تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819961548
سياست - پيشنيازها براي حركت مستمر
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سياست - پيشنيازها براي حركت مستمر
سياست - پيشنيازها براي حركت مستمر
فاطمه گوارايي:انقلاب مشروطيت به لحاظ نمايان ساختن ورود انگارههاي مدرن از سويي و نهادهاي مدرن از سوي ديگر تحول سياسي بسيار مهمي محسوب ميگردد. خواستهاي عمده انقلاب مشروطه حكومت قانون و پارلمان براي تساوي تمام آحاد مردم در امتيازات متجلي در شعار عدالتخواهانه، اعمال محدوديت در حكومت مطلقه براي توزيع قدرت و انتقال آن به نمايندگان مردم (فارغ از بار جنسيتي هر چند كه بعدا بار جنسيتي مذكر معني يافت) و مشاركت آزاد گروهها در زندگي سياسي و مطالبه دموكراسي و آزادي بود. پديدآورندگان و حاملان انقلاب مشروطه، روشنفكران، علماي مشروطهخواه و بازرگانان بودند و طبقات مختلف اجتماعي شهرنشين اعم از اصناف، محصلين مدارس جديد، طلاب مدارس قديم و عامه مردم خردهپا با افقهاي اجتماعي گوناگون در آن شركت نمودند. حضور زنان در مشروطه در دو سطح عامه مردم و رگه بسيار اندك روشنفكري صورت گرفت. همين حضور و مشاركت انقلاب مشروطه را به چرخشگاهي بس مهم در تاريخ زنان ايران مبدل ساخت. بهگونهاي كه آنان در تلاش براي جستوجوي ريشههاي بومي جنبش مبارزه براي حقوق زنان در ايران معاصر براي انقلاب مشروطه جايگاه خاصي قائلاند. آنان در مشروطه و انقلاب 57 و بعد از تجربه روي آوردن زنان به جنبش براي آزادي و دموكراسي و متعاقبا فراموشي مسائل آنان از هر دو انقلاب و نيافتن نقشي در خور شايستگيها و تلاشهاي آنان بر آن شدند تا جنبشي را كه هويتش بر محور مبارزه با ستم جنسي قرار داده پديد آورند؛ جنبشي كه البته خود را از ساير جنبشها جدا نميداند. در ريشهيابي تاريخي سرآغاز بيداري زن ايراني بايد به جرياني (فارغ از هرگونه قضاوت مثبت يا منفي و تاييد يا رد آن) پرداخت كه نقطهنظراتش در رابطه با اعتقاد به تساوي حقوقي زن و مرد، شركت دادن زنان در فعاليتهاي اجتماعي، سياسي، نظامي، مخالفت با تعدد زوجات، يكسان پنداشتن استعدادهاي زنان و مردان، عدم تقيد به حجاب قاجاري و برداشتن نقاب از چهره، اعتقاد به رهبري فكري و نظامي زنان و... بسيار بديع و غريب به نظر ميرسيده است. در خيزش تنباكو حضور زنان چشمگير بوده تا جايي كه حرمسراهاي شاهي را نيز تحتالشعاع قرار داده بود. در تنباكو، حضور زنان در عرصه خيزش عمومي چشمگير ميگردد. آنجا كه به تحريم استعمال و خريد دخانيات پرداخته در تظاهرات شركت نموده مردان را تحت فشار جهت پيروي از فتواي تحريم قرار داده تا حتي حرمسراهاي درباري اين حضور به مردان دلگرمي و جسارت ميبخشد تا اهداف جنبش تحريم را با قوت و شدت بيشتر پيگيري نمايند. زينب پاشاي تبريزي و مبارزات مسلحانه او عليه تجار انگليسي از سويي و عليه نيروهاي حكومتي از سوي ديگر در اعتراض عليه قحطي نان و باز كردن سيلوهاي گندم روي مردم گرسنه از نقاط درخشان بيداري زنان در نهضت تنباكو ميباشد. لغو امتياز رژي دستاورد اين خيزش عمومي بود. روند مشاركت زنان در انقلاب مشروطه را بايد در دو مقطع: قبل و بعد از پيروزي مشروطه بررسي كرد.
1- زنان در قبل از پيروزي مشروطه شامل
مشروطه اول، استبداد صغير، مشروطه دوم.
با مشاركت در تظاهرات / تجمعها/ تحصنها و كوچهاي علما براي بستنشيني حمايت خود را از مشروطهخواهان و مخالفت با رژيم شاه و مصائب ناشي از آن را اعلام ميكنند. همچنين به حفاظت از جان روحانيون پرداخته و تامين بخشهايي از مخارج متحصنين را با اعطاي كمكهاي مالي بر عهده داشته و در مواردي چون قطحي و گراني با انجام تظاهرات به درگيري با قزاقان و سربازان ميپرداختند. از جمله اقدامات اساسي و كليدي زنان در فرآيند پيروزي انقلاب مشروطه آن بود كه به تاسيس انجمنها و مدارس زنان و دختران همت گماردند. اولين انجمن زنان در 1276 هـ.ش تاسيس شد. آنان در استبداد صغير به همراه مجاهدان تبريز جهت مقابله با مستبدان مشاركت فعال داشتند. تامين آذوقه و لباس، خبررساني، خارج ساختن اجساد و زخميشدگان از صحنه و مشاركت در نبردها از جمله تلاشهاي آنان در تلاش براي نجات مشروطه از استبداد ميباشد. در مشروطه دوم، زنان با تبريك پيروزي به مشاركت در جشن جنبش، پاسداري از دستاوردها، كمك به تاسيس بانك ملي با سرمايه ملي، تظاهرات مسلحانه عليه تهديدات نظامي و تحريم كالاهاي خارجي، حمايت از دولت و مجلس و ايجاد نهضت تاسيس مدارس و تشكيل انجمنها و انتشار روزنامه پرداختند.
سهم زنان از انقلاب مشروطه
براي بررسي سهم زنان از انقلاب مشروطه بايد به پسزمينههاي فكري موجود در جامعه كه خود را در نوع رويكرد به زنان و مسائل آن متجلي ميسازد بازگشت.
ميان گرايشهاي فكري و سياسي موجود در جوامع در حال توسعه در برخورد با مدرنيته، يعني
1- گرايش نفي كامل غرب و مدرنيته
2- گرايش تاييد كامل
3- گرايش انتقادي گزينشي
با برخورد با زنان و مسائل آنان مشابهتهاي بسياري وجود دارد.
به باور من بيشترين عامل بازدارنده زنان از موقعيت، وضعيت و حقوق بهتر را در دوره معاصر از مشروطه تا به امروز تفكرات سنتي جستوجو كرد. اشل و الگوي حاكم بر اين نگاه در مواجهه با غرب و مدرنيته- مشروطه و زنان از يك قالب پيروي مينمايد. اعتقاد به تعارض ذاتي تفكر سنتي با مفاهيم عصر مدرن به مخالفت با مدرنيته و مفاهيم آن به لحاظ تحتالشعاع قرار دادن پايههاي قدرت و مشروعيت خود از سويي و مخالفت با مشروطه به دليل خدشه وارد شدن در اركان قوانين الهي به لحاظ تكيه بر دو اصل موذي آزادي و مساوات كه خرابكننده قوام اسلام به عبوديت بوده و القا شبهات مينمايد در حقوق زن و مرد و فرق حناله و مضله كه قتلش واجب است با مسلمان، و بر آزادي قلم و لسان كه در اسلام آزاد نيست، ميانجامد. (تذكرةالمحافل و ارشاد الجاهل/ سيداحمد پسر سيدكاظم رشتي)و در زمان، كه اساسا تفكر سنتي از ابتدا مخالف حضور آنان در جامعه بود و افتتاح مدارس و تربيت نسوان و دختران را در رديف اشاعه فحشا و اباحهگري ميخواند و در اين راه موانع و مقاومتهاي بسياري نيز پديد آورده و ايجاد نمودند آنان با زدن اتهام بابيگري و دادن نظري مبني بر مخالفت اين نهادها با اسلام، موجبات حمله به محصلان و معلمان را فراهم ميآوردند.
اين نگاه در زمانيكه مساوات حقوق اجتماعي منجمله زنان در مجلس مطرح گرديد دوگانگي نگاه شريعتگرا و مشروطهگرا را به نمايش گذاشت و زمانيكه زنان خواستند مسئله تشكيل انجمنها را در اسفند 1286 هـ.ش مطرح سازند با طرح شرعي نبودن آن از ايجاد فتنه در زمان جمع شدن زنان سخن ميگويند. همين مسئله از جمله اتهامات مشروطهطلبان بود كه محمد عليشاه نيز جهت تحريك مجتهدان تبريز تحت عنوان رخنه افكندن در اركان شرع مقدس از آن نام ميبرد. غلبه اين گفتمان بهگونهاي بود كه به هنگام طرح مطالبات زنان در مجلس، به گفته آدميت، نمايندگان موافق و مخالف را اين زهره نبود كه در حقوق آزادي زن زبان بگشايند. از طرح تفسير ميهراسيدند. ميگفتند: اجتماع زنان شرعا صحيح است مشروط بر اينكه رخنه در دين و دنيا نيفكنند. سنگيني گفتمان سنتي تا آنجاست كه حتي طرفداران دموكراسي اجتماعي كه پايه فلسفه سياسيشان بر از ميان برداشتن نابرابريها و مساوات اقتصادي اجتماعي است، از تعميم آن به حوزه زنان با صراحت و بهطور مستقيم پرهيز داشتند. تا آنجا كه حتي افراد مبارز و مخالف استبداد كه جان بر سر اين مبارزه ميگذاردند چون مدرس در رابطه با زنان معتقدند «خداوند قابليت در اينها قرار نداده است كه لياقت حق انتخاب را داشته باشند. گذشته از اينكه در حقيقت نسوان در مذهب اسلام ما در تحت قيوميتاند، ابدا حق انتخاب نخواهند داشت و ديگران بايد حفظ حقوق زنان را بكنند.» (انقلاب مشروطه ژانت آفاري ص 268)
پس از دو مواجهه مجلس به عنوان نماد عيني جنبش مشروطه در برخورد با مسائل زنان (1- عدم همراهي با تشكيل انجمنهاي زنان 2- به رسميت نشناختن حق انتخاب توسط زنان.) ميتوان به اين نتيجه رسيد كه مشاركت زنان در انقلاب مشروطه مستقيم و با تمام ظرفيتهاي موجود زمانه بود ولي سهم آنان از دستاوردهاي انقلاب رسمي قانوني نبود. هرچند كه همان نيروهاي اندكي نيز كه به وادي آگاهي پرتاب شده بودند نسبت به اتخاذ اين رويه و رويكردها بيتفاوت نبودند و همواره در تلاش براي توجه دادن جامعه و ساير نهادهاي رسمي مانند مجلس و به مسائل زنان بودند. زنان از تمام وسايل موجود براي گشودن روزنه و راه جهت نيل به اهداف استفاده كردند و به گفته آفاري بعضي از اهداف خود را نيز تحقق بخشيدند. بهرغم تعطيلي مجلس و حتي ناكامي مشروطه نهتنها دستاوردهاي خود را حفظ كردند بلكه در سالهاي بعد افزايش بخشيدند. از اين منظر انقلاب مشروطه را چرخشگاهي در تاريخ زنان ايران ميداند.
جمعبندي
1- زنان در جنبش مشروطه منفعل و بيتفاوت نبودند اما آنها اساسا به يك گروه اجتماعي تبديل نشدند تا نقش تاثيرگذاري كلان و تعيينكنندگي بيابند.
مشاركت زنان، سيماي يك جنبش اجتماعي زنان و خيزش زنانه را نداشت. آغاز يك بيداري در دو سطح از زنان جامعه(1- عموم به واسطه حضور روحانيت 2- نخبه به واسطه برخورداري از موقعيت دختران اشراف، دربار (انيسالدوله و تاجالسلطنه) و همسران، خواهران و فرزاندن مجاهدان و مبارزان) بود. سهيلا شهشهاني، علت بسيج زنان را مسئله زنان نميداند بلكه واكنش مثبت زنان نسبت به مذهب و مقامات مذهبي ميداند (نمونه همسر حيدرخان عمواوغلي و حفاظت از جان علما در نماز و عبادت و بست و تحصن).
2- زنان حركت خود را ذيل جنبش عمومي مشروطهخواهي تعريف ميكردند.
3- حركت زنان در مشروطه در ابتدا به دنبال مردان و به هدايت و تشويق و تاثير آنها (عليالخصوص روحانيت) بود و از اهداف مردان پشتيباني ميكردند و خواستههاي مشخص نداشتند. به مرور زمان فعاليتهاي جداگانه حول مسائل خاص زنان صورت ميگرفت كه حاكي از تحول و پيشرفت بيداري و آگاهي زنان بود.
آنان حتي در ابتداي فعاليت نام و نشاني نداشتند و به نام همسر و برادر يا همسرشان شناخته ميشدند. نكته قابل توجه اينكه آنان با مشاهده موانع سخت پيش رو، سعي نمودند فعاليتهاي خود را به عرصه فعاليتهاي فرهنگي (كه غيرحساستر بود) سوق دهند و نهضت تاسيس مدارس انجمنها و روزنامههاي زنانه را جهت بسط آموزش و آگاهي و تعليم و تربيت و تبادل تجربه و نظر را پايهگذاري كنند؛ نهضتي كه توانست با تربيت نسل دوم زنان روشنفكر يعني صديقه دولتآبادي، هما محمودي، محترم اسكندري، ماهرخ گوهرشناس و... حلقه رابط و واسطهاي از عصر مشروطه به عصر شبه مدرنيسم پهلوي باشد و تجربههاي نسل اول را بازخواني نمايد. امري كه امروزه ما در مراجعه به تاريخ بايد در پي آن باشيم تا با كمك آن خود را به آينده پيوند زنيم اما براي تجربهآموزي از حضور زنان در مشروطه يا تلاشهاي هاتفان آزادي زنان ميتوان نگاهي گذرا به پيشنيازهاي زنان براي برخورداري از جنبش مستمر زنان اشاره كرد. براي قوام و استمرار هر جنبشي بايد سه مولفه مهم را توامان برخوردار بود و فقدان هر يك از آنها ميتواند بر استمرار هر جنبشي خدشه وارد سازد؛ امري كه در كشورهايي نظير ما همواره موجب عقيم ماندن جنبشها و نهضتها گرديده است و اين مولفهها در رابطه با جنبش زنان نيز جاري ميباشد.
1- توليد گفتمان مدرن: در توليد گفتمان مدرن بايد به پسزمينه مذهبي جامعه توجه كرده با پرداختن به امر نقد روايت كلان ديني مشابه نهضت پروتستانتيسم در غرب و فراهم آوردن زمينه بازخواني و بازتفسير متن را در رابطه با زن فراهم آورد. توجه داشته باشيم فقدان نقادي ريشهاي سنت زمينهساز بازگشت به ميراث گفتمان سنتي و محافظهكار ضدتجدد/ ضدآزادي و ضدعدالت در انقلاب مشروطه را در دهه 1340 و 1350 فراهم آورد.
2- تلاش براي برخورداري از دولتي موافق با امر توسعه پايدار.
3- برخورداري از اقتصاد توسعهيافته مدرن. خود اين نشاندهنده آن است كه تمام تلاشها نبايد معطوف به جاده سياست باشد بلكه فرهنگ، سياست و اقتصاد بايد توامان مدرن بشوند، جنبش زنان در ايران بايد حركت خود را متناسب با شرايط و بستر فرهنگي، اجتماعي و سياسي جامعه ايران تنظيم نمايد.
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]
-
گوناگون
پربازدیدترینها