تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):يا على هرگاه عالِم با تقوا و توبه كار نباشد، موعظه اش از دل مردم مى لغزد همچنانكه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820190920




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

واكاوي فرقه‌‌‌‌‌‌گرايي(12)؛


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: واكاوي فرقه‌‌‌‌‌‌گرايي(12)؛
خبرگزاري فارس: در دوره‌‌‏‌ي محمدرضا شاه پهلوي، بهاييان علاوه بر ارتش در حوزه‌‎‌هاي فرهنگي نيز نفوذ گسترده‌‌‎اي داشتند و با هدف تخريب اعتقادات جامعه وارد اين حوزه شدند. آن‏‌ها با كمال افتخار براي اسراييل و آمريكا جاسوسي مي‌‌كردند و براي كمك به آنان پول جمع مي‌كردند؛ آن‌‌ها ايران را بعد از اسراييل دومين سرزمين بهاييان مي‌‌دانستند!


مهم‌ترين مهره‏هاي نفوذي بهاييت در دوران محمدرضا پهلوي

1- سپهبد عبدالكريم ايادي: پزشك مخصوص شاه- كه صاحب 80 شغل كليدي و پول‏ساز بود. ‌وي از سال 1340ه.ش. كه «ارنست پرون» -محرم اسرار و رفيق فاسد محمدرضا- درگذشت، جايگزين وي شد. «فردوست» او را فردي فاسد و منحرف جنسي مي­داند. او فرزند «ميرزا محمد تقي ابهري» ـ ابن ابهرـ از ايادي عباس افندي است،‌پدر بزرگ مادري او «علي­اكبر شهميرزادي» نيز از ايادي عباس افندي بود،‌به اين جهت نام خانوادگي او را «ايادي» گذاشتند. ابن ابهر و منيره مادر «ايادي» براي رواج بي­حجابي در تهران بسيار فعال بودند. ايادي در افزايش نفوذ سياسي و اقتصادي بهاييان در اركان اجرايي حكومت پهلوي نقش اول را داشت. «هژبر يزداني» -كلان سرمايه­دار بهايي- توسط وي رشد يافت.

2- اميرعباس هويدا: فرزند «عين‏الملك» بهايي و از نوادگان «يعقوب كليمي بغدادي» است. او بهايي، روتارين و عضو سازمان شوم ماسوني بوده و بيش از 13 سال در رأس قوه‌ي ‏مجريه قرار داشت. وي از سال 1343ه.ش. تا سال 1357ه.ش. كه دستگير و زنداني شد دولت‏مرد طراز اول رژيم پهلوي بوده است. او بيش از 13 سال نخست وزير يك كشور شيعه بود و تا توانست وزير و معاون وزير بهايي با توصيه‌ي آمريكايي‏ها وارد دولت نمود. هويدا و نخست‏وزير قبلي او «حسن­علي منصور» مهره‏هاي مطلوب آمريكا بودند كه در نهايت هم فداي فضاي باز سياسي حزب دموكرات آمريكا شدند و به دست انقلابيون مسلمان زنداني و اعدام گرديدند. هويدا در سال 1298 شمسي در يك خانواده‌ي سرشناس بهايي متولد شد.

پدر بزرگ او «ميرزا رضا قناد» از نزديكان و خواص حسين­علي نوري و عباس افندي بود. پدرش «حبيب‎الله عين‏الملك» در جواني منشي و كاتب آثار «عباس افندي» بود. عين‎‏الملك در سال 1314 شمسي از دنيا رفت و جسد او در كنار قبر «ميرزا رضا بهايي» در عكا دفن شد، از اين رو در نسب‎نامه‌ي بهايي هويدا هيچ شك و ترديدي نيست. در ضمن «عين‏الملك» كارمند وزارت خارجه بود و مدت طولاني كنسول ايران در سوريه و لبنان بوده و در آنجا آشكارا به تبليغ بهاييت مي‎پرداخته است، از اين‏رو اميرعباس هم قبل از خدمت سربازي در سال 1322ه.ش. به استخدام وزارت خارجه درآمد و در سال 1324ه.ش. وابسته به سفارت ايران در پاريس و سال بعد كارمند سفارت ايران در آلمان شده است. او در سال 1330ه.ش. مأمور سازمان ملل شد.

او در 5 سالي كه در «كميسارياي پناهندگان سازمان ملل» بود، به وسيله‌ي رييس كميسارياي عالي پناهندگان كه استاد اعظم لژ بزرگ فرانسه بود، به عضويت لژ بزرگ فرانسه و لژ مستقل ايران در فرانسه در مي‏آيد و از اين به بعد رشد و ترقي هويدا در وزارت خارجه و شركت نفت ايران چند برابر مي‎شود. هويدا در سال 1338ه.ش. به ساواك وصل مي‎شود و در سال 1343ه.ش. وزير دارايي كابينه‌ي «حسن­علي منصور» شده و 11 ماه بعد پس از مرگ حسن­علي منصور، از بهمن سال 1343ه.ش. تا مرداد 1356ه.ش. به نخست‎وزيري «محمدرضا» منصوب مي‎شود.

با توجه به اينكه او جاسوس سازمان سيا، عضو چند لژ فراماسونري و يك بهايي سرشناس و مورد اعتماد انگليس و فرانسه است، مدتي طولاني در اين سمت مي‏ماند. هويدا براي بقاي سلطه‌ي شيطاني خود گاهي با بوسيدن قرآن، رفتن به حج و بقاع متبركه‌ي ائمه‌ي شيعه سعي داشت تا خود را مسلمان معرفي كند. ولي تبار بهايي و عملكرد جانب­دارانه‌ي او از بهاييت و وارد كردن بهاييان به اركان نظام شاهنشاهي مانع پذيرش ادعاي او مي‎شد. در ضمن نسب هويدا به يهوديان بغدادي يعني «يعقوب كليمي بغدادي»مي‏رسد و مثل ساير بهاييان با صهيونيسم بين‏الملل رابطه‎اي عميق داشت و فردي فاسدالعقيده و فاسدالاخلاق بود.

وزراي بهايي كابينه‌ي هويدا عبارت‌بودند از: «سرلشكر ارفع» -وزير راه- "عباس آرام" -وزير خارجه-، «منصور روحاني» -وزير كشاورزي-، «عطا خسرواني» -وزير كشور-، «منوچهر شاه­قلي» -وزير بهداري-، «منوچهر گنجي» -وزير آموزش و پرورش-، «اسدالله صنيعي» -وزير جنگ-، «فرخ‏رو پارسا» -وزير آموزش و پرورش-، «منوچهر تسليمي» -وزير بازرگاني-، «نصرت‎الله معينيان» -وزير اطلاعات-، «ناصر گلسرخي» -وزير منابع طبيعي-، «منوچهر پرتو» -وزير دادگستري-، «سپهبد خسرواني» -معاون نخست وزير و رييس تربيت بدني- كه سه نفر اخير با تشكيل بزرگ‌ترين باند زمين­خواري به ثروت انبوهي دست يافتند، هم‌چنين تعداد زيادي از معاونين وزرا بهايي بودند.

3- «عباس آرام»، فرزند «ملاعلي‏رضا» بهايي از سال 1338 تا 1345 وزير امور خارجه بوده است. او عامل برقراري ارتباط با اسراييل است و پدرش در راه تبليغ بهاييت كشته شده و از مبلغان فعال يزد، تبريز، فارس و از فراماسونرهاي معروف و وابسته به لژ «ستاره سحر» و «كيوان» زير مجموعه‌ي لژ بزرگ آلمان بوده است. آرام تحصيلات بالايي نداشت و خانواده‎اش هم اسم و رسمي نداشتند ولي حمايت اساتيد اعظم ماسون «عبدالكريم ايادي» و «شريف امامي» او را ترقي داد.

4- «اسدالله صنيعي» فردي بود كه از دوران وليعهدي «محمدرضا»به عنوان آجودان مخصوص در كنار او بود. رضاخان با علم به بهايي بودن اسدالله او را كه درجه‌ي سرگردي داشت، آجودان مخصوص محمدرضا قرار داد و تا درجه‌ي سپهبدي رشد كرد. او در دوران محمدرضا وزير جنگ و وزير كشاورزي شد و از حاميان اعطاي حق كاپيتولاسيون به اتباع آمريكايي بود. صنيعي از نظاميان و دولت‏مردان نادرست و خائن بود كه سابقه‌ي چندين فقره اختلاس كلان را در پرونده‌ي خود دارد.

5- سرلشگر «ضرغام» از بهاييان متعصب فعال در ارتش بود ولي راز بهـايي بودن خود را پنهـان نگه مي­داشت اما زماني كه به رياست بانك «اصناف و نونهالان بهايي» و عضو هيأت مديره‌ي «شركت امناء» منصوب شد، بهايي بودن وي افشا گرديد. او در زمان نخست وزيري دكتر «منوچهر اقبال» به وزارت گمركات و انحصارات و مدتي هم به عنوان وزير دارايي منصوب شد. سرلشكر ضرغام به سبب بهايي بودن از دوران جواني به رياست ادارات و سازمان­هايي كه امكان سوءاستفاده‌ي مالي در آن‌ها وجود داشت، منصوب مي­شد.

6- «منصور روحاني» فرزند «علي‌محمد» از وزراي بهايي كابينه‌ي «منصور» و «هويدا» بود. منصور به شدت از افشاي نسب­نامه‌ي خانوادگي خود پرهيز و خود را از تبار روحانيت قزوين معرفي مي‏كرد، ولي به استناد اسناد ساواك پدرش از مبلغان فعال بهايي در تهران بوده است. احتمالاً مادر وي شيعه بوده ولي خود وي از ماسون‏ها و عضو شاخص كلوپ «روتاري» بوده است. او وزير آب و برق، كشاورزي و سرپرست منابع طبيعي در كابينه‎هاي منصور و هويدا بوده است.

7- «غلامرضا كيان­پور» در سال 1353ه.ش. وزير اطلاعات و در سال 1356ه.ش. وزير دادگستري كابينه‌ي هويدا بود. او از وزراي بهايي غارتگر بيت‎المال است كه در دهه‌ي 40 هنگامي كه معاون وزارت اقتصاد بود، متهم به اختلاس ميليوني شد. هم‌چنين وي متهم به هم­جنس‏بازي و فساد اخلاقي است. مادر فرح مي‏‎نويسد:

«من خودم ديدم كه كيان­پور لباس زنانه مي‏پوشيد و مي‏رقصيد.»

8- «منوچهر تسليمي» مدتي معاون وزارت اطلاعات بود و مشاغل متعددي داشت كه عمدتاً آموزشي و رسانه­اي بوده و يك دوره نيز وزير بازرگاني دولت هويدا بوده است. پرويز تسليمي از همين خاندان رييس دانشگاه علوم «جندي شاپور» شيراز و داماد سرلشگر «عزت‌الله علايي» بهايي است.

9- «منوچهر فرهنگ­مهر»، بهايي زرتشتي تبار از دولت‎مردان عصر «محمدرضا پهلوي» است كه عضويت چند لژ ماسوني را داشت و به شدت مورد علاقه‌ي «اسدالله اعلم»، «منصور» و «هويدا» بود. وي معاون نخست‎وزير در كابينه‌ي هويدا و معاون وزارت دارايي در زمان «حسن­علي منصور» بود. او مدتي رييس دانشگاه پهلوي شيراز و از دوستان صميمي «شاپور ريپوتر» - سرجاسوس انگليس- بود. «مِئْير عَزْري» (نماينده‌ي اسراييل در ايران) او را چهره‎اي دوستدار اسراييل و ضد اسلام معرفي مي‏كند. وي به شدت مورد محبت شاه و فرح بود و نشان‏هاي متعددي از آن‌ها دريافت كرده بود.

10- «منوچهر شاه­قلي»، وزير بهداري و علوم آموزش عالي و از بهاييان متعصب و فرزند سرهنگ «شاه­قلي» مؤذنِ بهاييان مي­باشد.‌او پزشك مخصوص هويدا بوده و متهم به فساد مالي است. شاه­قلي از جمله كساني است كه پس از انقلاب در دوران سازندگي با وساطت «مهاجراني» به ايران بازگشت.

11- «هوشنگ نهاوندي» وزير علوم كابينه‌ي «شريف امامي» و وزير مسكن دولت «منصور» و «هويدا» بوده است كه در كارنامه‌ي او فساد اخلاقي، فساد مالي و جنسي، عضويت در لژهاي ماسوني و تبليغ بهاييت به چشم مي­خورد.

12- «فرخ­رو پارسا» وزير آموزش و پرورش دولت هويدا، ماسون،‌روتارين [1]‌ و از رهبران حزب ايران نوين بود، ‌همسر وي تيمسار «احمد شيرين­سخن» نيز از دوستان صميمي سپهبد «صنيعي» و بهايي بود.

13- «شاپور راسخ» ـ رييس برنامه و بودجه ـ و از ماسون­هاي نشان­دار دوران هويداست. او در مقاله­اي بهاييت را ديني ايراني و جهان­گير معرفي كرد كه جلال آل­احمد وي و افكارش را مورد انتقاد قرار داده است. راسخ نزد «ايادي» و «هويدا» بسيار چاپلوس و متملق بود.

14- «پرويز خسرواني» رييس تربيت بدني و معاون نخست وزير در كابينه‌ي هويداست. او به عنوان فرمانده‌ي ژاندارمري تهران در كشتار 15 خرداد نقش اساسي داشت كه به واسطه‌ي اين جنايت تقديرنامه­اي از بهاييت دريافت نموده است.

15- «پرويز ثابتي» ـ معاون ساواك ـ در سال 1337ه.ش. به استخدام ساواك درآمد و در فرم استخدام به تبار بهايي خود اشاره مي­كند. پدر و مادر او بهايي بودند و پرويز هيچ­گاه به­طور رسمي از بهاييت تبري نجسته است. وي آجودان مخصوص شاه و نوكر حلقه به گوش ايادي و هويدا بود، از سال 1350ه.ش. به رياست ستاد كميته‌ي مشترك ضدخرابكاري كه از مخوف­ترين شكنجه­گاه­هاي ساواك بود، برگزيده شد و در سال 1352ه.ش. رياست اداره‌ي سوم ساواك را نيز به­عهده گرفت. ثابتي 10 روز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به آمريكا گريخت. او قبل از انقلاب گاهي ادعاي مسلماني مي­كرد ولي هيچ­كس به واسطه‌ي تبار بهايي و خدمات او به بهاييان اين ادعا را جدي نگرفت.

16- سپهبد «علي­محمد خادمي»، مدير عامل بهايي «هما» از جمله فراماسون­ها و روتارين‌هاي معروف دوران محمدرضا است. وي نيز به علت فعاليت در دفتر محمدرضا پهلوي رابطه‌ي بسيار نزديكي با دربار داشت.

17- ارتشبد «جعفر شفقت» رييس ستاد ارتش و فرمانده‌ي گارد شاهنشاهي بود. اين فرد بهايي در كابينه‌ي 37 روزه‌ي «بختيار» وزارت جنگ را به­عهده داشت كه با لغو قراردادهاي خريد نظامي ايران ضربات زيادي به ارتش وارد ساخت.

18- «محمدحسن احمدي» رييس اوقاف در زمان هويداست. او فرزند يكي از مبلغان بهايي و اهل بشرويه استان خراسان بود. اين كارمند شهرداري و آموزش عالي از جمله افراد مورد علاقه‌ي هويدا بود كه در سال 54 به رياست اوقاف منصوب شد و اين انتصاب از طرف علما مورد انتقاد شديد قرار گرفت.

19- «حبيب» يا «ايرج ثابت» معروف به «ثابت پاسال» از بهاييان يهودي تبار و ماسون­هاي معروف است كه كمك­هاي زيادي به اسراييل مي­نمود. وي از يهودييان همدان است كه در دوران محمدرضا صاحب 70 شركت تجاري، 20 كارخانه و كارگاه بزرگ وكوچك، مالك شبكه‌ي 3 تلويزيون ملي زمان طاغوت و يكي از كلان سرمايه­داران دوران پهلوي است. وي از رانندگي شروع كرد و با استفاده از رانت­هاي دولتي و از مجاري غيرقانوني به همه چيز رسيد. در جريان كودتاي 28 مرداد از حاميان با نفوذ محمدرضا بود كه با اوج­گيري انقلاب اسلامي به آمريكا گريخت.

20- «هژبر يزداني» كلان سرمايه­دار بهايي است. وي متولد 1313 شمسي و از بهاييان سنگسر سمنان است كه از چوپاني به واسطه‌ي كمك­هاي «عبدالكريم ايادي»، «شمس»، «اشرف پهلوي» و «هويدا» به يكي از كلان سرمايه‌داران كشور مبدل شد.

هژبر با تباني و هم­دستي سپهبد «نعمت­الله نصيري» و كمك همشهري ساواكي خود، «پرويز ثابتي» براي سرقت اموال بيت­المال و اختلاس­هاي كلان ساواك جهنمي را نيز در خدمت گرفته بود.
او مي­گفت:

«عبدالكريم ايادي پدر من، نعمت­الله نصيري برادرم و منصور روحاني نوكرم است.»

«منصور روحاني»، «هرمز قريب» و «محمد يگانه» ـ رياست بانك مركزي ايران ـ شركاي وي در سرقت­هاي كلان او بودند. او وام­هاي كلاني دريافت مي­كرد ولي به لطايف الحيل از پرداخت اقساط آن شانه خالي مي‌كرد.

هژبر، سهام­دار عمده‌ي بانك «ايرانيان» و بانك «صادرات» بود. او علاوه بر دام­داري، كشت و صنعت، صنايع كشاورزي، بانك­داري، در قاچاق طلا و جواهر و زمين­خواري سرآمد مفسدان اقتصادي بود. اسناد زيادي موجود است كه وي كمك­هاي چندين ميليون دلاري به تشكيلات بهاييت و صهيونيست­ها نموده است.

21- «ذبيح­اله قربان» -رييس دانشگاه شيراز- از جمله بهايياني است كه از زمان رضا شاه در خدمت رژيم منحوس پهلوي بوده و قبل از انجام كشف حجاب توسط رضاخان در بهبودستان شيراز پرستاران را مجبور به كشف حجاب كرده بود. او جاسوس سازمان اطلاعاتي انگليس، فرماسونر و يكي از روتارين­هاي معروف است.

22- «هوشنگ سيحون» رييس دانشكده‌ي هنر و از بهاييان يهودي تبار و عضو كلوپ روتاري بود كه رابطه­اي صميمي با اسراييل داشته و به صورت علني به تبليغ بهاييت و ترويج فساد مي­پرداخت.

23- «مهدي ميثاقيه» سرمايه‌دار و فيلم ساز صاحب نامي است كه استوديوي «ميثاقيه» را براي ساخت فيلم­هاي مبتذل تأسيس نمود.

24- «علي­محمد ورقاء» -يكي از اياديان بهاييت- و مبلغين اين فرقه در سطح دانشگاه­هاي كشور بوده است كه مدتي مديريت گروه جغرافياي دانشكده‌ي تربيت معلم را به­عهده داشت.

25- «فتح­الله ستوده» از اركان حزب «ايران نوين»، روتارين و وزير پست و تلگراف منصور و هويدا بوده است. اين وزير بهايي نيز در آغاز شكل­گيري انقلاب اسلامي در سال 57 مقادير زيادي ارز از كشور خارج نمود.

26- «قاسم اشراقي» از بهاييان ماسون و عضو لژ همايون است كه وزارت پست و تلگراف كابينه‌ي «رزم­آرا» و «منوچهر اقبال» را به­عهده داشت و در نامه­اي «حبيب ثابت» را هم­مسلك خود مي­خواند.

27- «احسان يار­شاطر» از اركان فرهنگي رژيم طاغوت و بهاييان ماسون است كه مدتي به عنوان استاد دانشگاه تهران به ترويج باستان­گرايي و قلم فرسايي برضد اسلام مشغول بوده است.

28- «كامبيز محمودي» يكي از بهاييان فعال در حوزه‌ي رسانه و معاون تلويزيون ملي و مدير كانال 3 و از دوستان صميمي «ثابت پاسال» بوده است.

29- «اميرمنصور سرداري» از بهاييان فرماسونر و از اعضاي حزب ايران نوين است. وي پسرخاله‌ي «هويدا» و داراي انحرافات شديد اخلاقي و فساد مالي است كه ساواك در گزارشي آورده است:

«عياشي «اميرمنصور» زبان­زد خاص و عام است.» او مدتي معاون وزير بهداري و سرپرست تنظيم خانواده بوده است كه مدتي با نام خانوادگي «زادسر» شهرت داشته است.

30- «ناصر شيرزاد» رييس خبرگزاري پارس و مدتي نيز مسؤول راديو ايران و رايزن مطبوعاتي ايران در انگلستان و پاكستان بوده است.

31- «عباس فروتن» معاون وزير فرهنگ و مدتي هم به عنوان معاون وزير اطلاعات و جهانگردي فعاليت داشته است.

32- «ايرج انور» كارگردان تلويزيون ملي ايران و منوچهر انور مدير عامل بنياد سينمايي فارابي از بهاييان فعال در عرصه‌ي فرهنگي بوده­اند.

33- «هوشنگ توزيع» از بهاييان فعال در حوزه‌ي تلويزيون و تئاتر مي­باشد. وي به همراه همسرش «شهره آغداشلو» در اين عرصه فعاليت مي­كرده است و در آخرين اقدام، همسر وي در فيلم ضد اسلامي «سنگسار ثريا» ايفاي نقش نموده است.

34- «محبوبي» و «گلچين» نيز دو تن از بهاييان فعال در حوزه‌ي فرهنگي كشور و تهيه كنندگان فيلم «فروغ جاويدان» در جشن­هاي 2500 ساله بوده­اند كه آن را 10‏برابر قيمت واقعي به دربار فروخته و پول آن را خرج تبليغ بهاييت كردند.

35- «داود معنوي» فرزند «سليمان يهودي» و از بهاييان يهودي تباري بود كه با شوقي افندي رابطه­اي صميمي داشت و به گفته‌ي «فضل­الله ­مهتدي» ـ صبحي ـ بخشي از عوايد زمين­خواري و اختلاس خود را براي شوقي مي­فرستاد.

داوود معنوي از سال 1314ه.ش. با خريد املاك مرغوب حاشيه‌ي­ شمالي و غربي تهران به تصرف مراتع و زمين­هاي باير ­پرداخت و با دادن رشوه به اداره‌ي ثبت اسناد و املاك، تصرفات غيرقانوني را جزو املاكي كه با قباله خريده به ثبت مي­رساند و پس از تفكيك به مردم مي‌فروخت.

معنوي با خريد مزرعه‌ي «ارغونيه» كه بعداً به «داووديه» معروف شد بخش عظيمي از زمين­هاي باير جاده‌ي قديم شميران و اطراف خيابان ظفر كنوني را تصرف و به ثبت رساند،‌او سپس چند هزار متر از اين تصرفات را به مهندس «محسني» داد و از او خواست كل داووديه و مراتع و زمين‌هاي باير را تفكيك نمايد.

او در وسط اين زمين­ها «ميدان محسني» را احداث كرد و يك مجسمه‌ي شاه وسط آن گذاشت كه بعداً به «ميدان مادر» تغيير نام داد و تمام ملك را به جز دو قطعه‌ي بزرگ كه به «تيمور بختيار» و «دكتر سجادي» فراماسونر و سناتور مجلس سنا داده بود، فروخت و بين خود و شوقي افندي و سران مفت­خور محفل تهران تقسيم كرد.

معنوي بهايي، در زد و بند ديگري حدود 900 هزار متر از اراضي يافت­آباد و قلعه مرغي را تصاحب و به يكي از كلان سرمايه­داران بهايي مبدل شد. او در سال 1346ه.ش. بزرگ‌ترين معامله‌ي زمين را به قيمت 450 ميليون تومان كه به پول آن روز 11 گوني پول شده بود، در زمين­هاي قلعه حسن­خان ـ شهر قدس كنوني­ـ انجام داد كه خريدار نيز يك سرمايه­دار يزدي بود.

داوود معنوي در سال 1335ه.ش. به همراه مهندس محسني و دو كارمند شهرداري به جرم زمين­خواري بازداشت و زنداني شدند كه سه ماه بيش‌تر طول نكشيد و در اول كار دولت دكتر «منوچهر اقبال» آزاد شدند. وي پس از عمري غارت املاك و اموال مسلمين در سال 1350ه.ش. به آمريكا مهاجرت كرد. زمين­خواري و تصرف املاك كشور ايران تنها به «داوود معنوي» منحصر نيست بلكه بهاييان در دوران سلطنت محمدرضا به­ويژه در دوران صدارت «حسن­علي منصور» و «هويدا» به صورت روش­مند و برنامه‌ريزي شده به اين كار مي­پرداختند. در اين ايام مديران ارشد كه عمدتاً بهايي بودند با ايجاد شبكه­اي در وزارت مسكن، كشاورزي و وزارت كشور به خصوص شهرداري­ها و سازمان ثبت اسناد و املاك، زمين­ها و املاك مرغوب را شناسايي و به­نام سران اين شبكه به ثبت مي­رساندند و با فروش آن‌ها افرادي مثل ايادي، يزداني،‌صنيعي،‌خسرواني و حتي مديران مياني و دون­پايه‌ي بهايي از آن منتفع بودند.

اين شبكه‌ي حرام­خوار و خبيث حتي به املاك و زمين­هاي مالكين مسلمان نيز چشم طمع دوخته و با لطايف­الحيل اين املاك را از دست آنان خارج مي­كردند. به اين نحو كه با كمك مطبوعات به دروغ اين املاك و زمين­ها را مشمول طرح تعريض خيابان­ها يا ايجاد فضاي سبز و فضاي آموزشي معرفي نموده و پس از معامله و خارج كردن املاك از دست صاحبان بي­اطلاع در خبري ديگر اعلاميه‌ي ياد شده را تكذيب مي­كردند.

يكي ديگر از شيوه­هاي زمين­خواري بهاييان دريافت زمين براي اماكن مذهبي و فرهنگي خود و تصرف زمين­هاي اطراف آن محل دريافتي بوده است. به عنوان نمونه بهاييان در زمان محمدرضا براي احداث «حديقه» ـ باغات بهايي ـ زميني در تهران درخواست كردند كه زمين درخواستي در شمال لويزان به بهاييان تحويل شد. اما آن‌ها تمام مزارع و زمين­هاي باير اطراف آن را تصرف كردند كه خوشبختانه پس از انقلاب، اين زمين از چنگ بهاييان خارج و به شهرك «شهيد محلاتي» و شهرك «قائم» تبديل شد.

نفوذ گسترده‌ي بهاييت در ارتش محمدرضا شاه پهلوي

پس از تسلط بهاييان بر قوه‌ي مجريه و وزارتخانه­ها، نفوذ بهاييان در ارتش شاهنشاهي بسيار چشم‌گيرتر از ساير دستگاه‏هاي حكومت پهلوي بود، زيرا پست‎‏هاي كليدي ارتش در دست افرادي نظير ارتشبد «جعفر شفقت»، ارتشبد «ازهاري»، ارتشبد «فريدون جم»، ارتشبد «اويسي»، سپهبد «عبدالرحيم ايادي»، سپهبد «رستگار مقدم»، سپهبد «علي­محمد خادمي»، سپهبد «ابوالحسن سعادت­مند»، سپهبد «خسرواني» و عده‌ي زيادي از امرا و افسران ارشد ارتش بود، استخدام بهاييان در ارتش را تسهيل مي‏كرد. مهم‎ترين امرا و افسران ارشد بهايي در ارتش به قرار زير بودند:

1. سرلشكر «ضرغام»

وي تا مدت‎ها بهايي بودن خود را كتمان مي‎كرد ولي هنگامي كه به رياست بانك اصناف و نونهالان بهايي در شركت امنا منصوب شد، شك و ترديدها در بهايي بودن او از بين رفت.

2. سرلشكر «مقربي» او از بهايياني است كه جاسوسي او براي شوروري محرز و در سال 1356ه.ش. اعدام شد.

3. سرلشكر «عزت‎الله علايي» پدر زن پرويز تسليمي؛

4. سرتيپ «علي‏اكبر درخشاني»، او مدتي فرماندهي فوج گيلان آذربايجان را به عهده داشت و مدتي نيز استاندار آذربايجان بود ولي در سال 1357ه.ش. به جرم جاسوسي براي شوروي دستگير شد.

5. سرتيپ «هدايت سهراب»كه از اقوام احمد سهراب از سران بهاييت بود.

6. سرتيپ «عبدالرحيم ايادي»،برادر عبدالكريم ايادي؛

7. سرتيپ «عطا‎الله علايي»، از امراي نيرو هوايي؛

8. سرتيپ «عطاء منتصري»، از امراي نيروي زميني؛

9. سرتيپ «عنايت‎الله ذوقي»؛

تعدادي سرهنگ از جمله: «سرهنگ امان‎الله وثوق، سرهنگ حسين كلباسي، سرهنگ عباس آذر، سرهنگ غلامرضا آذين، سرهنگ شاه­قلي پدر منوچهر شاه­قلي، سرهنگ مهتدي، سرهنگ فردوس، سرهنگ رفيعي، سرهنگ صادقيان و سرهنگ شايسته» كه سه نفر اخير جزو بزرگ‎ترين باند اختلاس زير نظر سپهبد «صنيعي» بودند. هم‌چنين مي‎توان به سرهنگ «شيروانلو» -از مقام‌هاي ارشد ساواك و محرم اسرار محمدرضا پهلوي- و سرهنگ «زيبايي» -مدير و شكنجه‎گر ساواك- اشاره كرد.

به جرأت مي‎توان ادعا كرد بسياري از پست‎هاي حساس ارتش در دست بهاييان بود و عده‌ي زيادي از افسران ارشد و درجه‎داران بهايي در پست‎هاي مديريتي و حساس ارتش مشغول فعاليت بودند. لازم به ذكر است در قوه‌ي مجريه و ارتش زمان شاه، عده‌ي زيادي نيز وجود داشتند كه هيچ اعتقاد قلبي به بهاييت نداشتند ولي مانند «غلامعلي اويسي» براي مال دنيا و رسيدن به پست و مقام بالاتر و برخورداري از سفارشات جريان شوم فراماسونري، به دروغ اظهار بهاييت كرده بودند و در محافل آنان شركت مي‏كردند.

ولي متأسفانه نزديك شدن اين افراد بي‎هويت و پست به بهاييت موجب شد فرزندان آنان قضيه را جدي بگيرند و بهايي شوند. اين افراد منافق هم‌چون ارتشبد «اويسي» و سرلشكر «ضرغام» در بعضي اماكن خود را مسلمان معرفي مي‎كردند ولي در ميان مسئولين ارشد نظام طاغوت، خود را مدافع جريان شوم فراماسونري و روتارين و بهايي نشان مي‎دادند.

نفوذ بهاييان در حوزه‌ي فرهنگ

بهاييان علاوه بر ارتش در حوزه‎هاي فرهنگي نظير دانشگاه‎ها، مطبوعات، سينما و تئاتر، راديو و تلويزيون نيز نفوذ گسترده‎اي داشتند. آن‌ها با هدف تخريب اعتقادات جامعه وارد اين حوزه شده بودند و مي‏توان از افرادي نظير زين‏العابدين و حميدرضا رهنما، ايرج ايمن (رييس مؤسسه‌ي تحقيقات دانشگاه تربيت معلم)، علي توانگر -استاد دانشگاه-، دكتر منجذب -استاد دانشگاه-، فرهاد نيكوخواه -قائم مقام شهرداري تهران و مشاور عالي مطبوعاتي دربار-، بيژن صفاري -فعال مطبوعات مبتذل-، شهين قيامي -فعال در عرصه‌ي فرهنگ و هنر مبتذل زير نظر فرح-،‌ليلا و مهري آهي -فرزندان مجيد آهي كه به ترتيب در آموزش و پرورش و انجمن كتاب فعال بودند-، ‌ايرج مستعان -بنيان­گذار مجله‌ي اطلاعات بانوان-، پرتو بيضايي - فعال در حوزه‌ي ادبيات-، ‌مسعود فناييان -فعال در آموزش عالي-، رجب­علي اعتمادي -سردبير مجله‌ي جوانان-، داوود و فرشيد رمزي، ستار لقايي، اميرگل‎آرا، ناصر شيرزاد، هما احسان -سرپرست گروه كودك و گوينده‌ي راديو-، مهرداد شكوري، پرويز قريب افشار، رويا ثابت، ژيلا سازگار، كامبيز آزردگان، منصور و سميرا رفيع‎زاده، خسرو هريتاش، فريدون فروغي[2]، نادر سپاس­كار، نصرت كريمي - كارگردان فيلم ضداسلامي محلل- ، رضوان نبيل، عباس امانت، مهندس اشراق خاوري، ذكرالله ثابت، دكتر هدايت نيّرسينا و غيره نام برد.

افراد فوق غرق فساد بودند و مأموريت داشتند بي‏ديني و فساد را به جامعه‌ي مسلمان ايران پمپاژ كنند. تمام افرادي كه اسمشان برده شد به همه گونه فساد اعم از فساد اخلاقي، جاسوسي و حرام‏خواري و وطن‏فروشي آلوده بودند. براي مثال به گوشه‏اي از فساد دو نفر از افراد ياد شده اشاره مي‏شود:

«بيژن صفاري» -پسر تيمسار صفاري، رييس شهرباني كل كشور- و «كيوان خسرواني» -پسر سپهبد خسرواني- كه هر دو بهايي و فعال در فرهنگ و هنر بودند در زمان محمدرضا به‏عنوان يك زوج هم‏جنس­باز به طور رسمي با هم ازدواج كردند[3] كه اين عمل شنيع در ايران مسلمان سر و صداي زيادي به‌پا كرده ولي بهاييت كثيف به وجود اين دو عنصر نجس افتخار مي‏كند. لازم به ذكر است «شهره آغداشلو» كه رابطه‌ي نزديكي با اصلاح‏طلبان دوم خردادي دارد با شوهرش «هوشنگ توزيع» زير نظر همين «بيژن صفاري» هم‏جنس­باز در كارگاه نمايش كار مي‏كرده‏اند.

مواضع فرقه‌ي بهاييت در دوران زعامت آيت الله عظمي بروجردي(ره)

بهاييان هم‌چنان كه در دوران مشروطه از محمدعلي شاه مستبد حمايت مي‏كردند در جريان ملي شدن نفت هم در مقابل ملت و روحانيت ايستادند و به شدت با «آيت­الله كاشاني» و «مصدق» مخالف بودند. آنان سقوط مصدق و روي كار آمدن دولت كودتايي زاهدي را جشن گرفتند و پس از اين كودتا به شاه و دربار نزديك­تر شدند و نفوذ آنان در دستگاه‏هاي دولتي گسترش بيش‌تري يافت. اين وضعيت نامطلوب از چشم ملت و روحانيت پوشيده نماند، ولي مصدق به صراحت اعلام مي‏كرد: «براي من بهايي و مسلمان فرقي ندارند.» او نفهميد كه بهاييانِ جاسوس، در سقوط دولت او نقش اساسي داشته‏اند. آيت‌الله «بروجردي» كه در اين زمان زعامت حوزه‌ي علميه را به‏عهده داشت، به شدت نسبت به نفوذ گسترده‌ي بهاييت اعتراض نمود.

وي در 20‏ خرداد 1333ه.ش. از حجت الاسلام «فلسفي» -خطيب مشهور- خواست با شاه ديدار كند و او را از عواقب سوء و تبليغات و اقدام‌هاي بهاييان آگاه نمايد و در نامه‌ي آيت‌الله بروجردي به آقاي فلسفي چنين آمده است:

«چندي قبل از آبادان مكتوبي از وكلاي حقير رسيده كه اداره‌ي امور نفت آبادان به‏دست فرقه‌ي بهاييه افتاده است. نمي‏دانم اوضاع ايران به كجا منجر خواهد شد ... عاقبت امور ايران را از اين فرقه خيلي وخيم مي­بينم. وي با اشاره به قتل 5 مسلمان به دست يك بهايي در اَبرقو و عدم رسيدگي دادگستري از اصلاح امور اظهار يأس نموده و ادامه مي‌دهد به هر تقدير اگر صلاح مي‌دانيد از دربار وقت بگيريد و مطالب را به گوش شاه برسانيد، اگرچه گمان ندارم اندك فايده­اي مترتب شود به كلي حقير از اصلاحات اين مملكت مأيوسم.»

آيت الله بروجردي مجدد در تير ماه سال 1334ه.ش. طي نامه­اي به نخست وزير درخواست كنترل اقدام‌هاي ضداسلامي بهاييت را نمودند و از رمضان 1334 فعاليت تبليغي روحانيون براي تبيين مهدويت و خنثي‏سازي تبليغات بهاييت شروع شد. آقاي فلسفي نيز پس از اخذ موافقت آيت‌الله بروجردي سخنراني‏هاي پرشور و مستدلي در طول ماه رمضان 1334 ايراد نمود كه از راديو پخش شد.

آقاي فلسفي علاوه بر سخنراني به مدت ؟؟؟؟ روز در ماه رمضان در تاريخ 16 ، 19و 20/2/1334 در مصاحبه با «كيهان» نظرات و پيشنهادات آيت‌الله بروجردي و علماي اسلام را تشريح نمود و گفت:
«بر اساس لوحي كه از اين فرقه به دست آمده، سال 1335 شمسي را سال تسلط بر ايران ناميده‏اند.»

وي اضافه كرد بايد «حظيره­القدس» آنان تخريب شود و از نفوذ آنان در دستگاه‌هاي دولتي كاسته شود. آقاي فلسفي گفت در مذاكراتي كه با آقاي «علم»،- وزير كشور- داشتيم، موافقت شد ضمن جلوگيري از هرگونه بي‏نظمي در مجلس، طرح غيرقانوني بودن اين فرقه تصويب شود. علم گفت وكلاي مجلس مسلمان هستند و از اسلام دفاع خواهند كرد حتي نمايندگان اقليت‏هاي كليمي، ارمني و زرتشتي نيز از فرقه‌ي بهايي متنفرند و آماده‌ي تصويب طرح غيرقانوني شناختن بهاييت هستند.

اما برخلاف انتظار علما و هم‌چنان كه آيت‏الله‏بروجردي فرموده بود، شاه و دولت اقدامي انجام ندادند. اصلاً طرح غيرقانوني شناختن بهاييت در مجلس مطرح نشد و اخراج بهاييان از دولت نيز به فراموشي سپرده شد و پس از مدتي «حظيره» و ديگر مراكز بهاييان كه در سال 1334ه.ش. توسط دولت به صورت موقت بسته شده بود به آن‌ها بازگردانده شد و مشخص شد نرمش و همراهي شاه يك حركت تاكتيكي براي خروج از بحران پس از كودتاي 28‏ مرداد بوده و در باطن حامي بهاييان مي‏باشد.

امام خميني(ره) در اين زمان طي مذاكرات مفصل با آيت‌الله بروجردي بر تداوم مبارزه با بهاييت و پاك‌سازي دستگاه‏هاي دولتي از نفوذ آنان پافشاري مي‏كرد، ولي به ‏واسطه‌ي وابستگي رژيم به‏ قدرت‏هاي استكباري و دشمنان اسلام تحقق نظرات آيات عظام به‏خصوص امام خميني(ره) ممكن نبود. از اين رو روحانيت با برگزاري باشكوه جشن‏هاي نيمه‌ي شعبان و ترويج فرهنگ انتظار و مهدويت فعاليت تبليغي خود برضد تفكرات شوم بهاييت را گسترش داد. تا زماني كه آيت‌الله بروجردي زنده بود، رژيم جرأت و جسارت تقويت علني بهاييت را نداشت ولي پس از رحلت آيت‌الله «بروجردي» شاه سعي كرد مرجعيت آيت‌الله «حكيم» در عراق را تبليغ نموده و مرجعيت و زعامت شيعه را به عراق منتقل نمايد ولي اين امر محقق نشد و حوزه‌ي علميه‌ي قم تمام قد مقابل طرح‌هاي استعماري شاه ايستاد.

پس از رحلت آيت‌الله بروجردي ـ ‏1340‏(ه.ش.)ـ ، شاه و اربابان خارجي او پنداشتند فرصت مناسبي براي خارج كردن كامل اسلام از امور سياسي و اجتماعي فراهم شده است، از اين رو حركت ضدديني خود را با القاي بعضي قوانين اسلامي آغاز كردند. مطرح شدن لايحه‌ي انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي، كنفرانس آزاد مردان و آزاد زنان، انقلاب سفيد و تصويب قوانين ضداسلامي به اسم قانون حمايت از خانواده براي به انزوا كشاندن اسلام بوده است. امام خميني(ره) با هوشياري تمام متوجه خطر شد و مبارزات خود برضد سياست‏هاي ضدديني شاه را از سال 1341ه.ش. در جريان مقابله با لايحه‌ي انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي به صورت علني آغاز كرد. امام هدف اين لايحه را حاكميت بهاييان بر سرنوشت ملت ايران ارزيابي مي‏كرد. او در سخنراني خود در جمع طلاب حوزه‌ي علميه‌ي قم فرمودند:

«اينجانب حسب وظيفه‌ي شرعي به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مي‏كنم قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است استقلال مملكت و اقتصاد آن در قبضه‌ي صهيونيست‏ها است كه در ايران به صورت حزب بهايي ظاهر شده است.»

امام شجاعانه به افشاگري برضد دولت «علم» پرداخت و از حمايت مادي و سياسي دولت علم از بهاييان پرده برداشت. امام خميني(ره) با صراحت از تسهيلاتي كه دولت «علم» براي انجام كنفرانس ضداسلامي بهاييان در لندن منظوركرده بود، انتقاد كرد و افزود:

«بسياري از پست­هاي حساس مملكت به دست فرقه‌ي ضاله‌ي بهاييت است كه حقيقتاً عمال اسراييل هستند.»

ايشان در سخنراني ديگري در همان سال فرمودند:

«اين سكوت مرگ‏بار اسباب اين مي‏شود كه زير چكمه‌ي اسراييل به دست همين بهايي‏ها، اين مملكت و نواميس ما پايمال شود.»

به‏طور كلي از ديدگاه امام خميني(ره) بهاييت با سازمان خود در ايران به جاسوسي براي آمريكا و اسراييل مشغول بود و در اساس براي شكستن شيعه به‏وجود آمده بود. از اين رو تأكيد ايشان برنابودي بهاييت در راستاي مبارزه با آمريكا، اسراييل و رژيم منحوس پهلوي قابل ارزيابي است.

سرانجام رژيم كه تحمل مبارزات ضداستكباري امام را نداشت مقابله با ايشان و روحانيت مبارز را در رأس برنامه­هاي خود قرار داد. به حوزه‌ي علميه‌ي قم حمله كرد و در 15 خرداد 1342ه.ش. دست به كشتار ياران امام زد. جالب است كه در اين كشتار مسؤولين بهايي نقش اساسي داشتند. به‏عنوان نمونه در اين زمان سرتيپ «پرويز خسرواني» به‏عنوان فرماندهي ژاندارمري نقش مهمي در كشتار 15/3/1342 داشته كه از سوي محفل بهاييان تهران به خاطر كشتار «باقرآباد ورامين» مورد تقدير قرار گرفته است. در نامه‌ي محفل بهاييان به خسرواني به تاريخ 20/3/1342 يعني 5 روز پس از كشتار ورامين از او به پاس عدالت­گستري، نوع­دوستي و وطن‏پرستي تقدير شد و در آخر نامه آمده است:

«قطعاً زحمات تيمسار را با ديده‌ي احترام و تقدير نگريسته و تاريخ امر بهايي آن جناب را در رديف چهره‏هاي درخشان حافظ مدنيت عالم انساني ثبت و ضبط خواهد نمود.»

هنگامي كه شاه و دولت طاغوت با مبارزات مهار نشدني امام خميني(ره) مواجه شدند ناچار در آبان 1343ه.ش. ايشان را بازداشت و به تركيه تبعيد نمودند. با تبعيد ايشان، روند نفوذ بهاييان در دستگاه‏هاي دولتي شتاب بيش‌تري يافت و هويداي بهايي بيش از 13 سال رياست قوه‌ي مجريه را به‏عهده گرفت و 9 وزير بهايي و تعداد زيادي معاون وزير و صاحب منصب بهايي در ارتش به‏كار گمارده شدند. در اين دوره بهاييت سعي كرد دو هدف اساسي را با استفاده از موقعيت به‏دست آمده، تعقيب نمايد.

- تلاش براي تقويت بنيه‌ي مالي فرقه و ثروتمند نمودن بهاييان ايران جهت پيشبرد تبليغ امر بهايي؛

- تلاش براي اخذ رسميت به‏عنوان يك اقليت ديني از جمله اهداف بهاييت در ايران بود.

اين فرقه در دهه‌هاي 40 و 50 به‏خصوص در سرشماري سال 1355ه.ش. كه زير نظر «شاپور راسخِ بهايي»، انجام مي‏شد، سعي كرد كه به هر طريق آمار بهاييان را چند برابر جلوه داده و خود را به‏عنوان بزرگ‌ترين اقليت ديني ايران مطرح نموده و از شاه و دولت، رسميت قانوني دريافت نمايد. بهاييان در جشن‌هاي 2500 ساله طاق نصرت‏هاي زيادي درست كردند و خوش خدمتي و تملق از رژيم منحوس پهلوي را به اوج رساندند تا بتوانند به هر طريق رسميت قانوني دريافت كنند كه خوشبختانه با تلاش مراجع عالي‏قدر و مبارزات امام خميني(ره) خنثي شد ولي هدف اول يعني ثروتمند شدن بهاييان محقق گرديد به‏نحوي كه در اين دوره شاهد ظهور كلان سرمايه‏داراني مثل «هژبر يزداني»، «ايادي»، «صنيعي»، «معنوي» و غيره مي‏باشيم.

بهاييان در اين دوره با كمال افتخار براي اسراييل و آمريكا جاسوسي مي‏كردند و علاوه بر تبريك روز ملي اسراييل براي كمك به آنان پول جمع مي‏كردند. گزارشات زيادي وجود دارد كه آن‏ها ايران را بعد از اسراييل دومين سرزمين بهاييان و آن ‏را مركز قيام و تسخير جهان مي‏دانستند. در طرح جامع بهاييت كه شامل 28 هدف است در هدف شماره‌ي 24 مي‏خوانيم:

«حمايت از دولت اسراييل را بر همه‌ي دولت‏هاي جهان ترجيح داده و ايران كه نزد بهاييان مهد امرالله و از قداست ويژه‏اي برخوردار است بعد از اسراييل مركز بهاييت و ارض موعود معرفي مي‌شود كه بايد نصيب بهاييان شود.»

ولي انقلاب اسلامي ايران تمام محاسبات آنان را در هم ريخت. در سال 1357ه.ش. با تشديد مبارزات امام و امت، رهبران تشكيلاتي فرقه و صاحب منصبان بهايي احساس خطر نمودند و به دامن اربابان يهودي و غربي خود پناه بردند. «عبدالكريم ايادي» قبل از شاه از ايران خارج شد. امام خميني(ره) در فرانسه طي مصاحبه‏اي بهاييت را يك حزب جاسوس خواند كه در ايران بعد از انقلاب فاقد رسميت خواهد بود. با پيروزي انقلاب اسلامي اين فرقه به يك‏باره تمام پشتوانه‌ي سابق خود و دست‌آوردهايي را كه در زمان رضاخان و پسرش كسب كرده بودند، از دست داد و تمام آمال و آرزوهاي شيطاني آنان نقش برآب شد به نحوي كه در گزارش سفارت آمريكا به وزرات خارجه‏اش در ژوئن 1979م. آمده است:

«يكي از رؤساي محفل بهاييان در ايران به ما گفت جامعه‌ي بهايي ايران احساس مي‏كند از جهات اداري و اجتماعي و مالي در حال مرگ است و با بدترين بحران در تاريخ خود مواجه شده است. پس از اين ضربه جانانه كه حاصل قيام امام خميني(ره) و پيروزي انقلاب اسلامي بود عده‌ي زيادي از بهاييان اعتقاد خود را به اين مسلك پوشالي و منحرف از دست داده و دسته جمعي مسلمان شدند. ولي استعمار خارجي كه سال‏ها براي تفرقه و فرقه‏سازي كار كرده بود، دست از توطئه برنداشت و آنان را تقويت نمود.»(*)

پي نوشت ها:

[1] ـ نخستين باشگاه روتاري در سال 1905م. توسط يك حقوقدان به نام «پل هريس» در شيكاگو به وجود آمد. پل هريس به همراه سه تن از بازرگانان شيكاگو به نام‌هاي «سيلوسترايل»، «پيرام شوري» و «گوستاو لوپر» اولين جلسه‌ي­ رسمي روتاري را در روز 23 فوريه­ي سال 1905م. تشكيل دادند و موجوديت تشكيلاتي به نام كلوپ روتاري را اعلام داشتند. روتاري بنا به تعريف مؤسسان آن به مفهوم چرخ­هاي دوّار يك كارخانه‌ي­ به هم پيوسته است كه با چرخش هر دنده، چرخ دنده‌ي ديگر نيز به حركت در مي‌آيد و در نتيجه كل سيستم متحرك مي‌شود. با اين تعبير كلوپ روتاري بين‌المللي به دنبال ايجاد يك نظام به هم پيوسته و متشكل جهاني است كه با اراده و حركت دندانه­هاي كلوپ مادر تمام اين سيستم جهاني در جهت منافع غرب به حركت در مي­آيد.

[2] . متأسفانه در 13 مهر 1390 روزنامه‌ي «تماشا» در ويژه‌نامه‏اش از فريدون فروغي اين خواننده‌ي بدنام بهايي در صفحه‌ي اول و در متن با 2 صفحه مطلب تجليل نمود هم‌چنين هفته نامه‌ي «ستاره صبح» در تاريخ 16/7/90 در ستوني او را «ستاره آسمان موسيقي ايران» ناميد.

[3] ـ نگارنده در سال 1369 شمسي طي گفت‌وگويي كه با سرهنگ بازنشسته‌ي شهرباني مرحوم سرهنگ قراگوزلو در تهران داشتم در مورد ازدواج اين دو بهايي فاسد، چنين مي‌گفت: «در ان روز تعدادي از امرا و افسران ارشد شهرباني از جمله من به جشن ازدواج اين دو دعوت شديم كه به خاطر تنفر شديد از اين حادثه در مراسم مذكور شركت نكرديم و اكثراً توبيخ شديم.»

* سيد حبيب الله تديني؛ كارشناس ارشد فرق و اديان الهي/
منبع : برهان
ادامه دارد....

شنبه|ا|17|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1405]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن