واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بازمانده
جمعه شب بود كه تلفن زنگ زد، قصد پاسخگویی نداشتم، ولی انگار همه میگفتند گوشی را بردار. وقتی برداشتم صدای سردار شوشتری بود. بسیار خوشحال شدم چراكه حدود بیش از سه ماه بود كه او را زیارت نكرده بودم. تلفن بسیار گرمی شد و حسابی از دلتنگی بیرون آمدم. كمی از اوضاع و احوال شرق كشور گفت. فعالیتهای خوبی را در سیستان و بلوچستان انجام میداد. با توجه به شناختی كه از منطقه داشتم نكاتی را هم گفتم اما بیشتر بحث درباره كنگره بزرگداشت شهدای خراسان بود. در آخر، قرار ملاقات ما برای صبح دوشنبه قبل از ملاقات مقام معظم رهبری شد. ساعت ٩ صبح یكشنبه در جلسهای بودم كه بچههای دفتر، یادداشتی دادند هر چه میخواندم بیشتر بهتزده میشدم. باورم نمیشد. خبر تكاندهنده بود. نوشته بودند در یك عملیات انتحاری آقای شوشتری به شهادت رسیدهساعت ٩ صبح یكشنبه در جلسهای بودم كه بچههای دفتر، یادداشتی دادند هر چه میخواندم بیشتر بهتزده میشدم. باورم نمیشد. خبر تكاندهنده بود. نوشته بودند در یك عملیات انتحاری آقای شوشتری به شهادت رسیده. سریع جلسه را به اتمام رساندم و به دفترم كه آمدم خبر دیگری دادند كه به تلخی خبر اول افزود. رجب محمدزاده هم به همراه سردار شوشتری به شهادت رسیده بود. رجب یكی از بهترین فرمانده گردانهای دوران جنگ بود. مردی شجاع، مدیر و پرتحرك ولی آرام و باوقار. همه در لشگر میدانستند كه او را بیشتر از دیگر فرمانده گردانها دوستش داشتم.به دفترم كه آمدم خبر دیگری دادند كه به تلخی خبر اول افزود. رجب محمدزاده هم به همراه سردار شوشتری به شهادت رسیده بود. رجب یكی از بهترین فرمانده گردانهای دوران جنگ بود،مردی شجاع، مدیر و پرتحرك ولی آرام و باوقار
نفهمیدم آن روز چگونه گذشت تا شب در فكر بودم. به گذشته فكر میكردم. به روزهایی كه با هم داشتیم و بعد تلخی زمانه و اوضاع امروزمان. خدا كند فاصله دیروز و امروز ما به اندازه زمانی كه گذشت نباشد. تمام ذهنم را همین موضوع اشغال كرده بود و اینكه چه باید بكنیم تا از وسوسههای زمانه در امان بمانیم. از امروز به دیروز برسیم و به آرمانهای دوستداشتنی و بزرگی كه داشتیم و البته باید داشته باشیم. به عهد و پیمان آن روزها فكر كردم و مصمم شدم آن مسیر را قویتر از گذشته ادامه دهم. مسیر آرمانهای امام(ره) و شهدا. صبح دوشنبه رسیدیم خدمت آقا. فضای خاصی بود، خیلی قابل تعریف نیست. خب سردار شوشتری از اعضای اصلی ستاد بزرگداشت بودند. آقا تعابیر زیبایی از شهید شوشتری داشتند. به هر حال ایشان را كاملا میشناختند اما به نظرم زیباترین تعبیر ایشان این بود، آقای شوشتری خودش را به این كاروان رساند. واقعا هم آقای شوشتری و محمدزاده خود را خوب به این كاروان سعادت رساندند. هنر مردان خدا تنظیم شده توسط موسوی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]