تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):منافق، نيرنگباز، زيانبار و شكّاك است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820425574




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«دفتر تحكيم وحدت»از استكبار ستيزي تا استكبار پذيري(8)داستان تاسف انگيز «طيف شيراز» و «طيف علامه»


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: «دفتر تحكيم وحدت»از استكبار ستيزي تا استكبار پذيري(8)داستان تاسف انگيز «طيف شيراز» و «طيف علامه»
خبرگزاري فارس:دفترتحكيم وحدت كه با همت دانشجويان پيرو خط امام، در سال‌هاي اوليه انقلاب اسلامي و در جهت دفاع از آرمان‌هاي انقلاب اسلامي تشكيل شده بود به چنين سرنوشتي دچار گشته و تبديل به جزاي منفك و مستقل از هم مي‌شود كه حتي به ذهن تشكيل‌دهندگان آن نيز خطور نمي‌كرد.


*6-6- كنفرانس برلين

از جمله اتفاقات مهمي كه در سال 79 به وقوع پيوست و جزو خبر ساز ترين موضوعات قرار گرفت برگزاري كنفرانس برلين بود كه با عنوان ايران بعد از انتخابات از 19 تا 21 فروردين سال 1379 از سوي بنياد هرانيريش بل در خانه فرهنگ هاي جهان در برلين برگزار شد. اين كنفرانس با شركت ضد انقلاب خارج از كشور و نيز روشنفكران و اصلاح طلبان داخلي برگزار گرديده و شركت كنندگان در كنفرانس به طرح ديدگاههاي خود، درباره اوضاع داخلي ايران، روند اصلاحات و آينده ايران پرداختند.
در روز گشايش كنفرانس رالف فوكس عضو هيات مديره بنياد آلماني، در سخنان افتتاحيه اهداف برگزاري اين نشست را چنين بيان مي كند:

«... انگيزه اصلي اين همايش مجموعه اي از رويدادهاي كاملا متفاوت است. جنبش دانشجويي تابستان گذشته در ايران، مسئولان اين بنياد را بر آن داشت كه تا دگرگوني هاي سياسي و اجتماعي ايران را به شكل هاي مختلف (از جمله به شكل برپايي چنين كنفرانسي بررسي و ارزيابي كنند...»

يكي از مدعوين و سخنرانان اين كنفرانس، علي افشاري عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم بود، كه به ايراد سخنراني در اين كنفرانس پرداخت، كه شركت وي در اين كنفرانس سبب شد كه وي پس از بازگشت از آن مورد بازخواست و محاكمه قرار گيرد و به تبع آن مسائلي پديد آيد كه در اين مقابل محال بحث درباره آنها وجود ندارد.
سيد مهدي طباطبايي نحوه دعوت شدن علي افشاري به كنفرانس برلين را چنين تعريف مي كند:

« ... يك آقايي به اسم رستم خواني، كه قبلا به عنوان نماينده راديو فرانسه در ايران كار مي كرد و مي آمد در كنفرانس هايي خبري كه درتحكيم مي گذاشتيم هميشه شركت مي كرد. در بهمن ماه 78 ، در فرودگاه به من زنگ زد و گفت براي فروردين ماه انجمن سبز آلمان يك كنفرانس تشكيل داده است و دعوت كرده است و يك نفر نيز از نمايندگان دانشجويي مي خواهند دعوت كنند و اولين كسي كه به ذهنم رسيد شما بوديد. من گفتم من نمي دانم ماهيت اين جلسه چليست. ريزي برنامه ايش، سخنرانانش و مباحتش را به من بگو تا من نيز ببرم شورا. اگر از من طباطبايي دعوت مي كنيد يك حرفي است ولي اگر از من شوراي مركزي دعوت مي كنيد، بايد در شوراي بررسي شود. وي گفت خيلي دير مي شود و آنجا شماره آقاي افشاري را از من گرفت. من فكر كردم آقاي افشاري نيز چنين جوابي خواهد داد. گذشت و انتخابات مجلس برگزار شد و پس از آن در جلسه شوراي مركزي بودكه آقاي افشاري گفت من دعوت شده ام به برلين، اين مقطي بود كه كمتر از يك هفته مانده بود به برنامه و بليط ايشان نيز آمده بود و همه چيزش حاضر بود. بحث سر اين قضيه شد و بالا گرفت. آقاي افشاري گفت: آقا من را به عنوان علي افشاري دعوت كرده اند و من هيچ ارتباطي با بحث تحكيم نداشتم. گفتم خيلي خوب شما مي تواني بروي و به ما ربطي ندارد آن چيزي كه مهم است موضع حقوقي افراد است. اگر شما به عنوان نماينده و حتي عضو تحكيم نمي روي - كه البته ما بعدا ديديدم آنجا به عنوان فعال دانشجويي عضو تحكيم مطرح شد. - مي تواني بروي به ما ربطي ندارد. حتي صورت جلسه اي شد و گفتيم شوراي هيچ نظري ندارد، چرا كه دعوت كاملا شخصي است و هيچ ارتباطي به تحكيم ندارد.»

اعضاي تحكيم وحدت، ضمن اتخاذ موضعي مبهم در ارتباط با شركت اين عضو برجسته تحكيم وحدت در اين كنفرانس فقط به اين نكته اذعان كردند، كه اين دعوت شخصي بود و ربطي با سياست هاي تحكيم وحدت نداشت. نيما فاتح عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم در اين باره چنين مي گويد كه:

«... از آقاي افشاري دعوت شخصي به عمل آمده بود و در ابتداي سخنان ايشان نيز جلسه اي به هم خورد...»

ولي پس از اينكه دادگاه انقلاب اسلامي حكم به بازداشت موقت علي افشاري در روز يكشنبه يازدهم ارديبهشت داد دفتر تحكيم وحدت، ضمن اعتراض به صدور اين حكمف اين اقدام را به منزل مقابله با جنبش دانشجويي قلمداد كرد، در حاليكه اين دفتر دعوت وي را شخصي اعلام كرده و بنا بر اظهارات سيد مهدي طباطبايي دبير وقت تحكيم وحدت، شركت وي بدون هماهنگي با شوراي مركزي و به نوعي تخطي از قوانين داخلي دفتر بود، ولي عليرغم آن اعضاي اين دفتر پس از آن، اين بحث را دست آويز خويش قرار داده و به انحاء مختلف از اين مسئله استفاده كردند.

*6-7- نشست خرم آباد

در مرداد ماه سال 1379 نشست دبيران سياسي دفتر تحكيم وحدت در دانشگاه گرگان برگزار مي شود كه در اين نشست باز برخي شعارهاي و اظهار نظرهاي تند مطرح مي گردد. در قطعنامه پاياني اين نشست تاكيد مي شود كه بايد تعريفي جديد از اصلاحات صورت گرفته و قدرت در تمام اشكال آن مورد نقد قرار گيرد. اين قطعنامه طرح خروج اصلاح قانون مطبوعات كه با حكم حكومتي مقام معظم رهبر ياز دستور كار مجلس خارج شده بود را غير قانوني دانسته و به انتقاد از نمايندگان و رئيس مجلس شوراي اسلامي مي پردازد.
سپس نشست سراسري اين اتحاديه، در روز چهارشنبه 2 شهريور ماه 1379 و با پيام رئيس جمهور در شهر خرم آباد آغاز مي شود، ولي به علت بروز برخي مسائل حاشيه اي مخصوصا كيفيت سخنرانان دعوت شده به آن از قبيل دكتر سروش ، كديور، علوي تبار، شيرازد و ... در همان روزهاي اول به تنش و درگيري كشيده شد و اعضاي تحكيم وحدت با اعضاي به اصطلاح گروه فشار شديدا درگير شده كه اين درگيري ها گسترش يافته و به مدت يك هفته، شهر خرم آباد را در جوي از التهاب و وحشت فرو مي برد. پس از اين جريانات كه ماهيت اين نشست و برگزار كنندگان آن در افكار عمومي زير سوال رفت، دفتر تحكيم وحدت ضمن رد اتهامات قضاوت را بر عهده قانون گذاشت.
پس از آن سازمان بازرسي كل كشور در ارتباط با اين نشست گزارش تهيه كرده و در آن دفتر تحكيم وحدت را مقصر دانست ، ولي اين دفتر اين گزارش را رد كرده و اذعان داشت فقط گزارش شوراي عالي امنيت ملي براي ما قابل قبول است. شوراي عالي امنيت ملي نيز گزارش مبسوطي تهيه كرد، كه در آن اشتراكات زيادي با گزارش سازمان بازرسي كل كشور مشاهده مي گرديد از جمله اشتراكات در مورد زير بود:

1- عدم تناسب اردوي تحكيم وحدت با ويژگي هاي استان لرستان و تاكيد بر سياسي بودن آن.
2 - عدم توجه به باورهاي ديني و مذهبي مردم و تاثير آن در بروز تنش و تحريك احساسات عمومي.
3- مبهم بودن منبع 13 يا 16 ميليوني بودجه اين نشست.

پس از اينكه گزارش شوراي عالي امنيت ملي منتشر شد، مجددا تحكيم وحدت بر ادعاهاي قبلي خود پافشاري كرده و ضمن رد اين گزارش، آن را نيز ناقض و بي انصاف دانست و همچنان بر مواضع قبلي خود، مبني بر حقانيتش پافشاري مي كند.

*6-8- عبور از خاتمي - مدد به خاتمي

در مرداد ماه سل 1379 نشست دبيران سياسي دفتر تحكيم وحدت برگزار شد و در آن مباحثي تند طرح گرديد كه مهمترين آنها، طرح بحث عبوراز خاتمي بود كه توسط علي افشاري مطرح شد.
پس از اينكه نشست خرم آباد اين دفتر با آشوب كشيده شد، مواضع طيف حامي اين ايده تندتر شده و به صورت رسمي و علني اقدام به طرح اين موضوع كردند و در سوم آبان ماه 1379 ، همايش عبور از خاتمي را در دانشكده دندانپزشكي، دانشگاه تهران برگزار نموده و به طرح مباحث عبور از خاتمي و انجام اصلاحات در حاكميت پرداختند. در اين راستا بعضي از نماينده هاي مجلس به نوعي عبور از خاتمي را تائيد نمودند. كيانوش راد نماينده اهواز اعلام كرد، كه جنبش دانشجويي اگر از دولت جلوتر حركت كند اشكال ندارد. ابراهيم شيخ درباره زمينه هاي طرح اين موضوع مي گويد:

«پس از قضاياي 18 تير ماه بسياري از هواخواهان سنتي جمهوري اسلامي نگران شدند آقاي خاتمي نيز كه جزو آن دسته بود از همان موقع شعار اعتدال را مطرح كرد و اين باعث شد كه بعضي ها فكر كنند آقاي خاتمي به آن آرمان هاي اوليه خودش كه تشكيل جامعه مدني بوده است خيانت كرده و اين تصور سبب شد كه عده اي شعار عبور از خاتمي را بدهند. عبور از خاتمي يعني اين كه خاتمي را بگذاريم كنار و از جنبش اصلاح طلبي جدا كنيم. جنبش اصلاح طلبي بي سر نخواهد بود خود جنبش در درون خودش مي گذارد كه در آخر صاحبت هويت و رهبر شود و به راه خودش ادامه دهد.»

رضا حجتي نيز مي گويد:

«پس از دوم خرداد در بخش سياسي هم بيشتر جنبش دانشجويي عنانش در دست روشنفكران معترض تجديد نظر طلب بوده است. روشنفكراني كه تحت تاثير عنوان ديني كار خودشان را شروع كرده بودند و الان به يك نوع ليبرالييسم ستيزه جويي رسيدند و تحت تاثير آن گفتمان خيلي زود هم به آقاي خاتمي به مشكل رسيدند. قبل از دوران دوم رياست جمهوري آقاي خاتمي، تفكر عبور از خاتمي توسط اين جنبش پژواك داده شد و به صورت وسيع مطرح شد.»

روشنفكراني كه وي درباره آنها چنين مي گويد:

«گفتماني كه توسط تجديد نظر كردهاي فعال جريان دانشجويي دهه هاي 60 و نيمه اول دهه 70 ايجد شده بود توسط جريان دانشجويي بلند گويي شده و در جامعه پژواك داده شده بود و بويژه تحت تاثير گروههاي مثل ملي مذهبي، نهضت آزادي و با فراتر از آن ليبرال قرار دارد.»

