تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فتوا دهندگان بزرگانِ دانشمندان‏اند و فقيهان پيشوايانى كه از آنان بر اداى پيمان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804740230




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روايتي دردناك از قربانيان ساخت‌و‌سازهاي غير اصولي سقفي كه سرپناه نشد


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: روايتي دردناك از قربانيان ساخت‌و‌سازهاي غير اصولي سقفي كه سرپناه نشد
كتاب زندگي "سجاد" و "ساناز" براي هميشه بسته شد اما حكايت خانه‌هايي كه شبانه و غيراصولي و تنها براي مقداري هزينه كمتر ساخته مي‌شوند همچنان ادامه دارد.
وقتي سجاد هشتم آذرماه در مانور زلزله در كنار دوستان و همكلاسي‌هايش با خنده‌هاي كودكانه خود و با همان شور كودكي به دنبال سرپناه مي‌گشت تا در زير آوار اين زلزله فرضي نماند هيچ كس فكر نمي‌كرد كه زودتر از تمام دوستان، همسالان و همكلاسي‌هايش اتفاق تلخ و دردناكي از يك حادثه شوم در انتظارش باشد.
او آن روز بالاخره هرگونه بود توانست در كنج كلاس درس خود را از فروريختن احتمالي ساختمان محفوظ كند و شاد و خندان بعد از مانور در كلاس درس بنشيند تا هر چه زودتر زنگ آخر به صدا در آيد و به خانه برود و با ساناز خواهر كوچولوي شش ساله خود بازي كند.
خانه سه طبقه و نيمه ساخت سجاد هشت ساله در كوچه 20 خيابان بعثت در شهرك فاطميه قم قرار دارد كه تنها طبقه زير زمين آن براي زندگي تكميل شده و خانواده چهار نفره سجاد با خوبي و خوشي در آن زندگي مي‌كردند و پدر تلاش مي‌كرد هر چه زودتر سه طبقه خانه را تكميل كند.
آن روز و روزهاي بعدي آن به تندي گذشت تا صبح دوازدهم آذرماه كه پدر و مادر از خواب بيدار شدند و بعد هم سجاد و ساناز، پدر از خانه بيرون رفت و مادر در آشپزخانه در حال آماده كردن غذا براي نهار بود ساعت حدود 11:20 را نشان مي‌داد كه ناگهان صداي مهيبي بلند شد سپس جيغ مادر و گرد و غبار كه همه جا را فرا گرفته بود.
اما ساعتي بعد نه ديگر از گرد و غبار خبري بود و نه سجاد و ساناز! سقف خانه فروريخته و حادثه‌اي دردناك اتفاق افتاده بود، حادثه‌‌اي كه خسارت جبران‌ناپذيري بر جاي گذاشت.
سجاد و ساناز كه در پذيرايي خانه مشغول بازي و تماشاي تلويزيون بودند در زير آوار سقفي فرورفتند كه قرار بود پدر آن را محل امن و سرپناه خانواده بسازد اما همه چيز در يك چشم به هم زدن تمام شد.
دقايقي نگذشت كه اطراف ساختمان پر شد از جمعيت و بعد از آن خودروهاي امدادي،‌ آمبولانس،‌ آتش‌نشاني و نيروي انتظامي كه هر كدام براي انجام وظيفه در كمك به حادثه‌ديدگان اين اتفاق تلخ خود را رسانده بودند.
جمعيت زياد مردم مزاحمت‌هايي براي امدادگران به وجود آورده بود كه نيروي انتظامي اطراف ساختمان را از افراد غير مسئول خالي كرد كه هر چه زودتر اقدامات لازم انجام شود.
مسئولان شهر نيز خود را به محل حادثه رسانده بودند تا در همان سر صحنه حادثه دستورات لازم براي پيگيري و اجرا داده شود تا زمان از دست نرود.
هر كس در آن اطراف بود در مورد حادثه سخن مي‌گفت و آنچه بيشتر در بين صحبت‌هاي همسايگان و حتي مسئولان بود "احداث غير اصولي بنا" در اين ساختمان سه طبقه بود كه باعث شد سقف طبقه سوم بر اثر سنگيني مصالحي كه بر روي آن قرار داشت به روي سقف طبقه دوم فرو ريزد و در ادامه سقف طبقه دوم روي طبقه اول و در نهايت آنچه نبايد اتفاق مي‌افتاد، رخ داد.
تلاش‌ها براي آوار‌برداري و نجات سجاد و ساناز آغاز شد و سگ‌هاي تجسس امداد و نجات هلال احمر نيز به دنبال يافتن كودكان بودند و پدر و مادر قرار ماندن نداشتند خود را به در و ديوار مي‌زدند تا بروند و كودكان خود را نجات دهند كه البته جلوي آنها گرفته شده بود تا امدادگران در كار خود تمركز داشته باشند.
پدر و مادر سجاد و ساناز آرام و قرار نداشتند و همانند اسپند بالا و پايين مي‌پريدند و گريه و زاري مي‌كردند، آخر جگرگوشه‌هايشان در زير خروارها خاك مدفون شده بودند و براي نجات آنها جز صبر و انتظار و دعا چاره‌اي نداشتند.
بالاخره پس از ساعت‌ها تلاش حدود ساعت پنج و نيم عصر بود كه پيكر ساناز كوچولو با آن گوشوارهاي ساده و موهاي مشكيش از ميان آوار‌ها بيرون كشيده شد در حالي كه آرام به خواب ابدي فرورفته بود و پدر و مادر را در حسرت شيرين زباني‌هاي خود گذاشت.
پس از اينكه ماموران هلال احمر و آتش‌نشاني كار خود را انجام دادند اورژانسي‌ها اقدامات اوليه را شروع كردند اما نفسي در سينه ساناز نمانده بود و قلب كوچكش ديگر كار نمي‌كرد تا داغي شود بر دل پدر و مادرش...
اما همچنان تلاش‌ها براي بيرون آوردن سجاد ادامه داشت و لحظه به لحظه نيز بر جمعيت مردم در محل حادثه افزوده مي‌شد مردمي كه نوع ساخت و سازها در منطقه حكايت از اين دارد كه اين خطر در كمين آنها نيز هست.
يكي گريه مي‌كرد و ديگري دعا و يكي به كندي كار اعتراض داشت و هر چند نيروي انتظامي دو سمت ساختمان محل حادثه را به وسيله نرده‌هاي آهني مانع ايجاد كرده بود كه امدادگران دچار مشكل نشود اما باز هم در اطراف محل حادثه پر از افراد غير مسئول بود.
نيروهاي امدادي كه به خوبي وظايف خود را مي‌دانستند با تلاشي خستگي ناپذير و توام با خونسردي كه نشان از آمادگي آنها براي حضور و امدادرساني در حوادث احتمالي را داشت همچنان به دنبال سجاد مي‌گشتند.
ساعت به حدود نه و نيم شب رسيده بود كه ناگهان پاي سجاد هم خود را به امدادگران نشان داد و آنها نيز با احتياط كامل خاك‌ها و ميلگردهايي كه بر روي پيكرش ريخته بودند كنار زدند و سجاد را با بدني خونين بيرون آوردند در حاليكه جان در بدن نداشت.
كارهايي كه لازم بود از سوي اورژانس براي سجاد هم انجام گرفت اما او كسي نبود كه خواهر كوچك خود را در سفر ابدي تنها بگذارد و با هم به ديار باقي رفتند در حالي كه سوز اين داغ، بر دل پدر و مادر ماند.
پدر بالاي سر سجاد نشست با چشماني اشكبار بر سر و صورت خود مي‌زد و از پسر مي‌خواست كه از جا بلند شود و در آغوش گرم پدر جاي بگيرد اما ديگر كار از كار گذشته بود و روح بر بدن سرد فرزند نبود كه بخواهد با لبخندي دل پدر را به دست بياورد.
سجاد و ساناز رفتند و كتاب زندگي آنها براي هميشه در دوازدهمين روز آذر ماه بسته شد اما حكايت خانه‌هايي كه شبانه و بدون نظارت و در نظر گرفتن شرايط ايمني و استحكام ساختمان و تنها براي مقداري هزينه كمتر ساخته مي‌شوند همچنان ادامه دارد.
خانه‌هايي كه نه تنها از زلزله بلكه از شنيدن نام زلزله نيز لرزه بر تن آنها خواهد افتاد و بالقوه كانون بحران‌هايي هستند كه در صورت وقوع زلزله‌اي بسيار كمتر از زلزله برازجان خسارات جبران‌ناپذيري بر جاي خواهند گذاشت.
نام سجاد و ساناز به عنوان قربانيان بيگناه و معصوم "ساخت و ساز غير اصولي" به ثبت خواهد رسيد اما آيا اينان آخرين قربانيان اينگونه بي‌احتياطي‌ها خواهند بود؟ و آيا روزي مي‌شود مانورهاي زلزله‌اي كه در مدارس اجرا مي‌شود به جاي جنبه تبليغاتي، بر روي جنبه آموزشي آن تكيه شود تا دانش‌آموزان بدانند در مواقع ضروري چه كاري بايد انجام دهند؟

چهارشنبه 20 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن