تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شوخى مى‏كردند ولى جز حقّ چيزى نمى‏گفتند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820534006




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

استراتژي نفوذ اسرائيل در قاره سياه


واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: استراتژي نفوذ اسرائيل در قاره سياه
نگاهي به تاريخچه نفوذ اسرائيل در قاره آفريقا با هدف سلطه بر كشورهاي اين قاره
قسمت اول ـ گردآورنده : فرهاد سلطاني
اشاره :
اسرائيل براي روابط خود با آفريقا اهميت ويژه اي قائل است به طوري كه با كمترين هزينه و ارائه كمكهاي اقتصادي آموزش فني نظامي سياسي امنيتي و فناوري توانسته است از طريق نفوذ در بازار هدف سلطه خود را بر اين قاره تثبيت و تحكيم نمايد.
استراتژي نفوذ اسرائيل در قاره آفريقا را مي توان به افزايش خصومت ميان اعراب و اسرائيل اهميت يافتن كشورهاي آفريقا در نظام بين المللي و قدرت راي آنها در سازمان ملل و همچنين وجود اقليتهاي يهودي در آفريقا مرتبط دانست .
پژوهش حاضر سعي دارد تا ماهيت حضور اسرائيل را در مراحل زماني مختلف در آفريقا چه قبل و چه بعد از تشكيل رژيم صهيونيستي به وضوح بررسي نمايد.
همچنين به وجود مسائلي مانند پيوند فكري و جنبشي بين صهيونيسم و سياهان آفريقا و نقش مقامات سياسي و روشنفكران اين قاره راههاي نفوذ اسرائيل بين كشورهاي آفريقا ايجاد چالش در كشورهاي اطراف رود نيل شاخصهاي رويكرد اسرائيل به سوي آفريقا واقعيات حاكم بر آفريقا نقش آفريقا در سازمان ملل آفريقا صحنه مناقشات اعراب ـ اسرائيل و ساير مسائل مطروحه پرداخته و در نهايت به اين نتيجه مي رسد كه اسرائيل استعمارگر جديد در آفريقاست .
استراتژي راهبردي اسرائيل برگرفته از سياستهاي كلان و كلي صهيونيستي است كه نمود خارجي و عيني آن سياست توسعه طلبي و غصب زمينهاست . اين راهبرد ماهيت و جوهره اش مشابه راهبرد كشورهاي استعماري است كه هدف آن كنترل و سلطه بر سرزمينها و مستعمرات بوده و از مشخصه هاي آن مسلط شدن و انحصاري كردن بازارها بازاريابي جهت سرمايه گذاري و ايجاد امنيت براي سرمايه و دست يافتن به مواد خام متنوع كه صنايع اين كشورها به آن نياز دارند مي باشد. اين راهبرد به مفهوم هماهنگي و انسجام ميان منافع اقتصادي و سياسي براي كشورهاي استعماري است .
براي توضيح نقاط اصلي سياست اسرائيل از آغاز اعلام رژيم صهيونيستي تاكنون ناچاريم نقش و جايگاه رژيم صهيونيستي بخصوص در رابطه با آفريقا آنگونه كه جنبش صهيونيستي قبل از پيدايش بر آن تاكيد كرده است تبيين شود و سپس به تلاش هاي اين رژيم در آفريقا بعد از تشكيل دولت اسرائيل بپردازيم تا ثابت كنيم كه اسرائيل جايگزيني جديد براي استعمار نو در آفريقاست .
توجه صهيونيسم به آفريقا قبل از تشكيل اسرائيل
براساس نفوذي كه صهيونيستها در موسسات و نهادهاي سياسي بريتانيا داشته اند گفت وگوهايي بين وزارت مستعمرات انگليس و جنبش صهيونيستي صورت گرفت . در ضمن گزارشهائي كه براي « تئودورهرتزل » بنيانگذار جنبش صهيونيسم پيرامون سير مذاكرات و گفتگوها ارسال شد پيشنهاد ايجاد شهرك يهودي در اوگاندا و نيز كنيا مطرح گرديد كه اين طرح با مخالفت شديد بعضي از رهبران صهيونيسم مواجه گرديد. همچنين طرح ديگري مبني بر اسكان يهوديان در كنگو و نيز طرح اسكان يهوديان يمن و روسيه در سودان داده شد كه رد شد . ولي در قرن 19 « تئودور هرتزل » در كتابش به نام « دولت صهيونيسم » به اين مسئله توجه كرد كه تمام يهوديان جهان بايد متشكل شوند زيرا « آنها در اجتماعاتي كه زندگي مي كنند عناصر بيگانه بحساب مي آيند و داراي قوميت و نژاد خاصي هستند براي حل مشكل يهوديان ضروريست آنان به منطقه خاصي كوچ داده شوند. » براين اساس وي از ساير يهوديان جهان خواست براي برپايي دولت صهيونيسم مشاركت نمايند.
هرتزل در همان كتابش ماموريت و مسئوليت رژيم صهيونيستي آينده را مشخص كرد و گفت : « ما به خاطر اروپا پايگاهي را بصورت خط مقدم در سرزمين فلسطين براي ايستادن در برابر آسيا بنا مي كنيم و اين پايگاه طلايه دار جهان متمدن عليه توحش و وحشيگري است و ديوار حائلي را ميان ساكنان عرب در آسيا و ساكنين عرب در شمال آفريقا ايجاد خواهيم كرد. »
با وجود اينكه تمام پروژه هاي فوق مبني بر ايجاد شهرك هاي يهودي نشين در آفريقا رد گرديده بود ولي بعضي از اقليت هاي يهودي ساكن در اروپا كوچيدن به آفريقا را شروع كردند به طوري كه گروه اندكي در سال 1910 ميلادي (1289 ) به كنيا و در منطقه مومباسا و در بلنديهاي « ماشين جيشو » مهاجرت كردند. همچنين گروه ديگري به اوگاندا كوچ كردند.
كشورهاي استعمارگر اروپايي نيز تسهيلات قابل توجهي به اين عده از يهوديان به اين دليل كه كشورهاي آفريقايي قبل از استقلال مستعمره و تابع آنها بوده اند در اختيار آنان قرار دادند و بعضي از يهوديان در اين فاصله پستهاي رسمي در ادارات استعماري كه بخشهاي بيشتر قاره آفريقا در اشغال آن ادارات بود بدست آوردند.
توجه صهيونيسم به آفريقا بعد از تشكيل دولت اسرائيل در سرزمين اشغالي فلسطين استعمارگران اروپايي را بر آن داشت تا در ايجاد روابط مستحكم بين اسرائيل و كشورهاي آفريقايي نقش بزرگي ايفا كرده به طوري كه به رژيم صهيونيستي فرصت داده شد تا وضعيت سياسي اقتصادي و اجتماعي كشورهاي آفريقايي را بررسي نموده و برنامه ها و نقشه هاي مناسب براي برقراري روابط اين رژيم با كشورهاي آفريقايي را فراهم نمايند. در اين بين انگليس و فرانسه در برقراري روابط بين اسرائيل با كشورهاي آفريقايي تحت سلطه خود نقش عمده داشته اند.
در ماداگاسكار و سيرالئون كه از مراكز اصلي استعمار انگليس در آفريقا به حساب مي آمدند قبل از استقلال كنسولگري افتخاري اسرائيل توسط انگليسي ها برپا گرديد و اين كنسولگري ها بعد از استقلال اين دو كشور به سفارتخانه تغيير يافت .
فرانسه نيز در چارچوب كمك به رژيم صهيونيستي در سطح وسيعي اقدام كرد و فعاليت و آزادي كار در جيبوتي و سنگال را به اين رژيم داد و با چراغ سبز خود اسرائيل توانست روابط محكمي با مستعمرات فرانسه در غرب آفريقا ايجاد كرده و به فعاليت بپردازد. اين وضعيت در ساحل عاج نيز به وقوع پيوست .
اسرائيل به بهره برداري از تسهيلات استعماري بريتانيا فرانسه پرتغال بلژيك يا اموال و سرمايه هائيكه آمريكا و آلمان بصورت كمك به كشورهاي آفريقا اعطا مي شد بسنده نكرد بلكه از كمكها و وام هايي كه كشورهاي كوچك اروپائي مثل سوئد دانمارك و سوئيس به كشورهاي آفريقايي ارائه مي نمودند نيز استفاده كرد بطوري كه استفاده از اين وامها و سرمايه گذاري ها در پروژه هاي مشترك با نظارت و مديريت اسرائيل صورت مي گرفت . در اين باره « ليوبون لوفو » مي گويد : بيش از نيمي از بودجه برنامه هاي اسرائيل در آفريقا از منابع غيراسرائيلي و از طريق آمريكا فرانسه و آلمان تامين مي گردد.
فعاليتهاي رژيم صهيونيستي در آفريقا از دهه 50 بدون هيچ مشكلي همچنان ادامه دارد تا جائيكه اسرائيل توانست پايگاه هاي موثري در آفريقا ايجاد نمايد. هر زمان آتش جنگ هاي داخلي و محلي در آفريقا زبانه كشيد همانند آنچه كه در رواندا آنگولا و يا سومالي رخ داد توجه آفريقاييان بسوي تل آويو جلب گرديده است .
آفريقا عمق استراتژيك اسرائيل
با تامل و دقت دركتاب « اسرائيل به كجا مي رود » كه در بين سالهاي 1956 تا 1968 ميلادي (1335 تا 1347 ) توسط « ناعوم گلدمان » رئيس موسسه صهيونيستي جهان تاليف شد و در 1975 ميلادي (1354 ) چاپ گرديد ماهيت و ابعاد نقش اسرائيل در آفريقا بخوبي روشن مي گردد. گرچه اهداف و راهبردهاي صهيونيستي در آفريقا بسيار است ولي خلاصه آن عبارت است از :
1 ـ امنيت ملي
2 ـ مشروعيت سياسي
3 ـ قدرت منطقه اي
گلدمان در اين رابطه مي گويد : تمام متفكرين متاخر و بزرگان و موسسين صهيونيسم بر ويژگي جهاني بودن حكومت صهيونيستي تاكيد دارند و به همان اندازه بر ويژگي ملي گرائي و ناسيوناليستي آن نيز تاكيد مي نمايند.
چنانكه پيداست جاه طلبي اين عده از نظريه پردازان صهيونيستي فقط بر تشكيل سرزمين يهوديان نبوده بلكه استفاده از اين منطقه براي اجراي انديشه هاي بنيادي كه در تاريخ يهود آمده مد نظر بوده است .
گلدمان اضافه مي كند : خطر بزرگي كه اسرائيل در آن قرار دارد اين است كه ويژگي و مشخصه بي همتا بودن خود را فراموش كند. اين در حالي است كه اسرائيل بايد كوشش كند از خود دولتي منحصر بفرد ارائه نمايد. تاكيد مي گردد كه حكومت (اسرائيل ) ممكن نيست باقي بماند مگر آنكه بصورت آشكارا دولتي بي نظير در جهان بشمار آيد.
گلدمان هر نوع كششي كه يهوديان آواره را در داخل حكومت (اسرائيل )به دور خود جمع كند مردود مي شمارد زيرا معتقد است يهوديان خارج از اسرائيل داراي مسئوليتي هستند. وي مي گويد : با از بين بردن آوارگي يهوديان و جمع كردن آنان در سرزمين خودشان عادي سازي زندگي يهوديان معنا و مفهوم پيدا نمي كند بلكه آنان بايد نوعي از زندگي بصورت مساوي كه تركيب و مخلوطي از اسرائيلي هاي مستقر در مركز و اسرائيلي هايي كه در مناطق مرزي زندگي مي نمايند داشته باشند و با هم ارتباط برقرار نموده و مجموعا ملت واحدي را تشكيل دهند. بدين طريق مشكل روابط بين اسرائيل و يهوديان آواره حل خواهد شد و براي ملت يهود به عنوان مسئوليت منحصر بفردي كه نه در حال حاضر و نه در گذشته نظيري در جهان نداشت باقي مي ماند.
از آنچه كه قبلا اشاره شد دكتر ابراهيم نصرالدين از انديشمندان جهان عرب در مطلبي با عنوان « پروژه صهيونيسم در آفريقا » ويژگيهاي ديگري را براي صهيونيسم ذكر مي كند كه از آن جمله عبارت است از :
1 ـ تاكيد بر مشخصه نژادپرستي و استعماري رژيم صهيونيستي و تاكيد بر جهاني بودن بي همتا بودن ملت يهود و اينكه حكومت اسرائيل به منزله پديده بي مانندي در جهان به شمار مي رود در واقع تاكيدي بر اين سياست است كه ملت يهود وظيفه منحصر به فردي در جهان دارد.
2 ـ اصرار بر زيرپا گذاشتن حاكميت ساير دولتها با اين عقيده كه يهود در هر جايي باشد به منزله جزئي از پيكره حكومت يهودي شمرده مي شوند و تابعيت آنان را حكومت (اسرائيل ) به موازات تابعيت آنان از كشورهائي كه در آن زندگي مي نمايند مي باشد.
3 ـ آنچه كه اشاره شد (درون گرايي انزواطلبي و پيچيدگي ) از ويژگي هاي ملت يهود مي باشد . زيرا به رغم علاقه مند بودن رهبريت صهيونيسم در گردهم آوردن ملت يهود در اسرائيل ترس از نتايج اين تجمع كاملا روشن است . ترس از وارد آوردن يك حمله نظامي به تمام ملت يهود كه در اسرائيل گردهم آمده اند ترس از تاثيرگذار نبودن بر سياست هاي بين المللي و ترس از دست دادن منابع سرمايه گذاري خارجي .
بنابر اين واضح است كه انديشمندان صهيونيسم در مقام شناسايي داشتن يك مركز فرعي و احتياطي به جاي مركز اصلي را پيش بيني كرده اند تا درصورت حمله نظامي به مركز جانبي مركز فرماندهي جنبش صهيونيستي در هر شرايط و احوالي در امنيت باقي بماند. به نظر مي رسد كه منطقه شرق آفريقا بخصوص اوگاندا كنيا و سودان كه قبلا به عنوان وطن ملت يهود مطرح بود بصورت مركز فرعي و احتياطي و جانبي مورد توجه قرار گرفته و از اين پس شاهد آنيم كه اسرائيل آشكارا و با كمك آمريكا در تحولات در منطقه فعال است . اهداف اين فعاليت هاي منطقه اي در محاصره قرار دادن جهان عرب از جنوب و جلوگيري از خيزش اسلامي با همكاري مسيحيت جهاني ايجاد منازعه بين موريتاني و سنگال تهديد به حمله نظامي عليه الجزاير حضور نيروي نظامي آمريكايي ـ صهيونيستي در چاد و كمك به شورشيان در جنوب سودان از طرف اسرائيل و ايالات متحده و شوراي جهاني كنيسه ها همچنين دخالت در حوادث شاخ آفريقا كه اوضاع بنفع امپرياليسم و صهيونيسم سازماندهي گردد. تمام موارد ياد شده زمينه سازي براي تقويت مركز فرعي و احتياطي است كه از سويي هرگونه خطر را از جنبش صهيونيستي دفع مي كند و از سوي ديگر دفاع از مراكز مذكور را نيز محقق مي سازد. اين تحركات همچنين به منظور جلوگيري از حضور و نفوذ اسلام در آفريقا و تسلط به سرشاخه هاي آب رود نيل و ورودي درياي سرخ صورت مي گيرد.
اضافه بر مطالب مذكور بنيانگذار رژيم صهيونيستي از آغاز در انديشه آفريقا بوده و اين قاره را چنان مي پنداشت كه بتواند امتدادي براي خاك اسرائيل باشد و وطن يهودي شمرده شود. گرچه در آفريقا تعداد زيادي يهودي بسر مي برند و مي خواستند در جايي مستقر شوند كه خود امكان كشاورزي داشته و آن منطقه را وطن مشترك بنامند چرا كه از نگاه يهوديان فلسطين مكان مناسبي براي آنان با شرايط مذكور نبود لذا هرتزل آفريقا را مثل وزارت هند در دهه هاي 20 و 30 تشبيه كرد و شرق آفريقا را محل مناسبي براي موج ثاني استعماري يهوديان بحساب آورد نه موج اول .
بنابر آنچه كه قبلا به آن اشاره كرديم اسرائيل را مي توان به منزله « واتيكان مسلح » توصيف كرد به طوري كه براي يهوديان سرزمين اشغالي فلسطين مركز فرماندهي صهيونيسم جهاني گرديد كه مسئوليت هماهنگي تحركات و فعاليت هاي يهودي را در عرصه هاي مختلف جهان برعهده دارد. بر اين اساس بنا شده است اقليتهاي يهود در خارج اسرائيل باقي بمانند و بديهي است كه مسئوليت بسيج و حمايت مالي و سياسي از آنان به عهده آن مركز فرماندهي خواهد بود.
راههاي نفوذ اسرائيل در كشورهاي آفريقايي
يكي از نويسندگان اسرائيلي به نام « يشوع ريش » خدماتي كه اسرائيل به كشورهاي آفريقايي مي دهد اينگونه تفسير مي كند : « اسرائيل فقط كار خيريه در آفريقا انجام نمي دهد و فعاليتش از مصلحت جويي و منفعت طلبي مبرانيست و در پي از ميان برداشتن محاصره اعراب در آفريقا است تا بتواند روابط بين المللي خود را توسعه دهد. »
رژيم صهيونيستي از آغاز روابطش با كشورهاي آفريقايي به اهميت روابط دوستانه با رهبران آفريقايي يا كانديداهايي كه در آينده احتمال رهبري آنها وجود دارد بخوبي آگاهي دارد. همچنين نقش بزرگ نظاميان در كشورهاي آفريقايي را مورد توجه دارد. لذا آموزش افسران آفريقايي را قبل از استقلال كشورشان كه تعداد آنان نيز كم نيست انجام داد. بعنوان مثال مي توان از بين افسران آفريقايي كه آموزش نظامي در رژيم صهيونيستي ديده اند به « جوزف موبوتو » رئيس جمهور اسبق كنگو و « عيدي امين » رئيس جمهور اسبق اوگاندا كه هر دو به قدرت و حكومت رسيده اند اشاره كرد. اولين دسته از خلبان هاي آفريقايي كه در رژيم صهيونيستي آموزش ديده اند از كشورهاي كنيا اوگاندا تانزانيا و كنگو دموكراتيك بوده اند.
در همين رابطه رئيس جمهور وقت كنيا « جوموكنياتا » در شب استقلال كنيا اظهار داشت : اولين گروه از خلبانان كنيا بصورت سري در اسرائيل آموزش ديده اند . و در سال 1966 ميلادي رژيم صهيونيستي نيروهاي مسلح اتيوپي غنا كنيا سيرالئون اوگاندا كنگوي دموكراتيك را آموزش مي داد.
در پايان همان سال فاش شد كه 150 نفر از تانزانيايي ها به اسرائيل اعزام شده اند تا آموزش نظامي ببينند . همچنين رژيم صهيونيستي به آموزش نيروهاي پليس در ماداگاسكار و بوركينافاسو اقدام كرد و براي تاسيس نيروي دريايي غنا و آموزشگاه هواپيمائي آكرا نظارت داشت .
در جريان حمله مسلحانه اريتره ضد اتيوپي رژيم صهيونيستي با ارسال كمك هاي نظامي از جمله اسلحه اعزام كارشناس و افسران نظامي به نفع اتيوپي اقدام كرد. رژيم صهيونيستي دو آموزشگاه نظامي كه يكي آموزش براي جنگ چريكي و ديگري آموزش كماندوهاي دريايي بوده است در اتيوپي تاسيس كرد كه از اين دو آموزشگاه كادري كه فارغ التحصيل شده اند براي جنگ ضد اريتره كاملا آمادگي داشتند و با نظارت افسران و كارشناسان صهيونيستي در ويران كردن و انهدام روستاهاي اريتره بصورت كامل نقش داشته اند.
بدنبال خروج نيروهاي اتيوپي از اريتره در سال 1991 ميلادي (1370 ) فورا رژيم صهيونيستي موافقتنامه نظامي با « اسياس افوركي » رئيس حكومت اتيوپي منعقد كرد كه براساس آن ملزم شد تمام ذخيره اي دفاعي را به اريتره تقديم كند تا اريتره بتواند ارتشي بسازد كه در مقابل تهديدات سودان يمن و اتيوپي مقابله كند. اضافه بر اين تيم عملياتي از دو كشور شامل كارشناسان در امور تسليحاتي ـ آموزشي و اطلاعات و امنيتي تشكيل شد و رژيم صهيونيستي 17 كارشناس نظامي براي آموزش ارتش اريتره در تمام زمينه ها به آن كشور اعزام نمود كه بعدا اين كارشناسان به 600 نفر رسيدند و تعداد نيروهاي اريتره اي كه آموزش نظامي در داخل رژيم صهيونيستي ديده اند حدودا به 3000 نفر رسيد .
در سال 1995 (1374 ) يك قرارداد نظامي بين ارتيره و رژيم صهيونيستي منعقد گرديد كه به موجب آن مقرر شد رژيم صهيونيستي اريتره را به 104 قايق جنگي و شش هليكوپتر و هفت كشتي با حجم متوسط مجهز نمايد . علاوه بر آن گروهي از نيروهاي دريايي اريتره را نيز آموزش دهد. اين همكاري تا آن سطح پيش رفت كه رژيم صهيونيستي در عملياتي در اشغال جزيره « حنيش » يمن فعالانه در كنار ارتش اريتره همكاري داشت .
در تحقيقاتي كه « اليازر اولشتاين » استاد علوم سياسي در دانشگاه « باربلان » اسرائيل و متخصص در امور نظامي و استراتژيك تحت عنوان « سلاحهاي اسرائيلي در جهان » انجام داد از كوششهاي اسرائيل به ويژه در فروش اسلحه و سودهائي كه اين رژيم به غير از فروش اسلحه در ساير زمينه ها بدست آورده پرده برداشته شد. همچنين اين تحقيق از تشكيل ساختاري جديد از طريق دستگاه موساد كه رياست آن با ژنرال بازنشسته « منيردايمان » كه تمايلات سياسي راستي و روابط محكمي با شارون داشت پرده برداشت .
براساس همين تحقيق ژنرال « شائول دهان » مدير كل وقت وزارت دفاع اسرائيل به عقد قرارداد با جنبش « جان گارانگ » در اكتبر 2001 (شهريور 1380 ) مبني بر فروش اسلحه و تجهيزات نظامي پيشرفته در برابر اخذ مجوز كار دو شركت اسرائيلي ـ چيني اقدام نمود. اين دو شركت مجوز حفاري در مناطق نفت خيز جنوب سودان را به دست آوردند. اين مناطق شامل « رنگ » « اليپور » « التونج » و « اكوبو » بوده كه داراي بهترين و خالص ترين نفت جهان است .
رژيم صهيونيستي با ارائه كمكهاي مالي مستقيم بصورت وام به بعضي از كشورهاي آفريقايي به نفع خود اقدام مي نمايد.
البته اينگونه كمكها بسيار كم و اندك است . مثلا در سال 1962 (1341 ) وامي به مبلغ 4 ميليون دلار به اتيوپي داد . همچنين رژيم صهيونيستي از نفوذش در ايالات متحده آمريكا بهره برده و در جهت زيبا نشان دادن ماهيت زشت خود به رهبران آفريقايي آمريكا را وادار به اهداي كمك هاي مالي به كشورهاي آفريقايي كرد.
البته اسرائيل روشهاي ديگري را در روابط و نفوذش در كشورهاي اروپايي و سازمانهاي بين المللي يا سازمانهاي وابسته به كشورهاي آفريقايي بكار گرفت .
همچنين رژيم صهيونيستي با اهدافي سو مستقيما كمكهاي نظامي اقتصادي و بهداشتي به سومالي نمود و اين كمكها در دومين كنفرانس بين المللي جهت هماهنگي كمكهاي به ظاهر انسان دوستانه به سومالي كه در سال 1992 (1371 ) در آديس آبابا برگزار شد صورت گرفت .
صهيونيسم جهاني پيوند فكري بين جنبش صهيونيسم و جنبش سياهان آفريقا را در موضوعات زير ابراز مي دارد :
1 ـ ادعا دارد كه يهوديان و سياهان آفريقا هر دو مورد ستم واقع شده و قرباني شكنجه و اذيت و آزار قرار گرفته اند و نيز داراي گذشت تاسف باري بوده و از قربانيان تبعيض نژادي مي باشند. در نتيجه بين اين دو همدلي تفاهم و همبستگي متقابل وجود دارد و آنچه كه آرمانهاي آنها را بيشتر به هم پيوند مي دهد اين است كه هر دوي آنها ريشه هائي در تاريخ گذشته دارند كه از نظر ماهوي مشابه هم هستند. از اين رو سياست اسرائيل در آفريقا يك حركت آرماني و ارزشي شمرده مي شود و ديگر به عنوان صرفا تمايل اسرائيل در مورد كمك به كسانيكه دچار فجايع و مصيبتهائي مانند ملت يهود شده اند تلقي نمي گردد.
در همين رابطه موسي ليشم (رئيس وقت اداره آفريقايي وزارت امور خارجه اسرائيل ) تاكيد مي كند روابط محكمي كه بين اسرائيل و آفريقا به وجود آمده به پيوند بين يهود و آفريقائيان مربوط مي گردد. بنابراين ريشه هاي همبستگي و همدلي بين اين دو از آنجا ناشي مي شود كه مدنيت حاكم يهوديان و سياهان آفريقايي را بصورت يكسان از اقوام و نژاد پست و عقب مانده توصيف نموده است و هر دو از نظر تاريخي و انساني داراي وضعيت مشابهي هستند كه نمود آن تجارت سياهان و قرباني شدن يهوديان مي باشد. همچنين آفريقائيان در ضمن مبارزه براي استقلال بدنبال شناساندن هويت خود بوده اند. يعني هر دو ملت يهودي و آفريقايي بدنبال حفظ ارزشهاي خود برآمده اند.
2 ـ دادن رنگ و لعاب صهيونيستي به جنبش جامعه آفريقايي از اواخر قرن 19 و آغاز قرن 20 براي جنبش جامعه آفريقايي نام « صهيونيسم سياه » استفاده شد و به يكي از رهبران اين جنبش كه مخالف انديشه بازگشت سياهان آمريكايي به وطن اصلي خود آفريقاست (ماركوس جارفياسم ) « موسي پيامبر سياهان » لقب داده است و مقايسه بين سياهان آفريقا با يهوديان و دادن فرم و رنگ ديني بر جنبش آفريقائيان تا حد زيادي برگرفته از تفكر و انديشه هاي صهيونيسم مي باشد.
3 ـ ازجمله اهداف عمده اي كه صهيونيست ها از پيوند بين صهيونيسم و جنبش جامعه آفريقا دنبال مي كردند يكي مقابله با رشد اسلام در آفريقا و ديگري ضربه واردكردن به جنبش هاي آزادي بخش عربي ـ افريقايي بوده است . آنچنان كه تعداد زيادي از رهبران ديني مسيحي در ايالات متحده به اين موضوع تصريح كرده اند كه هدف از كوچاندن سياهان آمريكا به آفريقا فقط به منظور ترويج مسيحيت در اين قاره و همچنين مقابله با انتشار اسلام در اين قاره مي باشد.
از نتايج آنچه كه اشاره شد روشن مي شود كه اسرائيل موجوديت خود در آفريقا را با حربه همدردي و همدلي و بهره برداري ديني و فرهنگي و نيز بدون برخورد با مشكلي حاد به چنگ آورد. اما بر عكس اعرابي كه خصومت بين آنان و سياهان وجود داشته است (بخصوص آنكه به تجارت برده در آفريقا متهم مي باشند) لذا پاسخ مثبت رهبران آفريقايي به اسرائيلي ها در اكثر زمينه ها دوستانه و سريع بوده است . از اين رو ليبريا اولين كشور آفريقايي و سومين كشور در جهان بعد از ايالات متحده و اتحاد شوروي بود كه در سال 1948 ميلادي (1327 ) اسرائيل را به رسميت شناخت .
« نكرومه » رئيس جمهوري اسبق غنا نيز بعد از استقلال كشورش مستقيما هيئتي متشكل از تعدادي از وزرايش را به اسرائيل فرستاد تا قراردادها و موافقتنامه هاي متعددي را به امضا رسانند. در چنين وضعيتي تعدادي از رهبران آفريقائي جذب اسرائيل شده و از كمك هاي هدفمند اسرائيل استقبال مي كردند و اين سخن رهبر كنيا « توم امبويا » است كه گفته بود : « هر آفريقايي كه از اسرائيل ديدن كند بدون ترديد از دست آوردهاي اين كشور در اين مدت كوتاه به رغم خشك بودن اسرائيل و ضعيف بودن منابع طبيعي آن شگفت زده خواهد شد. بنابراين همه ما با انگيزه و علاقه مندي خواستار استفاده از آن تجربه ها در كشور خودمان هستيم . » و براساس همان ديدگاه « نايرره » رئيس جمهور اسبق تانزانيا گفت : « اسرائيل كشور كوچكي است ولي اين قدرت را دارد براي كشوري مثل كشور من چيزهاي زيادي عرضه كند. ما مي توانيم درسهاي مفيدي از اسرائيل بياموزيم زيرا طرفين با مشكلات مشابه مواجه هستيم كه در راس آن دو مشكل مهم و اساسي است كه عبارت است از : ساختن امت واحده سپس آبادكردن زمين و ايجاد تحول مادي و اقتصادي در كشور. »
« باندا » رئيس جمهور سابق مالاوي نيز گامهاي بزرگي در دشمني با اعراب و در تاييد اسرائيل برداشت . وي در سخنان مشهورش بعد از جنگ ژوئن 1967 ميلادي (1346 ) گفته است اسرائيل متجاوز نبوده است و مصر دولت ناتواني است كه نمي تواند حتي با زني (منظور گلداماير نخست وزير وقت اسرائيل است ) بجنگد وي اضافه كرد اين پيشنهاد كه اسرائيل متجاوز است همانند تحريف حقايق و مورد معامله قراردادن شرافت حقائق مي باشد.
از نقطه نظر تاريخي و انساني بديهي است اين اظهارات نادرست بوده و حاكي از اين است كه آنان تا چه حد مرعوب گرديده اند. زيرا اين رژيم از نظر اقتصادي در شرايطي نبوده و نيست كه بتواند كمك هاي همه جانبه به آفريقا نمايد بلكه بصورت مزدوري براي آمريكا و غرب عمل نموده و از حمايت مالي آنان بهره مي برد بنابراين كمك هاي ناچيز آن به بعضي از كشورهاي آفريقايي در چارچوب توسعه طلبي و حفظ منافع خود و در مواردي براي بي ثباتي و ناامن كردن آفريقا صورت مي گيرد.
اسرائيل با ارائه كمكهاي اقتصادي آموزش فني نظامي سياسي امنيتي و فناوري توانسته است از طريق نفوذ در بازار هدف سلطه خود را بر قاره آفريقا تثبيت و تحكيم كند
انگليس و فرانسه در برقراري روابط بين اسرائيل با كشورهاي آفريقايي تحت سلطه خود نقش عمده داشته اند
 شنبه 25 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن