تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على! از ارجمندى مؤمن در نزد خدا اين است كه برايش وقت مرگ، معيّن نفرموده است...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820531644




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي كوتاه به «سن پطرزبورگ» و«لطفا مزاحم نشويد» ميرم سينما يه ف


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: نگاهي كوتاه به «سن پطرزبورگ»

و«لطفا مزاحم نشويد»

ميرم سينما يه فيلم ببينم...



اميرعباس صباغ

تهران امروز

سن پطرزبورگ

در يكي از سكانس‌هاي «سن پطرزبورگ» (كه قبل از اكران، توقعات را حسابي بالا برده برد) ديالوگي وجود دارد كه به اعتقادم مي‌تواند بهترين تيتر براي نوشتن يادداشتي درباره اين فيلم باشد، آنجا كه كريم وارد خانه فرشاد مي‌شود و فرشاد از او دعوت مي‌كند تا وارد خانه آشفته او شود و در همين حين پيتزاي دو روز پيش را به او تعارف مي‌كند: «يه پيتزا دارم واسه پريروزه... سس بزني خوب ميشه».

به نظرتان چه اتفاقي مي‌افتد كه فيلمسازي كه 20 سال پيش فيلم جريان ساز و ماندگاري چون «عروس» را مي‌سازد و 10 سال بعد با «شوكران» گام مهمي در سينماي ايران برمي دارد و به عنوان يك هنرمند جلوتر از مردم جامعه‌اش حركت مي‌كند، به فيلمي چون «سن پطرزبورگ» مي‌رسد؟ برمي گرديم به همان جمله كليدي: «سن پطرزبورگ» و شوخي هايش مانند همان پيتزاي دو روز مانده‌اي است كه بازي‌هاي «تنابنده» و «قاسمخاني» نقش همان سس را بازي مي‌كنند و به تنهايي بار همه نقايص وكمبودهاي فيلم را به دوش مي‌كشند. اگر نبود بازي‌هاي اين دو «نويسنده – بازيگر» معلوم نبود چه بلايي سر فيلم مي‌آمد؟ استفاده از كليشه‌اي ترين ابزار براي خنداندن تماشاگر از اشتباه گفتن كلمات گرفته تا صحبت‌هاي مثلا خارجي و صدا درآوردن با دهان و صدا دادن كفش نقطه ضعف اصلي فيلم است كه سازندگان «سن پطرزبورگ» با توسل به آنها در تلاشند مخاطبان خود را قلقلك دهند. فيلمنامه «سن پطرزبورگ» در كل بي‌رمق و خسته كننده است و حتي شوخي هايش

(كه همان جوك‌هايي هستند كه قبلا شنيده ايم و اينجا در قالب فيلم مي‌بينيم) هم به كمك آن نمي‌آيد: پيرمردي كه مدام سراغ پسرش را مي‌گيرد و وقتي قرار است با او صحبت كند، مي‌گويدكه حرفي با او ندارد، يادآور همان خرگوش معروفي است كه مدام داروخانه مي‌رفت! يا موش شدن‌هاي بهاره رهنما (كه در وصف بازي‌هاي اخيرش بعد از دايره زنگي، يك يادداشت مفصل بايد نوشت) همه و همه بيشتر از اينكه متكي بر موقعيت باشند،برپايه كلام با چاشني لودگي هستند و اگر در دقايقي فيلم موفق مي‌شود بيننده را بخنداند نه براي فيلمنامه و كارگرداني خاص كه تنها به‌دليل بازي روان زوج اصلي فيلم است. كريم در «سن پطرزبورگ» سه بار تصميم مي‌گيرد به سينما برود، يكبار در ابتداي فيلم، يكبار در اوسط فيلم و بار آخر در انتهاي فيلم، مي‌تواند موضوع يك نظر‌سنجي باشد! شما به چه دليلي به سينما مي‌رويد؟

الف - مي‌رم سينما يه فيلم ببينم،حالم بياد سر جاش از فكر اين يارو بيام بيرون

ب - مي‌رم سينما يه فيلم ببينم تا سوزش ام رفع بشه

ج - مي‌رم سينما يه فيلم ببينم از حال و هواي گنج بيام بيرون

د – جاي رفتن به سينما، 4 تا DVD9 مي‌خرم و حالشو مي‌برم



لطفا مزاحم نشويد

محسن عبدالوهاب بعد از دو همكاري با رخشان بني‌اعتماد در اولين فيلم مستقلش «لطفا مزاحم نشويد» برش كوتاهي از يك روز زندگي در تهران را به تصوير مي‌كشد، فيلم با دورنمايي از شهر و آرامش صبحگاهي آن آغاز مي‌شود و در شلوغي و ترافيك پايان همان روز به اتمام مي‌رسد.

فيلم سه داستان در امتداد هم دارد كه در پايان هر داستان، شخصيت اصلي داستان بعدي معرفي شده و فيلم با او ادامه پيدا مي‌كند، در داستان اول با مشكلات زوج جواني مواجهيم كه مرد در پي شهرت و محبوبيت است ولي زن يك زندگي معمولي، آرام و مطمئن مي‌خواهد، مرد به‌خاطر محدوديت‌هاي حرفه‌اش مجبور است «خود درونش» را سركوب كند و جوري زندگي كند كه به آن اعتقاد ندارد و اين زن را آزار مي‌دهد، او ازهمسرش مي‌خواهد كاري را كند كه خودش باشد، مرد جمله‌هاي كليشه‌اي برنامه تلويزيوني‌اش را به زبان مي‌آورد: «آرام باش! توكل كن! آن وقت مي‌بيني خدا قبل از تو دست به كار شده است» و... اينها را مي‌گويد اما وضعيتش درست عكس اين گفته‌هاست چون ايماني به آنچه مي‌گويد، ندارد. فيلم يك سيكل زندگي از جواني تا مرگ را به نمايش در مي‌آورد و نشان مي‌دهد چگونه گذشته و حال روي آينده تاثير مي‌گذارند و اين مسئله در همان داستان پاياني به وضوح مشخص است، وقتي در جامعه‌اي آدم‌ها خود را آنگونه كه نيستند معرفي مي‌كنند، به حرف‌هايي كه مي‌زنند، اعتقاد ندارند، بي‌هيچ سعه صدري سر كوچك‌ترين مسائل با هم درگير شده و به هم توهين مي‌كنند و بايد هم در دوران پيري چنان به يكديگر بي‌اعتماد شوند كه از ترس محيط، مجبور باشند خود را در آپارتمان‌هاي زندان‌گونه شهر، محبوس كنند. لطفا مزاحم نشويد يكي از آثار خوب سينماي اجتماعي است كه گريزي كوتاه به بسياري از مسائل اجتماعي مي‌زند، استفاده از دوربين روي دست به خوبي فضاي نا آرام و پرالتهاب شهري را به تصوير كشيده است، فيلمساز با ساختار مستندگونه فيلمش زندگي پر از تناقض جامعه شهري را نشان‌مان مي‌دهد، از دزدي كه به‌خاطر مصيبت خواندن روحاني براي مادرش، قيد 300 هزار تومان را مي‌زند، گرفته تا زن ميانسالي كه به‌دليل سال‌ها زندگي با شوهري كه بيش از 20 سال از او بزرگ‌تر بوده و حالا دنبال زندگي با يك جوان كوچك‌تر از خود است و در نهايت برخورد پيرزن با تعميركار تلويزيون كه با او مانند يك دزد برخورد مي‌كند، اما در همان شرايط به شوهرش مي‌گويد: برو واسه مهمون، ميوه و شيريني بيار!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن