واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: آخرين اثر امين پور در يك نگاه
زنده ياد قيصر امين پور چهره اي است نامآشنا و نامدار. بي گمان بر همه آنان كه گامي در حوزه ادبيات گذاشته اند، انديشه هاي آموزنده و مفيد اين شاعر گران سنگ بر آنان مبرهن است. امين پور را بايد از جرگه شاعراني دانست كه به نوبه خود در ترقي و پويايي شعر و ادب فارسي نقش اساسي ايفا كرده است و اين مهم مي تواند به چند دليل باشد: نخست دكتر امين پور شاعري بود داراي ذوق و احساسي لطيف و مثال زدني. يعني به بياني شعر آن ذاتي و جوششي است. در ثاني از زمره شاعراني به شمار مي رود كه در حوزه شعر و ادبيات معاصر و شعرنو به خصوص شعر نيمايي يدي توانا و طولا يي دارد و نكته سوم اين كه امين پور از شاعراني است كه دانشآموخته حوزه دانشگاه بود. چه اين كه پايان نامه دكتراي آن به نام «سنت و نوآوري در شعر معاصر» (پژوهش ادبي) مويد اين مدعاست. افزون بر اين كه از اين نگاه مهمترين ويژگي هر شاعر ادب است كه اين مهم را مي توان به سهولت در شخصيت شعر مرحوم امين پور يافت. بنابراين آن چه كه فراروي بحث ماست آخرين اثر نگارنده به نام «دستور زبان عشق» است كه مي توان از نامگذاري آن نيز به محتواي كتاب بيشتر آشنا و پي برد. دستور زبان عشق كتاب شعري است كه توسط انتشارات مرواريد در مرداد سال 1386 به زيور چاپ آراسته شد و طولي نكشيد كه همين كتاب براي بار دوم يعني با فاصله زماني بسيار اندكي در شهريور همان سال نيز مجددا تجديد چاپ گرديد و با فوت شاعر در 8 آبان ماه سال 1386 يعني همان سال نيز بارها تجديد چاپ شد با اين وصف اين كتاب را بايد از طيف كتبي برشمرد كه به نوبه خود در حوزه شعر و ادبيات ايران موثر و مفيد جلوه نموده است. اگر بخواهيم نيم نگاهي به شخصيت و زندگي دكتر امين پور بيندازيم و در نگاه تيزبين خود بگذرانيم، مي توان گفت كه براي نگارنده اين مقوله كه از نزديك اين شاعر را در زمان حيات ديده ام و براي آنان كه با زندگي و شخصيت آن زنده ياد آشنايي كامل داشته اند، زندگي و شخصيت آن دقيقا با شعر و قلم امين پور چندان فاصله اي ندارد، يعني به بياني شعر امين پور همان شخصيت و زندگي آن است و البته شخصيت و زندگي آن نيز همان شعر او. زندگي بي آلا يش و ساده و جنوب گون آن و كم گويي و ادب و متانت و فرهنگ بي بديل اين شاعر به نام تواضع و بي ادعا بودن نسبت به انديشه و فكر خويش كه به ندرت در دنياي شعر يافت مي شود، طبعا قابل تحسين و توجه و تامل است. به هر روي تصور ما بر اين است كه دستور زبان عشق كتابي است غني كه پيامد آن نيز تعاملي است كه شاعر به آساني با عشق برقرار مي كند. به طوري كه شاعر توانسته در اين تعامل نيز موفق نشان دهد. امين پور در دستور زبان عشق به آن شاعري كه «در كوچه آفتاب» و «تنفس صبح» آغاز مي كند و به بي بال پريدن و «آينه هاي ناگهان» و «گل ها همه آفتابگردانند» مي رسد نيست. چه اين كه در آن جا نيز اكثر اشعارش رنگ و بوي اجتماعي و اخلا قي و در مجموع فرهنگ پيدايي را دارند و در خيلي از موارد نيز شاعر، شاعر ادبيات و استقامت و پايداري است، اما در دستور زبان عشق از شاعر يك نوع تحول فكري را مي بينيم كه اين تحول به دنبال پيدايي نيست، بلكه شاعر كاملا از دنياي پيدايي عبور كرده و يك عارف به تمام معناست. هر چند در آينه هاي ناگهان و در شعر اگر دل دليل است ... مي خوانيم:
سرا پا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي، لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم
اما در همين دفتر نيز شاعر به دنبال پيدايي است (پيدايي عشق) چه اين كه در قطعه ادبي «وقاف» «وقاف حرف آخر عشق است / آنجا كه / نام كوچك من آغاز مي شود و شعر رفتن، رسيدن است».
مي توان دريافت كه شاعر به دنبال وصل به دنياي عشق مي باشد. بنابر اين آنچه كه در دستور زبان عشق مي خوانيم با كليه آثار شاعر در تفاوت است و مي توان چنين برداشت كرد كه اين اثر از نظر عرفاني تنها اثر ماندگار شاعر است.
چون كه درون مايه شعر شاعر در اين اثر آكنده از ويژگي هاي رسيدن و وصل است. نكته ديگر اين كه شخصيت فردي امين پور را به سهولت مي توان با دستور زبان عشق آن تطبيق و قياس كرد، چرا كه مواد و مصالح شعر شاعر بسيار ساده اند، ولي با همين مواد و مصالح به راحتي مي توان ساختمان مجلل و زيباي شعر شاعر را تماشا كرد. ديگر سهل و ممتنع بودن شعر شاعر در اين دفتر است. يعني شاعر با زباني ساده سخن مي گويد، ولي براي پي بردن به بار مفهومي شعر بايد در شعر آن انديشه كرد و بعد به مفهوم واقعي و جذاب آن پي برد. بدين سان كه در شعر «اخوانيه» خود شاعر مي گويد: «بگو قافيه سست يا نادرست»
«همين بس كه ما ساده صحبت كنيم»
ديگر ويژگي ممتاز و ويژه شاعر رهايي است، رهايي از اين حيث كه شاعر به دنياي مادي علا قه و علقه اي ندارد كه بايد گفت هر آنچه هست به عالم پس از مرگ ودنياي واقعي و جذاب آن مي انديشد. يعني به بياني شاعر به عالم متافيزيك و دنياي حقيقت كه پس از مرگ اتفاق مي افتد، بيشتر مي انديشد تا به دنيا فاني. به نحوي كه در دستور زبان عشق ودر جاي جاي اين كتاب اين مهم را به تصوير مي كشاند كه مي توان به شعر حسرت پرواز آن اشاره كرد.
خط مي خورد از دفتر ايام، نامم
فرقي ندارد بي تو غيبت يا حضورم.
يعني شاعر در اين بيت تنها ودر هر شرايطي حضور يكتا را مهم مي پندارد و بدون او هيچ شرايطي را ممكن و ميسور نمي داند. يا در زوايايي از شعر سفر ايستگاه نيز كه بيانگر سفر عمر يا نمادي از مقوله عمر است، مي توان ديدگاه شاعر را در خصوص رهايي دريافت. نكته ديگر كه بسيار حائز اهميت و تامل است شايد گفت: چند گونه انديشي يابه بياني چند زباني شعر شاعر در همين دفتر است. چرا كه از يك بيت شاعر مي توان تعاريف و معاني متفاوت و متنوعي را برداشت كرد يا به بياني هر مخاطبي با هر روحيه و افكار و رفتاري مي تواند باشعر شاعر عجين و سازگار شود و اين تكنيك ادبي و ويژه نيز بدين خاطر است كه شاعر در دو حالت فردي و اجتماعي مردم رابه خوبي درك كرده است. يعني بايد گفت عام و خاص با شعر شاعر به آساني ارتباط برقرار مي نمايند (كاريزما بودن انديشه ادبي شاعر) علا وه بر اين موارد، فرهنگ خود شناسي است كه شاعر درجهت خدا شناسي اين مهم را زمينه و اساس كار مي داند. چرا كه در شعر «سفر درآينه» از همين دفتر اين مهم را بازگو مي كند.
در من اين غريبه كيست؟ باورم نمي شود
خوب مي شناسمت، درخودم كه بنگرم
سال ها دويده ام از پي خودم، ولي
تا به خود رسيده ام، ديده ام كه ديگرم
قوم و خويش من همه از قبيله غمند
عشق خواهر من است، درد هم برادرم
با خودم چه كرده ام، من چگونه گم شدم؟
باز مي رسم به خود، از خودم كه بگذرم؟
لذا بايد گفت كه شاعر در هر شرايطي براي رسيدن به خدا، خود و عبور از خود را مهم مي پندارد، كما اينكه در اين شعر نيز «ايهام» موج مي زند.
نكته ديگر نظر برخي از شعرا و ادباي نامي ايران است كه نسبت به اين شاعر انتقاد روا داشته اند. به طوري كه مي توان به مصاحبه دكتر ضيا» موحد در روزنامه همشهري اشاره كرد، مصاحبه اي كه به خاطر فوت همين شاعر در آن روزها انجام گرفت. در اين مصاحبه دكتر ضيا» موحد بر اين عقيده بود كه «شاعر در اشعاري كه در خصوص جنگ سروده اند، اين اشعار اغلب جنبه تبليغاتي دارند و نه حالات تعليمي و فرهنگي» و نظر ديگر از همين فرد نظري بود كه در خصوص اشعارش در آن روزنامه ارائه داده بودند. بدين سان كه ايشان عنوان كرده بودند كه شعر شاعر از سبك و ساختار مختص به خود برخوردار نيست، چون اگر امضاي آن را پاي اشعارش برداري، مشخص نمي كند كه اين شعر از چه كسي است. با اينكه در ادامه همين صحبت ها اضافه مي دارند كه «ولي با اين تفاصيل شعر آن با روحيه و اخلاق و منش مردم كلاف خورده است» در پاسخ به دكتر ضيا» موحد بايد اذعان دارم كه بهترين جواب در خصوص سوال اول آن قطعه ادبي خود شاعر است كه مي گويد: شهيدي كه بر خاك مي خفت / سرانگشت در خون خود مي زد و مي نوشت / دو سه حرف بر سنگ: «به اميد پيروزي واقعي نه در جنگ، كه بر جنگ!» و اما در جواب به نظريه دوم دكتر موحد بايد گفت كه اتفاقا دكتر امين پور از شعرايي است كه در ميدان خود تاخته است و آنچه هست مربوط به احساس و تخيل خويش مي باشد. مضاف بر اينكه مهمترين فاكتور در شعر امين پور فرهنگ تاثير پذيري و تاثيرگيري است كه اين خود بيانگر انديشه مطلق و ثابت اوست. چون اين فرهنگ به سهولت در دل و آيين مردم جاي گرفته است، پس با اين تعابير اين نوع نگاه به شعر امين پور نمي تواند معقول و مقبول افتد.
حسن سخن اينكه كتاب دستور زبان عشق از دكتر امين پور كتابي است كه بابي از عشق را به روي ما باز مي كند و البته همين باب باعث آشنايي ما با دنياي خويش و يكتاي خويش است.
يکشنبه 20 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]