واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهري آنلاين-بارها از اين مساله صحبت كردهايم كه مقوله "احترام به خود" براي داشتن يك شخصيت قوي انساني و متعادل، جايگاه بسيار عميق و تعيينكنندهاي دارد. اما به واقع از اين موضوع چه تصوري در ذهن خود داريم؟ آيا اين مقوله تنها يك ذهنيت است يا در عمل، در تنگناهاي مناسبات فردي و اجتماعي رخ نشان ميدهد و مي گويد "من" هستم؛ پس، با آرامش و بدون شتابزدگي، اول خوب ميبينم و ميشنوم و بعد نظرميدهم يا اقدامي ميكنم. چرا كه در چارچوب اين احساس تلاش ميكنيم واقعبينانه و به دور از تعصبها و احساسهاي كاذب گوناگون ريشهدار و لحظهاي؛ ببينيم، بينديشيم و رفتاركنيم تا در ارتباطات ميان فردي و اجتماعي خود موفق شويم به يك احترام متقابل واقعي دست يابيم. آيا اين مقوله از جنس فكر و شناخت است يا احساس و يا حاصل تلفيق و كشاكش اين دو. قطعا سرمنشا هراحساسي، همان تجربههاي عيني و ذهني است. بخصوص آنچه در كوچه، پس كوچههاي باريك و گاه تيره و تار دوران كودكي اتفاق افتاده است و در پستوخانه ذهن ما بدجوري جا خوش كرده است كه خيلي به سختي ميتوان نقشش را كم رنگ كرد. احساسهايي كه برآمده از همين تجربههاست كه باعث ميشود بسياري اوقات واقعيتها را نه تنها مخدوش بلكه گاهي اساسا واژگونه ببينيم. درحالي كه مقوله "احترام به خود" اگر در دوران كودكي در يك بستر تربيتي سالم، شكل گرفته باشد به فرد كمك خواهد كرد كه در آينده از آسيبپذيري هيجاني و در برابر استرسهاي مختلف مصون باشد. زيرا وقتي كودك اجازه پيدا ميكند " من" خود را به صورت مستقل از مادر گسترش و شكل دهد؛ ضمن كسب توانايي برقراري رابطه با ديگران ، احساس ايمني و اعتماد بنيادين را تجربه ميكند كه بعدها ميتواند در كليه مراحل زندگي او را حمايت كند. روانپزشكان معتقدند احترام به خود، برميگردد به ارزشي كه فرد براي خود قايل است. هرچقدر اين ارزش قويتر و پختهتر باشد اين احساس نيزدر سطح بالاتر و به طور فراگيرتري شخصيت فرد را دربرميگيرد. به اين ترتيب آنچه افراد از خودشان تعريف و تصور ميكنند بر انگيزهها، نگرشها و رفتارشان در سراسر زندگي تاثيرميگذارد. احساس بيهويتي، نبود اعتماد به نفس و استقلال شخصيت، نكوهشهاي دائمي خود و ديگران و سوئظن هاي مزمن و دامنه دار ميتوانند به احساس احترام به فرد، آسيب جدي برسانند. قدرت مخرب نبود اين احساس به كونهاي است كه همه ابعاد ارتباطي و حياتي انسان؛ جسم، فكر و روان را تحت تاثير قرارميدهد. احساس احترام به خود در سطح پايين معمولا با گروهي از مشكلات ديگر مثل ضعف دانش و اطلاعات، عدم موفقيت در انجام وظايف، ضعف در اتباطات خويشاوندي و دوستانه، خشونت و اختلالات عاطفي مثل افسردگي و خودكشي همراه است. پذيرش خود و رسيدن به يك چشمانداز مثبت در زندگي با رشد مقوله احترام به خود به صورت سالم، ارتباط پيدا ميكند.افرادي كه به خودشان و تواناييهايشان اعتقاد دارند عموما بيشتر از اين احساس برخوردارند كه در نهايت تمايل به شادزيستن و هيجانات مثبت را در آنها گسترش ميدهد. راههاي ديگري كه افراد ميتوانند براي رشد احساس احترام به خود، در پيش گيرند اين موارد است: - شناختن ويژگيهاي مثبت خود - تشخيص موارد و محدودههاي بسيار موفقيتآميز - برنامهريزي براي حمايت از دوستان و خويشاوندان - تمركز بر فضيلتها و تواناييهاي خود و نه، ماندن و غرق شدن در ناتواناييها و واماندگيها - عدم اندازهگيري و تعريف ويژگيهاي خود با استانداردهاي ديگران - پذيرش برخي ريسكها و خطرها براي دستيابي به موفقيت - فراگيري هدفگذاري واقعگرايانه به اضافه اينكه، افراد ميتوانند از طريق مشورت با روانپزشكان، روشهاي رشد احساس احترام به خود را فراگيرند. روانشناسان براين باورند احترام به خود سالم، فرد را به يك نوع آسايش عاطفي ميرساند كه براي درك هد فهاي زندگياش بسيار مفيد است. اين آسايش عاطفي با عوامل زير ارتباط دارند: - اطمينان و اعتقاد به خوببودن ديگران و پذيرش ويژگيهاي مثبت آنان - تغذيه مداوم خود از طريق تقويت اجزاي تشكيلدهنده مقوله اعتمادبه نفس - توجه به اهميت استقلال شخصيت و قدرت تصميم گيري - رسيدن به يك احساس منحصر به فرد از خود - توانايي ايجاد ارتباط نزديك و صميمي با ديگران بيترديد همه، فقدان احترام به نفس را در شرايط خاص و مهم زندگي خود- كه شايد بيش از ساير زمانها به آن نياز دارند را- تجربه ميكنند؛ مثل دوران بلوغ. اما مسئله مهم اين است كه چگونگي غلبه براين نياز را بياموزيم. قطعا همه ميدانيم مجموعه عوامل گوناگوني اين احساس را درما ايجاد ميكنند: محيط، انتظارات و تجربيات شخصي و اجتماعي. براي مثال، پژوهشهاي اخير نشان ميدهد كه بدرفتاريهاي زباني و بياني، در دوران كودكي اثر منفي زيادي براحساس احترام به خود افراد ميگذارد كه تا دوران بزرگسالي ادامه مييابد. نكته مهمي كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه ضرورتا نبايد اين نوع انتقادها و بدرفتاريها از سوي ديگران انجام شود تا نتايج ناگوار آن نمود يابد بلكه اساسا انتقاد و نكوهش مداوم به هرصورتي، ميتواند به احساس "احترام به خود" شخص ضرربرساند. بعضي افراد، از شكاكي و سوئظن نسبت به خود رنج ميبرند و همواره دربرخورد با هرمسئلهاي دنبال پيداكردن اشتباه و خطاي خود هستند. اين نگرش به طور طبيعي به احساس احتام به خود آنها به طور جدي آسيب ميرساند. پژوهشگران مسايل اجتماعي ميگويند پيامهاي تبليغاتي ازجمله عوامل محيطي است كه مي تواند اين احساس را مخدوش كند. براي مثال، آن گروه از پيامهاي رسانهها كه اغلب لاغري بيش از اندازه را توصيه مي كنند ميتواند اثر منفي براحساس احترام به نفس زنان داشته باشد. اين پيامها دختران و زنان را دچار اين وسواس و اعتقاد منفي ميكند كه حتما يك مورد نادرست كه نياز به تغيير دارد در بدن آنها هست. در نتيجه، آنها ممكن است به سختي بتوانند در رژيم غذاييشان براي رسيدن به آن اندازه ايدهآل موفق شوند. همچنين اين نگرش ميتواند خطر رشد اختلالات غذايي را براي آنها درپي داشته باشد. بنابراين احساس احترام به خود ضعيف ميتواند تخريب كننده باشد زيرا برجسم، فكر و روان فرد تاثيرميگذارد. گاهي اوقات تحمل اين عوارض ميتواند خيلي سخت باشد. دربسياري موارد، متاسفانه چنين افرادي به جاي كمك گرفتن از دوستان يا ساير منابع حمايتي مثل مشورت با متخصص، هماهنگ با احترام به خود ضعيفشان، رفتار مخرب و نادرست از خود نشان دهند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]