تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819758415
نويسنده: سجاد كريمي پاشاكي محورهاي عمليات رواني غرب عليه جمهوري اسلامي ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: سجاد كريمي پاشاكي محورهاي عمليات رواني غرب عليه جمهوري اسلامي ايران
خبرگزاري فارس: اين مقاله، به ماهيت جنگ رواني با محوريت تروريسم، عليه ايران پرداخته است و يادآور ميشود كه: نداشتن برخوردي مناسب و به هنگام، با اينگونه تبليغات نادرست، ضمن داشتن آثار سوء سياسي، اقتصادي و فرهنگي، ممكن است بهانهاي براي اقدامات آتي دشمنان باشد.
چكيده
تروريسم، در قرن حاضر بهانهاي براي جنگافروزي قدرتهاي بزرگ به شمار ميآيد، هرچند كه اصل مبارزه با تروريسم و گروههاي تروريستي در چارچوب تأمين امنيت ملي، توجيهپذير است، اما استراتژي ابرقدرتها به منظور نوقلمروخواهي در پس فرافكنيهاي رسانهاي و تحريف واقعيت از طريق پايگاههاي خبري پنهان مانده است. از آنجا كه حمايت از تروريسم و گروههاي تروريستي از اتهاماتي است كه به ايران نسبت داده ميشود و درخصوص آن تبليغات گستردهاي صورت ميگيرد، پرسش اصلي اين تحقيق آن است كه: ابعاد جنگ رواني ايالات متحده با موضوعيت تروريسم عليه ايران چيست؟ و چه عواملي باعث تروريست ناميدن جمهوري اسلامي ايران شدهاند؟ به نظر ميرسد هدف امريكا از به راه انداختن جنگ رواني عليه ايران با موضوعيت تروريسم تحتالشعاع قرار دادن افكارعمومي جهانيان و كم اثر كردن قدرت نفوذ ايران در سطح جهان و در نهايت انزواي آن است و در اين راستا، از مسائلي همچون صدور انقلاب، گروگانگيري لانه جاسوسي، حمايت از گروههاي مجاهد اسلامي و تلاش براي دستيابي به انرژي صلحآميز هستهاي استفاده ميبرد.
اين مقاله، به ماهيت جنگ رواني با محوريت تروريسم، عليه جمهوري اسلامي ايران پرداخته است و يادآور ميشود كه: نداشتن برخوردي مناسب و به هنگام، با اينگونه تبليغات نادرست، ضمن داشتن آثار سوء سياسي، اقتصادي و فرهنگي، ممكن است بهانهاي براي اقدامات آتي دشمنان باشد.
واژگان كليدي: جنگ رواني، تروريسم، جمهوري اسلامي ايران، امريكا، فرافكني.
مقدمه
امروز تأثير مسئله تروريسم و گروههاي تروريستي را نميتوان بر افكارعمومي ناديده گرفت. چرا كه همواره رسانههاي ارتباط جمعي، اينترنت و پايگاههاي خبري و… به اين موضوع ميپردازند. ايجاد ترس و وحشت از امكان وجود گروههاي تروريستي و نيز عمليات خرابكارانه، افكارعمومي را به سمت سياستهاي دولت در سركوب تروريستها سوق داده است. دولتهاي غربي و به ويژه ايالات متحده پس از حادثه 11 سپتامبر عمليات وسيع رواني را براي جلبنظر افكارعمومي براي جنگ با تروريستها در پيش گرفتند. ايجاد جوي متشنج و ترسناك از حضور احتمالي تروريستها تأثيري به مراتب بيشتر از حوادث تروريستي نهاده و رسانهها در سمت و سو دادن به افكار مردم سهم ويژهاي داشتهاند.
ايران پس از انقلاب اسلامي، در معرض اتهامات گوناگوني از جمله حمايت از گروههاي تروريستي و بنيادگرا قرار گرفت و اين موضوع با سپري شدن بيش از 28 سال از زمان انقلاب ادامه يافته است.
در حالي كه فلسفه انقلاب كه برگرفته از انديشههاي ناب ديني است، ترور و تروريسم را نفي ميكند. با اين همه ايالات متحده، از ايران با عناويني چون، كشور ياغي، بزرگترين پشتيبان تروريسم، محور شرارت و… نام ميبرد. استعارهسازي امريكا در خصوص ايراني تروريست در حوزههاي اقتصادي، سياسي و نيز فرهنگي براي كشور تبعات منفي به همراه داشته است. چرا كه معرفي شدن با اين عناوين، اعتبار و نيز قدرت تأثيرگذاري ايران را در منطقه و جهان با چالش مواجه كرده است. از سوي ديگر اجراي تاكتيكهاي تبليغاتي و جنگهاي رسانهاي و خبري عليه ايران نه تنها بر افكارعمومي به عنوان يكي از عوامل مؤثر در جهتدهي سياست دولتها تأثير ميگذارد، بلكه بر اقتصاد، روابط بينالملل و نيز منافع ملي جمهوري اسلامي ايران پيامدهاي منفي زيادي دارد.
براي بررسي نقش تروريسم در شكلدهي عمليات رواني عليه جمهوري اسلامي ايران بايد به موضوعات مرتبط با تروريست ناميدن ايران و يا به عبارتي به عوامل شكلدهنده اتهام تروريست بودن ايران توجه كرد. از عوامل مؤثر در اين امر ميتوان به رويدادهاي پس از انقلاب همچون: صدور انقلاب، تسخير لانه جاسوسي، حمايت از برخي نهضتهاي اسلامي و نيز پيگيري سياستهاي صلحآميز هستهاي اشاره كرد.
سالهاست كه در گزارشهاي كنگره، وزارت امورخارجه و رياستجمهوري امريكا ايران در نقش بزرگترين فعال در موضوع تروريسم جهاني معرفي شده است.
بررسي نقش تروريسم در اجراي جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران كه از آغاز انقلاب اسلامي، تا دولت استوار جناب دكتر احمدينژاد به كار گرفته شده به اين دليل حائز اهميت است كه چالشي است فراگير براي نظام اسلامي كه پايههاي انقلاب را دربر دارد.
جنگ رواني و چگونگي شكلدهي افكارعمومي
مفهوم افكارعمومي، به طور عمده محصول دوران روشنگري است. اين انديشه، با فلسفههاي سياسي اواخر قرون هفدهم و هجدهم و به ويژه تئوري دمكراتيك قرن نوزدهم تلفيق شده است (پرايس، 1382:21) با توجه به سير تكامل تاريخي جوامع و گسترش و فراگير شدن مدرنيته و انديشههاي دمكراتيك، توجه به افكارعمومي نيز اهميت يافته است. امروز افكارعمومي قدرتي است از سوي مردم كه ميتواند بر سياستهاي كلان حكومتها نيز تأثير گذارد. بنابراين، دولتها با توجه به توانمندي خود در عرصه تبليغات و رسانهها، يا تأثيرپذير ظاهر ميشوند كه كنترل چنين حكومتي سخت و احتمال فروپاشي آن ميرود و يا تأثيرگذار رفتار ميكنند، كه اقتدار حكومت را دربر خواهد داشت. دولتها تلاش ميكنند مجموعه اقدامات خود را با بهرهگيري از تبليغات و از طريق رسانهها توجيه كنند. ولي اين نكته را نبايد ناديده گرفت كه در جوامع آزاد بخشي از ابزارهاي رسانهاي و تبليغاتي در اختيار گروههاي مخالف است و آنها نيز به سهم خود به منظور القاي نظرات خود از طريق رسانهها ميكوشند.
اما آنچه اتحاد و مواضع مشترك در ميان گروهها و احزاب سياسي يك جامعه را به وجود ميآورد مباحثي چون: امنيت ملي، منافع ملي و… است. هنگامي كه به بررسي حقايق تاريخي ميپردازيم، متوجه ميشويم در گذشته چيزي كه گفتوگو درباره حقايق موجود يا ديدگاههاي جايگزين را توجيه كند، نميتوان يافت؛ زيرا صاحبان قدرت حقيقت را محدود ميكردند. هيچ سازمان سياسياي وجود نداشت كه اجازه بيان ديدگاههاي جايگزين يا سعي در ايجاد رابطه با مردم با ارائه ديدگاههاي متفاوت را عرضه كند بلكه تبليغات فقط به نخبگان جامعه محدود ميشد. (احمد رشتي، 100:1383) تحريف واقعيت، سانسورهاي خبري، خبرسازي، از عمده مواردي است كه امروز شبكههاي بزرگ رسانهاي و به عبارتي اصحاب رسانهها در حيطه فعاليت خود، استفاده ميكنند.
رسانههاي جمعي به عنوان يكي از مهمترين عوامل تأثيرگذار بر افكارعمومي عموماً در مسائل سياست خارجي به عنوان ابزاري در دست صاحبان قدرت عمل ميكنند. بنابراين، تنشهاي بنيادي ميان سياست خارجي و رسانهها به ندرت بروز ميكند. از اين ديدگاه عوامل متعددي در پيدايش اين وضعيت دخيلاند. اين عوامل عبارتاند از: وابستگي شديد رسانهها به منابع دولتي براي تفاسير خبري؛ فقدان رقابت عمومي مسابقات تبليغاتي و استفاده از سلاحهاي ايدئولوژيك نظير ضدكمونيسم، يك دشمن خبيث، يا تهديدهاي بالقوه امنيت ملي. (جرجيس، 98:1382) بنابراين تقويت پايگاههاي ارتباطي و رسانهاي در زمره اهداف دولتها به دليل تأثيرگذاري هرچه بيشتر و نيز تحت كنترل گرفتن اذهانعمومي در سطح كشوري، منطقهاي و يا جهاني مورد توجه قرار ميگيرد.
بررسي ابعاد عمليات رواني ايالات متحده روي مردم كشور امريكا پيش از جنگهاي ويتنام، كره، جنگ اول و دوم خليجفارس، جنگ افغانستان و نيز جنگ عراق نشاندهنده استفاده از بعد تبليغات و افكارسازي توسط مقامات ايالات متحده امريكا در اين جنگها محسوب ميشود. امروز مقام و موقعيت يك كشور در جامعه جهاني و جايگاه آن در سلسله مراتب جهاني با توانمندي رسانهاي آن كشور گره خورده است. اگر كشوري بخواهد در عرصه بينالمللي نقش مؤثري ايفا كند، بايد بتواند ديپلماسي رسانهاي هماهنگ و مؤثري را به اجرا درآورد. (ابرار معاصر، 53:1383) با توجه به اينكه ايالات متحده در سطح جهان ابزارهاي بسيار كارامدي را از لحاظ رسانهاي، ماهوارهاي و مطبوعات و… در اختيار دارد لذا القاي تفكرات همسو با سياستهاي متخذه به مخاطبان، امري عادي و رايج است.
پس از 11 سپتامبر جنگ رواني ويژهاي عليه مسلمانان شروع شد. در عملياتي چند مرحلهاي مقامات كاخ سفيد مقدمات حمله به افغانستان و سپس عراق را فراهم كردند. بوش در سخنراني خود در كنگره به تاريخ 20 سپتامبر 2001 گفت: "امريكا امروز بيدار و متوجه خطر است و موفق به دفاع از آزادي است. غم ما به خشم و خشم ما به عزم مبدل گشته است. چه دشمنان را به كيفر برسانيم و چه كيفر را به آنها برسانيم، به هر حال عدالت اجرا خواهد شد. (علي بابايي، 641:1384) در عصر حاضر بهرهگيري از موضوع تروريسم به يكي از رايجترين شيوههاي عمليات رواني تبديل شده است و ميتوان ادعا كرد كه بيشتر عمليات رواني بينالمللي امريكا عليه ديگر كشورها با بهكارگيري عمليات تروريستي اجرا ميشود. (سبيلان اردستاني، 65:1384)
جهان اسلام و فرافكني رسانهاي غرب
امروز جهان اسلام از نظر رسانههاي غربي سرمنشأ گروههاي تروريستي است. هرچند كه برخي از گروههاي تروريستي از جوامع اسلامي رشد كردهاند، اما جهان اسلام خود قرباني تروريسم بوده است. وجود گروههايي چون القاعده، انصار الاسلام و… مصداق تروريستي بودن تمامي جنبشهاي اسلامي و گروههاي آزاديخواه مسلمان نيست. هرچند كه ايالات متحده پس از هر حادثه مخرب و تروريستي نگاه خود را به سوي مسلمانان سوق ميدهد و به كمك رسانهها سعي ميكند مسلمانان را متهم جلوه دهد، اما گذشت زمان واقعيت را روشن ميكند. پيش از آنكه گرد و غبار ناشي از بمبگذاري ساختمان فدرال در اوكلاهماسيتي در آوريل 1995 فرو نشيند، برخي از كارشناسان تروريسم در رسانههاي امريكا، اعراب، مسلمانان و خاورميانهايها را با اين انفجار مرتبط ميدانستند. با اين حال شواهد ارائه شده به اف.بي.آي و وزارت خارجه امريكا نشاندهنده حقايقي غير از اين بود. (جرجيس، 94:1382)
اجراي عمليات رواني و كاربرد موضوع تروريسم در آن، به پس از 11 سپتامبر منحصر نيست بلكه سالهاست كه ايالات متحده و نيز برخي از كشورهاي غربي درخصوص برانگيختن اذهانعمومي در قبال مسلمانان فعاليت ميكند. پس از 11 سپتامبر نيز موجي از ترس و وحشت از حملات تروريستي جوامع غربي را فرا گرفت، رسانهها نيز با توجه به استراتژي اسلامستيز خود در زمينه بزرگنمايي خطر اسلام و مسلمانان در صدد برآمدند موجي از شوك، ترس و نفرت را نسبت به مسلمانان پديد آورند و با تبليغات منفي و بزرگنمايي موضوعات نادرست به نفي رفتارهاي مداراگونه پس از 11 سپتامبر بپردازند. در حوادث 11 سپتامبر، شبكه سي.ان.ان در مرحله اول نخست تروريستها را دشمن مردم و امنيت امريكا معرفي كرد و در مرحله دوم تروريستها را همان مسلمانان دانست و در مرحله سوم در پناه واقعيتسازي رسانهاي زمينه مبارزه با تروريستها را در هر جا و هر شكل مهيا ساخت. (دهشيري، 67:1385) اين در حالي است كه غرب سياست خوب خود را با دولتهاي عرب حفظ ميكند و از طريق رسانهها عليه مسلمانان تبليغات گستردهاي راه مياندازد و ذهنيت مردم جهان را نسبت به جهان اسلام كدر و همراه با ترس و ترور معرفي ميكند. (كريمي پاشاكي، 7:1386)
تروريسم رسانهاي و ايران
به كارگيري واژگاني چون تروريست، سلاحهاي كشتارجمعي، بمب هستهاي، بنيادگرايي، صدور انقلاب، جنگ تمدنها و بسياري از كلمات مشابه كه از طريق كانالهاي متعدد تلويزيوني و راديويي و نيز ماهوارهاي و… بر اذهان مردم نقش ميبندد، نتيجه سياستهاي دولتهاي به منظور ايجاد جنگ رواني عليه دولتها و يا گروههايي است كه با آنها تضاد منافع و يا ايدئولوژيك دارند. ساخت مجموعههاي مستند، فيلمهاي غيرواقعي از خشونت در ايران، نابرابري زنان و مردان و… همچنين ارسال آنها براي ميليونها بيننده روشهايي است كه غرب با تحريف اذهانعمومي براي تحت فشار قراردادن جمهوري اسلامي به كار ميگيرد. اخيراً نيز سينماي هاليوود با ساخت فيلمي به نام 300 مستقيماً مبارزه فرهنگي خود را با تمدن ايراني آغاز كرد. در اين فيلم كه ايرانيان مردمي وحشي و بدوي نشان داده شدهاند، تاريخ چند هزار ساله تمدن ايراني را تحتالشعاع خود قرار داده است. آيا ساخت چنين آثاري نوعي تروريسم رسانهاي غرب عليه ايران به حساب نميآيد؟
تروريسم رسانهاي را ميتوان از دو ديدگاه بررسي كرد؛ نخست آنكه رسانهها به ابزاري براي شهرت تروريستها تبديل شده و واژه تروريسم رسانهاي براي اشاره به روش پيچيده بهرهبرداري تروريستها از پوشش رسانهاي اعمال خود، ابداع شده است. (ابرار معاصر، 261:1384) و ديگر، آنچه كه مدنظر اين مقاله است يعني با در نظر گرفتن اين تعريف از تروريسم كه: هرگونه عملي كه با هدف سياسي و به منظور تحقق اهداف سازماني و يا گروهي صورت گيرد و از لحاظ جاني، اقتصادي و حيثيتي براي افراد، سازمانها و نيز دولتها نتيجهاي مخرب داشته باشد، فرافكني رسانهاي و انجام عمليات رواني و نشر اخبار خلاف واقع با استفاده از امكانات ارتباطي و رسانهاي را تروريسم رسانهاي ميگويند. چرا كه اينگونه اقدامات ميتواند تأثير مستقيمي بر اعمال تحريمها و يا تخريب وجهه جهاني كشوري داشته باشد. بنابراين ميتوان مجموعه فعاليتهايي را كه خلاف واقعيتهاي موجود براي تروريست جلوه دادن ايران و يا از طريق بنگاههاي خبرپراكني غرب جمهوري اسلامي ايران را تهديدي در صحنه بينالمللي به حساب آوردن، تروريسم رسانهاي عليه ايران قلمداد كرد.
