واضح آرشیو وب فارسی::
کاوه میرعباسی درباره عدم وجود ادبیات آخرالزمانی در ایران میگوید که در ایران ادبیات حرفهای و ریشهدار در ژانرها وجود ندارد. او میبیند که اهمیت ادبیات ژانری در کشور برجسته نیست و بنابراین نویسندگان ایرانی به طور کلی به این موضوع علاقه ندارند. او اشاره میکند که تاکنون تلاشهایی در راستای توسعه ادبیات ژانری صورت گرفته است، مانند منتشر کردن مجموعههایی در ژانرهای پلیسی، شگفتانگیز و علمی-تخیلی توسط نشر ققنوس، اما هیچ کدام از این تلاشها به صورت پایدار و ماندگار نشدهاند. ادبیات آخرالزمانی نیز کمترین رواج را در بین ژانرهای دیگر دارد.
کاوه میرعباسی اشاره کرده که عدم وجود ادبیات آخرالزمانی در ایران به دلیل نداشتن یک ادبیات ژانری است. او میگوید که در ایران ادبیات علمی تخیلی وجود ندارد، اما ادبیات ترسناک و پلیسی به مقدار کمی وجود دارد. ادبیات عاطفی و عاشقانه نیز در ایران بسیار محبوب است. در ادبیات جدیتر، ما رمانهای روانشناسانه و اجتماعی داریم. اما ادبیات شگفتانگیز و ژانر گیم آف ترونز در ایران وجود ندارد، اگرچه ترجمههای موفقی از این آثار در کشور صورت گرفته است. کتابسرای تندیس نیز در زمینه ترجمه این نوع رمانها فعالیت میکند و موفق بوده است. در میان نویسندگان ایرانی، شاخصترین شخصیت میتواند ضحی کاظمی باشد که در حوزه ادبیات ژانر تجربه کرده است.
میرعباسی ادامه داده و گفت که ادبیات ژانر متنوع است و آثار آن شامل طیف گستردهای از اثرها میشود؛ از آثار جذاب و هیجانانگیز سطحی تا آثار عمیق و ارزشمند مانند رمان "کوری" اثر ژوزه ساراماگو و "جاده" اثر کورمک مککارتی. ژانر آخرالزمانی نیز یک شاخه فرعی از ادبیات علمی تخیلی است که داستانها در زمانی روایت میشوند که به عنوان مثال جنگ جهانی رخ داده و تمدن به فروپاشی رسیده و وحشت و ترس در جامعه حاکم شده یا دنیا خالی از سکنه شده است.
کاوه میرعباسی معتقد است که عدم وجود ادبیات آخرالزمانی در ایران ناشی از نبود یک ادبیات ژانری است. او میگوید که در ایران هنوز رماننویسی به عنوان یک شغل شناخته نشده است و تعداد کمی از نویسندگان میتوانند از نوشتن رمان به عنوان شغل اصلی خود استقبال کنند. با نگاهی به کارنامه ادبی رماننویسان ایرانی، مشاهده میشود که علاوه بر تعداد کمی نویسندگان شاخص، بسیاری از نویسندگان دیگری که آثار بیشتری نوشتهاند، شهرت و طرفدارانی ندارند.
میرعباسی تأکید میکند که ادبیات هنوز به شکل یک شغل مشخص و تخصصی شکل نگرفته است و به همین دلیل ادبیات ژانری نیز در ایران کمتر است. هنوز شرایط لازم برای توسعه ادبیات ژانری فراهم نشده است. او اشاره میکند که برای آشنایی با ژانری خاص، لازم است آثاری در همان ژانر را بخوانیم. اما نویسندگان ایرانی معمولاً به دلیل عدم آشنایی با زبان اصلی یا عدم ترجمه آثار به زبان واسطه، امکان خواندن آثار ژانری را ندارند. این موضوع باعث میشود که آشنایی کافی با ادبیات آخرالزمانی وجود نداشته باشد. ترجمه آثار این ژانر نیز بسیار کم است و تنها یک صدم از آثار آخرالزمانی به زبان فارسی ترجمه شدهاند.
به طور خلاصه، عدم وجود ادبیات ژانری در ایران به دلیل عدم شناخت رماننویسی به عنوان یک شغل، کمبود ترجمههای این ژانر و عدم آشنایی کافی نویسندگان با آثار آخرالزمانی است.
وقتی تعداد نویسندههای حرفهای کم باشد و تعداد آثار نیز کم باشد، تنوع در ادبیات کاهش مییابد. به عبارتی دیگر، وقتی نویسندگان حرفهای کمتری وجود داشته باشند و تعداد آثار نیز کم باشد، تنوع در ادبیات کمتر میشود. برای مثال، در یک محفلی شرکت کرده بودم و یک خانم نام زویا پیرزاد را نمیشناخت. او میگفت که تاکنون در زندگیاش هیچ رمانی نخوانده است. این نشان میدهد که رمانخوانی در جامعه ما رایج نیست. زویا پیرزاد یکی از نویسندگان برجسته است و کتابش بسیار محبوب است، اما بسیاری از مردم او را نمیشناسند.
کاوه میرعباسی در انتها تأکید میکند که دلیل این مسائل این است که ما ادبیات حرفهای نداریم. بنابراین باید ادبیات حرفهای را برای خودمان بسازیم. از این ادبیات حرفهای، میتوان ژانرهای مختلف را به وجود آورد و از این ژانرها، ژانرهای فرعی نیز تشکیل داد. به این ترتیب، در دل ژانر فرعی نیز میتوان ژانرهای فرعی دیگری را داشت. وقتی به تاریخچه تحول ادبیات نگاه میکنیم، سیر تحول ادبیات جدی و عامهپسند، در جاهایی که تعداد آثار بیشتر است، تنوع بیشتری دارد. به عبارت دیگر، وقتی تعداد آثار بیشتری وجود داشته باشد، تنوع در ادبیات افزایش مییابد.