تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820379169




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

استراتژي طراحي شده اوباما براي سرنگوني دولتهاي ايران


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: به گزارش فارس، "جيمز پتراس "، استاد جامعهشناسي دانشگاه "بنيگامتون " در ايالت نيويورك آمريكا، با انتشار مقالهاي در پايگاه "گلوبال ريسرچ "، از استراتژي باراك اوباما براي "عقبنشاندن " (rolling back) رژيمهاي مخالف دولت آمريكا پرده برداشت. به عقيده پتراس، استراتژي اوباما براي "عقب نشاندن " مخالفين، شامل سياست چند وجهي عمليات علني نظامي، عمليات مخفي "جامعه مدني " و نرم، لفاظي مودتآميز و ديپلماتيك ظاهري است كه به شدت بر تبليغات تودهاي رسانهاي استوار است.
استاد دانشگاه بنيگامتون آمريكا با اشاره به موضوع ايران مينويسد: اپوزيسيون ايرانيِ مورد حمايت آمريكا قرار بود عمليات بيثبات سازي را در انتخابات و خيابانهاي ايران، تا حد ممكن انجام دهند. هدف از اين عمليات، "عقب راندن " نفوذ ايران در خاورميانه، تحليل بردن مخالفت ايران با دخالت نظامي آمريكا در خليج (فارس)، اشغال عراق توسط آمريكا، و بالاتر از همه، چالش ايران با قدرت نظامي اسرائيل در منطقه بود.
مقاله مذكور در دو بخش در معرض ديد خوانندگان قرار ميگيرد كه بخش اول آن در ادامه مي آيد./

+ + + + +
رويدادهاي اخير در هندوراس و ايران، كه رژيمهاي منتخب مردم را در مقابل طرفداران دخالت نظامي و غيرنظامي غرب قرار داده، سرنگون كردن اين رژيمها را هدف قرار داده است. اين سياست در واقع بخشي از استراتژي بزرگتر كاخ سفيد براي "عقب نشاندن " و بازستائي دستاوردهاي دولتها و نهضتهاي مخالف آمريكا است كه در دوران رئيسجمهور بوش به دست يافتند.

اوباما، با اتخاذ شيوهاي كه يادآور سياستهاي جنگ سرد نوين "رونالد ريگان " است، بودجه نظامي را به شدت افزايش داده، تعداد واحدهاي جنگي را گسترش داده، مناطق جديدي را براي دخالت نظامي انتخاب كرده و از كودتاي نظامي در مناطقي كه به طور سنتي تحت كنترل آمريكا بوده پشتيباني كرده است. ولي سياست اوباما براي "عقب نشاندن " رژيمهاي مخالف در موقعيت بينالمللي و داخلي متفاوتي اتفاق ميافتد. اوباما، بر خلاف ريگان، با يك كسادي و ركود عميق اقتصادي، كسري مالي و تجاري عظيم، كاهش نقش آمريكا در اقتصاد جهاني و از دست دادن سلطه سياسي در آمريكا لاتين، خاورميانه، آسياي شرقي و ساير مناطق مواجه است. در حالي كه ريگان با رژيم كمونيستي در حال انقراض اتحاد شوروي سر شاخ بود، اوباما با يك مخالفت جهاني فزاينده متنوع شامل رژيمها و جنبشهاي غيرمذهبي، مذهبي، ناسيوناليست، ليبرال دموكرات و سوسياليست منتخب مردم مواجه است كه بر مبارزات داخلي متكي هستند.

استراتژي اوباما براي "عقب راندن مخالفين "، از همان وعدهها و اعلاميههاي اوليهاش در مورد تاكيد بر سلطه مجدد (رهبري) آمريكا بر خاورميانه، برنامه ايجاد قدرت نظامي عظيم در افغانستان و گسترش نظامي در پاكستان و بيثبات كردن رژيمها از طريق دخالت عميق طرفداران خود در ايران و هندوراس مشهود بود.

پيگيري اوباما از استراتژي "عقب نشاندن " مخالفين شامل سياست چند وجهي عمليات علني نظامي، عمليات مخفي "جامعه مدني " و نرم، لفاظي مودتآميز و ديپلماتيك ظاهري است كه به شدت بر تبليغات تودهاي رسانهاي استوار است. رويدادهاي عمده جاري نشانگر سياستهاي عقبنشاندن مخالفين در عمل هستند.

در افغانستان، اوباما نيروهاي نظامي آمريكا را بيش از دو برابر كرده و تعداد آنها را از 32،000 به 68،000 نفر افزايش داده است. در اولين هفته ژوئيه2009، فرماندهان نظامي او دست به بزرگترين تهاجم نظامي در عرض دهها سال گذشته در استان جنوبي هلمند افغانستان زدند تا مقاومت و حاكميت مردمان محل را نابود كنند.

در پاكستان، رژيم اوباما-كلينتون-هالبروك توانست با موفقيت، حداكثر فشار را بر رژيم دستنشانده جديد خود وارد آورده، آن را وادار به انجام يك حمله نظامي بزرگ و "عقب راندن " نفوذ دير پاي نيروهاي مقاومت اسلامي در مناطق مرزي شمال غرب پاكستان كنند. در عين حال هواپيماهاي آمريكا و كماندوهاي نيروهاي ويژه، به طور روزمره، روستاها را بمباران كرده و به رهبران محلي پشتون، كه مظنون به حمايت از مقاومت هستند، حمله ميبرند.

در عراق، رژيم اوباما با دست زدن به يك بازي خندهدار، در حال تغيير نقشه شهر بغداد است تا نشان دهد كه پايگاههاي نظامي آمريكا در شهر بغداد واقع نيستند و بدينوسيله پايگاهها و عمليات نظامي خود را "باز گرداندن نظاميان به پادگانها " جلوه دهد. سرمايهگذاري چندين ميليارد دلاري اوباما در تاسيس زير ساختهاي نظامي بلند مدت و گسترده، منجمله ساخت پايگاهها، فرودگاهها و مجموعههاي نظامي ديگر نشانگر برنامه آمريكا براي حضور امپرياليستي "دائمي " است، نه وفاداري به وعده خود براي خروج نظاميان آمريكائي طبق برنامهاي مدون.

در حالي كه اجراي انتخابات "تضميني " كه نتيجه آن با انتخاب نامزدهاي دستنشانده از پيش تضمين شده، به يك هنجار در افغانستان و عراق تبديل شده و حضور نظاميان آمريكا در اين دو كشور پيروزي رژيمي استعماري را تضمين كرده است، ولي در ايران و هندوراس، واشنگتن متوسل به اجراي عمليات مخفي گرديده تا روسايجمهور اين كشورها را -كه در مقابل سياست اوباما و "عقبنشيني " در مقابل آمريكا مقاومت ميكنند- دچار بيثباتي كند و يا به كلي سرنگون نمايد.

عمليات سري و نه چندان مرئي در ايران در به چالش كشيدن نتيجه يك انتخابات تجلي يافت كه با "تظاهرات تودهاي خياباني " به دور محور اين ادعا دنبال شد كه پيروزي رئيسجمهور ضد امپرياليست "محمود احمدينژاد " حاصل تقلب در انتخابات است و رسانههاي جمعي غربي در طول تبليغات انتخاباتي نقش عمدهاي بازي كردند و انحصاراً پوشش مثبتي به كانديداهاي مخالف دولت و - پوشش منفي به رئيسجمهور حاكم - دادند. رسانههاي جمعي يكسره به پخش "اخبار " و تبليغات به نفع تظاهرات مخالفين پرداختند، و دست به پخش اخبار گزينهاي و صحنههائي پرداختند كه انتخابات و مقامات منتخب را غيرقانوني جلوه ميداد و اتهام "تقلب " را بازتاب ميدادند. تبليغاتي كه آمريكا با هدف بيثبات سازي رژيم اجرا كرد چنان پرحجم و موفق بود كه حتي در ميان بخشي از گروههائي كه "چپ " ناميده ميشدند بازتاب مثبت داشت. اين گروهها، اين واقعيت را ناديده گرفتند كه آمريكا بودجه عظيمي براي گروهها و سياستمداراني كه در خيابانها تظاهرات ميكردند تخصيص داده و آنها را هم آهنگ كرده است. "خبرنگاران آزاد " نو محافظهكار، امپريال و يا چپِ دائمالسفر، مانند "ريس ارليك "، از ديدگاه خود از اين فعاليتهاي بيثباتساز، به عنوان جنبش دموكراتيك مردم عليه تقلب در انتخابات دفاع كردند.

رهبران چپ و راست و تحسينكنندگان آمريكائي اين پروژه بيثبات سازي، در ارائه پاسخ به چند عامل روشنگرانه ناتوان ماندند:

1ـ تمام اين افراد، به عنوان مثال، از پاسخ به اين واقعيت فرو ماندند كه چند هفته پيش از انتخابات، تحقيق موشكافانه اي كه توسط دو موسسه آمارگير و محقق آمريكايي انجام شده بود نشان ميداد كه نتيجه انتخابات، حتي در استانهاي متعلق به قوميتها كه اپوزسيون مدعي تقلب در آنها بود، با نتيجه حاصل از آمارگيري بسيار نزديك بود.

2ـ هيچ يك از منتقدان 400 ميليون دلاري كه دولت بوش به تامين هزينه "تغيير رژيم "، بيثابتسازي و عمليات برون مرزي تروريستي اختصاص داده بود را مورد بحث قرار نداد. بسياري از دانشجويان و NGOهاي "جامعهمدني " كه در تظاهرات شركت داشتند از بنيادها و NGOهاي ماوراي بحار (آمريكا) - كه خود نيز از جانب دولت آمريكا تامين بودجه شده بودند - پول دريافت داشته بودند.

3ـ اتهام تقلب در انتخابات بعد از شمارش آراء اعلام شد. در تمام ايام قبل از روز اخذ راي، به خصوص زماني كه اپوزيسيون اعتقاد داشت كه در انتخابات پيروز خواهد شد، نه دانشجويان معترض و نه رسانههاي جمعي غربي و نه خبرنگاران آزاد، هيچ كدام، از قريبالوقوع بودن تقلب چيزي نگفتند. در سراسر روز اخذ راي، كه با حضور ناظران احزاب مخالف بر سر يكايك صندوقها انجام شد، هيچ گزارشي مبني بر مزاحمت براي رايدهندگان يا ارتكاب به تقلب توسط هيچ رسانه و هيچ ناظر بينالمللي و يا پشتيبانان چپگراي اپوزيسيون مطرح نشد. ناظران احزاب مخالف بر شمارش آراء نظارت داشتند، و به جز مواردي استثنائي، هيچ ادعائي مبني بر دستكاري در آراء در آن موقع اعلام نشد. در واقع، به استثناء يك ادعاي مشكوك توسط خبرنگار آزاد "ريس ارليك "، هيچ رسانه جهاني ادعائي مبني بر پر كردن صندوقها از آراء گزارش نداد. حتي ادعاهاي ارليك نيز، به اقرار خودش، متكي به "اظهاراتي لطيفهگونه " از طرف منابع ناشناس در ميان آشنايانش در اپوزيسيون بوده است.

4- در طول يك هفته تظاهرات در تهران، رهبران آمريكا، اتحاديه اروپا و اسرائيل اعتبار نتيجه انتخابات را زير سوال نبردند. در عوض، آنها فقط برخورد با تظاهراتكنندگان از سوي رژيم را محكوم كردند. واضح است كه سفارتخانههاي آنها كاملا مطلع و منابع اطلاعاتي آنان ارزيابي دقيقتر و نظام يافتهتري - در مقايسه با تبليغات رسانههاي جمعي غربي و هالوهاي موجود در ميان چپهاي انگليسيآمريكائي ـ در مورد آراء و ترجيحات رأيدهندگان ايراني به اين دولتها ارائه داده بودند.

اپوزيسيون ايراني مورد حمايت آمريكا قرار بود عمليات بيثبات سازي را در انتخابات و خيابانهاي ايران، تا حد ممكن انجام دهند. هدف از اين عمليات، "عقب راندن " نفوذ ايران در خاورميانه، تحليل بردن مخالفت ايران با دخالت نظامي آمريكا در خليج (فارس)، اشغال عراق توسط آمريكا، و بالاتر از همه، چالش ايران با قدرت نظامي اسرائيل در منطقه بود. تبليغات و سياست ضد ايراني سالهاست كه به طور روزمره از جانب كل نهاد آمريكايي طرفدار قدرت يافتن اسرائيل در حال انجام است. اين نهاد مركب است از 51 رئيس سازمانهاي عمده يهودي آمريكا، با بيش از يك ميليون عضو و چند هزار كارمند تمام وقت، چندين سرمقالهنويس و مفسر خبر كه بر صفحات نشريات با نفوذ "واشنگتنپست "، "والاستريت ژورنال "، "نيويوركتايمز " و همچنين مطبوعات زرد ديگر سلطه ميرانند.

