تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنيدن) دعايش به تأخير مى اندازد و مى گويد: «صداي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820440578




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در بـرابـر آيـيـنه


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در بـرابـر آيـيـنه
«هرچه به اين آقاجواد گفتم: برادرجان! بيا و از خر شيطان پياده شو، اينقدر دنبال فلسفه و فلسفه‌بافي نرو، درست است كه تحصيل دانش بر هر مسلم و مسلمه‌اي فرض است. اما دانش منحصر به فلسفه نيست، رشته هاي مختلف و مفيد ديگري هم دارد كه به درد دنيا و آخرت مي‌خورند، آنها كه دست و پايشان در كلاف سردرگم فلسفه‌ گير كرده است، غالباً عاقبت خوشي نداشته‌اند، ولي آقاجواد نصيحت‌هاي مرا نشنيده گرفت و اين روزها كارش به جايي رسيده است كه مي‌آيد چهارزانو مقابل آيينه مي‌نشيند، چشمانش را به چشمهاي تصوير خودش كه در آيينه افتاده است مي‌دوزد، آرواره‌هايش را به چپ و راست حركت مي‌دهد، لبهايش را كج و كوله مي‌كند، سرش را بالا و پايين مي‌برد و مي‌گويد: من بايد بفهمم آن شخص كه مثل من چهار زانو در آيينه نشسته، تمام حركت و اطوار مرا طابق‌النعل بالنعل تقليد مي‌كند و تنها فرقش با من اين است كه گوش راستش مقابل گوش چپ من و گوش چپش برابر گوش راست من قرار گرفته است، آيا او «من» است يا من «او» هستم؟ اگر من «او» هستم پس من كيستم؟ اگر او «من» است پس ايشان چكاره هستند؟ چرا وقتي آيينه را پشت و رو مي‌كنم تصوير من محو مي‌شود؟ اين تصوير، به كجا مي‌رود؟ آيا در من حلول مي‌كند، يا آن كه در دنياي ناشناخته‌اي به سير و گشت مي‌پردازد.

گفتم: آقاجواد! دلم به حالت مي‌سوزد. قبل از تو «موريس مترلينگ» به اين بيماري دچار شده بود. او مي‌گفت: وقتي به شعله شمعي كه اطاق ما را روشن ساخته است «فوت» مي‌كنيم فوراً تاريكي همه جا را فرامي‌گيرد. آيا در اين موقع نور شمع كه در فضاي اتاق پراكنده بود، به داخل شمع برمي‌گردد، يا آن كه به نقطه نامعلومي نقل مكان مي‌كند؟

خلاصه، آن فيلسوف بخت برگشته سرانجام نتوانست بفهمد كه نور شمع، پس از خاموشي به كجا نقل مكان مي‌كند، اما خودش به دارالمجانين نقل مكان كرد و راحت شد!

آقاجواد از حرفهاي من خوشش نيامد و با لحن اعتراض‌آميزي گفت: پس از اين قرار، تو با كشف مجهولات و حل معضلات از طريق فلسفه مخالف هستي؟ گفتم: دوست عزيز! كشف مجهولات اين نيست كه تو اوقات شريفت را صرف اين مسأله بكني كه تصوير تو از روي آيينه، به كجا مي‌رود؟ اگر راست مي‌گويي به جاي آن كه چهارزانو مقابل آيينه بنشيني و شكلك دربياوري، برو دوزانو جلوي فروشگاه حاجي‌باقر بنشين و ببين اين همه اجناس و كالاي مورد نياز مردم كه در آنجا سر به نيست مي‌شوند، از كدام بازار سياه سردرمي‌آورند؟ من نه تنها با اين رشته از فلسفه كه تو دودستي به آن چسبيده‌اي مخالفم، بلكه با بسياري از علوم كه نه به درد دنياي مردم مي‌خورند و نه به كار آخرت مي‌آيند، نظر موافق ندارم.

به قول شيخ بهاءالدين عاملي عليه‌الرحمه:

گر كسي گويد كه از عمرت همين

هفت روزي مانده، وان گردد يقين

تو در اين يك هفته مشغول كدام

علم خواهي گشت، اين مرد تمام؟

فلسفه يا نحو يا طب يا نجوم؟

هندسه يا رمل يا اعداد شوم؟

جالب توجه است كه مرحوم شيخ عاملي «رمل» را هم جزو «علوم» به حساب آورده است! يعني: اگر شما توانستيد از روي مهره‌هاي رمل با رديف كردن «فردها» و «زوجها» شكل‌هايي از «لحيان» تا «انكيس» به دست بياوريد و از روي آنها پيشگويي‌هايي بكنيد، در اين صورت به يكي از رشته‌هاي علوم دست يافته‌ايد!

اين هم يك عقيده است و عقيده هم آزاد است، اما جناب‌عالي در حال حاضر پاي آيينه نشسته‌ايد نه پاي تخته رمل. بگذار تصوير تو از روي صفحه آيينه پرواز كند و به هر جهنم دره‌اي كه دلش خواست برود.

بگذار نور شمع «موريس مترلينگ» به هر سياه‌چالي كه مايل بود، سرازير شود. حل اين معضلات، كدام بار سنگين را از روي دوش ناتوان ميليون‌ها مردم محروم و زجركشيده برمي‌دارد؟ كدام راه رستگاري را پيش پاي گمراهان و كج‌انديشان مي‌گذارد؟ چه نفعي به حال اجتماعاتي دارد كه سر تا پا آلوده جهل، بي‌سوادي، فقر، فساد، محروميت، بيماري، و ناتواني هستند؟ آيا تصوير محو شده‌ات از روي آيينه مي‌تواند هيولاي قحطي و گرسنگي را از برابر چشم ميليون‌ها انسان بدبخت و بينواي آفريقايي محو كند؟

آيا نور شمع «مترلينگ» قادر است نور اميدي در دلهاي آشفته و پريشان سيه‌روزاني كه در چنگال بي‌رحم استعمار، استثمار و استحمار دست و پا مي‌زنند و دستشان به جايي بند نيست، بتاباند و راه نجات را به آنها نشان بدهد؟

اين توهمات و تصورات فيلسوف مآبانه، نه براي آوارگان و دربدران فلسطيني، خانه و مسكن مي‌شود، نه براي بيماران و دردمندان هندوستاني دوا و دكتر به ارمغان مي‌آورد و نه براي گرسنگان و برهنگان قاره سياه نان و لباس تدارك مي‌بيند. پس چه فايده‌اي بر آن مترتب مي‌شود؟

آقاجواد كه تا آن وقت روبروي آيينه و پشت به من نشسته بود، چرخي زد، رويش را به من كرد و با عصبانيت و ناراحتي گفت: فلاني!‌ معلوم مي‌شود دل پري‌داري و اوقاتت تلخ است. اجازه بده مرخص شوم.

گفتم: كجا؟

گفت: پيش موريس مترلينگ




 جمعه 27 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن