تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 2 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817840424




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تئاتر - مجسمه‌هاي انتزاعي


واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: تئاتر - مجسمه‌هاي انتزاعي
تئاتر - مجسمه‌هاي انتزاعي

مهدي نصيري:گاهي اوقات اتفاق مي‌افتد كه يك نمايش بيش از آنكه در قيد و بند ارائه يك داستان با ساختاري متكي به قصه و داراي قواعد دراماتيك باشد، به دنبال طرح يك تفكر و انديشه است. برعكس در برخي از نمايش‌ها نيز داستان و ساختار آن در اولويت قرار مي‌گيرند و طرح مفاهيم ژرف‌ساختي به عنوان هدف بعدي گروه اجرايي اهميت پيدا مي‌كند.
بحث در مورد اهميت و ارجحيت هر يك از اين دو حوزه و چگونگي انطباق و همراهي آنها در يك نمايش، مباحث مفصلي را به ميان مي‌كشد اما آنچه مشخص است آنكه يك نمايش پيش از هر چيز بايد مخاطبانش را به ديدن اجرا ترغيب و تشويق كند و بعد از آن به ارائه محتوايش بپردازد.
نمايش مسعود موسوي از اين منظر رويكرد‌ بنياديني را دنبال مي‌كند، يعني به همان اندازه كه به داستان توجه دارد، در پي ارائه و انتقال مفاهيم و محتواي ژرف‌ساختش نيز هست اما اينكه هر يك از اين دو حوزه چگونه مورد پرداخت قرار گرفته و چطور با هم همراه شده‌اند، مقوله ديگري است.

«مجسمه‌هاي يخي» بستر رويدادي انتزاعي از يك موقعيت ساختگي است كه در آن شخصيت‌ها به واسطه حضور در شرايطي كه بخشي از آن در قصه است و بخش ديگرش از ساختار داستاني خارج شده و به شكل روايت حضور پيدا مي‌كند، خودشان را به نمايش مي‌گذارند. يك خبرنگار و عكاس به دنبال دريافت نامه‌اي كه از يك جنايت در پيش از صبح و روي درياچه‌اي يخ زده خبر مي‌دهد به آن محل رفته‌اند و منتظر وقوع اتفاق و ثبت آن براي روزنامه‌شان هستند. همين طرح آغاز، نخستين ساختاري است كه شرايط را براي يك شروع خوب و خلق چالش‌هاي ‌دراماتيك در ابتداي نمايش فراهم مي‌كند. در واقع نمايش از نخستين لحظات، تماشاگر را در انتظار وقوع حادثه‌اي دراماتيك نگه مي‌دارد اما اين حادثه ظاهرا به عمد دقايقي بيشتر بدين‌صورت باقي نمي‌ماند و به زودي ماهيتش را براي تماشاگر افشا مي‌كند. آمدو‌رفت‌هاي سريع ابتداي نمايش، هشدار و بي‌اعتنايي نسبت به اتفاق شكستن يخ‌هاي درياچه و فضا و گفتارهاي غريب شخصيت‌ها، تصور مواجه شدن با داستاني پر تعليق - آنگونه كه در لحظه آغاز و همزمان با خبر وقوع يك جنايت انتظار مي‌رودـ را براي تماشاگر نمايش از بين مي‌برد.

به جاي اين، اما گفت‌وگو و گفتار و تفسير جادويي و غريب موقعيت مورد پرداخت قرار مي‌گيرد و همان رويداد ابتدايي ـ انتظار براي وقوع جنايت ـ با ورود هر شخصيت، در عرض گسترش پيدا مي‌كند. در واقع مي‌توان گفت كه شخصيت‌هاي متعدد روي چاله‌ موقعيت ايستاي دراماتيك قرار مي‌گيرند و آن موقعيت را وابسته به حضور خودشان از مناظر مختلف بيان مي‌كنند. خروج هر شخصيت از صحنه به‌طور موقت يك پاساژ را كنار مي‌زند و ورود شخصيت ديگر پاساژ جديدي را بر محور همان موقعيت ابتدايي جايگزين مي‌كند. بدين‌ترتيب رويداد مركزي بدون پيشرفت و حركت، مدام روي يك نقطه گسترش مي‌يابد و خودش را تفسير مي‌كند. نتيجه چنين پرداختي آن است كه اجرا فرصتي را براي تفكر درباره جايگاه اشخاص و حضور غريب آنها فراهم مي‌كند و در ضمن سعي دارد تا تماشاگرش را سرگرم كند.

نتيجه آنكه «مجسمه‌هاي يخي» داستاني را آغاز مي‌كند و بدون ايجاد ساختار داستاني و ادامه ‌آن، همان موقعيت آغازين را چندين‌بار تكرار مي‌كند. ترفند مناسبي هم كه به هدفمندي تكرار در اين نمايش منجر شده و در ضمن تنوع و جذابيت را هم به آن اضافه كرده ورود شخصيت‌هاي متعدد، متفاوت و عجيب است. همسر پليس، پليس، مرده، ماهيگير، شاعر و... شخصيت‌هايي هستند كه هم حضور آنها در فضاي نمايش و هم ويژگي‌هاي شخصيت‌شان باعث جذابيت حضور آنها مي‌شود.

ضمن اينكه نمايش در تلاش است تا به هر نحو از جنس شخصيت اين آدم‌ها، در جهت شكل دادن به ژرف‌ساختش نيز بهره بگيرد. «مجسمه‌هاي يخي» ظاهري از يك ساختار داستاني را به نمايش مي‌گذارد و اين در حالي است كه به‌ويژه در ميانه آن، قواعد ساختار را رعايت نمي‌كند. در عوض هرچه از زمان آن مي‌گذرد و هر چقدر كه اصرار نمايش در تمركز و برجسته‌سازي حضور شخصيت‌ها بيشتر خودش را نشان مي‌دهد، تمايل نمايش به درشت‌نمايي كدهاي ژرف‌ساختي هم بيشتر مي‌شود. حضور چندباره شخصيت بي‌نام ـ كه مسعود موسوي نقش او را بازي مي‌كند- و آوردن تلگراف‌هايي كه بيانگر هشدارهاي متعدد هستند اين گرايش به رسيدن به پايان و ارائه مفهوم و محتوا را بيشتر از پيش آشكار مي‌كند. به علاوه اينكه گريزهاي اندك از روايت جاري در صحنه ـ شايد ترفندي شبيه به فاصله‌گذاري ـ نيز داستان‌گريزي و عدم‌ تمايل نمايش به روايت ساختار معمول داستان را تذكر مي‌دهند و توقع مواجه بودن با چنين پرداختي را از ميان برمي‌دارند.

«مجسمه‌هاي يخي» برخي ايرادهاي احتمالي‌‌اش را به واسطه كاستي‌هاي متن آن داراست. در واقع نمايشنامه داريوش رعيت صرف‌نظر از طرح آن و به‌رغم شروع خوبش، در ادامه بيش از اندازه اسير تكرار مي‌شود. ورود و خروج شخصيت‌ها در روايت،‌ عادي شدن رفتارهاي عجيب آنها، لو رفتن فضا و پايان موقعيت از همان فصول آغازين و... دلايلي هستند كه جذابيت‌هاي روايت را كاهش مي‌دهند. به علاوه آنكه متن در حوزه محتوا و انديشه نيز آنقدر سخت مفاهيم ساده‌اش را مورد پرداخت قرار داده كه تماشاگر را نسبت به كشف آن بي‌انگيزه مي‌كند. نمايشنامه، گذشته از اين به‌رغم گرايش به كمدي، در اين مسير هم توفيق چنداني كسب نمي‌كند.

با وجود اين، اجراي نمايش تا اندازه مطلوبي تماشاگر را درگير مي‌كند و اجازه فاصله گرفتن از رويداد يا گفتارها و حضور بازيگران را به مخاطب نمي‌دهد. دليل چنين جذابيتي، بدون شك به كارگرداني و اجراي نمايش مربوط مي‌شود. مسعود موسوي با طراحي صحنه وسيع و پوشيده در رنگ‌هاي سفيد و نيلي به خوبي توانسته فضاي سرد و وهم‌‌انگيز مورد نظرش را در صحنه ايجاد كند. هرچند كه سرما، تاريكي و دهشت‌ فضا كمتر خودش را به تماشاگر نشان مي‌دهد اما در مجموع فضا به لحاظ ديداري جذاب است و در خدمت رويدادهاي داستان قرار مي‌گيرد. پرده بزرگ انتهاي صحنه كه سايه‌اي از شهر هم روي آن است اين فضاي سرد و يكرنگ را وسعت مي‌بخشد و گسترش مي‌دهد.

حسن ديگر نمايش «مجسمه‌هاي يخي» در حوزه كارگرداني اين است كه ريتم و ضرباهنگ آن برخلاف روايت متن كاملا پرتحرك و فعال است. فراز و فرودهاي سريع و تكثير مناسب ميزانسن به واسطه تحرك بازيگران در صحنه، ريتمي را براي اجرا به وجود آورده كه ضمن پويايي آن از نظر ديداري حس و حال پرجنب‌و‌جوش و فعالي را به آن مي‌بخشد. بنابراين اجرا اجازه ركود و خستگي پيدا نمي‌كند و تماشاگر به‌رغم عدم ‌وجود اتفاقات مختلف در نمايشنامه، شاهد وقوع اتفاقات تصويري و ديداري مداوم روي صحنه است. شايد اگر لحن كميك اجرا نيز كمي بيشتر از اين با موضوعيت و فضاي غريب و توام با جادوي آن هماهنگ مي‌شد و برخي زوايد مربوط به زبان و حركت كمدي از بازي بازيگران حذف مي‌شد، نمايش مسعود موسوي به مراتب منطقي‌تر و مناسب‌تر از اين هم ارائه مي‌شد و مخاطبانش را با برداشت و حسي واحد و مطلوب از سالن بدرقه مي‌كرد.
 سه شنبه 10 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن