واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
خاله شادونه به خاطر صداي كودكانهاش و صداقتي كه در كلامش وجود دارد، خيلي زود در دل بچهها جا باز كرد. مليكا زارعي براي اينكه كودك درونش براي هميشه سرزنده باشد، دائم كتابهاي ويژه كودكان را ميخواند و سعي ميكند تمام وقتش را با آنها سپري كند. او عاشق بچههاست و به نظرش بچهها پاكترين موجوداتي هستند كه خداوند آفريده. مليكا زارعي فعاليتش را در عرصه هنر زماني كه سوم دبستان بود با اجرا در برنامه تازهها از شبكه دو شروع و سال81 يك سكانس در سريال «دوران سركشي» بازي كرد. او همچنان كه با كنكور دست و پنجه نرم ميكرد در سريال «مهر خاموش» نيز هنرمندي كرده است و پس از ورود به دانشگاه در سال 83 به عنوان مجري در باغشادونه كارش را به صورت حرفهاي آغاز كرد. زارعي در تمام مدتي كه كنار بچهها بوده در هر لحظه با رويدادها و اتفاقات تلخ و شيريني مواجه شده است، اما يكي از خاطراتي كه در ذهن او بيشتر ماندگار شده، تا اندازهاي براي او تلخ بوده: يك روز بعد از كار راهي خانه شدم كه ناگهان خبري به گوشم رسيد؛ كودكي در بيمارستاني بستري بود و هيچ اميدي براي زندهماندن او وجود نداشت. اين كودك تنها درخواست يك آرزو از پدر و مادرش كرده بود و آن هم اين بود كه ميخواهد خالهشادونه را از نزديك ببيند. خودم را آماده كردم و با عجله به بيمارستان رفتم. دختري با نقاشي در دست، چشمش به پنجره دوخته شده بود. نميدانم به كجا خيره شده بود و به چه چيز فكر ميكرد. از پشت سر به او سلام كردم و بغلش كردم و بوسيدمش و به او گفتم ديدي به آرزوت رسيدي. خالهشادونه اين اتفاق را يكي از بزرگترين رويدادهاي زندگياش ميداند: خوشحالي او آنقدر برايم ارزش داشت كه هيچوقت نميتوانم آن را از ياد ببرم. با هم دوست شديم و به او قول دادم هر وقت خواست با من تماس بگيرد تا به ديدنش بروم. از آن بيمارستان كه بيرون آمدم، احساس خوبي داشتم و از خدا به خاطر نعمتي كه به من داده بود تشكر كردم تا بيشتر بتوانم بچهها را خوشحال كنم. زارعي چند روز بعد متوجه شد آن دختر شفا پيدا كرده و از بيمارستان مرخص شده است. او اين خاطره به ياد ماندني را براي هميشه در دفتر خاطراتش ثبت كرده و از اينكه توانسته با روحيه خوب خود به او كمك كند، خدا را شكر ميكند. www.jamejamonline.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]