«احمد علمشاهي» دبير طيف شيراز نيز به وجود آمدن اين بحث و علل پشت پرده آنرا چنين توصيف مي كند:

«عبور از خاتمي فكر مي كنم بعد از نشست گرگان طرح شد و توسط آقاي افشاري هم مطرح شد. در آن مقطع گفتند كه آقاي افشاري علاقه مند بود با توجه به اينكه، يك مقداري مجموعه اتحاديه مورد اهميت قرار بگيرد و بتوانند وزن سياسي دفتر تحكيم وحدت را بالا ببرند، اين بحث را مطرح كردند، كه بتوانند بعدا در دو جا از آن بهره برداري كنند يكي اينكه به نيروهاي اجرايي فشار بياورد تا بتوانند امتياز بگيرند و ديگر اينكه بتوانند از حاكميت امتياز بگيرند. بترسانند كه اگر همكاري نكنند، ما اين را در افكار عمومي مطرح مي كنيم و در همين ابتدا اصلاحات ،‌آقاي خاتمي را شكست مي دهيم. از طرفي بتوانند نظرات همفكرانشان كه نزديك به نهضت آزادي بود را تامين كنند. اين بحث توسط بخشي از نيروهايي سنتي و مدرن اتحاديه طرح مي شود و عملا شكل مي گيرد.»

مساله اي كه باعث مي شود خود آقاي خاتمي به آن واكنش نشان دهد و در ديدار با اعضاي تشكل هاي دانشجويي و دانشجويان ممتاز المپيادها طرح اين مساله و برگزاري اين نشست را نوعي بيماري و خود كامگي دانسته و ايشان در همين راستا بگويد:

«طرح پروژه عبور از خاتمي نشان‌دهنده اين است كه جامعه هميشه منتظر قهرمان است. مردم با عدم مشاهده تحول دلخواه به قهرمان ديگري دل مي‌بندند، اين نشانه بيماري تاريخي و استيلاي خودكامگي در كشور و سركوب شدن شخيصت‌هاي واقعي مردم است.»

با تند شدن واكنش‌ها در مجامع عمومي عليه اين طرح، "علي افشاري" در گفتگو با ايسنا درباره اين طرح چنين مي‌گويد:

«طرح عبور از خاتمي لزوما به معناي خروج از چارچوب اصلاح‌طلبي نيست و اگر از يك مبناي دموكراتيك نگريسته شود صرفا يك راه است. عبور از خاتمي در شرايط فعلي ممكن است ولي مطلوب نيست چرا كه به هرحال خاتمي از گزينه‌هاي ديگر بهتر است.»

متعاقب اين مسئله، "سيد مهدي طباطبائي" كه شاخص طيف سنتي و اصولگراي دفتر تحكيم است با ارائه ايده مدد به خاتمي به مقابله با آن مي‌پردازد، وي در اين ارتباط مي‌گويد:

«واحد فرهنگي‌مان آقاي حجتي را ملزم كرديم يك سمينار فرهنگي 2، 3 روزه‌اي در دانشگاه تربيت مدرس برگزار كند در جواب آن نشست سياسي كه در گرگان برگزار شده بود و ما در آن جلسه يك طرح جديد را مطرح كرديم كه اتفاق فردا يا پس فردا شد تيتر روزنامه‌ها، درحالي كه من در مقابل بحث عبور از خاتمي آقاي افشاري، "مدد به خاتمي" را مطرح كردم.»

وي درباره انعكاس اين موضوع و نحوه برخورد گروههاي مختلف با اين ايده چنين مي‌گويد:

«آقاي افشاري خيلي عصباني شد، البته جالب اين است كه گروه‌ها و مجامع دوم خردادي هم استقبال كردند. اين اولين باري بود كه مثلا در بين گروه‌ها و احزاب هم به نوعي از خود ما و هم از گفتمان ما داشت حمايت مي‌شد، آقاي افشاري خيلي عصباني شد و يادم هست در يك جلسه شوراي مركزي بين ما خيلي كنتاكت شديدي پيش آمد، ايشان ما را به بي‌صداقتي و فرصت‌طلبي و خيلي علاقمند به شهرت و مطرح شدن متهم كرد و من گفتم كه اين حرفها نيست، شما يك حرفي زدي عضو شوراي مركزي تحكيم هستي حق داري يك حرفي بزني ما آمديم، يك حرف ديگري زديم. شما كه نمي‌تواني منحصر بكني بگويي در اين مجموعه فقط بايد من حرف بزنم. خوب شما يك حرفي زدي يك مخاطبي پيدا كرد يك استقبالي از آن شد، من ديدگاهم با تو قدري فرق مي‌كرد، فرق بنيادي هم نمي كرد. ما معتقد بوديم اين "تخته گاز رفتن" آخرش بريدن است. يادم نمي‌رود من در آن جلسه گفتم تو در يك اتوبان بگويي من با سرعت 150 كيلومتر مي‌خواهم بروم خيلي به عقلت شك نمي‌كنند ولي در جاده چالوس بگويي مي‌خواهم با سرعت 150 بروم هيچ احدي پيدا نمي‌شود بگويد تو آدم عاقلي هستي، آدم سرعتش را كنترل مي‌كند، رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود. حساب شده، هدف‌گذاري مي‌كني، پله به پله، اينكه يك دفعه شما طرح كرديد عبور از خاتمي! به كجا، من دقيقا در اين مصاحبه‌اي كه انجام دادم و انعكاس خيلي وسيعي هم داشت گفتم ما از آقاي خاتمي مي‌خواهيم عبور كنيم اولي! به كجا مي‌خواهيم برسيم. نقطه بعدي مشخص بشود، سالها تلاش شده است و شده است خاتمي. نه شخص خاتمي يا اصلا بحث فرد و قد و قواره و هيكل و لباس و ... آن گفتماني كه در يك منادي به اسم مثلا سيد محمد خاتمي متجلي شده حالا از اين مي‌خواهيم عبور كنيم به كجا برسيم. گفتيم آقا به جاي اينكه عبور كنيم از او، به او كمك كنيم. مدد بشود به خاتمي. استقبال خوبي شد در محافل سياسي و در گروه‌هاي مختلف سياسي حتي چون اصلا اين نوع گفتمان، گفتمان همگرايانه‌اي بود. ببينيد ما معتقد بوديم، يك حركت اصلاحي اگر بخواهد در كشور شكل بگيرد واقعيت‌هاي يك نظام سياسي بايد لحاظ شود. ساختارشكنانه و هنجار شكنانه و انقلابي نمي توان اصلاح كرد اين يك تنافر ذاتي با هم دارد.»

6-9- تشكيل انجمن‌هاي اسلامي مستقل

در هشتم آبان ماه 1378 انجمن‌هاي اسلامي پانزده دانشگاه به ميزباني «انجمن اسلامي دانشگاه تربيت معلم»، نشستي را برگزار كردند و طي آن انشعاب اين دانشگاه‌ها از دفتر تحكيم وحدت و تشكيل اتحاديه‌اي جديد تحت عنوان «اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي مستقل دانشگاه‌هاي سراسر كشور» را اعلام كردند، كه عمده‌ترين اين دانشگاه‌ها عبارت‌ بودند از: ع.پ. قزوين، ع.پ. زنجان، سمنان، ع.پ. كاشان، ع.پ. ايلام، رفسنجان، شاهد، شهيد بهشتي تهران، علوم قضائي تهران، تربيت معلم كرج، سبزوار، بابل و همدان.
«مراديان»، عضو موسس اين اتحاديه، مهمترين علل اين انشعاب را از اين قرار مي داند:

«1- خالي بودن فضاي دانشگاه‌ها از نقد منصفانه و دلسوزانه و وجود فضاهاي جانبدارانه و غير منصفانه به ضرر دانشجويان.
2- تقويت مباني غير ايدئولوژيك در تفكرات گردانندگان دفتر تحكيم وحدت.
3- عدم توجه به ساز و كار دموكراتيك در انتخابات و جابجايي و انتقال مركزيت دفتر تحكيم وحدت.»

و بدين ترتيب اين طيف از اعضاي دفتر تحكيم وحدت، با انشعاب خود از اتحاديه اصلي و تشكيل يك اتحاديه مستقل، خبري زودهنگام از وقوع يك انشعاب رسمي در داخل دفتر را دادند، انشعابي كه به فاصله كمتر از دو سال در داخل اين تشكل دانشجويي حادث شد.

*6-10- انتخابات رياست جمهوري در سال 1380

در سال‌هاي پاياني دوره اول رياست جمهوري آقاي خاتمي زمزمه‌هايي بود مبني بر اينكه، كانديداي موردنظر دفتر تحكيم وحدت ايشان نيست و اين دفتر به دنبال طرح شخص ديگري مي‌باشد و مخصوصا اين قضيه با طرح بحث عبور از خاتمي شدت زيادي گرفته بود و استدلال هم اين بود كه آقاي خاتمي فرد مناسبي براي رهبري اصلاحات نمي‌باشد و رهبري اصلاحات بايد در دست كسي ديگر باشد، كه طراحان اين بحث از اين به بعد به سه دسته تقسيم شده و هركدام فردي خاص را مطرح مي‌كردند. «سيد مهدي طباطبائي»، در ارتباط با اين سه گروه چنين مي‌گويد:

«يك طيف بچه‌هاي دانشگاه اميركبير كه عمدتا نزديك‌تر به آقاي افشاري بودند يعني نحله باقي مانده جرياني كه از آقاي افشاري باقيمانده بود كه آقاي سازگارا هم بيشتر رويشان تاثير داشت، افراد آن «آقاي فرجي و آقاي سياسي راد و آقاي بلالي» شاخص‌هايشان بودند. «عطري» و ديگران يك لايه ديگري بودند كه به اندازه اينها جهت‌گيري فكري نداشتند. بيشتر علاقه داشتند به مواضع سوپر راديكال و اينكه بالاخره حرف تند بزنند فحش بدهند، سروصدا كنند و نارضايتي از وضع موجود را بروز دهند و يك لايه‌اي از بچه‌هاي شهرستاني را دور خودش جمع كرده بود (البته ضعيف‌تر) و لايه سوم برو بچه‌هاي «آقاي توكلي» و ديگران بودند كه آن وقت در آن جمع هنوز تعلق به آنها داشتند و هم به دنبال اين بودند كه بيايند و از موضع حمايت از كانديداي جديدي كه آن زمان داشت در حوزه تحكيم مطرح مي‌شد كه آقاي اصغرزاده بود. چون خيلي جاها مطرح بود كه آقاي اصغرزاده مي‌خواهد كانديداي جنبش دانشجويي بشود. مراوداتي هم بين آقاي اصغرزاده و اين بچه‌ها صورت گرفته بود.»

از طرفي، جمع قابل توجهي نيز در داخل دفتر تحكيم وحدت وجود داشت كه عليرغم اينكه انتقاداتي به عملكرد آقاي خاتمي داشت، ولي باز از ايشان حمايت مي‌كرد و ايشان را به عنوان كانديداي مورد نظر اين دفتر معرفي مي‌كرد، اين بحث‌ها ادامه داشت، تا اينكه اين دفتر در آستانه انتخابات رياست جمهوري، در اوايل خردادماه نشست تكميلي خود را در دانشگاه تربيت مدرس برگزار مي‌كند.

*6-10-1- نشست دانشگاه تربيت مدرس، خرداد 1380

در اوايل خرداد ماه نشست «دانشگاه تربيت مدرس» برگزار مي‌گردد تا هم تكليف بقيه اعضاي شوراي مركزي اين دفتر مشخص گردد و هم اينكه اين دفتر كانديداي خود را براي انتخابات رياست جمهوري اعلام نمايد. در اين نشست از طرف دبير تشكيلات دفتر تحكيم، چنين تصميمي اتخاذ مي‌شود، كه اول تكليف كانديداي رياست جمهوري مشخص گردد و سپس انتخابات شوراي مركزي برگزار گردد، كه اين مسئله با مخالفت طيف مخالف آقاي خاتمي مواجه شده و جلسه به درگيري فيزيكي مي‌انجامد و نشست نيمه تمام مي‌ماند.
فرداي آنروز نشست از سر گرفته مي‌شود و اين موضوع كه آقاي خاتمي كانديداي موردنظر دفتر تحكيم وحدت باشد، به راي گذاشته مي‌شود و اين راي‌گيري در شرائطي صورت مي‌گيرد كه به احتمال خيلي زياد اكثريت به آن راي منفي خواهند داد. ولي با اين وجود راي‌گيري صورت مي‌گيرد. سيد مهدي طباطبائي در مورد فضاي راي‌گيري مي‌گويد:

«گفتيم در پيشنهاد اينكه خاتمي كانديدا باشد دو تا جهت را ما دنبال مي‌كرديم يكي اينكه دوست داشتيم آقاي خاتمي كانديداي ما باشد و راي بياورد كه البته شد و راي هم آورد. دوم اينكه گفتيم حتي اگر راي نياورد، اين مرزبندي كه ما در داخل تحكيم مي‌كنيم كه به آقايان دوم خردادي مي‌گوييم كه آنهايي كه شما داريد از آنها حمايت مي‌كنيد دوم خردادي هم نيستند، اينها را شما داريد زير پر و بال خودتان مي‌گيريد و حمايت مي‌كنيد، مطبوعات شما دربست در اختيار اينهاست ولي شما را قبول ندارند، گفتيم، خانه آخر اين است كه خاتمي در اين نشست راي نمي‌آورد، اين مسئله براي آن آقايان ثابت مي‌شود.»

با اين وجود وقتي راي‌گيري صورت مي‌گيرد، آقاي خاتمي با فاصله خيلي كم راي مي‌آورد و بلافاصله به مطبوعات نيز اعلام مي‌شود كه آقاي خاتمي كانديداي مورد نظر دفتر تحكيم وحدت مي‌باشد.

*6-10-2- اطلاعيه 15 دانشگاه

به فاصله كمي بعد از نشست دانشگاه تربيت مدرس، 15 دانشگاه كشور كه همان طيف مخالف آقاي خاتمي بودند، اطلاعيه‌اي صادر مي‌كنند مبني بر اينكه مصوبه حمايت از خاتمي در دانشگاه تربيت مدرس درست نبوده و اينكه روند كار تشكيلاتي نبوده و روند انتخاب آقاي خاتمي صحيح نبوده است و كانديداي موردنظر دفتر تحكيم وحدت هم خاتمي نمي‌باشد.
به فاصله كمي، طيف مقابل اين جريان شروع به انتقادات شديد و تند از اين جريان مي‌كند، كه اين مسئله همدستي با جناح مقابل و منتقد دولت مي‌باشد و از آن طرف هم فشار يك سري از سران جبهه دوم خرداد بر اين طيف وارد مي‌شود و بنابراين به فاصله كمتر از 24 ساعت اين اطلاعيه توسط خودشان تكذيب مي‌شود و اعلام مي‌شود كه، منظور ما اين نبوده است كه كانديداي ما خاتمي نيست، كانديداي ما خاتمي است، ولي ما يك منشوري را بنا است تدوين كنيم، كه خاتمي بايد پاي آن منشور را امضا كند. ما از خاتمي حمايت مي‌كنيم، اما ما منشور داريم و شرايطي داريم كه آقاي خاتمي بايد پاي آن منشور را امضا كند.

*6-10-3- گردهمايي جماران

پس از اين قضايا، طيف موافق آقاي خاتمي در صدد برگزاري يك نشست تبليغاتي در «حسينيه جماران» بر مي‌آيد كه از سراسر كشور دانشجويان حضور داشته باشند و آقاي خاتمي در آن سخنراني نمايد.
نشست با صحبت‌هاي «محمدرضا خاتمي» به عنوان برادر رئيس جمهور و دبير كل جبهه مشاركت شروع مي‌شود و پس از آن «محسن آرمين»، «محسن كديور»، «سعيد حجاريان»، «مصطفي تاج زاده»، «منتجب‌نيا» و «عليرضا محجوب» سخنراني مي‌كنند. بعدازظهر هم «آقاي ربيعي»، به عنوان مسئول دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي سخنراني مي‌كند و سپس «آقاي كروبي» به عنوان رئس مجلس شوراي اسلامي به ايراد سخنراني مي‌‌پردازد. پس از آن «آقاي خاتمي»‌ وارد حسينيه مي‌شود، تا در جمع دانشجويان سخنراني نمايد. هنگام ورود آقاي خاتمي، طيف مخالف ايشان شروع به دادن شعارهاي افراطي و تند مي‌نمايند و اين نشست را به محلي براي طرح خواستهاي افراطي خود تبديل مي‌نمايند. پس از سخنراني آقاي خاتمي و هنگامي كه ايشان قصد خروج از حسينيه را دارد، طيف اصولگرا و موافق ايشان، شروع به سر دادن شعارهايي انقلابي و مخالف شعارهاي طيف افراطي مي‌كند و شعارهاي طيف افراطي را تحت تاثير قرار داده كه اين مسئله باعث وقوع درگيري شديد بين دانشجويان مي‌گردد. «سيد مهدي طباطبائي» اين فضاي متشنج را چنين توصيف مي‌كند:

«اين شعارها كه غالب شد، آنها عصباني شدند و حمله كردند به بچه‌هاي ما و آن درگيري شديد بعد از رفتن آقاي خاتمي [رخ داد]. در حضور رئيس جمهور هم وقتي آنها ديدند، كم آوردند و ديدند نمي‌توانند شعار بدهند، باز آن آقاي حضرت‌زاده حمله‌اي كرد به بچه‌هاي ما، يكي از آنها را سيلي زد، بچه‌ها هم او را زدند ديگر خاتمي داشت مي‌رفت، هنوز داخل حسينيه بود كه ته حسينيه گرد و خاك ايجاد شده و چند نفر روي هم افتاده بودند و داشتند همديگر را مي‌زدند. آقاي رئيس جمهور رفت بيرون».

و با اين اوصاف و در حاليكه دفتر تحكيم وحدت نتوانسته است به موضعي واحد در ارتباط با كانديداي موردنظرش پيدا كند، انتخابات رياست جمهوري برگزار مي‌شود و آقاي خاتمي مجددا به رياست جمهوري انتخاب مي‌شوند.

*6-11- انشعاب در دفتر تحكيم وحدت

يكي از مهمترين مسائلي كه در اين مطقع به وجود مي‌آيد، پديد آمدن رسمي انشعاب در داخل دفتر تحكيم وحدت و انشقاق آن به دو طيف متقابل مي‌باشد كه بعدا به نام «طيف شيراز» و «طيف علامه» نام‌گذاري شدند كه بنا بر علل و مسائل مختلفي حادث گرديد. «علي باقري» در اين ارتباط مي‌گويد:

«به تدريج پس از انتخابات مجلس ششم و در اين ساليان، نوعي سرخوردگي ناشي از به بن‌بست‌ رسيدن اصلاحات عارض مجموعه فضاي سياسي كشور مي‌شود. اين مقطع، مقطع گريز از مركز نحله‌هاي فكري كه در مقطع قبل به تحكيم تحميل شد، مي‌باشد. جريان ملي - مذهبي، حضور جدي دارد، جريان سنتي و مدرن نيز وجود دارند كه جريان مدرن در واقع معطوف به اصلاحات و نزديك به گروه‌هاي سياسي مثل مشاركت است، مهم‌ترين ويژگي اين مقطع، انشعابي است كه در تحكيم صورت گرفت.»

در اين بخش قصد پرداخت به ماجرا به صورت مفصل وجود ندارد، زيرا در فصل بعد و به طور مفصل، تمام جريانات و وقايع روي داده در ساليان اخير كه منجر به وقوع اختلافات داخلي و درگيري‌ها و نهايتا منجر به ايجاد انشعاب گرديد از زبان يكي از اعضاي سابق شوراي مركزي اين دفتر نقل شده است، ولي سعي بر اين است به صورت خلاصه، گزارشي از اتفاقات ارائه شده و برخي از علل ريشه‌اي و كليدي اين انشعاب، از زبان صاحب‌نظران و برخي فعالين سياسي گفته شود.
چنانچه آمد، در سال‌هاي انتهاي اين مقطع به صورت علني و رسمي انشعاب در داخل دفتر تحكيم وحدت پديد آمد، كه به ظاهر سر آغاز آن از برگزاري دو انتخابات متفاوت و با فاصله زماني اندكي، در دانشگاه‌هاي شيراز و علامه طباطبائي به وجود آيد. «سيد مهدي طباطبائي» در اين ارتباط مي‌گويد:

«انشعابي كه اسماً و عملاً اتفاق افتاد در مجموعه تحكيم سال 80 بود كه ما يك انتخابي برگزار كرديم در جمع دوستان در دانشگاه شيراز، مطابقش بخش ديگر از بچه‌هاي انجمن‌ها نشست ديگري برگزار كردند، در دانشگاه علامه و بعد از آن عملا و اسما 2 تا تحكيم شروع كردند به فعاليت.»

البته اولين درگيري علني و شروع اين انشعاب، به حدود يك سال قبل، به نشست اين دفتر در دي ماه 1379 و در دانشگاه اصفهان برمي‌گردد كه در آن سيد مهدي طباطبائي، دبير اين دفتر و شاخص طيف موسوم به سنتي توسط شوراي تحقيق و بنا بر عللي كه از طرف وي موهوم و بي‌پايه ناميده مي‌شود، رد صلاحيت شد. «احمد علمشاهي» دبير سابق طيف شيراز اين دفتر مي‌گويد:

«اولين جايگاهي كه اختلاف پديد آمد برمي‌گردد به دانشگاه اصفهان، جايي كه آقاي طباطبايي رد صلاحيت مي‌شود و عملا تحت عنوان اتهاماتي كه [به زعم] فعالان گروه بدون سند و مدرك بود و محلي از اعراب نداشت [مطرح مي‌گرديد] از آنجا بود كه مجموعه دوستان موسوم به طيف سنتي به اين قضيه اعتراض مي‌كنند و نشست را ترك مي‌كنند و از اين به بعد يك مقداري اين دسته‌بندي‌ها شكل مي‌گيرد.»

و پس از آن بود كه درگيري‌ها علني مي‌شود و اين دفتر دچار نوعي بلاتكليفي و سردرگمي مي‌گردد و به دنبال دستگيري علي افشاري، شاخص طيف موسوم به مدرن اين دفتر و از هم ريختگي اين طيف، طيف سنتي مجددا حائز اكثريت در اين دفتر مي‌شود، كه مخصوصا پافشاري اين طيف بر حمايت از آقاي خاتمي در انتخابات رياست جمهوري در سال 1380، سبب اقبال سران جبهه دوم خرداد به آن و تقويتش مي‌شود، ولي اين مسئله ديري نمي‌پايد و پايان شهريورماه اين سال كه نشست اين دفتر در دانشگاه تهران برگزار مي‌گردد، درگيري‌هاي درون تشكيلاتي به اوج خود رسيده و به مطبوعات نيز كشيده شده و اين دفتر عملا به سمت انشعاب حركت مي‌كند. «احمد علمشاهي» در اين ارتباط مي‌گويد:

«در دانشگاه تهران اردوي ساليانه برگزار مي‌شود و سبب مي‌شود عمده اختلافات در آنجا بروز كند و عملا بخش عمده نشست به دعواهاي درون تشكيلاتي مي‌گذرد. در آن اردو شوراي تحقيق كاري مي‌كند كه با اساسنامه تحكيم مطابقت ندارد و آن اينكه اعلام مي‌كندشوراي مركزي تحكيم غيرقانوني است. شوراي تحقيق با توجه به اينكه از دوسال قبل در دست انجمن مدرن‌ها افتاده بود، از اين جايگاه سوء استفاده كرده و [اين مطلب را] اعلام مي‌كند، تحت عنوان 35 دانشگاه، كه بعدا مشخص مي‌شود اين 35 دانشگاه بخش عمده‌اي از امضاهايش فاقد وجاهت قانوني بوده و كساني امضاء كرده بودند كه اعضاي قبلي بودند و با جايگاهي در شورا نداشتند.»

پس از آن شوراي مركزي برگزاري نشست را به دانشگاه گيلان موكول مي‌كند، كه اين نشست از طرف طيف اقليت موسوم به مدرن مورد استقبال قرار نگرفته ولي برگزار مي‌شود كه در آن قسمتي از طيف مدرن كه از آن منشق شده بود شركت كرده و متقابلا، بخشي از طيف سنتي نيز از آن جدا مي‌گردد.
در اين نشست، انتخاب برگزار شده و دو نفر براي شوراي مركزي انتخاب مي‌شوند و تكليف بقيه اعضاء به نشست‌هاي بعدي موكول مي‌گردد، پس از آن اين دفتر به بن‌بست شديد تشكيلاتي مي‌رسد. «علمشاهي» مي‌افزايد:

«در اين نشست فقط دو نفر از دوستان انتخاب مي‌شوند كه پس از آن حدود 6 الي 7 ماه دفتر با بن‌بست توام مي‌شود. شوراي قبلي كار مي‌كند و شوراي جديد هيچ دستوري براي كار ندارد و در مجموع تلاش‌هاي جدي صورت مي‌گيرد تا اين مشكلات حل گردد، مذاكراتي صورت مي‌پذيرت ولي به جايي نمي‌رسد.»

و در اين فاصله از طرف سران جبهه دوم خرداد نيز تلاش‌هائي براي جلوگيري از فروپاشي اين دفتر صورت مي‌گيرد ولي به نتيجه‌اي نمي‌رسد، تا اينكه توسط بخشي از طيف سنتي در دانشگاه شهيد بهشتي، يك نشست مشورتي تشكيل مي‌گردد و در آن به دبير تشكيلات اين دفتر تكليف مي‌شود كه هرچه سريعتر تكليف شوراي مركزي را مشخص نمايند، متعاقب آن نشستي در دانشگاه شيراز برگزار مي‌گردد و عملا انشعاب صورت مي‌گيرد. «احمد علمشاهي»، اين قضيه را چنين نقل مي‌كند:

«يكسري از طيف سنتي در دانشگاه شهيد بهشتي براي حل مشكل جلسه مي‌گذارند و همزمان جلسه‌اي در شاخه دانشجويي حزب مشاركت براي حل مشكل اتحاديه با آن بخش انشعابي از طيف سنتي و بخش باقيمانده طيف دروني تشكيل مي‌شود. در نهايت انجمن‌هاي حاضر در جلسه دانشگاه شهيد بهشتي اعلام مي‌كنند كه مسئول تشكيلات مانده از شوراي مركزي انتخاب مي‌شوند و شوراي مركزي جديد كار خود را با انتشار بيانيه تحليلي در مورد آنچه كه در تحكيم اتفاق آغاز مي‌كند، پس از گذشت 3 هفته طيف مدرن نشستي را در دانشگاه علامه برگزار كرد و طيف جديدي تحت عنوان علامه در تحكيم شكل گرفت.»

و بدين ترتيب دو طيف متقابل، اقدام به تشكيل شوراي مركزي مي‌كنند كه از آن به بعد، موسوم به طيف‌هاي شيراز و علامه اين دفتر مي‌گردد. در اين ايام و در پي اختلاف دو طيف بر سر صلاحيت استقرار و مديريت ستاد مركزي اين تشكل دانشجويي، برخورد شديد فيزيكي صورت مي‌گيرد كه در جريان آن 35 تن از اعضاي اين تشكل دانشجويي بازداشت شده ولي با تلاش مسوولان امر، بلافاصله ازاد مي‌شوند و به دنبال آن ساختمان دفتر تحكيم وحدت به تاريخ ششم اسفندماه 1380 از سوي نيروي انتظامي پلمپ مي‌گردد.
و بدين ترتيب، اين دفتر كه با همت دانشجويان پيرو خط امام، در سال‌هاي اوليه انقلاب اسلامي و در جهت دفاع از آرمان‌هاي انقلاب اسلامي تشكيل شده و پا به پاي انقلاب اسلامي در تمام صحنه‌هاي حياتي حضور داشته و به ايفاي نقش پرداخته بود، به چنين سرنوشتي دچار گشته و تبديل به جزاي منفك و مستقل از هم مي‌شود كه حتي به ذهن تشكيل‌دهندگان آن نيز خطور نمي‌كرد.

*6-11-1- علل پديد آمدن انشعاب

بحث درباره علل پديد آمدن اين انشعاب و رسيدن به اين نقطه، موضوعي است كه خود شرح مفصل و جدائي مي‌خواهد، ولي در اين بخش سعي مي‌گردد به طور مختصر، به برخي علل مهم و اساسي اشاره شده و بحث‌هاي مفصل را به مجالي ديگر واگذار نماييم.
آنچه كه مهم است اينكه، در بروز هر اتفاقي در ارتباط با يك مجموعه تشكيلاتي مي‌شود گفت دو نوع عوامل مي‌توانند دخيل باشند كه عبارت از عوامل دروني و بيروني مي‌باشند. در ارتباط با اين دفتر نيز، چنين نظري وجود دارد و برآيند عوامل دروني و بيروني سبب ايجاد اين انشعاب گرديد. «ميثم سعيدي»، در جواب اين سئوال كه چه عواملي در ايجاد انشعاب در اين دفتر دخيل بوده‌اند، با انجام چنين تقسيم‌بندي مي‌گويد:

«عوامل مختلفي در انشعاب تحكيم وحدت نقش داشت. يكي عوامل دروني و ديگري عوامل بيروني.»

و سپس عوامل دروني را چنين معرفي مي‌نمايد:

«عوامل دروني عبارتند از: بحران تشكيلات و سازماندهي در انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان بدليل اينكه با تغيير در ورود به انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان، يك عدم تناسب بين قالب و محتوي انجمن اسلامي بوجود آمد. با اين عدم تناسب در اين قالب و محتوي، وارد انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان شدند و به دليل اين ك تشكل مورد علاقه‌شان در دانشگاه نبود به انجمن‌هاي اسلامي آمدند و وقتي آمدند الزاما اساسنامه و مرامنامه را قبول نداشتند. كساني بودند با تفكرهاي مختلف و متفاوت، كه زير چتر انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان آمده بودند و انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان هم الزاما در سراسر كشور به لحاظ نوع سليقه و تفكر با يكديگر هم تراز نبودند و اين سبب پديد آمدن بحران تشكيلات در داخل انجمن‌هاي اسلامي شد. بحث دوم در مسائل داخلي، بحران آمزش بود. دانشجوياني كه در سال اخير وارد انجمن‌هاي اسلامي شده‌اند صرفا با داشته‌هاي خودشان رشد كرده‌اند ولي در دهه 60 چنين نبود. كسي كه در آن ايام وارد انجمن مي‌شد، كتاب‌هاي مختلفي مطالعه مي‌كرد و نحله‌هاي مختلف فكري را مي‌شناخت، به نوعي غفلت از خود كرده‌اند كه اين غفلت هم در حوزه معرفت بود و هم در حوزه معنويت.»

وي به دو مسئله اساسي اشاره مي‌كند. يكي ورود افرادي به اين دفتر بود كه هيچ نوع همخواني و همفكري با آرمان‌هاي اين دفتر نداشتند و ديگري، فقر شديد اعتقادي و علمي اعضاي اين دفتر، كه سبب انحراف شديد فكري ايشان به سمت تفكرات الحادي و در جهت مخالف با آرمان‌ها و اهداف تشكيلاتي اين دفتر مي‌باشد. «ميثم سعيدي»، در ادامه به عوامل بيروني به شكل ذيل، اشاره مي‌كند:

«بحث‌هاي خارجي به سياست برمي‌گردد. به هرحال در بيرون، موقعي كه ديده شود انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان و دفتر تحكيم وحدت در مواقع خاص ممكن است و مي‌تواند چوب لاي چرخ گروه‌هاي سياسي بگذارند و حتي ممكن است مانع شوند كه حناح خاصي در انتخابات رياست جمهوري برنده شود. طبيعتا از بيرون يك نوع مواجهه غير فرهنگي با دانشگاه‌ها شد و طوري كار كردند كه تحكيم وحدت منشعب شود و پس از آن بتوانند راحت با آن برخورد نمايند.»

و بدين ترتيب، وي به نوعي از منازعات و جنجال‌هاي سياسي، كه مخصوصا در سال‌هاي پس از دوم خرداد در جريان بود، به عنوان عوامل بيروني ياد مي‌كند، كه منجر به دخالت اين گروه‌ها در مسائل داخلي دفتر مي‌گردد.
حال در ادامه مباحث فوق و به جهت رعايت خلاصه‌گويي، در ادامه، فقط به برخي از عواملي كه سبب پديد آمدن اين انشعاب شد اشاره كرده و از آن رد مي‌شويم.
برخي از علل اساسي و ريشه‌اي اين انشعاب به شرح ذيل مي‌باشد:

الف- پس از دوم خرداد و بازگشت به قدرت اين دفتر، ورود به شوراي مركزي [تحكيم وحدت] وسيله‌اي براي پرش به مقاصد مادي و دنيوي تبديل شده و بنابراين مورد طمع واقع گشت و افرادي كه هيچ صلاحيتي براي عضويت در اين دفتر نداشتند، وارد آن شده و سبب بروز برخي انحرافات در آن شدند.
ب- با توجه به نقش اساسي كه دفتر تحكيم وحدت در به وجود آمدن جريان دوم خرداد داشت، مورد طمع احزاب و گروه‌هاي سياسي غير دانشگاهي قرار گرفته و هركدام سعي كردند، سهمي در آن به دست آورده و از آن به عنوان پياده نظام در دانشگاه‌هاي استفاده نمايند، و بنابراين با نوعي نفوذ در داخل اين دفتر، به اعمال نفوذ در تصميم‌گيري‌هاي آن پرداختند.
ج- ورود اين دفتر، به صورت مستقيم در فعاليت‌هاي انتخاباتي مجلس ششم و سهم‌خواهي علني آن از قدرت، منجر به ايجاد جنگ داخلي و بروز يك انحراف تاريخي شده و بيش از پيش آن را مورد طمع شيفتگان رسيدن به قدرت قرار داد.
د- انحصارطلبي و يكه‌تازي شديدي كه در اين اتحاديه وجود داشت، به هيچ تشكل ديگري اجازه فعاليت نمي‌داد. بنابراين، هر كس كه تمايل به فعاليت‌هاي سياسي در داخل دانشگاه‌ها داشت، وارد انجمن‌هاي اسلامي شده و از مجراي آن وارد تحكيم وحدت شد و همچنانكه به نقل از «علي باقري» آورده شد، با سرخوردگي نيروهاي اصلاح‌طلب، پس از پيروزي اصلاحات، گريز از مركز اين نيروها شروع شده و سبب ايجاد زمينه‌هاي انشعاب شد.
و- تغيير گفتمان حاكم بر فضاي عمومي كشور، به ويژه پس از اتمام جنگ سبب شد، كه به مرور زمان دائقه فعالين سياسي دانشجويي نيز تغيير كرده و گفتمان آن از دفاع از مستضعفين و جنگ فقر و غناء به طرح شعارهاي آزادي‌خواهي و دفاعي از حقوق شهروندي تغيير پيدا كند، كه اين خود سبب ايجاد تضادهاي دروني در اين فقر شد.
ز- فقر شديد ايدئولوژيك و فكري كه بر اعضاي اين دفتر و مخصوصا در سال‌‌هاي اخير حاكم بود، سبب گشت تا با مرور زمان اين دفتر، به محلي براي مناقشه بين نحله‌هاي مختلف فكري همچون حلقه كيان و نهضت و ساير تفكرات الحادي تبديل شده و خود عاملي براي ايجاد چند دستگي در داخل اين دفتر باشد.
و بدين ترتيب، اتحاديه‌اي كه همراه و همگام انقلاب اسلامي به پيش آمده بود به چنين سرنوشتي دچار گشت. انقلابي كه همچنان به مسير خود ادامه مي‌دهد، ولي اين اتحاديه به كدامين سو در حال حركت مي‌باشد؟

6-12- جمع بندي

انتخابات رياست جمهوري در دوم خرداد سال 1376 برگزار گرديد و «سيد محمد خاتمي» به پيروزي رسيد و جبهه‌اي كه پس از آن به «جبهه دوم خرداد» مشهور شد توانست قدرت را در دست بگيرد و در اين بين دفتر تحكيم وحدت نيز، كه بدنه دانشجويي اين جبهه بود و توانسته بود نقش خود را در اين پيروزي به خوبي ايفا نمايد، دوباره پس از سال‌ها به صحنه بازگشت و مورد توجه قرار گرفت.
پس از انتخابات دوم خرداد فصل جديدي در تاريخ انقلاب اسلامي به وجود آمد و كشور آبستن اتفاقات و حوادث مختلفي شد، كه در اين بين، محيط‌هاي دانشگاهي سهم عمده‌اي در اين اتفاقات داشتند و چنانچه آمد در برخي مواقع، خود دانشگاه‌ها به جريان‌سازي پرداخته و كشور را وارد چالش‌هاي جدي و اساسي كردند.
با شروع دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي، فضاي جديدي در جامعه پديد آمد و شعارهاي جديدي با تكيه بر شعارهاي انتخاباتي وي در جامعه عرضه شدند. «توسعه سياسي»، «جامعه مدني»، «قانونمندي»، «احترام به شهروندان» و ... شعارهايي بودند كه به وفور در اين ايام به گوش مي‌رسند و هر كس سعي دارد به نحوي به تبيين و ترويج آنها بپردازد. در اين بين، اين دفتر نيز كه داراي گفتمان حمايت از آزادي‌هاي سياسي بود با قدرت و روحيه بيشتري به تبيين اين شعار پرداخت. ولي با فاصله گرفتن از سال‌هاي اوليه اين مقطع و بروز انحرافات و اختلافات در داخل آن كه مورد بحث قرار گرفت، وقايع و اتفاقاتي پيش آمد كه اين دفتر را از هداف و آرمان‌هاي تشكيلاتي‌اش دور كرد، كه به واقعي چون حوادث كوي دانشگاه تهران، انتخابات مجلس ششم و غائله خرم‌آباد مي‌توان اشاره كرد و اين مسائل و مشكلات به جايي رسيد كه حتي بحث «عبور از خاتمي» نيز توسط اعضاي اين دفتر مطرح گرديد.
اين انحرافات و اختلافات ادامه يافت تا اينكه عملا در پايان دوره به انشعاب رسمي رسيده و دو شوراي مستقل و متقابل تحت عنوان «طيف شيراز» و «طيف علامه» تشكيل گرديد.

ادامه دارد

«ويژه نامه شيطان بزرگ» در خبرگزاري فارس

انتهاي پيام/
 سه شنبه 3 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن