تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837172296
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ولى دل به پائیز نسپرده ایمدرنگى بر شعرهاى دكتر قیصر امین پور
«وقاف حرف آخر عشق است آنجا كه نام كوچك منآغاز مى شود» قیصر، این شعر را «امین پورى» مى نویسد كه روزگار معاصر و زبان نوشتن از این روزگار را به خوبى مى شناسد. در واقع نوع رویكرد قیصر امین پور به شعر و زبان، نه آنگونه است كه شعر را كاركرد زیبایى شناسى «زبان» بداند و هدف و تأثیر گذارى موضوعى شعر را نادیده بگیرد. او در اشعارش تلاش مى كند دغدغه هاى انسان معاصر را معاصر سرایى كند. اگر به تنوع آثار او در قالب هاى مختلف، از غزل، رباعى كه قالب هایى كلاسیك (سنتى) هستند تا سپید به دقت توجه كنیم در مى یابیم او چگونه واژگان آشناى جهان معاصر فارسى را دریافته و آن را به كار مى بندد. به شعر «اشتقاق» از دفتر «آینه هاى ناگهان» توجه كنید:«وقتى جهاناز ریشه جهنمو آدم از عدم و سعىاز ریشه هاى یاس مى آید وقتى كه یك تفاوت سادهدر حرف كفتار را به كفتر تبدیل مى كند باید به بى تفاوتى واژه هاو واژه هاى بى طرفىمثل نان دل بست نان را از هر طرف بخوانى نان است!»در واقع در ادب فارسى توجه به این گونه واژگان و حروف در كنار هم و نقطه ها و حروف صدا دارى كه با حضور وعدم حضور خود معناى واژگان را تغییر اساسى مى دهند و حتى گاه آن ها را برعكس به معنادهى مى رسانند، بسیار زیاد اتفاق افتاده اما قیصر امین پور در این شعر اگر چه همان مفاهیم را بیان مى كند اما بوى كهنگى از آن بر نمى آید چرا كه او بین دغدغه هاى امروزى انسان معاصر و كلمات نقبى عمیق زده كه به توسط آن مخاطب خود را گرفتار شعر مى بیند. «نان و غم نان»، در واقع انسان معاصر گرسنه نیست اما درگیر روزمره گى و حساب و كتاب هاى روزانه شده است و این حساب و كتاب ها عموماً براى امرار معاش زندگى است و این یعنى همان «نان». ممكن است این كلمه سه حرف داشته باشد اما در واقع بیانگر جهانى است كه در شعر به شكلى نمادین بیان شده است. دغدغه انسان صنعتى امروز از توجه به ارزش هاى تفكر والاى انسانى و تعهد اجتماعى به مناسبات سطحى و دغدغه هاى دم دستى بدل شده است. دغدغه هایى كه از ارزش هاى والاى اندیشیدن فاصله بسیارى گرفته است.قیصر امین پور در سال 67 شعر مى سراید با عنوان «عصر جدید». در این شعر كه باز از مجموعه «آینه هاى ناگهان» انتخاب شده فضاى افسون زده جهان معاصر را بیان مى كند، فضایى برى از یقین و ایمان انسانى،: ما در عرصه احتمال به سر مى بریم در عصر شك و یقیندر عصر پیش بینى وضع هوااز هر طرف كه باد بیاید در عصر قاطعیت تردید عصر جدیدعصرى كه هیچ اصلى جز اصل احتمال، یقینى نیست... در این شعر در واقع بخش هایى از این فضاى معاصر در جهان بیان شده است. فضایى كه انسان را در حد ماشینى قابل كنترل به نقطه حضیض كشانده است و در پایان شعر كه قیصر مى نویسد:«من از تو ناگزیرممن بى نام ناگزیرتو مى میرم».و سرانجام او كه بدون «نام ماندگار او» نمى تواند به این زیستن ادامه دهد، نامى كه برایش راهگشاست و زیستن اش را به جملگى تحت الشعاع قرار داده است.یكى دیگر از مشخصه هاى شعر قیصر امین پور استفاده از سازه هاى زبان گفتار و عامیانه مردم است، او در اشعارش در قالب هاى مختلف بسیارى از مشخصه هاى زبان گفتارى را در اشعارش مى آورد. گاهى هم این فضا این قدر یكدست و صمیمى مى شود كه احساس مى كنى كسى در شعرهایش تو را خطاب قرار مى دهد، این همان احساس شراكت در شعر دیگرى است.