واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: طرح يك موضوع سرميز غذا
سينمايجهان- ترجمه - كيكاووس زياري:
كوين كاستنر در دهه 80 با فيلم «تسخيرناپذيران» تبديلبه چهرهاي مطرح شد.
در اين درام گنگستري وي نقش اليوت نس، پليس وظيفهشناس دهه 30ميلادي را بازي كرد كه به مقابله با آل كاپون- با بازي رابرت دنيرو- ميپردازد. اين بازيگر- كارگردان سينما اواسط ژانويه سال 1955 در كاليفرنيا بهدنيا آمد. سفرهاي كاري پيدر پي كاستنر پدر باعث شد كوين احساس كند فرزند يك نظامي آماده به خدمت است. در نوجواني در كليساي محل به عضويت گروه كر درآمد، شعر نوشت و به كلاس قصهنويسي رفت.
بازيكن خوب فوتبال و بسكتبال بود و در سال 1973 وارد دانشگاه دولتي كاليفرنيا شد و 5 سال بعد در رشته بازرگاني فارغالتحصيل شد. ديدار با ريچارد برتن- كه خيلي اتفاقي صورت گرفت- كل زندگي كاستنر را تغيير داد. اين بازيگر كهنهكار او را نصيحت كرد بهسراغ بازيگري برود و وقتش را صرف كار ديگري نكند. كاستنر هم اين نصيحت را گوش كرد و از شغلش استعفا داد و راهي هاليوود شد. به ديدن بسياري از هنرمندان رفت، تا اين كه بالاخره توانست نقشي براي خودش پيدا كند، ولي اين كار خيلي هم ساده نبود و 6سال وقت برد.
سال 1985 با «سيلور رادو»ي لاورش كاسدان بود كه نام و چهرهاش را مطرح كرد. كاستنر براي وسترن «با گرگها ميرقصد» اسكار بهترين كارگرداني را گرفت و بسياري او را با اين فيلم ميشناسند. «راي متناوب» كار جديد او، يك درام سياسي و هجو درباره يك انتخابات رياست جمهوري است.
با نزديك شدن زمان انتخابات در آمريكا، هنرمنداني كه با سياستهاي دولتي جرجبوش موافق نيستند، فعاليتهاي خود را شتاب بخشيدهاند و «راي متناوب» هم يكي از اين فيلمهاست.
* وقتي فيلمي بازي ميكنيد كه يك دختر نوجوان نقش مقابلتان را دارد، چه حس و حالي داريد؟
در دنياي سينما در هر فيلمي بايد با آدمهاي مختلف و متفاوتي همبازي شوي. بعدازمدتي ياد ميگيري راحت باشي و راحت كار كني. مادلين كارول 12ساله در فيلم، نقش دختر پرهياهو و شلوغ مرا بازي ميكند. او سرشار از انرژي بود و به همه ما روحيه ميداد. حضور او كمك كرد تا حدودي دوربين فيلمبرداري را فراموش كنم و مثل او اين احساس را داشته باشم كه مشغول يك بازي معمولي كودكانه هستم. او هيچ توجهي به دوربين نداشت و انگار كه خود آن دختري بود كه دارد نقشش را بازي ميكند. بعضي وقتها همبازي شدن با كساني كه احساس نميكنند بازيگر هستند، خيلي خوب است و تجربههاي بزرگي براي آدم فراهم ميكند.
* هنگام بازي در فيلم و در فاصله بين صحنهها از قالب كاراكتر خود بيرون ميآمديد يا آن را كماكان حفظ ميكرديد؟
خب، از قالب آن كاراكتر بيرون ميآمدم زيرا بايد براي صحنههاي بعدي با روحيه تازهاي جلوي دوربين ظاهر ميشدم. البته در همه حال درباره آن كاراكتر صحبت ميكرديم. من و مادلين حدود دو هفته درباره كاراكترهايي كه در فيلم داشتيم حرف زديم تا بتوانيم هنگام فيلمبرداري راحت باشيم و نقش يك پدر و دختر را بهراحتي بازي كنيم. پدر مادلين كمك زيادي كرد تا به شناخت بهتري از او برسم و خود مادلين هم هنگام فيلمبرداري مرا بهعنوان پدر فرضياش قبول كرده بود.
* چگونه با يكديگر به تفاهم رسيديد؟
قبل از هر چيز بايد نوعي اعتماد بين ما بهوجود ميآمد، زيرا هنوز كمي با هم غريبه بوديم. هر يك از ما هم از روشها و تكنيكهاي خودمان استفاده كرديم. در اين رابطه والدين او نقش مهمي ايفا كردند و اين چيزي است كه كمتر دربارهاش صحبت شده است. آنها خيلي بهتر از مادلين ميدانستند اوضاع از چه قرار است و دارد چه اتفاقي ميافتد و دخترشان را براي اين وضعيت آماده كردند.
* فكر ميكنيد يك امتياز براي فيلم است كه مدتي قبل از انتخابات رياست جمهوري اكران عمومي ميشود؟
مجبورم دراينباره بحث كنم و توضيح بيشتري بدهم. تصورم اين است كه سروكار داشتن با جمع رأيدهندگان چيز خوبي است. اين فيلم ميتواند مردم را به فكر وادارد كه از خودشان بپرسند چرا رأي ميدهند و به چه كسي ميخواهند رأي بدهند. آيا مردم ميخواهند يك ابر قهرمان جديد را ببينند؟ خلق يك بحث عمومي دراينباره ميتواند كمك زيادي به كل مسئله بكند. فيلم ما با هزينهاي 20ميليون دلاري تهيه شده و در رقابت با فيلمهاي پرخرج و پرسروصدا نيازمند كمك و همراهي است. من از اين فيلمهاي پرسروصدا بهعنوان «فيلمهاي سونامي» اسم ميبرم. ما به اندازه كافي «موميايي» و «آيرون من» داريم و بايد فيلمهايي هم داشته باشيم كه درباره موضوعات مهم روز صحبت ميكنند.
* با توجه به اين كه تهيهكننده فيلم هستيد، فكر ميكنيد «رأي متناوب» نام خوبي براي فيلم است؟ هيچ وقت به فكر عوض كردن اين نام نيفتاديد؟ و فكر نميكنيد كمي با ايما و اشاره است؟
فكر نميكنم. منظورتان از ايما و اشاره چيست؟
* اين نكته كه مردم و تماشاگران فكر كنند فيلم درباره ماجراها و حوادثي است كه درحال حاضر دارد رخ ميدهد و اين باعث شود تا به ديدنش نيايند؟
متوجه منظورتان شدم. من به قضيه اينطوري نگاه نميكنم و اصلاً اهميتي نميدهم كه امسال سال انتخابات رياست جمهوري است. نكتهاي كه به آن فكر ميكنم اين است كه «رأي متناوب» فيلم خوبي است و هيچ يك از ما هنگام ساخت آن فكر نميكرديم داريم فيلم بدي ميسازيم. احساسم اين است كه فيلم به دليل ارزشهاي هنري و سرگرمكنندهاش و لحن خاص كمدياي كه دارد ميتواند فيلم مورد علاقه سنين مختلف باشد. اما آنچه اهميت بيشتري دارد آن حس درام درونياي است كه فيلم دارد وديدن دوباره آن ميتواند جذاب بهنظر برسد. با آدمهاي زيادي صحبت كردهام كه به من گفتهاند فيلم زمان و مكان خاصي ندارد. سينماي ما زماني ميتواند در بهترين شكل و شرايط خود قرار داشته باشد كه قصههاي جذاب را به شكلي منطقي و سرگرمكننده تعريف كند.
* ميدانيم متن سخنراني پايان فيلم را خودتان نوشتهايد. اين متن چقدر شبيه متني است كه نويسندگان فيلمنامه نوشته بودند؟
اين كار با يك مشاركت جمعي صورت گرفت. اصرار داشتم اين متن هيجانانگيز و تكاندهنده باشد. براي نويسندگان دقيقاً توضيح دادم كه چه ميخواهم. متن را طوري نوشتم كه خود آنها مينويسند. بايد بگويم كل فيلم حاصل يك همكاري و مشاركت خوب جمعي است. اين كار خيلي جالب و سرگرمكننده بود، زيرا همه سعي كرديم نهايت تلاش خودمان را بكنيم تا كاري متفاوت و جذاب ارائه دهيم. هم ميخواستيم درام قضيه حفظ شود و هم براي تماشاچي سرگرمكننده باشد.
در فيلم، شما با يك سري مسائل و موضوعات داغ روبهرو ميشويد؛ اينها مسائلي هستند كه طرح آنها سر ميز غذا ميتواند باعث ختم يك سري دوستيها شود، ولي سعي ما اين بود كه آنها را به زبان خنده بيان كنيم. اينطوري بيننده آنها را راحتتر قبول ميكند. احتمال كمي وجود دارد كه پس از ديدن فيلم عقيدهتان نسبتبه خيلي چيزها تغيير كند، اما بالاخره متوجه طبيعت و ذات مسائل سياسي و اجتماعي ميشويد و ديدگاه روشنتري نسبت به مسائل خواهيد داشت.
* ميدانيد كه بادجانسن، كاراكتر شما در فيلم، در پايان ماجرا بالاخره به چه كسي رأي ميدهد؟
خير، نميدانم! و فكر ميكنم جذابيت فيلم هم در همين است. تصورم اين است كه اگر او در پايان قصه به كانديداي مشخصي رأي ميداد، كل حال و هواي فيلم خراب ميشد.
مسئله اصلي اين است كه كاراكتر باد متوجه اهميت رأيي كه قرار است بدهد ميشود و ميفهمد رأي و انتخاب او ميتواند تأثير قاطعي بر كل وضعيت كشورش داشته باشد. درعين حال، او متوجه ميشود كه خيلي از حرفها و وعدهها، فقط حكم يك شعار تبليغاتي را دارند.
* در ذهن خودتان هم هيچوقت به اين نكته فكر نكرديد كه به چه كسي ميخواهيد رأي دهيد؟
خير. چون همانطور كه گفتم بحث اصلي چيز ديگري بود و رأي دادن كاراكترها به اين يا آن نامزد در درجه اول اهميت قرار نداشت.
* فكر ميكنيد كاراكتر شما در فيلم الهامبخش عموم مردم شود تا پاي صندوقهاي رأي بروند؟
اين نكته را به وضوح ميگويم كه «رأي متناوب» يك آگهي عمومي نيست. حرف اصلي فيلم اين است كه مردم اگر ميخواهند پاي صندوقهاي رأي بروند، بايد اين كار را آگاهانه انجام دهند و گول تبليغات توخالي رسانهاي را نخورند. واقعيت اين است كه يك نفر بهتنهايي نميتواند چيزي را تغيير دهد، اما براي خلق يك دنياي بهتر و تغيير آن، بايد بهصورت دستهجمعي و آگاهانه عمل كنيم.
* فيلم تازهتان «دختر تازه» نام دارد؟
بله. تازه بازي در آن را تمام كردهام. برعكس «رأي متناوب» اين فيلم يك كار ترسناك است، يكي از آن فيلمهايي كه خيلي دوست داريد آن را ببينيد و كمي بترسيد.
* آدم خوب قصه هستيد يا آدم بد آن؟
آدم خوب قصهام. اما بستگي به اين دارد كه تماشاچي چه ميگويد. هنگام بازي در فيلم «آقاي بروكس» هم احساس ميكردم كاراكترم آدم خوب ماجراست. شايد آنچه ميگويم كمي عجيب و غريب بهنظر برسد. از بعضي جهات «دختر تازه» شبيه فيلم دهه هشتاديام «محدوده روياها» است. آن زمان نميدانستم تماشاگران چه واكنشي نسبت به آن نشان ميدهند و آن را ميپسندند يا خير.
collider.com -آگوست 2008
تاريخ درج: 20 مرداد 1387 ساعت 09:36 تاريخ تاييد: 20 مرداد 1387 ساعت 10:09 تاريخ به روز رساني: 20 مرداد 1387 ساعت 10:03
يکشنبه 20 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]