ظهور انقلاب اسلامي و آغاز عمليات رواني عليه جمهوري اسلامي
ظهور انقلاب اسلامي رويدادي بود كه خارج از كنترل ايالات متحده و فراسوي باورهاي غربي و استكباري در سال 1979 رخ داد. شايد اگر ايران در نقطهاي جغرافيايي به غير از موقعيت حاضر قرار داشت، وقوع انقلاب حساسيت مقامات امريكايي را اينگونه برنميانگيخت. انقلاب ايران كه برخاسته از عزم مردم براي مبارزه با رژيم شاهنشاهي و نيز تاراج ثروتهاي ملي توسط ايادي رژيم و نيز كشورهاي بيگانه صورت پذيرفت، ايالات متحده را سخت برآشفت و بعد از به ثمر رسيدن انقلاب، موجي از اتهامات عليه جمهوري اسلامي به راه انداخته شد كه اذهان عمومي دنيا را تحت تأثير خود قرار داد. امريكا در سال 1980 روابط ديپلماتيك خود را با ايران قطع كرد و در سال 1984 اين كشور را در فهرست كشورهاي هوادار تروريسم قرار داد. (جرجيس، 223:1382) از عمده موضوعاتي كه امريكا به استناد آن ايران را تروريسم مينامد و در اظهارنظرهاي رسمي مقامات ايالات متحده نيز ميتوان آن را به روشني مشاهده كرد:
1. مسئله صدور انقلاب
2. گروگانگيري سفارت ايالات متحده در ايران
3. حمايت از گروههاي اسلامي و به اصطلاح شركت در برخي از حوادث تروريستي
4. پيگيري سياستهاي هستهاي و تلاش براي به اصطلاح دستيابي به سلاحهاي كشتارجمعي و هستهاي
كلينتون (رئيسجمهور سابق امريكا) ايران را متهم كرد كه تلاش ميكند منطقه را بيثبات كند و با پشتيباني از تروريستها و تمايل به داشتن سلاحهاي هستهاي صلح را به خطر اندازد. (پيشين، 230:1382) عوامل مذكور در شكلدهي موضوعي جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران كه در قالب محوريت تروريسم گنجانده ميشود نقش به سزايي دارد. تبليغات حول محورهاي عنوان شده از بعد از انقلاب تاكنون ادامه داشته و فرافكني رسانهها به تبعيت از اهداف سياسي، ايران را به كشوري حامي تروريسم در جهان معرفي ميكند. اين موضوع حتي فراتر از مرزهاي ايران رفته و مسئله اسلام و مذاهب سني و شيعه را تحت تأثير قرار داده است و به تقسيمبندي اسلام خوب و اسلام بد ميپردازد. غرب انقلاب ايران و سير حاكم در جمهوري اسلامي را جزئي از اسلام بد، افراطي و بنيادگرا معرفي ميكند و آن را مخالف با ارزشهاي دمكراتيك مدني ميداند. اين در حالي است كه قدرت تشيع در ايجاد امت اسلامي و وحدت در جهان اسلام علت وجود تمامي اين برداشتها و اتهامات است. حكومت ايالات متحده هرگز پيش از اين در معرض اينگونه رويارويي سازشناپذير قرار نگرفته بود. القاب و عناويني نظير افراطي، تروريست و متحجر كه در دهه 1950 و 1960 براي مليگرايي عرب به كار ميرفت، اكنون براي انقلاب اسلامي ايران به كار برده ميشود. (پيشين، 1382:88- 89)
به كارگيري شيوههاي گوناگون جنگهاي تبليغاتي عليه انقلاب اسلامي، با استفاده از ابزارهاي گوناگون رسانهاي و انتشار صحنههاي ساختگي و وحشيانه منتسب به خشونتگرايي در ايران نه تنها زير سؤال رفتن ماهيت انقلاب اسلامي را در پي دارد بلكه اعتبار جمهوري اسلامي ايران را در عرصه بينالمللي كاهش خواهد داد. در نتايجي كه از يك نظرسنجي در ايالات متحده به دست آمده، عنوان شده است: از نظر مردم امريكا، كشورهاي كره شمالي، عراق [دوران صدام] و ايران بزرگترين عاملان تهديد براي امنيت ملي امريكا و صلح جهاني محسوب ميشوند. البته چين نيز نگرانيهايي را در اين زمينه ايجاد كرده است. امريكاييها معتقدند كه در حوزه منافع استراتژيك ايالات متحده، خاورميانه و خاور دور از مهمترين مناطق به شمار ميآيند. (rissna.ir)
صدور انقلاب
نخستين مسئلهاي كه پس از روي كار آمدن انقلاب اسلامي در ايران، ذهن غرب را به خود مشغول كرد، احتمال وقوع يك انقلاب فراگير و طغيان عظيم در منطقه استراتژيك خاورميانه بود كه مسلماً دستاوردها و منافع غرب به ويژه ايالات متحده را با تهديدي جدي مواجه ميكرد. وقوع انقلاب ايران و همزمان با آن بروز شورشهايي در كشورهاي منطقه از جمله در عربستان كه منجر به اشغال دو هفتهاي مسجدالحرام در شهر مكه شد، از عواملي بودند كه به اين احتمال صورتي واقعي ميبخشيدند. ايالات متحده شورش جمعي از مسلمانان در مسجد الحرام را كه مصادف با انقلاب اسلامي بود بر عليه انقلاب اسلامي به كار برد. (جرجيس، 1382:89 - 88) اين در حالي بود كه بعدها مشخص شد كه ايران در اين ماجرا دخالتي نداشته است. ايالات متحده صدور انقلاب را چون صدور خشونت و ناامني ميدانست و مسلماً در صورت فراگير شدن انقلاب در منطقه موقعيت رژيم صهيونيستي به تزلزل ميافتاد. اين موضوع در تضاد كامل با منافع ملي و دكترينهاي بينالمللي امريكا بود.
پس از به وقوع پيوستن انقلاب اسلامي، ايران به يكباره از جزيره امن تبديل به كشوري تروريستي شد. گري سيك اعتقاد دارد: پيروزي انقلاب اسلامي ايران در فوريه 1979 باعث برانگيخته شدن و انفجاري از عملكردهاي افراطي از جانب ايران شد كه تنها نامي كه شايسته آن است تروريسم است. (Sick, 2003) تضاد منافع ايالات متحده و جمهوري اسلامي ايران باعث شد كه امريكا از همان آغاز با جمهوري اسلامي ايران مخالفت كند. برخي از سياستمداران غربي اعتقاد داشتند انقلاب ايران به سمت كشورهاي چپ همچون شوروي سابق گرايش داشته و اين انقلاب بنا به انديشههاي كمونيستي شكل گرفته است. ديويد اوون ، وزير خارجه وقت انگليس، طي صدور يك بيانيه، به روشني موضع كشورش را در برخورد با حركت انقلابي مردم ايران، جانبداري رسمي از محمدرضا پهلوي و ادامه حكومت سلسله پهلوي اعلام كرد. (محمدي، 19:1385)
غرب در عين حال كه به منظور خشكاندن ريشههاي اسلام مبارزهاي نامحسوس را آغاز كرده بود و براي سكولار كردن جوامع اسلامي گام برميداشت، شاهد ظهور انقلابي متفاوت از انقلابهاي معاصر كه دستاوردهاي غرب را با چالش جدي مواجه ميكرد، بود. بنابراين براي تخريب چهره انقلاب با برچسبهايي چون تروريست و تلاش براي گسترش انقلاب، نخستين گامهاي خود را براي مبارزه با انقلاب اسلامي برداشت. از آنجا كه صدور انقلاب در انديشه سياسي غرب نتايجي بسيار زيانبار در منطقه پر اهميت خاورميانه داشت لذا آن را با صدور خشونت و هرج و مرج يكي دانسته و ايران را به آشوبطلبي در منطقه متهم كردند.(Byman, 2005) اين در حالي است كه رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) منظور از صدور انقلاب را چنين عنوان داشتهاند: "ما كه ميگوييم اسلام را ما ميخواهيم صادر كنيم، معنايش اين نيست كه ما سوار طياره بشويم و بريزيم به ممالك ديگر. يك همچون چيزي نه ما گفتيم و نه ما ميتوانيم. اما آنكه ما ميتوانيم اين است كه به وسيله دستگاههايي كه داريم، به وسيله همين صدا و سيما، به وسيله مطبوعات، به وسيلهگروههايي كه در خارج ميروند، اسلام را آن طوري كه هست معرفي كنيم." (امام خميني(ره)، 1379:364) و در جاي ديگر عنوان فرمودند: "ما كه ميگوييم ميخواهيم انقلابمان را صادر كنيم، نميخواهيم با شمشير باشد بلكه ميخواهيم با تبليغ باشد." (پيشين، 72:1379) با توجه به اين موضوع ايران بايد در پيشاپيش يك انقلاب جهاني ضداستكباري قرار گيرد، پيام خود را در همهجا پخش كند و ائتلافي مركب از ملتهاي مستضعف به وجود آورد. اما لازم بود اين هدف بدون توسل به خشونت به دست آيد. (هانتر،1380:215) عليرغم اين موضوع ايالات متحده اين استنباط را كه ايران از نيروهاي نظامي خود كمك گرفته تا حاكميت قانون خداوند را در سراسر دنيا پخش كند (Byman, 2005) به عنوان رويكرد خشونتآميز انقلاب اسلامي تبليغ ميكند. آنها معتقدند هدف رژيم انقلابي ايران، صادر كردن انقلاب به قسمتهاي ديگر منطقه بوده و با اين منظور بايد قدرتهاي ديگر (يعني اسرائيل و امريكا) را به زور از منطقه بيرون كند و حقانيت و مشروعيت داخلي خود را تحكيم بخشد. بنابراين ترور فقط ابزاري مهم در صادر كردن انقلاب نبوده است اما با توجه به هزينه و خطر كم از سوي ايران انجام و نيز ثابت شده كه مؤثر است. (Woodrow Wilson, 2006)
همانطور كه گفته شد، هدف از به كارگيري اين استعارهها زير سؤال بردن ماهيت انقلاب اسلامي و فرافكني به عنوان انقلابي خشونتطلب كه براي دستيابي به خواستههاي خود نه تنها از خشونت در داخل كشور استفاده ميكند بلكه براي تثبيت مواضع خود در منطقه و جهان با عنوان صدور انقلاب، وحشت و ارتجاع را گسترش ميدهد. اين در حالي است كه بحث صدور انقلاب تنها به انقلاب اسلامي ايران محدود نميشود، انقلاب فرانسه، انقلاب روسيه و بسياري از انقلابهاي مهم جهان معاصر به منظور گسترش انديشههاي انقلابي، از مسئله صدور انقلاب بهره گرفتند و نيز بسياري از كشورهاي غربي براي ساخت زيربناهاي فعلي نظام خود نيز از آن بهره ميگيرند.
گروگانگيري و مسئله تسخير لانه جاسوسي
از وقايع ماندگار در تاريخ ديپلماتيك ايران و ايالات متحده ماجراي تسخير سفارت امريكا توسط جمعي از دانشجويان انقلابي بوده است و بسياري از رويكردهاي ايالات متحده با ايران متأثر از اين حادثه بود. بياغراق نيست اگر گفته شود: احساس تحقير و سرافكندگياي كه امريكاييها پس از اين رويداد گريبانگيرشان شد، بر بسياري از مسائل ديپلماتيك مرتبط بر ايران تأثير گذاشت. تسخير لانهجاسوسي در 4 نوامبر 1979 به دست جمعي از دانشجويان پيرو خط امام(ره) صورت گرفت. دلايل بسياري را براي وقوع اين ماجرا بيان كردهاند از جمله مهمترين آنها ميتوان، اجازه ورود شاه به امريكا، بازنگرداندن داراييهاي به تاراج رفته ايران توسط شاه و خانوادهاش، تحويل ندادن مقامات سابق ايران براي انجام محاكمه و… نام برد. گري سيك مشاور ارشد كاخ سفيد در كتاب همه چيز فرو ميريزد ميگويد: "اين خبر (اشغال سفارت امريكا در تهران) مرا متعجب نكرد؛ زيرا ما از دو هفته پيش كه به شاه اجازه داده شده بود وارد ايالات متحده شود، انتظار درگيري و خشونت را داشتيم." (سيك،1384:243) مسئله گروگانگيري تيتر اول رسانهها در آن دوره بود به طوري كه بدون در نظر گرفتن مدارك و شواهد به دست آمده از سفارت، عوامل تسخير و نيز جمهوري اسلامي ايران را محكوم ميكردند. در طول 444 روز اسارت ديپلماتهاي امريكايي كه در ايران از آنها به عنوان جاسوس نام برده ميشد، به كرات موضوع كشته شدن تعدادي از گروگانها اعلام شد اين در حالي بود كه خلاف اين موضوع ثابت شد.
تسخير سفارت [لانه جاسوسي] امريكا در سال 1979 توسط گروهي از دانشجويان و زنداني كردن گروه زيادي از ديپلماتهاي امريكايي به مدت 444 روز با رضايت صريح دولت ايران، وضعيت روابط ايران با ايالات متحده و بسياري از ديگر كشورها را تعيين كرد. ايالات متحده و بيشتر كشورهاي دنيا اين عمل را به عنوان يك نمونه اصلي تروريسم تحت حمايت دولت، قلمداد كردند.(Sick, 2003) تبليغات كشورهاي غربي به ويژه ايالات متحده بر نبود امنيت براي اتباع خارجي با اشاره به اين رويداد تاريخي امروز نيز به چشم ميخورد. اما تسخير لانه جاسوسي وجهي از صورتهاي حق دفاع مشروع و پيشگيرانه محسوب ميشود چرا كه هدف از اين كار اعتراض به 25 سال مداخله امريكا در امور داخلي ايران بود كه از دخالت در كودتاي 28 مرداد سال 1332 آغاز شده و با پناه دادن به شاه مخلوع در امريكا، در پاييز سال 1358، به اوج خود رسيده بود. دانشجويان پيرو خط امام(ره)، قصد داشتند از اين طريق صداي اعتراض خود را نسبت به مداخلهجوييهاي امريكا، به گوش جهان برسانند و اين كشور را به استرداد شاه جنايتكار مجبور كنند. (شاه علي، 1385:338)
ايران و حمايت از گروههاي تروريست
در گزارش وزارت امور خارجه ايالات متحده درباره تروريسم (سال 2005) عنوان شده است: ايران هنوز بيشترين فعاليت را در ميان كشورهاي حامي تروريست دارد (United States Department of State, 2006) متهم كردن ايران به حمايت از تروريسم "دو وجه دارد وجه اول براي كشورهاي غربي، حربهاي است عليه گسترش نفوذ معنوي ايران در كشورهاي تحت سلطه غرب بدين معني كه غرب ميكوشد نشان دهد كه اگر ايران در كشورهاي ديگر از نظر ايدئولوژيكي نفوذ پيدا كرده است، اين نفوذ با استفاده از خرابكاري، ايجاد رعب و وحشت و ترساندن سران و مسئولان آن كشور است و نه نفوذ معنوي و خودجوش كه عمق و گسترش زيادي داشته باشد. وجه دوم اين استفاده آن چيزي است كه در روانشناسي اجتماعي به اصل سپر بلا معروف است. طبق اين اصل وقتي ما با مشكلي مواجه ميشويم كه خود عامل ايجاد آن مشكلاتيم و گريزي از آن نداريم، به دنبال يك سپر بلا ميگرديم تا همه گناهها را به گردن آن بياندازيم و براي اشتباهات خود توجيهي فراهم كنيم". (كريمي، 1372) بنابراين غرب با توجه به مشكلاتي كه در داخل كشورهاي خود دارد سعي دارد با تروريست جلوه دادن كشورهايي چون ايران افكارعمومي مردم خود را از موضوعات و يا مشكلات داخلي، به اين مسائل سوق دهد و يا نوقلمروخواهي خود را تحت مبارزه با تروريسم توجيه كند.
مسئله حمايت ايران از گروههاي تروريست بيشتر به مسئله فلسطين بازميگردد و ايدهاي براي رسانهها در خصوص متهم كردن ايران به حمايت از گروههاي تروريست تبديل شده است. اين در حالي است كه مسئله فلسطين مورد بيمهري سازمانهاي بينالمللي قرار گرفته است. عليرغم محكوميتهاي متعدد رژيم صهيونيستي در خصوص انجام جنايات وحشيانه در فلسطين، دخالت ايالات متحده آنها را بياثر نموده است. رسانههاي غربي به تأثير از ديدگاه سياسيون حاكم، ايران را طرفدار ترور و عملياتهاي شهادتطلبانه ميخوانند و از ايران به عنوان پناهگاه تروريستها و نيز آموزشدهنده گروههاي تندرو ياد ميكنند. حمايت از گروههايي چون حماس، فتح، حزبالله و حتي در برخي از موارد القاعده! در برنامههاي تبليغاتي عليه ايران جاي دارد. "عوامل القاعده اجازه داشتند تا به راحتي در سراسر ايران سفر كنند. در مرز گذرنامههاي عوامل سعودي مهر نخورده بود و حداقل 8 نفر از هواپيماربايان 11 سپتامبر بين اكتبر سال 2000 و فوريه سال 2001 از اين كشور عبور كردند … و نيز عنوان ميشود زرقاوي به مدت چند سال تحت حمايت جمهوري اسلامي در ايران زندگي كرد (A.Levitt, 2005) اين در حالي است كه گروه طالبان و القاعده تضادهاي بارزي از لحاظ ايدئولوژيك با ايران داشته و جاي يادآوري است كه چندين نفر از خبرنگاران و ديپلماتهاي ايراني به دست اين گروه به شهادت رسيدهاند.
رسانههاي غربي ايران را به شركت در بمبگذاري در مقر نيروهاي امريكايي در سال 1983 در بيروت و نيز در بمبگذاري سفارت اسرائيل در آرژانتين (ماجراي آميا) و همچنين بمبگذاري الخوبر (1996) و… متهم مينمايند. بيشترين گزارشهاي ارائه شده توسط وزارت امور خارجه، كنگره، كميته مبارزه با تروريسم و… پيرامون حمايت ايران از گروههاي تروريستي بوده و ميباشد. حتي عنوان ميشود: در سال 1981، كمي بعد از ظهور انقلاب ايران، تهران براي آزادسازي بحرين در انجام كودتا بر ضد خانواده الخليفه كه حاكم بر بحرين بودند، به افراد جبهه اسلامي شيعي كمك كرده است. (Byman, 2005) حمايت از برخي گروههاي تندرو در عراق، افغانستان، عربستان و… از مجموعه اطلاعاتي است كه غرب با انتشار آن سعي در مخاطرهآميز جلوه دادن وجهه ايران در ميان كشورهاي منطقه دارد. گري سيك در قسمتي از مقاله خود با عنوان ايران؛ مقابله با تروريسم خاطر نشان ميكند: البته، ممكن است ايران اغلب به دروغ متهم شود، مسئوليت بسياري از اين وقايع و جنايتها هرگز مشخص نشده است و ميزان مسئوليت رسمي ايران ممكن است اغراقآميز بيان شود. (Sick, 2003) در سالهاي اخير نيز جنگ عراق، بهانهاي به دست ايالات متحده داده كه ايران را به دخالت در مسائل داخلي آن كشور و كمك به نيروهاي آشوبطلب براي ايجاد بيثباتي متهم كند.
انرژي هستهاي و سلاحهاي كشتارجمعي
از جمله مواردي كه ايالات متحده و كشورهاي غربي بر متوقف كردن آن تأكيد زيادي دارند، فعاليتهاي صلحآميز هستهاي جمهوري اسلامي ايران است. امروز، دستيابي به فناوري صلحآميز هستهاي براي هر كشوري امتيازي جهاني محسوب ميشود و از ميزان وابستگي به كشورهاي داراي اين فناوري ميكاهد. بنابراين، دستيابي ايران به چرخه كامل سوخت هستهاي و نيز غنيسازي اورانيوم، جايگاه ايران را در منطقه و جهان مستحكم خواهد كرد كه اين موضوع نگراني غرب را برانگيخته است. چرا كه، خودكفا شدن ايران در زمينه هستهاي و با توجه به اينكه كشور در شاهراه انرژي جهان واقع است، به طور حتم از وابستگي ايران به غرب و شرق ميكاهد و ايران به يك قدرت منطقهاي تبديل خواهد شد. بنابراين، نياز به به وجود آوردن توهم ايران اتمي مساوي است با بمب هستهاي و در نهايت، جنگ هستهاي براي همراهسازي افكارعمومي و فشار براي توقف فعاليتهاي صلحآميز اتمي ايران در دستور كار جنگ رواني غرب عليه ايران قرار دارد.
انجام اينگونه جنگهاي رواني مشروعيت دستيابي ايران به انرژي صلحآميز هستهاي را با چالش مواجه ميكند. رسانههاي غربي با خطرناك جلوه دادن تلاش جمهوري اسلامي در زمنيه فعاليتهاي هستهاي آن را خطرناك و تهديدكننده امنيت جهاني قلمداد كردهاند. و نيز خبرگزاريهاي رژيم صهيونيستي نيز فعاليت هستهاي ايران را به منظور دستيابي به بمب اتمي و نيز خطري براي بقاي خود ارزيابي ميكند. اين در حالي است كه طبق گزارشهاي آژانس انرژي اتمي ايران بيشترين همكاري را با آژانس داشته و تاكنون هيچ انحرافي در برنامههاي هستهاي ايران مشاهده نشده است. ايجاد جو ترسناك از فعاليتهاي نظامي ايران و نسبت دادن آن به سلاحهاي ميكروبي، شيميايي و هستهاي متشنج شدن اذهانعمومي را در پي داشته است و پايگاههاي رسانهاي غرب شديداً بر روي فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران فرافكني ميكنند تا اعتبار آن را در ميان افكار جهانيان مخدوش كنند.
با اين وجود، اقدامات جمهوري اسلامي ايران براي خنثيسازي اين فرافكني ميتواند نقش مهمي در همسوسازي افكارعمومي داشته باشد. اجازه بازديد از تأسيسات هستهاي به بازرسان فراتر از تعهدات ايران به آژانس و نيز پيشنهاد مشاركت در ساخت نيروگاههاي هستهاي در كشورهاي حوزه خليجفارس و نيز كشورهاي منطقه از ديگر اقداماتي بود كه حداقل نتيجه آن جلب اعتماد مردمي، در كشورهاي همسايه با توجه به نظرسنجيهاي انجام شده بود.
ارتباط موضوعي تروريسم و بمبهستهاي از نظر رسانههاي غربي در اين است كه با توجه به اينكه ايران به اصطلاح به عنوان بزرگترين حامي تروريسم در دنيا محسوب ميشود بنابراين امكان دارد كه با تجهيز سلاحهاي نامتعارف و نيز دستيابي به بمب اتمي، خود از اينگونه سلاحها در تقابلهاي منطقه و نيز بينالمللي استفاده و يا فناوري آن را در اختيار ديگر گروههاي تروريست قرار دهد. امري كه در خصوص عراق عنوان شد و زمينه لازم براي حمله به اين كشور را فراهم كرد. ايالات متحده قبل از حمله به عراق تبليغات فراواني در خصوص وجود سلاحهاي كشتارجمعي در اين كشور منتشر كرد. "وقايع پيش از جنگ و اشغال عراق نشان داد كه رسانههاي امريكايي توانايي آن را داشتند كه به ما بقبولانند كه اقدام بعدي صدام حسين، ايجاد قارچ اتمي بر فراز شهر نيويورك است! تبليغاتي نظير دارا بودن سلاحهاي كشتارجمعي توسط صدامحسين، ارتباط با القاعده و وقوع احتمالي وقايع 11 سپتامبر، بارها از سوي رسانهها تكرار شد، تا خواست عمومي مردم به سوي جنگ سوق پيدا كند و صدام در همه دنيا به ويژه كويت كه از سوي او اشغال شده بود، منفورتر گردد." (چامسكي، 2005) استفاده از چنين عناويني و استناد به مدارك و شواهدي دروغين و بزرگنمايي تبليغاتي نتيجهاي جز همراهي افكارعمومي با شروع جنگ در عراق دربر نداشت. از آنجا كه "ميتوان كانالهاي تلويزيوني را عوض كرد اما نميتوان خبرها را تغيير داد." (پنري، 1384) پس از انجام جنگ رواني عليه فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران، رسانهها ميتوانند در عين حال كه در بسياري از موارد صحت و اعتبار ادعاها درخصوص تخطي از فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران مسجل نبوده و به ثبت نرسيده و قضاوتها در اين خصوص آميخته با احتياط و گمانهزني است (چيپمان، 1384)، را تبديل به تهديدي جدي عليه مردم امريكا و ساير كشورهاي غربي نمايد به اصطلاح افكارعمومي را براي جنگ با ايران اتمي آماده كنند.
نتيجهگيري
پس از گذشت 5 سال از جنگ ايالات متحده با تروريسم، القاعده متلاشي نشده و عراق ثبات نيافته است، بلكه هدف نهايي ايالات متحده جنگ با تروريست يا برچيدن سلاحهاي كشتارجمعي نبوده بلكه تثبيت حضور خود در منطقه خاورميانه و به اصطلاحي نوقلمروخواهي بوده است. اين در حالي است كه توانمندي رسانهاي و تبليغاتي به عنوان بازويي قدرتمند بسياري از مردم جهان را مجاب كرد كه طالبان و صدام تهديدي براي صلح و ثبات جهاني محسوب ميشوند.
سالهاست كه ايران توسط ايالات متحده به عنوان بزرگترين پشتيبان تروريسم در دنيا معرفي ميشود و اين موضوع به همراه تبليغات كانالهاي تلويزني راديويي و سايتهاي اينترنتي در حال پشتيباني است در حالي كه حمايت از برخي گروههاي فلسطيني كه براي ازادي سرزمينشان فعاليت ميكنند طبق منشور سازمانملل دفاع مشروع لقب ميگيرد نه تروريسم.
جمهوري اسلامي ايران ميتواند در اين برهه از زمان با استفاده از ابزارهاي رسانهاي در اختيار و نيز گسترش آن تلاش خود را براي جلب افكارعمومي جهانيان بكار گيرد و نيز دفاتر سفارتخانههاي ايران در كشورهاي مختلف ميتوانند با برپايي مراسمها، سخنرانيها، نمايشگاهها و … نسبت به آشناسازي افكارعمومي با ايدئولوژي جمهوري اسلامي ايران اقدام نمايند.
همچنين، همگام با اقدامات رسانهاي، ميتوان با گسترش صنعت توريسم در عين حال كه فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي را به جهانيان عرضه داشته، قسمتي از شرايط سياسي و اجتماعي كشور را در معرض ديد گردشگران قرار داد.
گسترش مناسبات با كشورهاي همسايه و ايجاد نظامهاي منطقهاي از ديگر روشهاي ثباتبخشي و تأثيرگذاري محسوب ميگردد. در عين حال همكاري با نهادهاي بينالمللي تا زماني كه حقوق ملت ايران را تحتالشعاع قرار نداده است، از هر گونه قانوني نمودن اقدام عليه جمهوري اسلامي ميكاهد.
برگزاري سمينارهاي بينالمللي در خصوص تروريسم با هدف تفكيك جنبشهاي مقاومت از گروههاي تروريستي، استفاده از مكانيسم گفتوگو و قدرت چانهزني و… كه تمامي اين موارد بايد ابتداً با يكسو نمودن استراتژي كشور در قبال تروريسم صورت بپذيرد، ميتواند مؤثر باشد. و نيز بايد رفتار گروههاي مبارز مورد حمايت را، در بهكارگيري ابزارهاي خشونت، بررسي تا احياناً مرز تروريسم و مجاهدت با هم در نياميزد و موجبات به چالش كشيدن اقدامات جمهوري اسلامي ايران در اين راستا فراهم نگردد.(كريمي پاشاكي، 1386، 22)
منابع
1. احمد رشتي، جيهان (1383)، تبليغات در رسانههاي ارتباط جمعي، ترجمه عبدالجليل شريزاده، جلد دوم، معاونت فرهنگي ستاد مشترك سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، قم: انتشارات نداي دوست.
2. اي جرجيس، فواز (1382)، امريكا و اسلام سياسي، ترجمه سيدمحمد كمال سروريان، تهران: انتشارات پژوهشكده مطالعات راهبردي.
3. بابايي علي، غلامرضا (1383)، فرهنگ روابط بينالملل، متن سخنراني بوش در كنگره امريكا در تاريخ 20 سپتامبر 2001، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
4. پرايس، وينسنت (1382)، افكارعمومي، ترجمه علي رستمي و الهام ميرتهامي، تهران: انتتشارات پژوهشكده مطالعات راهبردي.
5. چامسكي، نوآم، امريكا باني تروريسم، سايت باشگاه انديشه، به نقل از ماهنامه سياحت غرب شماره 33.
6. چيپمان، جان (1384)، برنامه تسليحات راهبردي ايران، مترجم مصطفي شيرمحمدي، مؤسسه بينالمللي مطالعات راهبردي، http://www.rissna.ir/PrintTK.aspيtxtC=t8406281030001002
7. خميني، سيدروحالله(1379)، صحيفه امام، جلد 18، چاپ سوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س).
8. دهشيري، محمدرضا (1385)، دشمن تراشي نومحافظهكاران، همشهري ديپلماتيك، سال اول، شماره ششم نيمه شهريور.
9. سبيلان اردستاني، حسن (1384)، نحوه صحيح پوشش رسانهاي در مقابله با تروريسم، فصلنامه علمي پژوهشي عمليات رواني، سال سوم - شماره دهم - پاييز 1384، تهران: معاونت فرهنگي ستاد مشترك سپاه.
10. سيك، گري(1385)، همه چيز فرو ميريزد، ترجمه علي بختياريزاده، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي.
11. شاهعلي، احمدرضا (1385)، انقلاب دوم (تسخير لانه جاسوسي امريكا، آثار و پيامدها)، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي.
12. كريمي، يوسف (1372)، جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران، فصلنامه علمي ترويجي سياست دفاعي سال اول - شماره 2 - بهار 1372 تهران: پژوهشكده علوم دفاعي - استراتژيك دانشگاه امام حسين(ع).
13. كريمي پاشاكي، سجاد (1386)، نگاهي شيعي بر مسأله ايران و تروريسم، ارائه شده در اولين مجمع كنگره بينالمللي فرهنگ مقاومت، تهران: اجلاسيه جهان اسلام قرباني تروريسم، ارديبهشت 86.
14. مؤسسه مطالعات راهبردي، نگرش مردم امريكا نسبت به امنيت ملي، سياست خارجي و جنگ عليه تروريسم، http://www.rissan.ir/ViewTK.aspيtxtC=k84032201020301001.
15. مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر تهران (1383)، جنگ نرم 2: ويژه جنگ رسانهاي، گردآوري و تدوين حميد ضياييپرور، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر تهران.
16. وس، پنري، دستان پنهان رسانهها، سايت عمليات رواني (www.arnet.ir)، به نقل از illumunati-news.
17. هانتر، شيرين (1380)، آينده اسلام و غرب، ترجمه همايون مجد، تهران: نشر و پژوهش فرزانروز
18. A.Levitt, Matthew (2005), Itanian State Sponsorship of Terror: wwwa.house.gov/international-relations/109/Levo21605.pdf.
19. Byman(2005), Daniel, Iran, Terrorism, and Weapons of Mass Destruction:www.cpass.georgetown.edu/Articles/Dans%20testimony.pdf
20. Sick, Gary (2003), Iran: Confronting Terrorism, the Washington Quarterly, Autumn 2003: www.twq/03autumn/docs/03autumn-sick-pdf
21. United States Department of State (2006), Country Reports on Terrorism 2005: www.Stat.gov/doments/ organization/654620.pdf
22. Woodrow Wilson(2006), Iran and Terrorism, Woodrow Wilson Interantional Center for Scholars:
www.eisenhowerseries.com/pdfs/terrorism-06/final-2006-09-14.pdf.
...............................................................................................
منبع: فصلنامه عمليات رواني، شماره 18
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 313]
-
گوناگون
پربازدیدترینها