سياست اوباما براي "عقب راندن " نفوذ ايران بر روي دو اقدام حساب ميكرد: حمايت از ائتلافي از روحانيون مخالف، ليبرالهاي طرفدار غرب، دموكراتهاي مخالف و دستياران محلي و دستراستي آمريكا. قرار بود واشنگتن با به قدرت رسيدن روحانيون مخالف، آنها را جهت حركت به طرف اتحاد با متفقين استراتژيك آمريكا در ميان ليبرالها و دستراستيهاي طرفدار آمريكا زير فشار قرار دهد. آنها سپس، سياست خود را با سياست امپراطوري آمريكا و منافع استعماري اسرائيل تطبيق داده، حمايت از سوريه، حزبالله، حماس، ونزوئلا و مقاومت عراق را قطع كرده و رژيمهاي دستنشانده سعودي، عراق، اردن و مصر را در آغوش خواهند گرفت. به عبارت ديگر، سياست "عقب راندن " ايران به نحوي طراحي شده بود كه ايران را به اتحاديه سياسي دوران پيش از سال 1979 (انقلاب 1357) باز گرداند.

سياست "عقب نشاندن " رژيمهاي منتخب و منتقد، و تحميل رژيمهاي دستنشانده مطيع به كشورها، در موردي ديگر در كودتاي نظامي اخير در هندوراس تجلي يافت. استفاده از فرماندهي عالي در ارتش هندوراس و پيوندهاي ديرپاي واشنگتن با اليگارشي محلي، كه كنترل كنگره و ديوان عالي كشور را در اختيار دارد، اين فرايند را تسهيل نموده و ديگر نيازي به دخالت مستقيم آمريكا نخواهد بود- همانگونه كه اين امر در مورد كودتاهاي اخير ديگر هم صادق است. بر عكس مورد هائيتي، كه تفنگداران نيروي دريائي آمريكا، فقط يك دهه قبل، براي سرنگون كردن رئيسجمهور منتخب "برنارد آريستيد " در آن دخالت كردند، و همچنين حمايت آشكار از كودتا عليه رئيسجمهور "هوگو چاوز " در سال 2002 و در موردي اخير، كه در سپتامبر 2008 كودتائي را عليه رئيسجمهور منتخب بوليوي، "اوو مورالس "، تامين بودجه و سرهمبندي كردند، شيوه دخالت در هندوراس چندان واضح نبود و اين واقعيت به آنها اجازه داد تا به نحوي "قابل باور آن را انكار كنند. "

"ساختار حضور " و انگيزه آمريكا در رابطه با رئيسجمهور سرنگون شده هندوراس، "مانوئل سلايا "، كاملا قابل شناسائي است. آمريكا در طول يك مدت طولاني تاريخي، كل كادر افسري ارتش هندوراس را تربيت كرده، با آنها قاطي شده و به شدت در تمام سطوح ارشد افسران از طريق تماسهاي مشاورهاي روزانه و برنامهريزي استراتژيك نفوذ كرده است. نهادهاي اطلاعات نظامي پنتاگون، از طريق پايگاه نظامي خود در هندوراس، تماسهاي دوستانهاي براي پياده كردن سياستها و دنبال كردن خط سير حركات سياسي تمام بازيگران برقرار كرده است. از آنجائي كه هندوراس به شدت دربند استعمار گرفتار است، به عنوان پايگاه مهمي براي دخالت نظامي آمريكا در منطقه مورد استفاده قرار گرفته است:
- كودتاي پيروز سال 1954 مورد حمايت آمريكا عليه رئيسجمهور منتخب گواتمالا، "ژاكوب آربنز "، از هندوراس اعمال شد.
- در سال 1961، حمله تبعيديان كوبائي به آن كشور كه توسط آمريكا هدايت ميشد، از هندوراس انجام گرفت.
- از سال 1981 تا 1989، آمريكا 20،000 مزدور "كُنترا " را در هندوراس تامين بودجه و آموزش داده و بدينوسيله آنها را براي حمله به حكومت منتخب "ساندنيست " نيكاراگوئه، در جوخههاي مرگ سازمان داد.
- در عرض 7 سال اول حكومت چاوز، رژيم هندوراس متفق بسيار نزديك واشنگتن عليه رژيم مردمي كاراكاس بوده است.

واضح است كه هيچ كودتاي نظامي نه هرگز اتفاق افتاده و نه ميتوانست عليه رژيمهاي دستنشانده آمريكا در هندوراس پيروز شود. علت تغيير در سياست آمريكا نسبت به هندوراس كه در سالهاي 2008 ـ 2007 اتفاق افتاد و اين زماني بود كه رئيسجمهور ليبرال، سلايا، بر آن شد روابط خود با ونزوئلا را بهبود بخشد تا بتواند از يارانههاي سخاوتمندانه و كمكهاي خارجي كاراكاس به نفع كشورش استفاده كند. در نتيجه سلايا به اتحاديه "پتروكاريبه " پيوست. پتروكاريبه اتحاديهاي است متشكل از چند كشورهاي آمريكاي لاتين و كارائيب كه توسط ونزوئلا تشكيل شده و نفت و گاز ارزان با اعتبارات بلند مدت براي رفع نياز اين كشورها در اختيار آنها قرار ميدهد. در همين اواخر، سلايا به اتحاديه "آلبا " (ALBA)پيوست. اين هم يك اتحاديه محلي است كه باني آن رئيسجمهور چاوز است و براي ترويج و تشويق تجارت و سرمايهگذاري بيشتر در ميان كشورهاي عضو تشكيل شده است. اين اتحاديه در مخالفت و رقابت با قرارداد تجارت آزاد منطقهاي به نام "آلكا " (ALCA) كه مورد حمايت آمريكاست تشكيل شده است.

از زماني كه واشنگتن، ونزوئلا را يك تهديد و رقيبي براي سلطه خود در آمريكاي لاتين معرفي كرد، پيوند سلايا با چاوز در مورد مسائل اقتصادي و انتقاد او از دخالت آمريكا، او را به هدف برنامهريزان كودتا در آمريكا تبديل كرد. آنها مشتاق آن بودند كه سلايا را مثالي براي عبرت ديگران قرار دهند. آنها نگران دسترسي بيدغدغه خود به پايگاههاي نظامي هندوراس، به عنوان سكوي سنتي خود براي دخالت در كشورهاي منطقه بودند.

واشنگتن به اشتباه فرض كرد كه كودتا در يك كشور كوچك آمريكاي مركزي، معروف به "جمهوري موز " (در واقع اين كشور جمهوري موز اصلي است) باعث اعتراض قابل توجهي نخواهد شد. آنها بر اين عقيده بودند كه "عقب راندن " يك كشور در آمريكاي مركزي هشداري به ديگر كشورها و رژيمهاي مستقل در منطقه آمريكاي مركزي و كارائيب خواهد بود و به آنها نشان خواهد داد كه اگر با ونزوئلا متحد شدند چه انتظاري بايد داشته باشند.

مكانيسم انجام كودتا معروف و معلوم است. ارتش هندوراس رئيسجمهور سلايا را بازداشت كرد و به "كاستاريكا " تبعيد كرد. سپس، اليگارشي يكي از افراد خود در كنگره را به عنوان "رئيسجمهور " موقت معرفي كرد و همكاران آنها در ديوان عالي كشور، ظاهري قانوني به آن دادند.
دول آمريكاي لاتين، از چپ تا راست، اين كودتا را محكوم كرده و خواستار ابقاء رئيسجمهور قانوني و منتخب كشور شدند. رئيسجمهور اوباما و وزير خارجهاش، كلينتون، كه نميخواستند دستنشاندگان خود را از خود برانند، "خشونت " را به طور كلي محكوم كرده و خواستار "مذاكره " ما بين غاصبين قدرتمند و رئيسجمهور تضعيف شده در تبعيد شدند. اين حركت، دقيقا بيانگر به رسميت شناختن و مشروع دانستن ژنرالهاي هندوراس بعنوان طرفهاي مخاطب آمريكا بود.

پس از اينكه مجمع عمومي سازمان ملل اين كودتا را محكوم كرد و به همراه "سازمان كشورهاي آمريكائي " (OAS) تقاضاي ابقاء سلايا را نمود، بالاخره اوباما و وزير خارجه كلينتون سرنگون كردن سلايا را محكوم كردند ولي از "كودتا " خواندن كودتا خودداري كردند. در صورت كودتا خواندن آن، كمك ساليانه (80 ميليون دلاري) نظامي و كمكهاي اقتصادي به هندوراس، به موجب قانون به طور اتوماتيك به تعليق در ميآمد. در حالي كه سلايا با سران كشورهاي آمريكاي لاتين ملاقات ميكرد، رئيسجمهو اوباما و وزير خارجه كلينتون او را به ملاقات با يك كارمند دون پايه حواله دادند تا بدين ترتيب از تضعيف متحدين خود در "خونتا "ي (حكومت نظاميان) هندوراس پرهيز كنند. تمام كشورهاي عضو سازمان كشورهاي آمريكائي سفرايي خود را از اين كشور فراخواندند... بجز آمريكا كه سفارت آن شروع به مذاكره با خونتا نمود تا بتوانند بفهمند كه چگونه ميتوانند از بحراني كه هر دو را به طور فزايندهاي منزوي كرده - به خصوص در مقابل اخراج هندوراس از سازمان كشورهاي آمريكائي ـ نجات يابند.

اينكه آيا سلايا در نهايت به مقام خود باز خواهد گشت يا اينكه خونتاي مورد حمايت آمريكا براي مدت طولاني مقام رياست جمهوري را در چنگ خود خواهد داشت، آنهم در حالي كه اوباما و كلينتون در مورد بازگشت او به قدرت با تطويل مذاكرات كارشكني ميكنند، معلوم نيست، ولي مسئله مهم اينست كه پياده كردن سياست "عقب راندن " هندوراس براي آمريكا هم از لحاظ سياسي و هم از لحاظ ديپلماتيك بسيار پر هزينه بوده است.

كودتاي مورد حمايت آمريكا در هندوراس نشان داد كه بر خلاف سالهاي دهه 1980 كه رئيسجمهور رونالد ريگان به گرانادا حمله كرد و رئيسجمهور جورج بوش( پدر) به پاناما حمله كرد، اوضاع و شكل سياسي آمريكا لاتين (و ساير نقاط جهان) به نحوي اساسي تغيير كرده است. در آن زمان، رژيمهاي نظامي و هوادار آمريكا در منطقه عموما دخالتهاي آمريكا را تاييد كرده و با آن همكاري ميكردند و چند تائي هم به نرمي اعتراض ميكردند. ولي امروزه، چپ ميانه و حتي رژيمهاي منتخب دستِ راستي با كودتاي نظامي در هر كشوري مخالفت كرده، آن را تهديدي بالقوه براي آينده خود ميدانند.

با توجه به بحران اقتصادي و قطبي شدن اجتماعي موجود، كه از اهميت يكسان برخوردارند، آخرين چيزي كه رژيمهاي موجود كشورها خواستار آنند اغتشاشات خونين محلي است كه ميتواند به سبب دخالتهاي عريان امپراطوري آمريكا بروز كند. و بالاخره، طبقات سرمايهدار در رژيمهاي چپِ ميانه آمريكاي لاتين خواستار ثبات هستند. چرا كه در غير اين صورت، توازن قوا ميتواند از طريق انتخابات (مانند انتخابات اخير در پاناما و آرژانتين) تغيير يابد و رژيمهاي نظامي طرفدار آمريكا ميتوانند روابط فزاينده تجاري آنها با چين، خاورميانه، ونزوئلا و بوليوي را تخريب كند.

استراتژي جهاني اوباما براي "عقب نشاندن " مخالفين، شامل ساختن پايگاههاي موشكي تهاجمي در لهستان و جمهوري چك است كه فاصله چنداني با مرز روسيه ندارند. در راستاي همين سياست، اوباما سخت در حال پذيرفتن اوكراين و گرجستان به عضويت در پيمان ناتو است، كه فشار نظامي آمريكا را بر جبهه جنوبي روسيه افزايش خواهد داد. با استفاده از "نرمش " رئيسجمهور روسيه، "ديمتري مدوودف " (كه پا جاي پاي ميخائيل گورباچوف گذارده است)، واشنگتن توانسته است حق عبور نظاميان و تسليحات آمريكائي را از طريق روسيه به جبهه افغانستان به دست آورده، تاييد مسكو نسبت به اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران را كسب كند، و به رسميت شناختن رژيم دستنشانده آمريكا در بغداد و حمايت آن از جانب مسكو را فراهم كند. انتظار ميرود كه مقامات دفاعي روسيه رفتار خوشآمد گويانه مدودف را مورد سوال قرار دهند، آن هم زماني كه اوباما دست به اجراي برنامه خود براي نصب موشكهاي خود در فاصله 5 دقيقهاي مسكو زده است.

لینک
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811030114






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن