واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: «آلزايمر»؛ فيلمي متفاوت از احمدرضا معتمدي خبرگزاري فارس: «آلزايمر» فيلمي متفاوت از احمدرضا معتمدي است كه سياهنمايي نميكند، ابتذال در آن به چشم نميخورد و مثل بسياري از آثار شبهروشنفكري، تاختن به باورهاي ديني و نهادهاي حكومتي چون نيروي انتظامي را دليلي براي قوت و «دردمندانه بودن» اثر نميداند. بسياري از ساختههاي سينمايي و تلويزيوني اين توقع را در مخاطب ايجاد كردهاند كه لزوما با شروع يك قصه، بايد يا سرنوشتي تغيير كند و يا اتفاقي نو رقم بخورد كه باور كنيم قصه از قوت كافي برخوردار است و تنها شاهد بازي و تصاوير معمولي نبوديم بلكه داستاني براي مخاطب تعريف شده است. اما «آلزايمر» ساخته جديد احمدرضا معتمدي اين فرض را باطل ميكند و به مخاطب ميفهماند كه لزومي ندارد براي بيان يك اصل، قصه و يا ديدگاه، حتما سرنوشتي تغيير كند و يا اتفاقات عجيب و غريب بيفتد. ماجراي فيلم از اين قرار است كه 20 سال قبل، بر اثر يك تصادف، مردي از دنيا رفته و البته به دليل سوختگي شديد، جنازه قابل تشخيص هويت نبوده است. همسر حادثه ديده باور نميكند كه شوهرش از دنيا رفته و در عين حال همه اعضاي خانواده از جمله برادر متوفي و برادر همسر وي باور دارند كه جنازه سوخته، همان اميرقاسم، برادر و شوهر مورد نظر است. خلاصه، كار همسر (آسيه) كه مهتاب كرامتي ايفاگر نقش آن است به آسايشگاه رواني ميكشد و در زمان حاضر، برادر او (مهران احمدي) كه پيش برادر متوفي (فرامرز قريبيان) كار ميكند، او را از آسايشگاه بيرون ميآورد و بقيه ماجراها كه پس از تماشاي 90 دقيقه فيلم و القاي بسياري از مفاهيم چون عشق، سادگي، كاركرد دين و روحانيون در جامعه، داشتن انگيزه در زندگي و... سرانجام به نقطه آغاز كه همان آسايشگاه است ميرسيم بدون آن كه مخاطب احساس دور باطل و پوچي كند. البته اين تنها نقطه قوت فيلم نيست. بازيگران هم با توجه به تجربههاي گذشته آنان، به درستي انتخاب شدهاند و قطعا در ادامه بازي خوب احمدي در هيچ، كرامتي در بيست (ساختههاي عبدالرضا كاهاني) ، قريبيان در رقص در غبار و شهر زيبا (ساختههاي اصغر فرهادي) و مهدي هاشمي و بازي متفاوتش در «هيچ»، حضور اين بازيگران در اين فيلم ميتواند دليل موفقيت «آلزايمر» در امر بازيگري باشد. همين جا البته اين نقد را ميتوان به معتمدي داشت كه در خلق تيپ جديد موفق نبوده و در عين حال استفاده از تيپهاي تجربه شده در آثار ياد شده و خلق شخصيتهاي جديد در خدمت قصه را ميتوان نقطه قوت او دانست. «آلزايمر» سياهنمايي نميكند و حتي در جاهايي مخاطب را ميخنداند. ابتذال در آن به چشم نميخورد و مثل بسياري از آثار شبهروشنفكري، تاختن به باورهاي ديني و نهادهاي حكومتي چون نيروي انتظامي را دليلي براي قوت و «دردمندانه بودن» اثر نميداند. در «آلزايمر» به كاركرد روحانيت و دين در جامعه منصفانه نگريسته شده و برخلاف آثار شبه روشنفكري، پليس، ذاتا بد نشان داده نشده است. سير داستان در «آلزايمر» منطقي است كه البته ميتوانست كمي با ريتم تندتر بيان شود و بعضي سكانسهاي زائد مثل دعواي كارگران بر سر تعطيلي موقت كارخانه، حذف شود. اما آنچه مسلم است، فيلم، قصه دارد و عاشقانهاي لطيف را بيان ميكند كه مثلث عشقي بدون دعوا و سر وصدا در آن وجود دارد كه مخاطب حس معمولي نسبت به آن ندارد. ---------------------------------- نويسنده: ايمان شمسايي ---------------------------------- انتهاي پيام/ا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]