا حرمتي براي شكستن باقي نماند و هر قساوتي و هر شقاوتي در حق وي عادي و موجه و موافق حكم دين قلمداد شود، اين تئوريزه كردن همه جنايتها و قباحتهاست:
"ما حسين راشكار كرديم، حكم شكار هم معلوم است نه قساوتي دركار بود، نه شقاوتي..."
6- بعضي گفتارها، جان كلامند. مثل اين چند جمله كه نيازي به شرح و بسط ندارند.
- "هر دو صف نماز ميخواندند و من مينوشتم و هنوز در شگفتم چگونه دو صف در مقابل هم نماز ميخوانند؟! "
- "مركب نوشتن ميتواند عين زهر، كشنده باشد. چيزي كه مينويسند يااز مرگ است ياموجب مرگ...!"
- "جمال ساربان، انگشت امام را بريد و انگشتر را برد، همه را كاتب به گردن خود گرفته..."
7- در سالهاي اخير لزوم حمايت همهجانبه از هنر ديني قرباني چند انحراف شده است. گروهي حمايت از هنر ديني را حلوا حلوا كردن هر اثر ضعيفي ميدانند و ايراد گرفتن را عين مخالفت با هنر ديني فرض ميكنند. گروهي پشت اين حرف حق پنهان ميشوند كه هرچه از اخلاق و رفتار انساني بگويد لاجرم ديني هم هست و البته مرادشان از اين مسامحه و توجيه يا دلسوز نشان دادن خويش در عين همه كوتاهيهاست يا تحت تاثير القائات اطرافيان اومانيست و مذهب ستيز خود هستند و بايد به فكرنجات آنها - و نجات عرصههاي هنر - از اين دام به شدت گسترده و ريزبافت بود. گروهي نيز هر اثري را ابتدا به امضاءهايي كه پاي آن نهاده شده است ميسنجند و درباره رد و قبول آن با همين معيار و ميزان تصميم ميگيرند.
به هر سه گروه پيشنهاد ميكنم شمشير و آفتاب را با همه نواقص و هيجان زدگياش ببينند. اين كمترين حد احترام به هنر و هنرمند. است ضمن آن كه براي اهل تكيه و حسينيه هم ثواب و فايده ديدن اين اثر كمتر از حضور در يك مجلس عزاداري نيست.
السلام عليك يااباعبدالله و عليالارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلامالله ابدا ما بقيت و بقيالليل و النهار، ولا جعلهالله آخر العهد مني لزيارتكم.
محمدعلي محمدي (م ريحان)
سوتيترها:
* از متن نمايش:
"انگشت را جمال ساربان بريد و انگشتر را برد، كاتب همه را به گردن خود گرفته...!!!"
* ثواب و فايده ديدن اين نمايش،كمتر از حضور در يك مجلس عزاداري نيست!
* از متن نمايش:
"در چنين جنايتي، فرقي نميكند شاهد خاموش باشي يا عامل پرخروش!"
* شمشير و آفتاب ميكوشد آلت فعل بودن انسان فاقد بينش را نشان دهد.
شنبه 23 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]