تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع): با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836448653




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سونامي‌هاي سينمايي


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سونامي‌هاي سينمايي
سونامي‌هاي سينمايي
نبوغ فيلمساز مولف با قواعد دست و پا گير تهيه‌كننده‌ها، شاهكارهاي زيادي را به مسلخ برده است.اينكه فيلمي چون «حرص» ساخته اشتروهايم، حتي پس از جرح و تعديل‌هاي فراوان همچنان يك شاهكار به نظر مي‌رسد، استثناست.اورسون ولز بعد از شكست تجاري «همشهري كين» ديگر آزادي عمل سابق را نداشت. «آمبرسون‌هاي باشكوه» توسط مديران استوديو، تكه پاره شد تا ريتم‌‌اش سريع‌تر شود، ولي فيلم باز هم در گيشه شكست خورد تا ولز يك ناكامي همه جانبه را تجربه كند.«آمبرسون‌‌هاي باشكوه» مي‌توانست يك «همشهري كين» ديگر باشد ولي نه در نسخه‌اي كه بيش از 40 دقيقه آن قيچي شده بود. البته فيلم‌هايي هم بودند كه يك تنه لطمه‌هاي عظيم به استوديوها زدند.«كلئو پاترا» قرار بود فيلمي پر‌عظمت باشد و بهترين عوامل هاليوود در پشت و جلوي دوربين به كار گرفته شدند. روبن ماموليان به درخواست ستاره فيلم جاي خود را به مانكه ويچ داد. استوديو از هيچ هزينه‌اي ابا نكرد، به‌طوري كه بودجه فيلم بسيار فراتر از پيش‌بيني‌هاي اوليه شد. حاصل كار اما فيلمي ملال‌آور از كار در آمد كه همه را متحير كرد. كوه موش زائيده بود! «كلئو پاترا» باعث شد تا استوديوها براي ساخت فيلم تاريخي دست و دلشان بلرزد و تا سال‌ها ديگر حماسه‌اي در هاليوود جلوي دوربين نرفت. مايكل چيمينو با «شكارچي گوزن» در اوايل دهه 80 پر اميد‌ترين كارگردان جوان هاليوود بود.«دروازه بهشت» قرار بود شاهكاري به تمام معنا باشد ولي چيمينو با اين فيلم كاري كرد كه هيچ كارگرداني تا آن زمان نكرده بود. او يك تنه با «دروازه بهشت» يونايتد آرتيست را ورشكست كرد! چيمينو با يكي، دو شكست ديگر، عملا پرونده خودش را هم بست. از برخي از فيلم‌ها در تاريخ سينما به‌عنوان فاجعه ياد مي‌شود اما برخي از اين فاجعه‌ها يا به تعبير بهتر شكست‌ها ، به شكلي ناخواسته تاريخ سينما را براي هميشه تغيير داده‌اند. در اين مقاله ديويد تامسون، منتقد و تاريخ نگار سينما نگاهي به برخي از مهم‌ترين فيلم‌هاي ياد شده دارد.حرص(1924)فيلمي كه نشان داد آثار سينمايي تا زمان انتقال روي پرده راهي طولاني در پيش دارند شما مي‌توانيد از فيلم حرص به‌عنوان يك ويرانه سينمايي ياد كنيد چرا كه اين فيلم از سيستمي عبور كرد كه تنها در نهايت اجازه داد 140  دقيقه از نسخه‌اي 10ساعته به نمايش در‌آيد و به اين ترتيب فرهنگ ويران‌سازي‌ نسخه‌هاي بلندمدت سينمايي پايه‌گذاري شد و از ‌آن پس بود كه خاطرات ما از نسخه‌هايي كه مي‌توانستند به شكل كامل به نمايش در آيند بيشتر و بيشتر شد.در طول دهه‌هاي بعد تلاش شد تا نسخه‌هاي بهتري از فيلم حرص در اختيار علاقه‌مندان قرار گيرد؛ نسخه‌هايي از ريچ اشميدلين كه با استفاده از تصاوير موجود از فيلم تهيه شد يا كتاب كامل حرص از هرمان واينبرگ كه سعي كرد به شكل مكتوب اطلاعات بيشتري در مورد اين حادثه سينمايي به ما منتقل كند.اما حرص در همان نسخه ناقص و مثله شده‌اش هم يك شاهكار بود و نوعي رئاليسم روان‌شناسانه تازه را به تماشاچي معرفي كرد كه اكثر مردم را در دوره خود شوكه كرد چرا كه قبل از هر چيزي هيچ قهرمان دوست داشتني نداشت. اريك فون اشتروهايم در اين فيلم از نوعي نگاه بصري ويژه براي به تصوير كشيدن حالات دروني شخصيت‌هاي اصلي فيلمش استفاده كرده بود كه با پيش رفتن داستان و وابستگي بيشتر هر كدام از آنها به تنهايي، حرص و يا خشونت پررنگ‌تر مي‌شد و همه اينها هنوز هم در نسخه ناقصي كه امروز در اختيار ماست كاملا مشخص است. حتي اگر در بين ما كسي باشد كه به اشتباه فيلم اشتروهايم را يك اثر ابتر معرفي كند، باز هم بايد در نظر داشت كه اين اشتروهايم نبوده كه يك فاجعه سينمايي را ترتيب داده بلكه اين سياست‌هاي سختگير استوديويي بوده كه كار را به اينجا رسانده است.اشتروهايم براي ساخت اين فيلم كتاب «مك تيگ: داستان سان‌فرانسيسكو» اثر فرانك نوريس را كه در سال 1899 به چاپ رسيده بود دستمايه كارش قرار داد و اين درست زماني بودكه با اروين تالبرگ در استوديو يونيورسال دچار اختلافات شديدي شد و به استوديو گلدوين رفت. در آنجا قراردادي براي اقتباس از كتاب نوريس امضا كرد كه طبق آن، او نويسنده فيلمنامه و كارگردان بود و در ظرف 9 ماه مي‌بايست فيلم را با بودجه 470هزار دلاري به پايان مي‌رساند.«دروازه بهشت» قرار بود شاهكاري به تمام معنا باشد ولي چيمينو با اين فيلم كاري كرد كه هيچ كارگرداني تا آن زمان نكرده بود. او يك تنه با «دروازه بهشت» يونايتد آرتيست را ورشكست كرد! چيمينو با يكي، دو شكست ديگر، عملا پرونده خودش را هم بست. اما با شروع كار گلدوين با مترو و ماير ادغام شد و در نهايت اشتروهايم ناچار شد كه با سرافكندگي به نزد تالبرگ باز گردد و زماني كه كار به پايان رسيد و نسخه كامل فيلم به نمايش در آمد تعجبي نداشت كه عده‌اي با آن مخالفت كنند و خواهان كوتاه شدن آن شوند. اكنون شكي نيست كه استوديو مترو گلدوين ماير با دورانداختن نسخه كامل اين فيلم خيانت بزرگي به‌خود و سينما كرده است اما در عين حال اين كار با تمامي فيلم‌هايي كه مورد غضب مديران استوديوها قرار مي‌گرفت انجام مي‌شد.اين روزها در قرن بيست و يكم ساخت فيلمي در مورد قهرمان‌هايي كه تماشاچي‌ها دوست ندارند مشكل است چرا كه تماشاچي هميشه از تاريكي مي‌ترسد ولي اشتروهايم در آن دوره نشان داد كه كارگردان مي‌تواند تاريكي را نيز دوست داشته باشد هر چند كه بهاي سنگيني براي اين كار خود پرداخت.آمبرسون‌هاي باشكوه (1942)فيلمي كه نشان داد استوديو نمي‌تواند روح آزاد يك فيلمساز را تحمل كنداين فيلم شايد مي‌توانست جزو بزرگترين فيلم‌هاي تاريخ سينما و روايتي غني از تراژدي در قرن 18 در ذهن تمامي علاقه‌مندان سينما باشد. اين فيلم در واقع اداي دين اورسون ولز به آمريكاي قديم بود، همانطور كه در فيلم ناقوس‌هاي نيمه شب به انگلستان قديم اداي احترام كرده بود كه  روشن‌ترين نشانه ابراز علاقه يك هنرمند سينما به گذشته است. اين جملات من براي فيلمي است كه مي‌توانست بزرگترين تراژدي ما نباشد اما متأسفانه اين طور است و اين تاسفي مضاعف است هم براي شاهكاري كه تبديل به يك ويرانه شد و هم براي آينده حرفه‌اي اورسون ولز كه در نهايت همچون آمبرسون مينافر به يك فاجعه سينمايي بدل شد. اين فيلم دومين كار او براي آرك او پس از فيلم همشهري كين بود كه براساس كتابي از بوث تاركينگتون ساخته مي‌شد. اين كتاب در سال 1918 نوشته شده بود و پيش از آن اورسون ولز در نمايشنامه‌اي راديويي براساس آن نقش جورج را ايفا كرده بود. او براي نسخه سينمايي ترجيح داد كه اين نقش را به تيم هولت بدهد و خود نقش راوي را داشته باشد. استنلي كورتز فيلمبردار بود؛ البته كار او نمي‌توانست با كار گرگ تولاند در همشهري كين مقايسه شود اما او نيز به نوبه‌خود نابغه بود.فيلمبرداري در سال 1941 پايان يافت و در اوايل سال 1942 ولز كه يك نسخه ابتدايي از فيلم را مهيا كرده بود براي سفري به ريو رفت و كار تدوين فيلم را به رابرت وايز سپرد و جك موس مدير برنامه‌هايش را مسئول محافظت از كار كرد. آنها نهايت تلاش خود را كردند و پس از پايان كار با ولز تماس گرفتند اما ولز از هاليوود دور بود و مسئولان آرك او در اكران آزمايشي فيلم متوجه صداي بلند خنده برخي از تماشاگران شدند و اينجا بود كه مديران آرك او وارد عمل شدند و نسخه 132 دقيقه‌اي ولز را به 88 دقيقه كاهش دادند و پايان فيلم به‌طور كامل عوض شد و پايان مورد نظر استوديو ديكته شد. سال‌ها بعد دقايق كوتاه شده از فيلم به داخل اقيانوس انداخته شد تا اميد براي تماشاي نسخه كامل فيلم از بين برود.شب شكارچي (1955)فيلمي كه به تماشاچي ياد داد هميشه حق با او نيست يادم مي‌آيد كه در يك اكران خصوصي در دهه 1970 اين فيلم را براي تعدادي از آمريكايي‌ها نمايش دادم،كودكان با اين فيلم مشكلي نداشتند و فقط كمي تحت‌تأثير خشونت آن قرار گرفته بودند اما تعدادي از بزرگسالان كه از قضا از مهم‌ترين افراد در اين اكران بودند معتقد بودند كه فيلم مسخره و بي‌سرو ته است و خاطرنشان كردند كه به همين دليل بوده كه در زمان اكران عمومي هم شكست خورده است.  البته حق با آنها بود چراكه اين شكست به قدري سخت بود كه چارلز لافتون تمامي اميدهايش براي كارگرداني يك فيلم ديگر را از دست داد ولي همين فيلم پس از 50 سال به‌عنوان يك شاهكار در كتابخانه كنگره آمريكا اكران شد و از آن تقدير به عمل آمد و تاكيد شد كه بايد از آن به بهترين وجه محافظت شود.در اوايل دهه 1950 پل گريگوري با لافتون در زمينه تئاتر همكاري داشت و هر دوي آنها تمايل داشتند كه يك كار سينمايي مشترك داشته باشند. آنها رماني از ديويس گراب درباره يك كشيش ديوانه را انتخاب كردند كه دست به سرقت پول از دو كودك مي‌زند و پس از آن مادر اين دو كودك را به قتل مي‌رساند.اين داستان براي اقتباس سينمايي در دوره خود يك اثر بحث‌برانگيز مي‌توانست باشد و پس از اينكه جيمز اگي- فيلمنامه نويس اوليه-  در كار خود به كتاب بيش از حد وفادار ماند و نتيجه كار فيلمنامه‌اي طولاني شد، چارلز لافتون تصميم گرفت كه فيلمنامه را بازنويسي كند. او استنلي كورتز را به‌عنوان فيلمبردار انتخاب كرد و از او خواست تا فيلم‌هاي گريفيث را الگو قرار دهد. هيليارد براون، مسئول طراحي صحنه شد و والتر شاومن موسيقي فيلم را ساخت اما شايد بدون كمك بازيگران، اين فيلم هرگز به نتيجه نمي‌رسيد. رابرت ميچم كه نقش كشيش را ايفا مي‌كرد عامل اصلي تامين هزينه‌هاي فيلم بود اما بي‌تفاوتي‌اي كه ميچم در طول بازي در اين فيلم از خود نشان مي‌دهد كاملا براي همه مشخص است . شلي وينترز ديگر هنرپيشه فيلم، از شاگردان خود لافتون بود. شب شكارچي هيچ شباهتي به يك فيلم آمريكايي –لااقل در دهه 1950 – ندارد اما در آن زمان نياز بود كه فيلم‌هايي متفاوت ساخته شوند و اين روند در سينماي جهان آغاز شود. شب شكارچي تنها يك فيلم بزرگ نيست بلكه هر چيزي كه در مورد آن در زمان اكران غلط به‌نظر مي‌رسيد اكنون كاملا صحيح است و اين تماشاچي بوده كه درزمان اكران فيلم سخت در اشتباه بوده است.كلئوپاترا (1963)فيلمي كه ژانر اسطوره‌هاي تاريخي را از ميان برد خيلي قبل از اينكه اين فيلم گور ژانر اسطوره‌هاي تاريخي را بكند، آنچه شنيده مي‌شد نشان از يك فاجعه بزرگ داشت؛ واقعا چه كسي انتظار داشت كه اليزابت تيلور بتواند يك ملكه واقعي در نقش كلئوپاترا باشد. گرچه براي اين فيلم تحقيقات تاريخي زيادي انجام شده بود اما باز هم روي پرده تيلور و برتون همان زوج آمريكايي بودند كه چند سال بعد در «چه كسي از ويرجينيا وولف مي‌ترسد»  فوق‌العاده‌ متناسب به نظر رسيدند.البته تيلور تنها دركلئوپاترا بد نبود او هميشه بد بود اما با پنهان شدن در پشت جنجال‌ها و حاشيه‌ها به خوبي مي‌دانست كه چگونه از دامنه محدود توانايي‌هايش استفاده كند. اما شايد خود او هم مي‌دانست بازي در نسخه‌اي از كلئوپاترا كه به جاي بهره بردن از كليشه‌هاي رايج فيلم‌هاي تاريخي قرار بوده فيلمي هوشمندانه از آب در آيد، عاقبت خوبي نخواهد داشت. كار با حضور والتر واگنر به‌عنوان تهيه‌كننده و روبن ماموليان در مقام كارگردان آغاز شد و دكورها در پاين ود ساخته شد اما تيلور زماني موافقت خود را اعلام كرد كه در سفرش به رم از حضور جوزف مانكه ويچ به‌عنوان كارگردان مطمئن شد. پس از آن بود كه فيلم به هر صورت ممكن با هزينه‌اي افسانه‌اي -44ميليون دلار – ساخته شد، اما فيلم در اكران تنها 26 ميليون دلار فروخت. با اين همه منتقدان منتظر بودند كه اين فيلم متفاوت در دهه‌هاي آينده همچون برخي از آثار، متفاوت از زمان اكرانش باشد اما در تمامي اين سال‌ها تبليغات و جنجال نتوانست نظر علاقه‌مندان را تغيير دهد و فيلم هنوز هم بزرگترين فاجعه مالي تاريخ سينما باقي مانده است.دروازه بهشت (1981)فيلمي كه استوديويي را ورشكسته و مهم‌تر از آن جنبش سينماي مولف را متوقف كرد همه در سال 1981 و سال‌هاي پس از آن معتقد هستند كه فيلم دروازه‌بهشت كاملا از كنترل خارج شد و شايد بهترين توصيف از اين قضيه را استيون باخ، يكي از مديران اجرايي اسبق يونيورسال داشته باشد كه دركتابش به نام« برش نهايي» به آن اشاره كرد. باخ كه خود در آن زمان به خاطر اين فيلم شغلش را از دست داد از مايكل چيمينو –كارگردان و فيلمنامه‌نويس – به‌عنوان فيلمسازي ياد مي‌كند كه توسط مديران يونايتد آرتيستز براي نجات استوديو از بن‌بست استخدام شد و تمامي خواسته‌هايش براي ارائه يك كار درخشان در اختيارش قرار گرفت.البته اين غيرممكن نيست كه يك فيلم خوب تمامي ساختار تجاري‌اي كه حامي ساخته شدنش بوده را ويران كند چرا كه در مورد «بر باد‌رفته» و« و اينك آخر‌الزمان» شاهد اين قضيه بوده‌ايم.  از سوي ديگر در آمريكا هميشه آثار جريان‌‌ساز ابتدا از سوي تحليلگران به‌عنوان شكست‌هاي مطلق هنري برآورد مي‌شدند اما پس از 5 بار مشاهده اين فيلم بايد بگويم كه اگر چيمينو شيوه‌اي براي پرداخت بهتر شخصيت‌هايش پيدا مي‌كرد اين فيلم ديگر فاجعه نبود هر چند كه از نظر من هنوز هم دروازه بهشت يك هيولاي زخمي است.منبع : همشهري





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن