پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849168227
عشق به روایت امین پور
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عشق به روایت امین پور
دستور زبان عشق قیصر امین پور، روی پیراهنی افتاده که زیر پیراهن، یک صفحه دفتر مشق است با همان خطوط آشنا اما این کتاب، مشق عشق برای قیصر نیست. رنگ قرمز پس زمینه عنوان کتاب، مخاطب را به دنیای قدیمی امین پور می برد، دنیایی که پس از لبخندها و شادی های او یا غم ها و دلگیری ها پیش می آید. پشت جلو نیز، همین گونه رقم می خورد پیراهنی باز وشعری برای انتظار...قیصر امین پور را از پیش ترها می شناسیم، با دغدغه هایش و فضایی که به لحاظ زبانی و مفهومی در اشعارش ایجاد کرده است، آشناییم.اگر به قبل تر بازگردیم و نگاهی به دهه 60 بیندازیم او یکی از شاعرانی بود که توانست قطار شعر را از ایستگاه های غمگین برهاند و آواز دوباره ای درگوش ریل ها و ایستگاه ها بخواند. آوازی از جنس تغزل و تعهد. بیراه نیست اگر او و دوست همراهش مرحوم سیدحسن حسینی را در راه بالندگی شعر دهه 60 بسیار تأثیرگذار بدانیم، چرا که شعر در این دهه دارای فضایی ناهمگون بود. کشور در شرایط جنگ به سر می برد و ادبیات خواه ناخواه، باید مردم را به جهانی دعوت می کرد که از پس آن مال و جان و ناموس و موطن آنها در امان بماند و امین پور، البته چنان کرد که شایسته شعر و ادبیات درا یران آن دوره بود. امروز ما به دستور زبان عشق رسیده ایم. دستور زبانی که نمی دانیم برای چه نام عشق بر آن نهاده شده است. اگر دستور است پس چرا آن را در کنار عشق آورده ایم و اگر رهاست چرا برایش زبان در نظر گرفته ایم. این ترکیب (دستور زبان عشق) از زبانی و بیانی حرف می زند که البته در قید و بند زبان و بیان نیست، چرا که عشق دربند نیست. عشقی که ما می شناسیم و امین پور می شناسد، از مولوی ها و عطارها و حافظ ها تا بایزیدی ها و حلاج ها آمده و حالا عنوانی شده برای کتاب شاعری که در دهه پنجم زندگیش می زید. باید از قیصر امین پور بپرسم در این روزگار که کالای عشق شعار شده، چرا عنوان کتاب شما عشق است؟ شعری در مجموعه هست با عنوان دستور زبان عشق که نام کتاب از این شعر به ودیعه گرفته شده است، این شعر را می خوانیم تا شاید دستمان بیاید قیصر چرا نام کتابش را دستور زبان عشق گذاشته است.دست عشق از دامن دل دور باد!می توان آیا به دل دستور داد؟می توان آیا به دریا حکم کردکه دلت را یادی از ساحل مباد؟موج را آیا توان فرمود، ایست!باد را فرمود، باید ایستاد؟آنکه دستور زبان عشق رابی گزاره در نهاد ما نهادخوب می دانست تیغ تیز رادر کف مستی نمی بایست داددر بیت نخست این شعر شاهدیم که شاعر دستور دادن به دل را مردود یا مطرود می شمارد، شاید هم او این کار را نمی کند و با علامت پرسشی که در مصراع دوم می آید مخاطب را در تعلیقی دو سویه می گذارد که آیا واقعاً می شود به دل دستور داد که عشق را از درون خود بیرون کند یا این که عشق را در درون خود راه ندهد؟ در ادامه در بیت دوم مثالی برای بیت نخستین می آورد به شکلی که برای مخاطب قابل لمس تر باشد، می گوید می شود به دریا دستور داد که به ساحل فکر نکند؟ آیا به موج و دریا می توان فرمان ایست داد در بیت سوم دوباره پرسشی است که در ادامه پرسش سطر نخست مطرح می شود.بیت بعد به کسی اشاره می کند که این عشق را در نهاد ما گذارده است.در این بیت از نهاد و گزاره در دو معنی استفاده شده است.این ایهام اول به درون ما و وجود ما اشاره دارد و سپس به دستور زبان فارسی و مراعات النظیری است بین «دستور زبان»، «نهاد» و «گزاره».این بیت که با بیت پایانی موقوف المعانی است به پدیده ای اشاره دارد که وقتی در نهاد به ودیعه گذاشته می شود مانند شمشیری است که در دست زنگی سیاه است. عشق ودیعه ای است که باری تعالی در درون ما به امانت گذاشته و به وسیله آن انسان می تواند به درستی و صحت راه های رسیدن به حق را طی کند. این عشق نه آن است که به راحتی بر سر کوچه و بازار ریخته شود. سال ها دویده ام از پی خودمهر شاعر یا نویسنده ای در دوره هایی از زندگی اش به این قضیه می اندیشد که کجای جهان و خودش ایستاده است، به تعبیر دیگر هنرمندان و اندیشمندان پیاپی خود و حضور خود در هستی را مورد محک قرار می دهند و می کوشند دریابند تا چه حد پیشرفت معنوی و گاه مادی داشته اند، این شناخت از موقعیت و پرسش از کجایی و چگونگی جایگاه انسانی به سن و سال خاصی بستگی ندارد بلکه پرسشی است که می تواند هر لحظه از زندگی به سراغ خردمند بیاید. درست مثل نشانه هایی که باری تعالی می فرماید برای دانایان در زمین قرار داده است. قیصر امین پور در غزل سفر در آینه بخشی از این دغدغه را در دنیای خودش بیان می کند. امین پور آنگونه که می اندیشد، می نویسد، این را مخاطبان خاص او به خوبی می دانند، وی سطرهایی را بدون پیشداشت اندیشمندانه و شاعرانه روی کاغذ نمی آورد. حال سطوری از غزل سفر در آینه را بخوانیم:این منم در آینه یا تویی برابرم؟ای ضمیر مشترک، ای خود فراترم!در من این غریبه کیست باورم نمی شودخوب می شناسمت در خودم که بنگرماین تویی، خود تویی، در پس نقاب مناین مسیح مهربان، زیرنام قیصرمقوم و خویش من هم از قبیله غمندعشق خواهر من است، درد هم برادرمسال ها دویده ام از پی خودم ولیتا به خود رسیده ام، دیده ام که دیگرمدر به در به هر طرف، بی نشان و بی هدفگم شدم چو کودکی در هوای مادرمراستی چه کرده ام؟ شاعری که کار نیستکار چیز دیگری است، من به فکر دیگرمالبته سطرهایی از این شعر حذف شد که کمی ساختار شعر را دارای خلل می کندو اما مسأله اصلی مطروحه در این شعر همان طور که پیش تر آمد تردید خودشناسی است. حال اگرچه قیصر امین پور دارای جایگاه ویژه ای در شعر و در اندیشه است اما این اثر به شکل عمومی پرسش از جایگاه انسان ها را مد نظر دارد و به طور اخص مربوط به شاعر نیست.مسأله پرسش از جایگاه فکری و انسانی مسأله ای است که اندیشمندان و هنرمندان فراوانی را به خود مشغول کرده است. بخش دیگری از این دغدغه در غزل دیگری از این مجموعه متبلور شده است. «حیرانی» عنوان غزلی است که باز با همین دغدغه در آن مواجهیم. البته لازم به یادآوری است که در مبحث اول مسأله جایگاه انسان ها در هستی و در وجود خودشان مطرح بود اما در این غزل مسأله شیدایی حیرانی انسان است:من سایه ای از نیمه پنهانی خویشمتصویر هزار آینه حیرانی خویشمصدبار پشیمانی وصد مرتبه توبههر بار پیشمان ز پشیمانی خویشمیا در غزل «شب اسطوره ای» به گونه ای دیگر با این روایت مواجه هستیمدور از همه مردم شده ام در خودم امشبپیدا شده ام، گم شده ام در خودم امشببه گونه ای دیگر قیصر امین پور در غزل «در این زمانه» انسان معاصر امروز را معرفی می کند، انسانی که نه جایگاه خود «شر» را می شناسد نه جایگاه دیگری را. این انسان خود به خود از اطرافیان فاصله می گیرد و از معاشرت با آنها دوری می کند. این انسان با ویژگی هایی که عنوان شد دیگر به خودش نزدیک نیست و نمی تواند به ویژگی ها و سجایای اخلاقی بیندیشد. چگونه انسان می تواند به خوبی و نیکی فکر کند آن وقت به دوستان و خویشان خود برساند به این چند بیت توجه کنید:در این زمانه هیچ کس خودش نیستکسی برای یک نفس خودش نیستخدای ما اگر که در خود ماستکسی که بی خداست پس خودش نیستتو دست کم کمی شبیه خودش باشددر این جهان که هیچ کس خودش نیستدرواقع رسیدن به این مرتبه از دانایی که موقعیت خود و دیگری را بشناسی در بخش هایی از «دستور زبان عشق» مورد توجه قرار گرفته است. آه این آیینه کی غرق غبار و گرد شدامین پور را با غزل هایی می شناسیم که امروزه بسیاری از آنها ورد زبان مردمند. غزل هایی که برخی اگر چه به ظاهر از پژمردگی سخن می گویند اما در باطن خیال و زندگی و پویندگی دارند.سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولی دل به پاییز نسپرده ایمیا غزلی با این مطلع:عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیمتقویم ها گفتند و ما باور نکردیماین دو غزل اگرچه حال و هوای به ظاهر پریشانی دارند اما از درون شان خون زیستن بیرون می تپد. امین پور در مجموعه «دستور زبان عشق» باز هم این گونه سروده هایش را آورده و شاید بار دیگر توانایی اش در سرودن این مفاهیم تداعی کننده «اجتماع نقیضین» را به رخ مخاطب شعر کشیده است.اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شدآفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شدآفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشترعد و برقی زد ولی رگبار برگ زد شدصاف بود و ساده و شفاف، عین آینهآه، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد؟هر چه با مقصود خود نزدیک تر می شد، نشدهر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شدهر چه روزی آرمان پنداشت، حرمان شد همههر چه می پنداشت درمان است، عین درد شددرد اگر مرد است با دل راست رویارو شودپس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دلیک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شدبر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمانناگهان این اتفاق افتاد؛ زوجی فرد شدکودک دل شیطنت کرده است یک دم در ازلتا ابد از دامن پرمهر مادر طرد شددر بیت نخستین این غزل اگرچه به ظاهر فضایی زمینی برای مخاطب ترسیم می شود و دلی را با رنگ آبی و پرنشاط معرفی می کند که در آخر زرد و پژمرده شده است، اما به مرور وقتی ابیات رو به تخلص می روند معلوم می شود فضا، فضایی بزرگ تر از مسائل این جهانی است و زردشدن دل که در بیت اول به آن اشاره شده به طرد آدم از بهشت اشاره دارد. بهشتی که در آن دل ها آبی بود و براساس یک شیطنت (به قول امین پور) همه به زرد بودن دل محکوم شدیم و حالا در تلاشیم دوباره به دل های آبی بازگردیم. امین پور شاعری نیست که چندان در قید و بند فلسفه یا بیانیه های فکری باشد اما نکات ریز و درشتی از شعرش می توان یافت که بیان مفاهیمی که به علاقه او در ذهن و زبانش ساری و جاری شده باز نمود عقیده شخصی و فلسفی او نیست اما گاهی نگاه و عمق توجهش به هستی فیلسوفانه است.سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟نیست چون چشم مرا تاب دمی خیره شدنطعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟طنز تلخی است به خود تهمت هستی بستنآن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟طالع تیره ام از روز ازل روشن بودفال کولی به کفم خط خطا دید چرا؟من که دریا دریا غرق کف دستم بودحالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟گفتم این عید به دیدار خودم هم برومدلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟آمدم یک دم مهمان دل خود باشمناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟امین پور از تردیدها حرف می زند. از آدم ها و مقصدهایی که فکر می کنند به آن رسیده اند اما فاصله بسیاری با آن دارند. «تردید»ی که امین پور در سطرسطر این غزل به آن اشاره دارد همان «تردید» انسان معاصر در «رسیدن »ها و «نرسیدن»هاست. قطار می رود، تو می روی، تمام ایستگاه می رودشعر «سفر ایستگاه» پشت جلد کتاب «دستور زبان عشق» نوشته شده است. علاقه های امین پور به فضاهای مدرن که در آن قطار تداعی گر رفتن یا آمدن است برایم خیلی پیش ترها روشن شده بود. امین پور شعر را «به روز» می نویسد، او «گذشته» نویسی نمی کند، همان گونه که «آینده» نویسی هم نمی کند، امین پور «امروز» را می نویسد، همین امروز. حالا مخاطب می خواهد خوشش بیاید یا نه!امین پور نمونه مناسبی از شاعر «امروز» است، شاعری که توانسته مخاطبی برای اثرش دست و پا کند، مخاطبی که ادبیات او را می شناسد، دغدغه اش را می شناسد و حرفش را به جان می خرد.امین پور در شعرهایش بازی نمی کند، بازی با حروف، مفاهیم و مبانی زیبایی شناسی، او به پایه هایی پایبند است که ادبیات مستحکم هزارساله ایران پایبند بوده و هست.«سفر ایستگاه»قطار می رودتو می رویتمام ایستگاه می رودو من چقدر ساده امکه سال های سالدر انتظار توکنار این قطار رفته ایستاده امو همچنانبه نرده های ایستگاه رفتهتکیه داده ام!«سفر ایستگاه» عنوانی شاعرانه برای این شعر است. «قیصر» شعر سپید و ساختار آن را خوب می شناسد. رعایت محور عمومی اثر و قطع کردن معنی و تقسیم آن بین سطرها به شکلی که رأس هرم پایان شعر باشد و معنی درآن قسمت به تکامل برسد، روشی است که در اکثر آثار نیمایی و سپید قیصر می توان آن را ردیابی کرد.اگرچه ایرادی که می توان بر این گونه شعرها گرفت تک محوری بودن است اما مهم این است که شاعرانی چون امین پور هنوز با تمام تلاش، علاقه مندند فاصله عموم مردم با شعر نیمایی و سپید را کمتر کنند تا مخاطبان راحت تر بتوانند با فضاهای مدرن شعر فارسی ارتباط برقرار کنند. شعری برای بودنهر شاعری تعریفی شخصی از شعر دارد که البته این تعاریف طبیعی است که با هم متفاوت باشند. برخی از شاعران تعریف شعر برایشان از قالب شروع می شود و بعد به کلام مخیل و احتمالاً موزون و مقفا می رسد اما «قیصر» به قالب توجهی ندارد و به همین دلیل است که وقتی مجموعه ای منتشر می کند تنوع قالب را همچون تنوع مضمون رعایت می کند. مسأله دیگری که در ذهن همه هنرمندان گاهی اندوه ایجاد می کند این است که هنرشان چقدر برای تعالی آنها بوده و یا چقدر توان ادامه راه برای آنان وجود دارد. قیصر امین پور در شعری با عنوان «شعر» این توان را این چنین بیان می کند:تا نسوزمتا نسوزانمتا مبادا بی هوا خاموشپس چگونه بی امان روشن نگه دارمسال ها این پاره آتش رادر کف دستم؟تا بدانم همچنان هستم.«شعر» برای قیصر پاره آتش است که به واسطه آن احساس «بودن» می کند. بودنی همراه با کلام، کلامی که قداست آن به تاریخ و به «اقرا» بازمی گردد، به «بخوان به نام پروردگار» از این دریچه به شعر نگریستن می تواند راه های تازه ای برای دریافت های ما باز کند.مشق بابا آب...شعرهای بسیاری در فضای آیینی تا به حال سروده شده است. درواقع شهر آیینی و مذهبی تاریخی مساوی ادبیات پارسی دارد و این ادبیات در سالیان متمادی به عناوین مختلف به ادبیات آیینی پرداخته است. اما دربسیاری از آنها دغدغه آدم های عاشورا به اشتباه پیدا کردن آب مطرح شده است. این اشتباه به عدم آشنایی شاعران با فضا و رسالت عاشورا بوده است. قیصر امین پور در شعری با عنوان «کودکان کربلا» فضای آن روز را این گونه معرفی می کند:راستی آیاکودکان کربلا، تکلیف شان تنهادائماً تکرار مشق آب! آب!مشق بابا آب بود؟ این روزها که می گذرد ...شعر معروفی قیصر دارد با این مطلع «این روزها که می گذرد». روزگاری این شعر روی تیتراژ یکی از پرمخاطب ترین برنامه های جوان پسند تلویزیون بود؛ «نیم رخ». از آن روزها، خیلی می گذرد و اتفاقاً روزهایی که گذشته این قدر ساکت گذشته که آدم باورش نمی شود. حالا قیصر پس از سال ها دوباره شعر می نویسد که تداعی کننده همان روزهایی است که می گذرد، با این تفاوت که قیصر شاد است که این روزها می گذرد ...؟! ... او در شعری با عنوان تلقین می نویسد:این روزها که می گذردشادماین روزها که می گذردشادمکه می گذرداین روزهاشادمکه می گذرد. مهدی طاهری، روزنامه ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
عشق به روایت امین پور-عشق به روایت امین پوردستور زبان عشق قیصر امین پور، روى پیراهنى افتاده كه زیر پیراهن، یك صفحه دفتر مشق است با همان خطوط آشنا اما این ...
عشق به روایت امین پور-عشق به روایت امین پور دستور زبان عشق قیصر امین پور، روی پیراهنی افتاده که زیر پیراهن، یک صفحه دفتر مشق است با همان خطوط آشنا اما این ...
امین پور جوان در بدو ورودش به تهران و آغاز تحصیلات دانشگاهى جذب حوزه هنرى آن سالها مى شود و آشنایى اش با شاعران جوانى كه در حوزه هنرى .... عشق به روایت امین پور ...
شب غفران و توبه · ویروسهای سرماخوردگی با دیابت نوع یك ارتباط دارند · مربیان ایرانی تیمهای ملی فوتبال رسما معرفی شدند · عشق به روایت امین پور ... صبح دلكش ...
عشق به روایت امین پور بیراه نیست اگر او و دوست همراهش مرحوم سیدحسن حسینی را در راه بالندگی شعر دهه ... قیصر امین پور در غزل سفر در آینه بخشی از این دغدغه را در ...
عشق به روایت امین پور رنگ قرمز پس زمینه عنوان كتاب، مخاطب را به دنیاى قدیمى امین پور مى برد، دنیایى كه پس از لبخندها و شادى هاى او یا غم ها و دلگیرى ها پیش مى آید.
عشق به روایت امین پور رنگ قرمز پس زمینه عنوان کتاب، مخاطب را به دنیای قدیمی امین پور می ب. ... کشور در شرایط جنگ به سر می برد و ادبیات خواه ناخواه، باید مردم را به ...
من خواب دیده ام به خدا خوب می شوی قیصر امین پور شعر دکتر ترکی برای قیصر؛ من خواب ... و با عنایتبه برخی روایات و خواب برخی از یاران بسیار او خوب و با اخلاص ...
عشق به روایت امین پور کشور در شرایط جنگ به سر می برد و ادبیات خواه ناخواه، باید مردم را به جهانی دعوت می کرد .... غزل هایی که برخی اگر چه به ظاهر از پژمردگی سخن می ...
محرم به روایت نور، صدا و دوربین نویسنده: محدثه واعظی پور در سالهای اخیر، مجموعههای زیادی ... شوذب (امین تارخ) که زمانی دوستدار و پیرو علی بن ابیطالب(ع) بود، خزانهدار و محرم امویان ... باران عشق مجموعه ای است با داستانهایی درباره جامعه امروز و آدمهایش.
-