واضح آرشیو وب فارسی:مهر: پرسشگري با روح ايمان تضادي ندارد/ غزالي با عقل استدلالي دنيوي مخالف است
يك پژوهشگر فلسفه و عرفان اسلامي گفت: پرسشگري نشانه حقيقت يابي است، اگر پرسش هاي عقلي نباشند باب علم بسته خواهد شد، اول باب علم پرسشگري و سؤال است سپس تحقيق است و بعد نتايج از اصول تحقيق بيرون مي آيد.
به گزارش خبرگزاري مهر، نسبت فلسفه و ايمان در تاريخ فلسفه اسلامي مورد توجه بوده است. غزالي با خود فلسفه مخالفتي نداشت ولي معتقد بود كه فلسفه باعث تضعيف ايمان مي شود.
دكتر علي محمد صابري استاد گروه فلسفه مجتمع آموزشي تربيت دبير پيامبر اعظم(ص) در مورد اينكه آيا روح پرسشگري با روح اطاعت و ايمان در تضاد است به خبرنگار مهر گفت: خير، پرسش از حقيقت نشانه، يافتن حقيقت است تا پرسش نباشد كشف حقيقت هم اتفاق نمي افتد. منتها پرسش بايد پرسش عقلي باشد. پرسش عقلي هم دو نوع است يكي پرسش هاي رياضي گونه و استدلال گونه كه متأسفانه وارد فلسفه شده است و فقط فرد را به مقام اثبات مي كشاند و به صورت رياضي يك برهاني را اثبات مي كند.
وي افزود: يكي هم پرسش هاي با عقل پايان بين فلسفي است كه قبل از اينكه رياضيدانان يا فيلسوفاني مثل دكارت، عقل يا رياضي را وارد فلسفه كنند اين پرسش با عقل پايان بين بود كه سؤال مي كرد و پرسش از حقيقت بود و عقل را به كشف حقيقت رهنمون مي كرد. اين معرفت مي توانست توليد ايمان كند همچنين خود ايمان توليد معرفت مي كند ايمان بر پايه عشق است ولي پشتوانه معرفت عقلي را لازم دارد. منتها معرفت عقلي اي كه حقيقت بيني و حيرت عقلي در آن وجود داشته باشد.
صابري اظهارداشت: همانطوري كه در قرآن متد حضرت ابراهيم(ع) را بيان مي كند به سراغ ستاره و ماه و خورشيد مي رود و مي گويد آن چيزي كه افول مي كند دوست ندارم در واقع ستاره نماد عقل و ماه نماد قلب و خورشيد نماد جان اوست كه ابراهيم از عقل و قلب و جان خود گذشت تا به جانان رسيد.
اين محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان اسلامي تصريح كرد: پرسشگري نشانه حقيقت يابي است اگر پرسش هاي عقلي نباشند باب علم بسته خواهد شد اول باب علم پرسشگري و سؤال است بعد تحقيق است و بعد از تحقيق نتايج از اصول تحقيق بيرون مي آيد.
اين محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه در مورد اينكه جريان غالب در فلسفه اسلامي در خصوص نسبت فلسفه و ايمان چيست چه نگرشهايي اين دو را تقويت كننده هم مي بينند هم اظهار داشت: فلسفه اسلامي يا حكمت به قول سهروردي بايد بر اساس بحث و كشف و شهود يعني تأله باشد يعني در فلسفه اسلامي هم عقل و هم قلب هردو حضور دارند. در فلسفه غرب بحث قلب مطرح نمي شود روششان فقط روش عقلي و استدلالي است. تفاوت فلسفه اسلامي و فلسفه غرب هم همين است كه فلسفه اسلامي نوعي حكمت و بصيرت است حكمت و بصيرتي كه به دنبال كشف و شهود است.
اين استاد دانشگاه فرهنگيان تصريح كرد: ملاصدرا هم در حكمت متعاليه به دنبال كشف و شهود است منتها چيزي را كه ديده اند مي خواستند با زبان عقل بيان كنند. يعني آن چيزي كه به دل ديده اند شهود كرده اند حالا مي خواهند با زبان عقل آن را بيان كنند. بنابراين اين نوعي حكمت است و فلسفه اي نيست كه از وحي دور افتاده باشد. حكمت و فلسفه اي كه متصل به وحي و دين است. فلسفه اسلامي هرگزخودش را از دين جدا نمي داند. فلسفه تمام آن قوانيني است كه در عقل است و فرد مي خواهد آن را كشف كند يعني اينكه با دل آنها را كشف كند و به زباني آنها را بيان كند.
اين محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان اسلامي عنوان كرد: ضديت با فلسفه هم كه در عالم اسلام مطرح شد ضديت با همان عقل استدلالي است كه غزالي در تهافه نشان مي دهد آن ضديتي است كه فلسفه به دنبال ايمان نيست. آن فلسفه اي است كه به زباني مي خواهد بگويد با فهم استدلالي و رياضي مي فهمم تا ايمان نياورم. آن عقل، عقل بازاري است و ارزشي ندارد. آن عقلي است كه فقط بدنبال دودوتا چهار تا است. دنبال كشف حقيقت نيست. عقل مصلحت انديش بازاري است. غزالي با چنين عقلي مبارزه مي كند و دنبال عقل حيرت آوري مي رود كه اين عقل او را به عشق و دل رهنمون كند.
صابري اظهارداشت: حكما و عرفا و فلاسفه در عالم اسلامي با چنين رويكردي به عقل كوتاه بين و مصلحت انديش و مصلحت بين و عقل دنيوي و معيشت بين مخالف هستند . با عقل معرفت انديش مخالفتي ندارند. به فرموده امام صادق عقل آني است كه شما را به بندگي خدا دربياورد و بهشت را براي شما ارزاني دارد.ازچنين عقلي در روايات اسلامي به رسول باطني كه هميشه با انسان است ياد شده است. همچنين به جبرئيل هم تعبير شده. جبرئيل فرشته اي است كه نماد عقل است و خبر از عالم غيب مي آورد متصل به عالم وحي است و عالم حقيقت و غيب الغيوب براي او كشف مي شود.
كد خبر: 2191653
تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۹/۲۰ - ۰۸:۳۲
چهارشنبه 20 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]