این شعر تو را به درون خودش دعوت مى كند و حرف هاى اش را براى تو مى زند، او مى داند باید كجاى روان مخاطب را نشانه گرفت، شعر مى داند باید به كجا نفوذ كند. در شعر «رفتار من عادى است» مى نویسد:«رفتار من عادى استاما نمى دانم چرااین روزها از دوستان و آشنایان هر كس مرا مى بیند از دور مى گویداین روزها انگارحال و هواى دیگرى دارىامامن مثل هر روزم با آن نشانى هاى سادهبا همان امضا/ همان نام/ و با همان رفتار معمولى مثل همیشه ساكت و آرام...این رفتار عامیانه و روان با زبان، شعر را در رابطه مستقیم و بى واسطه با مخاطب قرار مى دهد، رابطه اى كه مخاطب جداى از شعر نیست، بلكه جزیى از فرآیند آفرینش معناست و همواره خود را در واژگان این اثر در مى یابد. در این نوع نگاه به زبان، مخاطب در مى یابد كه شعر امروز قرار است زندگى روز مره او را تصویر و توصیف كند، نه آن كه با واژگانى كه از تبار قرون گذشته اند زندگى معاصر آنها بیان شود. این نوع شعر اگر چه ممكن است به عقیده برخى حتى نثر به نظر برسد، اما در كلیت شعر منطقى حكمفرماست كه آن را از نثر فاصله مى دهد. به عنوان مثال شما در نثر و منطقى كه بر آن حكمفرماست نمى توانید به اصطلاح پرسش هاى تخیلى و برش هاى مقطعى از مكانى به مكانى و از زمانى به زمان دیگر بدون رعایت منطق نثر و نوشتار تان داشته باشید، اما در شعر و به خصوص در این دست اشعار، منطقى كه حكمفرماست به شاعر اجازه مى دهد كه از هر درى سخن بگوید فقط باید حس كلى شعر را در نظر بگیرد و خط مماس اندیشه و تخیل شاعرانه را با واژگان حفظ كند. امین پور در اشعارى كه در قالب سپید سروده به این منطق رسیده است و شعرش اگر چه از زوایاى مختلف زندگى و مشخصه هاى عینى آن مى گوید اما ساختار كلى آن رعایت مى شود.امین پور هیچ گاه از اوضاع اجتماعى كه در آن مى زیسته بى تفاوت نگذشته است. او دریچه هاى آگاهى اش را بر دروازه هاى بزرگ سرزمین هاى جهان گشوده است و هر اتفاقى كه بیفتد اندیشه او از آن گریز نخواهد داشت.قیصر امین پور در یك شعر بلند كه اسفندماه سال 59 براى جنگ و شهرش دزفول سرود همیشه در ذهن مخاطبان و شاعران خواهد ماند. «مى خواستم/ شعرى براى جنگ بنویسم/ دیدم نمى شود/ دیگر قلم زبان دلم نیست/ گفتم باید زمین گذاشت قلم ها را/ دیگر سلاح سرد سخن كار ساز نیست/ باید سلاح تیز ترى برداشت / باید براى جنگ/ از لوله تفنگ بخوان/ با واژه قشنگ/ مى خواستم/ شعرى براى جنگ بگویم/ شعرى براى شعرخودم -دزفول-/ دیدم كه لفظ ناخوش موشك را/ باید به كار برد/ اما موشك/ زیبایى كلام مرا كاست/ ... (مجموعه از تنفس صبح).در این اثر بلند قیصر قلم را كارساز نمى داند و مى خواهد با واژه فشنگ سخن بگوید، اگر چه شاعر توان كشتن ندارد اما واژگان او كارى مى كنند كه تاب ایستادن براى دیگران میسر شود. در واقع در چنین شرایطى شاعران احیاگر آرمان ها و ارزش هاى والاى انسانى هستند، ارزش هایى كه انسان ها را به سمت هدف شان ترغیب مى كند.قیصر امین پور در قالب هاى دیگرى هم، همانطور كه پیشتر نوشتم طبع آزمایى كرده است. از این قالب ها دوبیتى و رباعى را مى توان مورد بررسى قرار داد. اشعارى كه امین پور در این قالب ها مى سراید در واقع در ادامه روند كلى اندیشه او و تفكر غالب او در عرصه شعر است.
نه از مهر و نه از كین مى نویسمنه از كفر و نه از دین مى نویسم.دلم خون است، مى دانم برادر دلم خون است، از این مى نویسم موسیقى شهر بانگ «رودارود» استخنیا گرى آتش و رقص و دوداستبرخاك خرابه ها بخوان قصه جنگ از چشم عروسك كه خون آلود استدر این اشعار اگر چه كمكى به لحاظ زبانى با اشعار قیصر كه در قالب سپید سروده است فاصله احساس مى كنیم، اما جان مایه شعر و بافت زبان با هم همخوانى دارند و در نهایت قالب هم این مثلث را كامل مى كند.دستى زكرم به شانه مانزدىبالى به هواى دانه ما نزدىدیرست دلم چشم به راهت دارداى عشق، سرى به خانه ما نزدىصمیمیت سیال در این اشعار با فضاهاى ما قبل خود تفاوت هاى بسیارى دارد و در توالى منطقى ادامه زبان رباعى و دوبیتى در شعر فارسى است، اگر چه این توالى منطقى دیرى است تكاپو و توان كمترى نسبت به سایر قالب ها دارد.قالب دیگرى كه قیصر امین پور اشعار قابل توجهى در آن سروده، قالب غزل است. قیصر نگاه تازه اى به قالب غزل دارد، آنگونه كه ما فضاهاى دیروز غزل را در آن نمى بینیم، او به درستى در یافته كه این قالب نیاز به فضاى زبانى تازه دارد و مخاطب امروز از شاعر امروز توقع دارد با واژگان آشناى او برایش شعر بنویسد تا روزگاران آینده هم از روزگار ما یادگارى زبانى داشته باشند. امین پور این فضا را به درستى درك كرده است. او در غزل هایش از آدم هایى حرف مى زند كه ما هر روزه با آنها مواجهیم، گاهى با آنها حرف مى زنیم، از كنارشان بى تفاوت مى گذریم، یا ابزار هایى كه با آنها در ارتباطیم، از ماشین، ساختمان هاى بلند و برج ها تا اتوبان ها و هویت چهل تكه انسان ها. حالا ممكن است نمونه هاى كلى اى كه دارم داراى مصادیق مشخص و ثابت در شعر قیصر نباشند، اما موضوعاتى كه او به آنها مى پردازد از همین جمله اند.خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارىشوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى لحظه هاى كاغذى را روز و شب تكرار كردنخاطرات بایگانى، زندگى هاى ادارىروى میز خالى من، صفحه باز حوادثدر ستون تسلیت ها، نامى از ما یادگارى(ابیاتى از شعر لحظه هاى كاغذى)بخشى از زندگى انسان معاصر در این چند بیت آمده است. البته مسأله در این شعر شاید یكى این باشد كه فضاهاى تكنولوژى زده انسان را از هویت به ودیعه نهاده شده در او جدا مى كند و نمى گذارد آنگونه كه در شأن و مقام انسانى است به ویژگى هاى اعلى انسانى برساند. در چند بیت از ابیات غزل هاى مختلف قیصر مى توان باز این مسأله را حس كرد.چشم ها پرسش بى پاسخ حیرانى ها دست ها تشنه تقسیم فراوانى ها...عمرى به جز بیهوده بودن سر نكردیمتقویم ها گفتند و ما باور نكردیمدل در تب لبیك تاول زد ولى مالبیك گفتن را لبى هم تر نكردیم...شعاع درد مرا ضرب در عذاب كنیدمگر مساحت رنج مرا حساب كنید....دلم قلمرو جغرافیاى ویرانى استهواى ناحیه ما همیشه بارانى استدر این ابیات همه انسان در پى هویت اصیل و گمشده خویش است اگر چه به صراحت از عذاب و پرسش ها و جغرافیاى ویرانى حرف مى زند اما مرادش تخریب «انسان» نیست بلكه تلاش او را هدف قرار داده است. قیصر تلاش كرده در این غزل ها انسانى را مورد خطاب قرار دهد كه براى انسان بودن اش نشانه اى غیر از صورت انسانى نمى پندارد.در این فضا باید به دقت این شعرها را خواند و تحلیل كرد و شاید پاسخ به تمام این اشعار غزلى است كه امین پور را در موقعیت ویژه اى در بین شاعران و مخاطبان قرار مى دهد. غزلى كه به تمام اندیشه هاى انسانى پاسخ مى دهد، اندیشه هایى كه انسان را زرد و پائیزى مى پندارد. در این غزل مى گوید: سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولى دل به پائیز نسپرده ایمچو گلدان خالى لب پنجرهپر از خاطرات ترك خورده ایماگر داغ دل بود، ما دیده ایماگر خون دل بود، ما خورده ایماگر دل دلیل است، آورده ایماگر داغ شرط است، ما برده ایماگر دشنه ى دشمنان، گردنیماگر خنجر دوستان، گرده ایمگواهى بخواهید، اینك گواههمین زخم هایى كه نشمرده ایم!دلى سر بلند و سرى سر به زیراز این دست عمرى به سر برده ایم.به گمانم این غزل به نوعى بیانیه زیستى قیصر امین پور باشد. او كه سراپا اگر زرد و پژمرده باشد، دل به پائیز نمى سپارد. اگر خنجر دوستان به گرده اش برسد باكى برایش نیست. چون او هستى را آن گونه عاشقانه مى بیند كه مناسبات انسانى و حساب و كتابى براى چندان معنایى نخواهد داشت.مهدى طاهرى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]
صفحات پیشنهادی
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم-ولى دل به پائیز نسپرده ایمدرنگى بر شعرهاى دكتر قیصر امین پور «وقاف حرف آخر عشق است آنجا كه نام كوچك منآغاز مى شود» قیصر، این ...
