واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: ايسكانيوز از دادسراي جنايي تهران گزارش مي دهد اعتراف تكان دهنده پدر شكاك به سوزاندن دختر
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: مردي كه به اتهام سوزاندن دخترش بازداشت شده است امروز در دادسراي جنايي تهران ، لب به اعتراف گشود.
*گزارش و عكس : ايسكانيوز
به گزارش روز دوشنبه خبرنگار گروه حوادث ايسكانيوز:افسر نگهبان كلانتري 130 نازي آباد ظهر پنجشنبه - 10مرداد 87 -مرگ مرموز زن 27 ساله اي به نام «سميه» را با دادسراي جنايي پايتخت در ميان گذاشت.
دقايقي بعد بازپرس محمد شهرياري (كشيك) و افسران دايره 10 اداره آگاهي مركز به ساختمان مورد نظر رفتند و با ديدن جنازه سوخته ، رسيدگي به معما را در دستور كار خود قرار دادند.
شواهد نشان مي داد سوختن سميه با بنزين ، خود خواسته نبوده و با توجه به همين مساله ، فرضيه عمدي بودن آتش افروزي قوت گرفت.
بازپرس شعبه هفتم دادسراي ناحيه 27 پايتخت اعلام كرد: «سميه» يك ازدواج ناموفق داشت و رابطه او با پدر و برادرش خوب نبود.با توجه به همين موضوع ، پدر و برادر قرباني به نام هاي كاظم و امير ، بازداشت شدند اما خود را بي گناه خواندند..«شهرياري» گفت:با اين وجود ،تلاش براي كشف مدارك دادگاه پسند ، ادامه يافت و سرانجام ظهر دوشنبه پدر سميه به كشتن دخترش اعتراف كرد.
كاظم اظهار داشت : دخترم تماس هاي مشكوك تلفني زيادي داشت و با اين احتمال كه او با مردان غريبه ، رابطه دارد به تنهايي جانش را گرفتم.امير بي گناه است و هيچ دخالتي در ماجرا نداشت.من به خاطر غيرتم اين كار را كردم و حالا هر چه قانون حكم كند مي پذيرم.گزارش ايسكانيوز مي افزايد،مرد آتش افروز با تجديد صدور قرار قانوني روانه بازداشتگاه شد و پسرش در آستانه آزادي قرار گرفت.
دكتر فربد فدايي در گفتوگو با ايسكانيوز:
اغلب فرزندكشان پدران هستند
تحقيق روانشناسان نشان مي دهد بيشترفرزندكشيها به دست پدران و بر اثر محروميتهاي مختلف صورت ميگيرد.
دكتر «فربد فدايي»گفت: كشتن فرزند دلايل مختلف دارد. گاهي اوقات، فرد مبتلا به يك بيماري شديد رواني است براي نمونه در افسردگيهاي شديد كه همراه با هذيان است ممكن است كه پدر و مادر، با اين احساس كه فرزند آنان هيچ نصيبي جز بدبختي ندارد و آينده تاريكي در انتظار اوست فرزند يا فرزندان خود را به قتل ميرسانند.
وي افزود: در بيماري اسكينوفرنيا، ممكن است بيمار تحت تاثير هذيانها و توهمات، افكاري در مورد ضرورت قتل فرزند به او القا شود و او را به كشتن فرزند وادار سازد.
اين روانشناس اظهار داشت: نوعي ديگر از اختلالات رواني به نام نابسامانيهاي هذياني تحت تاثير هذيانهاي گزند و سوء ظن، ممكن است با اين خيال كه فرزندشان متعلق به آنان نيست و ناشي از رابطه نامشروع است اقدام به قتل فرزند خود كنند.
دكتر فدايي تصريح كرد: تعداد موارد فرزندكشي در اثر اختلالات رواني، در مجموع كم است. خيلي از موارد فرزندكشي در اثر نوع ديگري از اختلالات رواني صورت ميگيرد كه به اختلال انفجاري دورهاي موسوم است به اين معني كه فرد در اثر عوامل جزيي، بشدت تحريك پذير و پرخاشگر ميشود. براي نمونه صداي گريه فرزند و يا صداي خنده او و يا نافرماني فرزند، او را بشدت تحريك پذير ميكند به نحوي كه براي ساكت كردن فرزند او را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد كه در خيلي از موارد منجر به مگر فرزند ميشود.
وي خاطر نشان ساخت: در موارد ديگر ما با فردي روبرو هستيم كه اين اختلالات رواني را ندارد بلكه تحت تاثير محروميتهاي اجتماعي و مشكلات مالي، در شرايط دشواري قرار ميگيرد و فرزند خود را به قتل ميرساند.
اين روانپزشك تاكيد كرد: مشكلات رفتاري كودك و نبودن حمايتهاي اجتماعي منجر به اين شكل از كودك آزاري ميشود كه از انواع ديگر شايعتر است. معمولا پدر و مادري كه به آزار فرزند يا قتل او ميپردازند، خود نيز در كودكي مورد آزار قرار گرفتهاند. به همين جهت قبل از هر چيز بايد به فكر درمان آسيبهاي جسمي و رواني كودك آزار ديده بود.
دكتر فدايي ادامه داد: آيا ماندن كودك آزار ديده نزد پدر و مادرش صحيح است يا خير؟ در جواب به اين سوال بايد اظهار داشت پدر و مادر كودك آزار ديده، خود مشكلات عديده رواني دارند و بهتر است پس از درمان آنان، كودك در همان محيط خانوادگي پرورش يابد. اما در مواردي كه مشكل شديد و درمان ناپذير ميشود بهتر است كه كودك در محيط ديگر پرورش يابد.
وي افزود: معمولا مرتكبان فرزندكشي، به صورت آشكار پدران هستند و پس از آنها مادران به اين عمل فجيع و جنايتكارانه دست ميزنند. اما واقعيت اين است كه در بسياري از اوقات، زنان،كودك آزاري را به صورت پوشيده و غير مستقيم انجام ميدهند.اين روانپزشك عنوان كرد: براي نمونه بيتوجهي به سلامت و تغذيه كودك يا رها كردن او در موارد خطرناك مانند تنهاگذاشتن كودك به مدت طولاني و... از نمونههاي كودك آزاري زنان است.
دكتر فربد فدايي گفت: در مردان پرخاشگري تظاهر آشكار دارد كه به صورت قتل، كتك و يا تجاوز جنسي صورت ميگيرد.
وي يادآور شد: اكثر كودكان بعد از پدر و مادر توسط اقوام نزديك مثل مادربزرگ ، پدربزرگ مورد آزار و اذيت قرار ميگيرند.
در همين حال بايد تاكيد كرد ماده 220 قانون مجازات اسلامي ، پدر يا جد پدري را در صورت كشتن فرزند از مجازات مرگ (قصاص نفس) معاف داشته كه همين مسئله چالشهاي فراواني را با توجه به روند روبه رشد پديده فرزندكشي در جامعه حقوقي كشور به دنبال داشته است.
*قاتل در چه صورتي قصاص نميشود؟
كشته شدن فرزند از سوي پدر يا جد پدري؛ ماده 220 قانون مجازات اسلامي در اين مورد اشعار ميدارد: «پدر يا جد پدري كه فرزند خود را بكشد، قصاص نميشود و به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محكوم خواهد شد.»
2-در صورتي كه شخص كسي را به دليل اعتقاد به قصاص يا مهدورالدم بودن بكشد و اين امر بر دادگاه ثابت شود؛ تبصره دو ماده 295 قانون مجازات اسلامي بيان ميدارد: در صورتي كه شخصي كسي را با اعتقاد به قصاص يا مهدورالدم بودن بكشد و اين امر بر دادگاه اثبات و بعد معلوم شود مجني عليه مورد قصاص يا مهدورالدم نبوده، قتل به منزله خطاي شبيه عمد است و اگر ادعاي خود را در مورد مهدورالدم بودن مقتول به اثبات برساند، قصاص و ديه از او ساقط است.»
3- قتل ديوانه توسط عاقل؛ ماده 222 قانون مجازات اسلامي نيز در اين خصوص ميگويد: «هرگاه عاقلي ديوانهاي را بكشد، قصاص نميشود؛ بلكه بايد ديه قتل را به ورثه مقتول بدهد و در صورتي كه اقدام وي باعث اخلال در نظم جامعه يا خوف شده و يا بيم تجلي مرتكب يا ديگران رود، باعث سه تا ده سال زندان تعزيري خواهد بود.»
4- قتل به دست ديوانه يا نابالغ؛ ماده 221 قانون مجازات اسلامي بيان ميدارد: «هر گاه ديوانه يا نابالغي عمداً كسي را بكشد، خطا محسوب و قصاص نميشود؛ بلكه بايد عاقله آنها ديه قتل خطا را به ورثه مقتول بدهند.»
5- قتل از سوي فرد مست مسلوب الاختيار؛ ماده 224 قانون مجازات اسلامي در اين باره اظهار ميدارد:«قتل در حال مستي موجب قصاص است، مگر اينكه ثابت شود بر اثر مستي به طور كل مسلوب الاختيار بوده و قصد از او سلب شده و قبلا براي چنين عملي خود را مست نكرده باشد.در صورتي كه جنايت باعث اخلال در نظم جامعه يا خوف شده يا بيم تجري مرتكب و ديگران رود موجب سه تا 10 سال زندان تغزيري خواهد بود.»
6-چنانچه مجني عليه پيش از مرگ، جاني را از قصاص نفس عفو كرده باشد؛ ماده 268 قانون مجازات اسلامي نيز اشعاري دارد: «چنانچه مجني عليه پيش از مرگ جاني را از قصاص نفس عفو نمايد، حق قصاص ساقط ميشود و اولياي دم نميتوانند پس از مرگ او مطالبه قصاص كنند.»
7- هر گاه مسلماني كافري را بكشد، قصاص نميشود. (مفهوم ماده 207 قانون مجازات اسلامي)
8- گر كسي به قتل عمد شخصي اقرار و پس از آن ديگري به قتل عمد همان مقتول اعتراف كند در صورتي كه نفر اول از اقرارش برگردد، قصاص يا ديه از هر دو ساقط است. (ماده 236 قانون مجازات اسلامي)
9-هر گاه مادري جنين زنده خود را به عمد سقط كند.(مواد 622 تا 624 قانون مجازات اسلامي)/125
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]