تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840682852




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پدر دارد سوت مي‌زند


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مادر كه مرد، پدر عادت عجيبي پيدا كرد. البته نه دقيقاً بعد از آن اتفاق. اولش رفتار او هم درست مثل ما بود. كافي بود سر شام يا وقت تماشاي تلويزيون، يك‌نفر بزند زير گريه تا او با آن سبيل‌هاي يكي در ميان سفيدش منقلب شود و مثل بچه‌ها اشك تمام صورتش را خيس كند. گاهي هم البته، مثل ما خواهر و برادرها چيزي از گذشته‌ها مي‌گفت، حرفي يا خاطره‌اي. بعد از آن اما ناگهان شروع به عوض‌شدن كرد. كم‌كم ديگر گريه نكرد و جز در موارد لازم يا وقت‌هايي كه كسي چيزي از او مي‌پرسيد، حرفي نزد. يك دوره‌ طولاني سكوت و بعد از آن هم، آن عادت عجيب. ناگهان سوت‌زدن، جزء جدايي‌ناپذير زندگي پدر شد. در زمان زنده‌بودن مادر، كسي نشنيده بود پدر سوت بزند. ولي حالا تقريباً تنها كاري كه مي‌كرد، همين بود. مي‌نشست روي مبل جلوي تلويزيون و دكمه‌ صدا قطع‌كن را مي‌زد. بعد همان‌طور كه چشم به تصوير بي‌صدا دوخته بود، شروع مي‌كرد به سوت‌زدن. غروب‌ها مي‌ايستاد پشت پنجره و يك دست، ستون چانه و به دستي سيگار، رو به منظره‌ بيرون سوت مي‌زد. حتي وقتي سرك مي‌كشيد به آشپزخانه تا براي خودش چاي بريزد يا ميوه‌اي بردارد، سوت‌زنان كارش را مي‌كرد و مي‌آمد بيرون. هر از گاهي به ياد گذشته‌ها روي مبل‌هاي نيمدايره شكل پذيرايي مي‌نشستيم و از مادر حرف مي‌زديم. اين‌طوري جاي خالي‌اش را با خاطره‌اش پر مي‌كرديم و نبودنش كمتر اذيتمان مي‌كرد. دعوا مي‌كرديم سر اين كه او كداممان را بيشتر دوست داشت يا اين كه اگر زنده بود، الان پيش كي مي‌نشست. پدر هيچ‌وقت چيزي نمي‌گفت و معمولاً با لبخندي كمرنگ نگاهمان مي‌كرد و فقط گوش مي‌داد. گاهي هم با لب‌هاي جمع‌شده، سرگرم نواختن سوتي تازه مي‌شد. سوتي آرام و بي‌آزار كه در پس زمينه جاري مي‌شد و در همهمه‌ صحبت‌ها تقريباً كسي آن را نمي‌شنيد. مردم فكر مي‌كنند همه‌ سوت‌ها شبيه هم‌اند، ولي سوت‌هاي پدر هيچ‌كدام تكراري نيستند. سوت لب پنجره‌اش با سوت وقت روزنامه‌خواندن فرق دارد. وقتي صورتش را اصلاح مي‌كند، سوتش يك‌جور است و سوت زمان بيكاري‌اش، يك‌جور ديگر. انگار كه سوت به جاي كلمه نشسته باشد، هر كدام از سوت‌ها معنا و حس خاصي را منتقل مي‌كنند. ديگر لازم نبود صورت پدر را ببينم تا بفهمم در چه حالي است. از روي سوت‌ها مي‌فهميدم چه‌كار مي‌كند و بو مي‌بردم كه مثلاً دلتنگ است يا در فكر. خواهر و برادرهايم فكر مي‌كنند اينها فقط زائيده‌ تصورات و تخيلات من است. آنها فقط صداي يك سوت كاملاً معمولي را مي‌شنوند و هربار مي‌گويند: «سوت، سوت است ديگر!». به نظرشان آدم‌ها حوصله‌شان كه سر رفت، شروع مي‌كنند به سوت‌زدن و به همين دليل سوت‌زدن پدر هم هيچ معني ديگري نمي‌تواند داشته باشد. مهم نيست آنها چه فكر مي‌كنند. من مثل كسي كه زبان پرنده‌ها را ياد گرفته، تك‌تك سوت‌ها را مي‌شناسم. شب‌ها وقتي همه خوابند و پدر هنوز تا تمام شدن آخرين سيگارش روي مبل پذيرايي نشسته، مي‌توانم صداي نامرئي سوتش را بشنوم. يك سوت ممتد كه تا روي هم افتادن پلك‌هايم، همين‌طور كش مي‌آيد. منبع:




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن