واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 12 تیر 1390 تعداد مشاهده : 29 الدعاء مخ العباده: دعا مغز عبادت است.»این حدیث پیامبر اکرم(ص) و آیات و روایات فراوانی که در همین زمینه وجود دارد، نشان میدهد که دینداری و نیایش با هم پیوندی عمیق دارند. اصلا مگر میشود دینی را متصور شد که نیایش در آن، جایی نداشته باشد؟ یا مگر میتوان نیایشی را تصور کرد که ریشهای در دینداری نداشته باشد؟ دعا باید شدت داشته باشد! آمار جنایتها نشان داده است که به طور متوسط کسانی که به عنوان مجرم و جنایتکار در جامعه شناخته شدهاند کسانی هستند که یا هیچ و یا بسیار اندک و جاهلانه نیایش میکنند. برعکس در همان سطح و در همان مسیر و در همان تیپ اجتماعی و طبقه اقتصادی، غالبا آنها که هنوز سنت نیایش را حفظ کردهاند از دست زدن به جنایت مصوناند و گاه اگر دست میآلایند به صورت حرفهای و سربندی و سرگرمی دایمیشان و صفت مشخصشان نیست بلکه لغزشی است و یا حادثهای است در زندگیشان. با تمام نیرو و همه ادراک و قدرت گرفتنات بخواه، این معنی شدت و تواتر است. بیماری که خود را با حالات عشق به خدا، دست به دعا برمیدارد و خود را با بهترین معبودش نزدیک میبیند درآن لحظه است که هیچ قدرتی نمیتواند آرامشی را که او احساس میکند به او ببخشد و این همان لحظه درمان است. دعای صبحگاهی را هیاهوی پلید طول زندگی روزانه به فراموشی میسپارد. این است که هر گاه دعا میشود و هر گاه که دل با نیایش به سوی آنها کانون عظیم جهان متصل میشود، بعد نیایشگر باید آثار این اتصال را در همه حالات و همه روابط زندگی روزانهاش در جامعه و در خانواده و در خویش حفظ بکند تا اثر دعا به صورت یک اشتغال در درون او پرتوافکن شود و گسترش یابد در سراسر روح و هستی. توبه اثر دعا و نیایش روی جسم آدمی در تلاشهای سخت و جانفرسای زندگی هر گاه که ذخیره روحیاش به پایان میرسد و دستاش از همه جا کوتاه میشود، نیاز به یک منبع و نیروی جهانی دارد. یکی از راههای اتصال به این منبع جهانی که همان خداوند است «دعا است». دعا آخرین پناهگاه فطری بشر است که انسان در حال اضطرار به آن روی میآورد و زباناش به دعا میگراید، در نتیجه، وقتی که روح تسلیم و بندگی، حرکت و تعالی عبادت و تربیت در انسان به وجود میآید، دل و قلب پذیرای فرود انوار الهی وحتی علم میشود. وقتی قلبی سرشار از امید و عرفان میشود، وقتی بیماری، خود را با حالات عشق به خدا، دست به دعا برمیدارد و خود را با بهترین معبودش نزدیک میبیند درآن لحظه است که هیچ قدرتی نمیتواند آرامشی را که او احساس میکند به او ببخشد و این همان لحظه درمان است. وقتی با خدا راز و نیاز میکنیم و لب بر دعا برمیداریم فقط و فقط به خوبیها و نیکیها فکر میکنیم و منفیگراییها را به مثبتگراییها سوق میدهیم، پس ارتباط مثبتگرایی با دعادرمانی با هم گرهخورده و با حضور قلب به خدا بیشتر نزدیک میشویم و از خدا درمان هر دردی را میخواهیم. دعا و نیایش یاد خداست و یاد خدا آرامشبخش دلهاست، پس دعا و نیایش آرامشبخش دلهاست. این آرامش بر روح و روان و حتی جسم انسان اثرات مثبتی دارد، به طوری که میتوان گفت با آرامش پس از دعا و نیایش، روح آدمی از سر گشتگی و سرگردانی فاصله میگیرد و به آسمان متصل میشود. حالتهای یاس، ناامیدی، بریدگی، تنهایی، اضطراب و نگرانی او کاهش مییابد و در صورت استمرار بر نیایش بنده با خدا این حالات روانی خنثی میشود زیرا کسی که رحمت خدا را دارد، ناامید نمیشود. با آرامش پس از دعا و نیایش، روح آدمی از سر گشتگی و سرگردانی فاصله میگیرد و به آسمان متصل میشود. کسی که با خدا ارتباط دارد نمیبُرد. کسی که به خدا عشق میورزد، تنها نیست و معشوقی محتشم دارد. کسی که پناهگاهی مثل خدا دارد، مضطرب و نگران نمیشود. مسلما در سایه آرامش و رفع تنشها و اضطرابها بسیاری از ناراحتیهای روح و روان که ریشه در اضطراب و عدم آرامش دارند از بین خواهد رفت. همچنین دعا میتواند بر ناراحتیهای جسمانی هم اثرات درمان بخشی داشته باشد. به قول کارل:«نیایش در جسم و روح ما تاثیر میگذارد و البته این تاثیر به کیفیت، شدت و دفعات تکرار و تواتر نیایش بستگی دارد.» یاد خدا آرامش، روشنایی و گشادگی خاطر به ارمغان میآورد. در نقطه مقابل، ترک یاد خدا باعث کوردلی و دلتنگی میشود. وقتی ظرفیت وجود آدمی تنگ و کوچک باشد، در اندک زمانی و از غمی کوچک مالامال میشود یا یک شادی حقیر آن را آکنده میکند. از یک اندوه ناچیز دست به خودکشی میزند و با یک شادی اندک خود را گم میکند. تنها راه فرار از این حقارت آن است که آدمی همچون قطرهای که به دریا میریزد، خود را به بزرگی خداوندی متصل کند و کوچکی خود را با بزرگی آن عظمت بیهمتا درآمیزد. دعا و نیایش یاد خداست و یاد خداوند امیدبخش و برطرفکننده یاس و ناامیدی است. یاد خدا بر ایمان انسان میافزاید. اصلا ایمان از جنس امید است، پس یاد خداوند بر امید انسان میافزاید. اصولا یاس و ناامیدی به ذهن و زندگی نیایشگر و دعاگو راه نمییاید زیرا چنین انسانی به دریای بیکران رحمت خداوند متصل میشود. با توجه به نحوه آفرینش انسان و وجود امیال فطری و دنیایی که در وجود او تعبیه شده، انسان نمیتواند بدون وجود یک پناهگاه روانی که ذاتش عین جاودانگی باشد به زندگی آسودهای دست یابد، پناهگاهی که هر کسی بتواند در هر شرایطی و در هر زمان و مکانی که بخواهد، بدون هیچ واسطهای به او پناه ببرد و بدون هیچ آلایشی با او خلوتی داشته باشد و بیتکلف با او بگوید و بشنود و تا زمانی که در آن خلوت است، همه چیز را فراموش کند. دعا و نیایش باعث انبساط خاطر، شادی ضمیر، پویایی اندیشه، امیدواری به رحمت خداوند و هدایت، زیادی تلاش و فزونی همت میشود. این عین شنیده شدن صدا و پاسخ گفتن ندای آدمی است، یعنی نفس دعا، اصل پرستش و ذات نیایش وجود او را متعادل، روح او را آرام و روان او را بیدغدغه خواهد کرد. مجموعه ای از گزین گویی هایی از دکتر علی شریعتی ، دکتر حسن علمالهدی" جامعهشناس" و دکتر ابوالقاسم مهرینژاد" روانشناس" که هرکدام از منظری متفاوت به این موضوع نگاه کردهاند. سلامت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]