تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819792465




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جامعه - جايي براي زندگي


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: جامعه - جايي براي زندگي


جامعه - جايي براي زندگي

گروه اجتماعي ـ الهام دانيالي: مدتي است بسيار مي‌بينيم و مي‌شنويم شهروندان و خانواده‌هايي كه به دليل نداشتن بضاعت مالي خانه‌ها و سكونتگاه‌هاي خود را از دست مي‌دهند و آواره خيابان و كوچه‌هاي شهر مي‌شوند. اينكه آنها بعد از دست دادن مكان زندگي خود مي‌توانند به سازمان، ارگان يا مركزي مراجعه كنند و از آنها كمك بخواهند سوالي است كه نمي‌توان جواب روشني براي آن متصور بود. به‌رغم ادعا‌هاي مطرح شده، باز هم خانواده‌اي كه بنا به هر دليل درآمد مكفي براي اداره زندگي ندارد براي استفاده از كمك‌هاي وعده داده شده با مشكلات و سنگ‌اندازي‌هاي فراواني مواجه است تا حدي كه احتمالا براي استفاده از اين كمك نااميد مي‌شود و سعي مي‌كند راه‌هاي ديگري جز اميد بستن به وعده‌هاي داده شده را امتحان كند حتي اگر آن راه آوارگي در خيابان باشد. اما بعد از نااميد شدن از كمك‌هاي بزرگ، چشم اين افراد به دست كساني است كه بضاعتشان آنقدر هست تا دستي از ديگران بگيرند و اين كار را نمي‌كنند. يكي از همين خانواده‌هايي كه در همين شهر زندگي مي‌كنند و از روز پنج‌شنبه گذشته خانه و تمام اسباب و وسايلشان را از دست داده‌اند و به اميد كوچك‌ترين كمك از طرف كساني هستند كه بتوانند به آنها كمك كنند.

دستمان به جايي بند نيست
تا يك هفته پيش در شهرآرا در خانه خودشان كه دو اتاق، آشپزخانه، سرويس بهداشتي و حمام داشت زندگي مي‌كردند. حالا يك هفته است پدر و مادر و سه فرزندشان روز‌ها و شب‌ها را در چادري كه انتهاي يكي از كوچه‌هاي اتوبان شهيد گمنام برپا كرده‌اند، مي‌گذرانند. تمام اسباب و وسايل زندگي‌شان هم دور تا دور اين چادر چيده‌اند. يخچال، كمد، اجاق گاز، ماشين لباسشويي، رختخواب‌ها و... مردمي كه از كنارشان مي‌گذرند گاه با ديد ترحم و گاه به چشم تحقير و تاسف به آنان نگاه مي‌كنند. خانم اسفندياري ماجراي اتفاقاتي كه براي خود و خانواده‌اش افتاد و طي آن مجبور شدند با تمام وسايل زندگي‌شان به پياده‌روي كوچه هاشم ساجدي‌پناه ببرند تا زماني‌كه مكاني يا اتاقي براي سكونت بيابند را اين‌طور توضيح مي‌دهد: «همسرم به عنوان پيك موتوري در محدوده بازار كار مي‌كرد. حدود چهار ماه قبل با يك عابر پياده در خيابان تصادف كرد. در اين حادثه پاي آن عابر كه همسرم به او زده بود از دو قسمت شكست. همسرم از چند نفر پرسيده بود و مي‌دانست اگر كار به دادگاه و شكايت برسد بايد 18 ميليون تومان ديه بدهد. به همين دليل تصميم گرفت با خود مصدوم به توافق برسد. او هم گفته بود پنج ميليون تومان مي‌گيرم تا رضايت بدهم. ما هم براي جور كردن اين مبلغ تنها سرمايه‌اي كه داشتيم، يعني پنج ميليون پول پيش كه دست صاحبخانه بود را گرفتيم و به فرد صدمه ديده پرداختيم و رضايت وي را گرفتيم، اما بعد از مدتي صاحبخانه كه آدم خوبي هم بود به ما گفت خودش اين پول را از كس ديگري قرض كرده و اگر اين پول را به او پس ندهيم مجبور مي‌شود مستاجر ديگري بياورد و ما بايد از آنجا برويم. ما پول را نداشتيم و از خانه او بيرون آمديم، اما ديگر جايي براي زندگي كردن نداشتيم. اسباب زندگي‌مان را به اين كوچه خلوت آورديم و اينجا مستقر شديم.» او از مشكلات وضع زندگي جديدش مي‌گويد: «در اين مدت چندين بار دو نفر با لباس شخصي از طرف شهرداري اين منطقه آمده‌اند و تهديد كرده‌اند كه اگر از اينجا نرويم اين تنها دارايي‌مان در زندگي كه همين اسباب و وسايل ناچيز است را با خود خواهند برد. وقتي به آنها مي‌گويم من با سه بچه بدون پول و جا كجا مي‌توانم بروم؟ باز هم فرقي نمي‌كند و آنها همچنان پافشاري مي‌كنند و به من مي‌گويند اينكه كجا بروي به ما مربوط نمي‌شود. فقط از اين محل بايد نقل مكان كني.» آنها در اين مدت از سرويس بهداشتي پاركي كه چندان هم نزديك نيست، استفاده مي‌كنند و براي استحمام هم به حمام نمره مي‌روند. ميان اقوام و فاميل هم كسي به كمك‌شان نمي‌آيد. به قول خودش «دست‌شان هم به جايي بند نيست.» همسر خانم اسفندياري در زمان جنگ تحت تاثير موج انفجار قرار گرفته و حالا وقت دست و پنجه نرم كردن با مشكلات عديده‌اي است كه با آنها مواجه است، شرايط عصبي سختي پيدا كرده و ديگر دارو‌هايش جوابگوي تسكين مشكلات عصبي و روحي او نيست. ديگر نگراني براي سلامت پدر هم مزيد بر علت شده و نگراني‌هاي اين خانواده را افزايش مي‌دهد. آنها به كميته امداد امام خميني(ره) رفته‌اند اما جوابي كه دريافت كرده‌اند فقط در همين حد بوده كه كمك‌هاي كميته صرفا به خانواده‌هاي بي‌سرپرست تعلق مي‌گيرد نه به خانواده‌اي كه پدر هم جزء اعضاي آن باشد. به مسجد محل سكونت سابقشان هم مراجعه كرده‌اند جوابي كه از آنجا گرفته‌اند اين بوده كه در ازاي يك ميليون وام كه مي‌توانند بدهند يك ضامن معتبر احتياج است. چون هيچ كس حاضر به ضمانت آنها نشده پس وامي دريافت نكرده‌اند. درباره نوع برخورد همسايه‌ها خانم اسفندياري مي‌گويد: «آبي كه براي غذا درست كردن نياز داريم با ظرف از خانه همسايه‌ها مي‌آوريم. بعضي از آنها با مهرباني كارهاي ما را پيگيري هم مي‌كنند و به هر طريقي كه فكر مي‌كنند مي‌تواند به ما كمك كند تماس مي‌گيرند. بعضي از آنها وقتي هوا گرم است براي ما يخ مي‌آورند يا گاهي آش يا غذاهاي ديگري براي‌مان مي‌آوردند، اما بعضي از اهالي هم هر وقت از كنار ما مي‌گذرند با حرف‌هايشان آزارمان مي‌دهند. مثلا سه روز پيش يكي از آنها مي‌گفت مگر اينجا پارك است كه اطراق كرده‌ايد و بلند هم نمي‌شويد يا يكي ديگر از آنها كه مرد سالخورده‌اي است به ما مي‌گويد سرهنگ سابق آگاهي است و اگر از اينجا نرويم كاري مي‌كند كه براي ما گران تمام شود. من از اين حرف‌ها مي‌ترسم و نگران مي‌شوم اما هيچ كاري از دستم ساخته نيست.» او از ماه رمضان سال گذشته مي‌گويد، زماني‌كه هر افطار و سحر در خانه خودشان بودند، اما امسال هر شب اعضاي خانواده با نااميدي و يأس وقتي دور هم جمع مي‌شوند گريه مي‌كنند و بغض‌هايي كه تمام روز فرو خورده‌اند را رها مي‌كنند. دغدغه ديگر آنها نزديك شدن زمان باز شدن مدارس است. پسر 18 ساله خانواده به دليل شرايط نامساعد زندگي‌شان ادامه تحصيل نمي‌دهد، اما شادي و شقايق كه 14 و 12 ساله هستند نگرانند كه از اول مهر به كدام مدرسه مي‌روند و آيا اصلا تا آن زمان خانه و وضعيتي دارند كه بتوانند به مدرسه بروند. شادي درباره شرايط جديدشان مي‌گويد: «دوست دارم كسي پيدا شود كه بتواند به ما كمك كند. با اين وضع خجالت مي‌كشم به مدرسه بروم و دوستان همكلاسي‌ام را ببينم.» شقايق مي‌گويد: «به معلم مدرسه گفتم كه وضع زندگي ما چگونه است و او هم به تمام همكلاسي‌هاي ديگر گفت كه هر كس كه مي‌تواند به ما كمك كند، اما مثل اينكه هيچ كدام نتوانستند كاري بكنند.»
اگر خودم يا نوه‌هايم جاي آنها بوديم
در همسايه‌هاي اطراف، خانمي است كه از پنجره خانه‌اش چادر محل سكونت خانواده اسفندياري مشخص است، مي‌گويد: «من روز دوم رفتم و از آنها پرسيدم كه چه اتفاقي براي‌شان افتاده كه مجبور شده‌اند اين‌طور زندگي كنند؟ او هم برايم گفت به چه دليل آمده‌اند و در اين پياده‌رو زندگي مي‌كنند. من هم سعي مي‌كنم مدام برايشان آب خنك و يخ ببرم تا گرما اذيت‌شان نكند. با هر مركز و سازمان و ارگاني كه احتمال بدهم بتواند كمكشان كند تماس مي‌گيرم.» او ادامه مي‌دهد: «من وقتي خودم را جاي آنها مي‌گذارم يا فكر مي‌كنم اگر جاي بچه‌هاي او نوه‌هاي من بودند بسيار متاثر و ناراحت مي‌شدم و دلم مي‌خواهد آنها زودتر راه‌حل اين وضعيت را پيدا كنند.»
حساسيت شهروندان كم شده
مرد رهگذري در حال عبور از پياده‌رو مي‌گويد: «متاسفانه اين معضل در سطح شهر ما آنقدر زياد شده است و به كرات به چشم مي‌خورد كه تقريبا به امري عادي تبديل شده و ديگر حساسيت شهروندان نسبت به ديدن اين افراد كه كنار خيابان‌ها معابر ساكن شده‌اند از بين رفته و من بي‌نهايت از اينكه در شهري زندگي مي‌كنم كه اين اتفاق به امري عادي و روزمره در آن تبديل شده احساس تاسف مي‌كنم و اميدوارم روزي شرايطي باشد تا مشكلاتي كه باعث مي‌شود افراد و خانواده‌هايي كه آبرومند زندگي مي‌كنند به اينجا برسند كه آبرويشان به خطر بيفتد ديگر وجود نداشته باشد و بتوانيم در جامعه‌اي سالم‌تر زندگي كنيم.»
 شنبه 16 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن