واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شاه لیر با سالاد فصل
اولین چیزی كه در مواجهه با سریال «عبور از پاییز» جلب توجه میكند فضای نامانوس و روابط سرد بین آدمها وبازی تصنعی بازیگران است .فضایی كه شاید از دید سازندگان اثر، خوب طراحی شده اما با توجه به عدماستقبال مخاطب از این سریال نشاندهنده آن است كه فضاسازی و روابط حاكم بر این سریال چندان هم كه سازندگان آن فكر میكنند خوب از كار درنیامده است چرا كه این سریال از عارضهای به نام سردر گمی فیلمنامه رنج میبرد.سر در گمی عارضهای است كه بیشتر گریبانگیر آثاری میشود كه میخواهند حرفی برای گفتن داشته باشند اما فیلمنامه و اصولا بخش نرمافزاری كار، تكلیفاش را با چگونه گفتن و در واقع فرم و روش روایت مشخص نكرده است.در سریال عبور از پاییز قرار است كه براساس آیه ابتدای تیتراژ، غرور بیجای انسان تقبیح شود و دراین راه نویسندگان فیلمنامه یكی از تراژدیهای معروف شكسپیر را بهعنوان بن مایه انتخاب كردهاند. در واقع عبور از پاییز گرچه تنها از دهان یكی از بازیگران عنوان میشود، برداشت آزادی از نمایشنامه شاه لیر است و نویسندگان فیلمنامه برای متنبه كردن مخاطب از عاقبت غرور به سراغ فرجام شاهلیر رفتهاند.اولین چیزی كه در مواجهه با سریال «عبور از پاییز» جلب توجه میكند فضای نامانوس و روابط سرد بین آدمها وبازی تصنعی بازیگران استاما طبیعتا یك نمایشنامه انگلیسی متعلق به چند قرن قبل نمیتواند درخور یك سریال مناسبتی ماه رمضانی باشد. بنابر این ضرورت ایجاب میكند كه دستی به سر و گوش فیلمنامه كشیده شده و بهاصطلاح آنرا روزآمد كنند و دقیقا مشكل عبور از پاییز از همین نقطه آغاز میشود چرا كه این سریال به شكلی كاملا ناموفق روزآمد شده است. بهعنوان مثال وقتی بینندهای با نمایشنامه شاه لیر و یا حتی روایت كوروساوا از آن در فیلم «آشوب» مواجه میشود هیچگاه رفتار و كنش لیر برایش به سؤال تبدیل نمیشود چرا كه یك سابقه ذهنی از كبر و تفرعن شاهان، راه را بر هر سؤالی درباره پیشینه نقش میبندد.
اما وقتی قرار است چنین شخصیتی امروزی شود، شخصیتپردازی و پردازش دلالتهای روانی در كنش و رفتار نقش، ضرورتی انكار ناپذیر مییابد. بیننده از خود میپرسد این كامیاب كیست؟ دلیل غرورش چیست؟ و اصلا دلیل رفتار نامعقولش در سند زدن اموال به نام دختران با وكالت و بعد پس گرفتن وكالت ودهها اقدام دیگر او چیست؟ بیننده در طول تماشای سریال جوابی برای سؤالهای خود نمییابد و این امر باعث میشود كه شخصیت كامیاب بهعنوان محور اصلی فیلمنامه نتواند با مخاطب ارتباط برقرار كند. از طرف دیگر بازی تصنعی چنگیز جلیلوند چنان كه از او خواسته شده بیشتر از آنكه نشاندهنده یك آدم مغرور باشد شبیه روبات و آدم فضاییهای داستانهای تخیلی است. در واقع شاهمحمدی، كارگردان كار، در ترسیم كردن یك آدم مغرور از الگوهای بسیار كودكانهای استفاده كرده است، بهنحوی كه از شخصیت كامیاب بتی بدون انعطاف ساخته شده كه اتفاقا جوابگوی رفتارهایش در فیلمنامه هم نیست. بهعنوان مثال آن چیزی كه مخاطب از كامیاب سراغ دارد كلهشقی و خودرای بودن است، اما همین فرد خود رای آنقدر دهانبین میشود كه با یك اشاره دختر وسطی سرنوشتی را كه برای لعیا دختر كوچك رقم زده است برمیگرداند. درصورتی كه در شاه لیر دهان بینی و مطلوبیت مجیز گویی نزد لیر كاملا برای بیننده مشهود است و بهعنوان یك صفت مذموم در شخصیت لیر رسوب كرده است. اما در شخصیت كامیاب در هر قسمت صفتی به صفات او افزوده میشود و این شخصیت سردرگم تبدیل به روباتی میشود كه ریموت كنترلش در دست كارگردانی است كه هنوز نمیداند قرار است با او چه كند.اما نكته دیگر در عدماستقبال مخاطب از این سریال سرگردانی موضوعی است. در این سریال تكلیف فضای داستان معلوم نیست؛ گاهی داستان گانگستری است، گاهی خانوادگی و گاهی نیز شاعرانه و ترتیب ورود افراد جدید به فیلمنامه و هدف حضور آنها برای بیننده مشخص نیست.از طرف دیگر، دیگر شخصیتهای فسیل شده نیز از عوامل اصلی فضاسازی نچسب سریال هستند؛ كلفتی كه با افتادن كیف كامیاب از دستش به سمت او میدود تا زانوی مبارك خم نشود یا راننده وفادار با هیأت عجیب قرن نوزدهمی كه جایگزین تلخك وفادار شاه لیر شده است بهدلیل نداشتن مابه ازای بیرونی در فضای امروز جامعه ما، بسیار تصنعی و گاهی كودكانه مینمایند.در این میان دیگر شخصیتها نیز از عارضه سردرگمی و تصنعی بودن سریال بینصیب نماندهاند. یكی از این شخصیتها كه تصنعی بودنش بدجوری به چشم میزند، لعیا دختر كوچك است؛ نقشی كه قراراست جایگزین دختر مهربا ن وكوچك شاهلیر شود.
این شخصیت بیشتر از آن چیزی كه باید، شاعرانه طراحی شده است. لعیا به جای هر رفتار توجیهكننده نقش، پراست از دیالوگهای متكلف شعرگونه و اداهای روشنفكر مآبانه؛ كسی كه مخاطب برای درك شخصیتاش مجبور است همراه با او ترانه «آیینه» فرهاد را از اول تا آخر در یكی از قسمتهای سریال بشنود و در جواب خداحافظی نامزدش در یكی از قسمتهای سریال میگوید: مثل یه باریكه آب كه از رود جدا مونده باشه و دوباره به سمت اون برگرده، دوباره برگشتم پیشت.این تصنعی بودن به صحنهپردازی نیزسرایت كرده است و صحنهپرداز مجبور است برای اینكه فضای سریال با عنوان آن یعنی عبور از پاییز جور در بیاید هرشب زمین را باشلنگ خیس كند و انبوه برگهای زرد را با پارو روی اتومبیلهای پارك شده در كوچه بریزد.اما به همین نسبت هركدام از شخصیتها كه خودشان هستند و برای بیننده آشناترند خوب از كار درآمدهاند. شخصیتهای دامادهای كامیاب با بازی امیر آقایی و میر طاهر مظلومی از جمله شخصیتهایی هستند كه خوب طراحی شدهاند و كاركرد مؤثری در سریال دارند.از طرف دیگر، دیگر شخصیتهای فسیل شده نیز از عوامل اصلی فضاسازی نچسب سریال هستند؛ كلفتی كه با افتادن كیف كامیاب از دستش به سمت او میدود تا زانوی مبارك خم نشود یا راننده وفادار با هیأت عجیب قرن نوزدهمی كه جایگزین تلخك وفادار شاه لیر شده است بهدلیل نداشتن مابه ازای بیرونی در فضای امروز جامعه ما، بسیار تصنعی و گاهی كودكانه مینمایند.اما نكته دیگر در عدماستقبال مخاطب از این سریال سرگردانی موضوعی است. در این سریال تكلیف فضای داستان معلوم نیست؛ گاهی داستان گانگستری است، گاهی خانوادگی و گاهی نیز شاعرانه و ترتیب ورود افراد جدید به فیلمنامه و هدف حضور آنها برای بیننده مشخص نیست. یك سری اتفاقات سردرگم و شخصیتهای جدید میآیند و میروند؛ شخصیتهایی مثل برادر زن كامیاب و اصلا خود زن كامیاب كه اصولا دلیل حضورشان را برای بیننده نمایان نمیكنند تا احیانا قسمتهای آخر. همچنین داستانكهایی مثل ورود خواستگار قدیمی لعیا و گانگستر بازی او اصلا معلوم نیست براساس چه هدفی طراحی شده است.
این موضوع با خست سریال در دادن اطلاعات به بیننده تشدید میشود؛در حالی كه در قسمتهای میانی وجود انبوه حوادث و اتفاقات گاه غیرضروری بیننده را سردرگم میكند. در قسمتهای اول تمامی وقت سریال با چای خوردن، رانندگی كردن و موبایل بازی هدر میرفت. گاهی در 2یا 3 قسمت اصلا هیچ اتفاق دندانگیری به جز چند مكالمه تلفنی آن هم از نوع موبایلی نمیافتاد و این موضوع كاملا روی عدمرضایت مخاطب تاثیر مستقیم داشت. در حقیقت باید عنوان كرد كه عبور از پاییز سریالی است كه بیشترین لطمه را از فیلمنامه خورده است و وجود نام 4نویسنده در تیتراژ، مناسبتی بودن سریال و بالاخره اقتباسی بودن آن از یك نمایشنامه خارجی، همه و همه باعث سردرگمی سریال شده است؛ سریالی كه در مقام مقایسه با دیگر سریالهای ماه مباركرمضان قافیه را میبازد و اصلا نمیتواند در اقناع سلایق مخاطبان سریالهای مناسبتی موفق عمل كند.تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]