ولی دل به پاییز نسپرده ایم-ولى دل به پائیز نسپرده ایمدرنگى بر شعرهاى دكتر قیصر امین پور «وقاف حرف آخر عشق است آنجا كه نام كوچك منآغاز مى شود» قیصر، این ...
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
همین زخمهایی که نشمرده ایم !-سراپا اگر زرد پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی ، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم اگر خون ...
همین زخمهایی که نشمرده ایم !-سراپا اگر زرد پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی ، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم اگر خون ...
پر از خاطرات ترک خورده ایم
همین زخمهایی که نشمرده ایم !-سراپا اگر زرد پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی ، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم اگر خون .
همین زخمهایی که نشمرده ایم !-سراپا اگر زرد پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی ، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم اگر خون .
چشمون من ...
همین زخمهایی که نشمرده ایم دلی سر بلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ایم سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی، لب پنجره ...
همین زخمهایی که نشمرده ایم دلی سر بلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ایم سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی، لب پنجره ...
رویا (طرحی برای امضای خودم) -
ولي بازم حيف و صد حيف. مخلصيم, بارزام @ thekhosrow 01 دي 1385, 21:46سر و پا اگر زرد و پژمرده ايم ولي دل به پائيز نسپرده ايم.. چو گلدان خالي لبه پنجره پر از ...
ولي بازم حيف و صد حيف. مخلصيم, بارزام @ thekhosrow 01 دي 1385, 21:46سر و پا اگر زرد و پژمرده ايم ولي دل به پائيز نسپرده ايم.. چو گلدان خالي لبه پنجره پر از ...
:.:مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور:.:
2 مه 2010 – و همه ی نقشه هارا نقش بر آب میکند ساحره10th May 2010, 09:29 PMسراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر ...
2 مه 2010 – و همه ی نقشه هارا نقش بر آب میکند ساحره10th May 2010, 09:29 PMسراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر ...
آخرين اثر امين پور در يك نگاه
10 آگوست 2008 – هر چند در آينه هاي ناگهان و در شعر اگر دل دليل است ... مي خوانيم: سرا پا اگر زرد و پژمرده ايم ولي دل به پاييز نسپرده ايم چو گلدان خالي، لب پنجره ...
10 آگوست 2008 – هر چند در آينه هاي ناگهان و در شعر اگر دل دليل است ... مي خوانيم: سرا پا اگر زرد و پژمرده ايم ولي دل به پاييز نسپرده ايم چو گلدان خالي، لب پنجره ...
عشق به روایت امین پور
رنگ قرمز پس زمینه عنوان کتاب، مخاطب را به دنیای قدیمی امین پور می ب. ... سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولی دل به پاییز نسپرده ایمیا غزلی با این مطلع:عمری ... اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شدآفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شدآفتابی بود، ابری شد، ولی ...
رنگ قرمز پس زمینه عنوان کتاب، مخاطب را به دنیای قدیمی امین پور می ب. ... سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولی دل به پاییز نسپرده ایمیا غزلی با این مطلع:عمری ... اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شدآفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شدآفتابی بود، ابری شد، ولی ...
پر می زند دلم به هوای غزل
به خصوص حالا که نیست و وقتی شعرهایش را ورق می زنی چشمانش پیش چشمانت است ... ما یادگارى***سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولى دل به پائیز نسپرده ایمچو گلدان خالى لب ... دلى سر بلند و سرى سر به زیراز این دست عمرى به سر برده ایم***گفتی: غزل بگو! ... که نامهایشانجلد کهنه شناسنامه هایشاندرد می کند من ولی تمام استخوان بودنملحظه های ...
به خصوص حالا که نیست و وقتی شعرهایش را ورق می زنی چشمانش پیش چشمانت است ... ما یادگارى***سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولى دل به پائیز نسپرده ایمچو گلدان خالى لب ... دلى سر بلند و سرى سر به زیراز این دست عمرى به سر برده ایم***گفتی: غزل بگو! ... که نامهایشانجلد کهنه شناسنامه هایشاندرد می کند من ولی تمام استخوان بودنملحظه های ...
تغيير دغدغهها در ادب معاصر
28 مارس 2011 – ولی دل به پاییز نسپرده ایم او در اشعارش تلاش مى كند دغدغه هاى انسان معاصر را معاصر سرایى كند. ... در واقع در ادب فارسى توجه به این گونه واژگان و ...
28 مارس 2011 – ولی دل به پاییز نسپرده ایم او در اشعارش تلاش مى كند دغدغه هاى انسان معاصر را معاصر سرایى كند. ... در واقع در ادب فارسى توجه به این گونه واژگان و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها