واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: الان با این مصاحبه ممكن است برخی از من دور شوند و برخی به من جذب شوند یا یكسری سوءتفاهمها اینجا پاسخ داده شوند. اصلا مصاحبه باید عرق آدم را دربیاورد... امیر تاجیك اصلا انتظار این سوالها را نداشت. اعتقاد داشت این سوال را باید در فرهنگی شفافتر پرسید اما با این وجود هیچ یك از سوالهای ما را بیپاسخ نگذاشت. حتی آنجایی كه برایش سوال پیش آمده بود كه چرا این سوالها را از او میپرسم. در نهایت حرف آخر را او زد: «این سوالها باعث میشود افراد ارتقا شخصیت پیدا كنند.» از آلبوم شیطان چهخبر؟آلبوم آماده است و اگر برنامهها درست پیش برود قرار است كه بعد از محرم و صفر به بازار بیاید. البته اسم آلبوم عوض شده است و دیگر شیطان نیست. مانور زیادی داده بودید روی این اسم!بله، كاست خاصی بود و به دنبال مخاطب خاص بود، اما سرمایهگذارها، امروز بازار را در نظر دارند و كمتر سرمایهگذاری حاضر است روی كاستهای اینچنینی سرمایهگذاری كند. بنابراین كار تغییرات اساسی كرد. شادتر و ریتمیكتر و به اصطلاح جوانپسندتر شد. به هرحال نزدیك به 6 سال از آخرین كاست شما گذشته است. آیا فكر میكنید ترانهای كه 5 سال پیش انتخاب كردید با توجه به تغییر سریع ذائقه مخاطبان با استقبال روبهرو شود؟نزدیك به چهار، پنج ترانه عوض شد، كارهای دیگر هم به روز شد و در مجموع كار قابل دفاعی شده است و شركت هم از نتیجه كار راضی است. ترانه شیطان چی شد؟ترانه شیطان در قالب یك سی دی جدا بیرون میآید. فضای خیلی سنگینی داشت و همین مساله باعث شد تا از كاست بیرون بیاد. حالا چرا شیطان؟قصه زندگیهای نقاب دار بود. در واقع ما در شیطان به دنبال چهرهای بینقاب بودیم. شما هم نقاب دارید؟همه ما در قبال اتفاقاتی كه میافتد، یك شكل میسازیم. من مسلما در محیطی كه خودم تنها هستم احساس راحتی میكنم. بنابراین آنجا یك شكلم. وقتی پیش شما میآیم مجبورم یك چهره عمومی به خودم بگیرم. در كنار خانوادهام باز یك موضع دیگر دارم. بنابراین از من نقابهای بسیار ساخته میشود. آدم باید از نقابهای فریبدهنده دوری كند. به هرحال نقابی كه روی چهره من وجود دارد، نقابی است كه فكر میكنم زیاد دور از شخصیت درونی نیست فقط در جهت احترام است. حالا بد نیست برویم سراغ یك موضوع دیگر به نظر شما زندگی ایدهآل یعنی چی؟زندگی ایدهآلم را فقط براساس مادیات نچیدهام. هرچند كمك میكند به ایدهآلم، اما بهخاطرش دروغ نگفتم. به خاطر پیدا كردن زندگی ایدهآلم دزدی نكردم، تهمت نزدم، چون برای خودم اعتقاداتی دارم و اعتقاداتم را قوی كردم. شاید میتوانستم از موقعیتم استفاده كنم، اما این كار را نكردم چون هدفم چیز دیگری بود. بعضی اوقات دوستان پشت سرم حرفهایی میزنند، اما من میخندم. من میگویم خودشان را دارند مجازات میكنند زودتر از موعد مقرر. حالا به این زندگی ایدهآل رسیدید؟زندگی ایدهآل به صورت كلی به وجود نمیآید. میتوان نسبی تعریف كرد. هیچ چیزی كامل نیست. خدا توی همه چیز یك نقصی گذاشته كه ما بفهمیم زندگی صد درصد نیست. من دقیقا میدانم همه چیز نقص دارد. پس زندگی ایدهآل من هم دچار نقص خواهد بود. نمیشود در زندگی ایدهآل به همه چیز رسید. فكر كنید تمام تلاش را برای رسیدن به موقعیت یا هدفی به كار میگیرید، اما نمیرسید چه احساسی پیدا میكنید؟ خوب شاید اشتباه كردم. بنابراین از راه دیگری برای رسیدن به اهداف زندگی وارد میشوم و تلاش میكنم. نه فرض بر این است كه اشتباهی رخ نداده است. بالاخره شما همه نرسیدنها را كه محصول اشتباه خود نمیدانید؟خب، به نسبت آن ایدهآل تلاش میكنم. در ضمن اشتباهات دلیل برای كسب تجربه است. البته اشتباهات زندگی انسانها همیشه نسبی است. تلاش میكنید ولی نمیرسید؟خب راه دیگری را انتخاب میكنم. چكار میكنید؟خودم را ملامت نمیكنم. خب حالا چكار میكنید؟مسیر نزدیكتر به آن هدف را انتخاب میكنم. در ذهنم نواقصم را رفع میكنم. اعتقادت اگر قوی باشد به هر خواستهای كه بخواهی میرسی. البته به صورت نسبی. چون هیچ موقعی مطلق وجود ندارد. یعنی همیشه فاصلهای هست.بله. به هرحال ما كامل نیستیم. ایراد داریم. همیشه ما اشتباهاتی داریم كه میتواند با تلاش و پشتكار حل شود. اگر گلی را داری بو میكنی پای آن گل كود میریزی تا این عطر به وجود میآید. به هر حال آن گل هم باید آن كود را تحمل بكند. یعنی زندگی ما زندگی كاملی نیست. در زندگی هم ما اشتباهاتی داریم كه میتوانیم با ممارست حل كنیم. و اگر نشد دنبال هدف دیگری میرویم. اما قبلا گلها به این كود بد بو احتیاجی نداشتند، خاك زمین مرغوب بود، اما دخالتها آن را ضعیف كرد. با این وجود 10 سال پیش كه این تفكر را نداشتید؟نداشتم، اما این زمان است كه تجربه به دست آمده، زندگی را هدفمند میكند و باعث به وجود آمدن نگرش جدید و تغییرات جدید در زندگی میشود. چی شد كه به این تفكر رسیدید؟زمینهاش را داشتم. همه چیز درون آدمهاست. گنجایشش را داشتم و جذبش كردم. حتما مسیری كه انتخاب كردم من را به اینجا رسانده است. هیچ وقت به خود گفتید كاش 10 سال پیش تجربه امروز را داشتم؟بله، ای كاش آدم 10 سال پیش تجربههای امروز را داشت. خوب خیلی خوب میشد. ایكاشها، باعث افسردگی آدمها میشود؟خب، بله. چه جوری خود را آرام میكنید؟میگویم كه زمان داشتن این تجربهها امروز بوده است. آرامش میگیرید؟آن موقع اگر تجربه امروز را داشتیم، این تجاربی كه امروز داریم را نداشتیم. تو این پروسه یكسری تجربه به دست آمده است. ما زمانی را برای پیدا كردن جواب یكسری سوالات كه توی ذهن همگان هست لازم داریم. جواب این سوالات در طول زمان داده میشود. اگر 10 سال پیش تجربه الان را داشتم، آن وقت این تجربهها دیگر تو كولهبار من نبود. این تجربیات لازمه رسیدن به اینجا بود. شما در ذهن مخاطبها به دلیل هنری كه دارید، جایگاه خاصی دارید. این مساله اعتماد به نفسی به شما میدهد كه خیلی از عیبهای شما را بپوشاند. حالا این شخصیتی كه در ذهن من مخاطب است را كنار بزنید. چه حسی نسبت به امیر تاجیك پیدا میكنید؟مسوولیتش بیشتر میشود. به خاطر این همه نگاه. هنرمندان اصولا انسانهای مسوولیتداری هستند چون مخاطبان از آنها انتظار دارند. نه من با مسوولیت شما كاری ندارم. من خودم یك تصور از خودم دارم. دیگران هم یك تصور از من دارند و ممكن است آن چیزی كه من واقعا هستم هیچكدام از این دو نباشد. حالا شما هیچوقت به این تفاوت فكر كردید. اصلا تفاوتی وجود دارد؟من با آن چیزی كه خودم فكر میكنم هستم جلو میروم جلو. من نمیتوانم آنطور كه مردم میخواهند خودم را عوض كنم. مسوولیت من میتواند زیادتر شود ولی شخصیت من كه نمیتواند عوض شود. من نمیدانم مردم درباره من چه فكری میكنند. احساسم از مردم این است كه درباره یك خواننده شناختشان كم نیست اما این شناخت كامل نیست، ولی من نسبت به آن احترام میگذارم. مسوولیت زیاد شده و سعی میكنم جای مثبتی داشته باشم. درصد اشتباهم را پایینتر میآورم و سعی میكنم در جایگاهی كه مخاطب از من در ذهن دارد باقی بمانم. هیچوقت خود را دعوا كردید. خودی كه برای نشان دادنش هیچ قید و بندی ندارید. البته در خلوت و تنهایی؟بله، خیلی وقتها. خوب بعضی اوقات آدم عملكرد خودش را جالب نمیداند. شاید بیاید خودش را مواخذه كند. مسالهای ندارد. برای درست كردن ساختاری شاید یك سری ریزشها هم لازم باشد. آن ریزشها را با مواخذه كردن یادآوری میكند در ضمیر ناخوداگاهش. از خودت ترسیدی؟نه هیچ موقع. در یوگا فنی وجود دارد كه براساس آن آدم به جایی میرسد كه از بیرون، خود واقعیاش را میبیند. خودش را متمایز میكند با آنچیزی كه الان هست. هر چه خودش با این چهره واقعی نزدیك باشد خرسند و هر چه دور باشد وحشت میكند از خودش. كه انسان چقدر معصوم آفریده شده و به چه تبدیل شده. از 24 ساعت زندگی شما پدر و مادر خبر دارند؟بله صددرصد. حالا 99 درصد. 80 درصد. توی آن 20 درصد چیزی نیست كه آنها را بترساند یا باعث تعجب آنها شود؟24 ساعت نصفش خواب است. نصفش مطالعه است. نصفش چیزهای دیگر است. ارتباط ما با هم خیلی نزدیك است. در چیزهای دیگر چه؟هیچ چیزی نیست كه من بخواهم از آنها پنهان كنم. هر كاری هم كه میكنم صددرصد با آنها مشورت میكنم. در مورد پیدا كردن یك دوست، سرمایهگذاری روی یك پروژه و... همیشه با مشورت بزرگان انجام میشود. در پایان؟مصاحبه خیلی خوبی بود. البته بیشتر جنبه آنالیز افكار شخصی بود، اما به نظرم باید در یك مصاحبه، مصاحبهكننده چهره هنرمند را به مخاطب بشناساند. شاید نقاب ساختگی باشد. الان با این مصاحبه ممكن است برخی از من دور شوند و برخی به من جذب شوند یا یكسری سوءتفاهمها اینجا پاسخ داده شوند. امیدوارم دوستان روزنامهنگار با پرسیدن این سوالها باعث ارتقا شخصیتی افراد شوند. اصلا مصاحبه باید عرق آدم را دربیاورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]