واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:

یک کشیش منحرف قلابی و این هم دختر اغفال شده؛ عکس ها
یکی از قربانیان سعید عابدینی گفت: سعید هیچگاه به خاطر مسیح به مسیح ایمان نیاورده است بلکه به خاطر هوسهایش و آزادی از قید و بندهای اخلاقی به سمت کلیسا قدم برداشت.
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز به نقل از خبرگزاری فارس، (م-الف) که خواسته نامش فاش نشود گفت: من در دورانی که سعید عابدینی وارد کلیسا شد با او آشنا شدم. سعید بارها به من می گفت که مسیح را لمس کرده، او را از نزدیک دیده است، اما من هیچ وقت باور نکردم. وی در ادامه افزود: اگر چه تغییر دین من بر اثر فریب بود و الان پای اشتباه هستم و هیچ نگرانی ندارم اما از سعید و امثال او متنفرم! خانم (م-الف) افزود: سعید در سن 20 سالگی یکبار تجربه خودکشی داشته است و به گفته خودش قبل و بعد از آن ارتباطات نامشروع فراوانی را داشته است که البته من شاهد بخشی از این رفتارهای کثیف او بوده ام. وی ادامه داد: سعید هیچ گاه به خاطر مسیح به مسیح ایمان نیاورده است بلکه به خاطرهوس هایش و آزادی از قید و بندهای اخلاقی به سمت کلیسا قدم برداشته است، نشانه آن هم عضویت پیش از اندازه دختران در گروه سعید است. او که از اعضای این گروه است خاطرنشان کرد: 60 تا 70 درصد شاگردان سعید را خانم ها تشکیل می دادند که از این میان سعید با دختری به نام نسیم ارتباط ویژه ای داشت. دستان لرزان خانم (م-الف) حکایت از آن داشت که از رابطه اش با سعید عابدینی، پشیمان و البته بسیار متضرر شده است به طوری که بارها در طول مصاحبه با چشمان اشک بار او مواجه شدیم. م-الف که به امید رهایی از مشکلات پیش آمده در زندگی اش و به امید رسیدن به خدا به سمت سعید عابدینی کشیده می شود نمی دانسته که قرار است در دام (به قول خودش) یک شیادحرفه ای بیافتد کسی که با دستاویز قرار دادن نام خدا و دین مسیح بسیاری از دختران همانند او را اغفال می کند و مسیر زندگی آنها را دچار انحراف می کند. * به عنوان نخستین سئوال لطفا توضیح دهید چه شد که به سمت سعید عابدینی کشیده شدید؟ ببینید آدم ها زندگی های متفاوتی دارند، در واقع عوامل مختلفی هست که مسیر زندگی انسان ها را تغییر میدهد. بگذارید واضح تر بگویم، وجود مشکلات مالی، درگیری های خانوادگی، اعتیاد و از این دست مسائل آدم را به سمتی می برد که می خواهد از آنها خلاص شود من هم به دنبال همین مسئله بودم. خانواده من وضعیت خوبی نداشتند چون پدرم معتاد بود، مادرم هم اهمیت خاصی به زندگی من و دیگر اعضای خانواده نمی داد، خوب شما از یک دختر جوان در این سن چه انتظاری دارید! * چگونه با سعید عابدینی آشنا شدید؟ من اول از طریق یکی از دوستانم که بعدها فهمیدم ارتباط خاصی با سعید دارد، با کلیسا آشنا شدم. فکر می کردم که می توانم از طریق رفتن به کلیسا خلاء های موجود در زندگی خودم را پرکنم و در همان جا بود که با سعید عابدینی آشنا شدم. تا جایی که خاطرم هست سعید هم تازه ایمان دار شده بود، البته کم کم رفتنمان به کلیسا کم شد و من از طریق این دوستم با جلسات خصوصی سعید آشنایی پیدا کردم، جلساتی که بعداً متوجه شدم همان کلیسای خانگی است. در واقع دیگر به کلیسا نمی رفتیم و بیشتر در این جلسات خانگی شرکت می کردیم. * می توانید کمی بیشتر در خصوص شرکت کردنتان در این جلسات و ارتباط با سعید عابدینی بگویید؟ ابتدا از طریق دوستم (نسیم) که بعدا فهمیدم رابطه بسیاری با سعید دارد با این جلسات آشنا شدم، من و نسیم در این جلسات زیاد شرکت می کردیم. سعید با من طرح دوستی ریخت و با ظاهرسازی من را به خود جلب کرد. روابط ما عمیقتر شد تا جایی که من بعضی از شب ها به منزل پدری سعید می رفتم و شب را به اتفاق سعید آن جا سپری می کردم. سعید در یک خانواده آشفته با مشکلات فراوان روحی و روانی بزرگ شده است. بعضی از شبهایی که من آنجا بودم و خانواده سعید هم حضور داشتند می دیدم که تمام خانواده سعید برای آن که یک خواب راحتی داشته باشند کلی داروهای جورواجور مصرف میکردند، خود سعید هم از این موضوع مستثنی نبود او هم علاوه بر این که در سال های اولیه وضع مالی خوبی نداشت، از نظر روحی و روانی هم مشکل داشت، تا جایی که من خبر دارم یکبارهم خودکشی کرده است! زندگی سعید تقریبا مثل زندگی خودم بود فکر کردم می توانیم با هم از این زندگی های مشکل دار رهایی پیدا کنیم. به همین خاطر بود که با سعید دوستیم را بیشتر کردم. ضمنا سعید وانمود می کرد که تغییر کرده و می تواند این تغییر و تحول را به دیگران هم منتقل کند در حالی که بعدا متوجه شدم وضعیتش بدتر هم شده، به قول معروف زده به سیم آخر و از هیچ انحرافی ابایی ندارد. اصلا تبدیل شده بود به یک کلاش که فقط به دنبال هوس بازی و پول بود. * می توانید در مورد دوران جوانی سعید توضیحاتی بدهید؟ سعید دوران جوانیاش را به عیاشیهای بسیاری گذرانده است، همیشه در صحبتهایش حتی در جمع وانمود میکرد که از این گذشته تاریک عبور کرده و میخواهد دیگران را نجات دهد. اما دقیقا در همین دوران سعید به عشق نافرجام دختری به نام نئولا تن میدهد ولی این عشق خیلی زود جایش را به هوس بازی میدهد و نئولا به همین دلیل از این رابطه کنار می کشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]