با توجه به گزارش ایسنا، مراسم تشییع جنازه میرشمسالدین ادیب سلطانی، پزشک، فیلسوف، زبانشناس، نقاش، ریاضیدان، نویسنده و مترجم متون ادبی و فلسفی، صبح امروز (دوشنبه، ۲۴ مهرماه) از مقابل دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به سمت قطعه نامآوران برگزار شد. در این مراسم، ابتدا پیام رضا داوری اردکانی، استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران و رئیس پیشین فرهنگستان علوم، توسط علیاصغر مصلح، استاد فلسفه دانشگاه تهران، خوانده شد.
در ادامه، غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علیرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، و ممتاز ادیب سلطانی، خواهر میرشمسالدین ادیب سلطانی، سخنرانی کردند.
علیاصغر مصلح، استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، با اعلام اینکه رضا داوری اردکانی، استاد برجسته فلسفه به دلیل کسالت نتوانست در مراسم حاضر شود، پیام او را به این شرح خواند: "مرد دانا و دانشمندی که ۹۲ سال پیش به دنیای پر آشوب و هرج و مرج زندگی آمد و تمام عمر خود را به تحصیل، آموزش، تألیف و ترجمه اختصاص داد. او در تنهایی و غربت زندگی کرد و چند روز پیش نیز در همان تنهایی و غربت خاتمه دنیا را یافت. به استاد میرشمسالدین ادیب سلطانی اشاره میکنم، او که در دانش و آگاهی خود بینظیر بود. او هیچگاه خود را تبلیغ نمیکرد و به هیچ کس نیاز نداشت. او در عزت و پاکیزگی زندگی کرد و به جز پیگیری دانش و آموزش، سود دیگری را جستجو نکرد. او نمونهای از استقلال در یک جهان پرنیاز بود."
دکتر ادیب سلطانی، روانپزشک، ادیب، زبانشناس و مترجم، هنرمند و فیلسوفی بود که همواره با دقت و وسواس در سخن و نوشتار خود عمل میکرد. احتمالاً این دقت و وسواس از تنهایی او بیشتر میشد. از ابتدا، او تنهایی و غربت را پذیرفته بود و هیچ تمایلی به همراهی و وابستگی نداشت. آثاری که خلق کرد، از ارزش بالایی برخوردار بودند و در مواردی که ترجمه نشده بود، نشان میدهد که هنوز آثاری وجود دارند که نیاز به ترجمه به فارسی دارند. در این مراسم، زمان بررسی علم و دانش این بزرگوار نیست. تنها میتوانیم بگوییم که او در جهت وسعت دانش و آگاهی، بیاشتراکی بینظیر و شاید بیمانند بود.
او به حقیقت علامه بود، اما بیشتر از همه باید بگوییم که او دانش و فضیلت را در یک تن جمع کرده بود، و هر دو را به همراه داشت. دانش، به جای اینکه او را به خود فخر بکند، منبع تواضع و پارسایی او شده بود. شاید این پارسایی و پاکیزگی، او را در پیمودن مسیر دانش به شکل مصمم و پایدار قرار داده بود. ارتباط با دانایی، ارتباطی با خوبی است و کسی که به خوبی علاقهمند است، اگر به سوی دانایی نروید، چه کند؟
ادیب سلطانی نمونه و الگویی از دانش و فضیلت بود؛ اگرچه در زمان ما، احتمالاً تعداد کمی پیرو دارد و شاید بتوان او را در رده اندکی از استثناهای زمان خروج از عادت دانست. وقتی با او سخن میگفتی، او را همچون آب روان و صاف میدیدی که پر از صفا و صمیمیت بود.
او هیچ نسبتی با زبوناندیشی نداشت و از دشمنی و کینه که در جامعهی امروزی غالب است، دور بود. او سیاست را میشناخت، اما به سیاست معتقد نبود و در سیاست گرفتار نشد. او تمام عمر خود را با قناعت و صفای طبعی زندگی کرد و در تنهایی و دوری از دنیا به سوی انتقال رفت. تا زمانی که زنده بود، کمترین قدرتان را درک نمیکردیم. زمانی که جامعه، زمانی خوب نیست و در آن خوبیها ارزشی ندارند، شناختن ارزش خوبی و دانش دشوار است.
ادیب سلطانی دانایی و دانشمندی بود. او حکیم بود. او پاکیزه به دنیا آمد و پاکیزه از دنیا رفت. ما باید قدر خوبی را بدانیم، زیرا عدم شناخت ارزش دانش، یک ستم به عقل، فضیلت و دانش است. خداوند مرحمت کند، او یک عالم و دانشمند بود. او آزاد بود و آزاده زندگی کرد. من این ضعف را تسلیت میگویم.
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، به ادیب سلطانی به عنوان یکی از مفاخر ایران اشاره کرد و گفت: ادیب سلطانی در طول عمر خود به صورت گمنام و پردهنشینانه زندگی کرد.
وی افزود: استاد ادیب سلطانی الگو و نمونه واقعی برای جامعه علمی کشور بود و این الگو برای همچنان تداوم خواهد داشت. با مرگ جسمانی علما و اندیشمندان، آثار و برکات آنها از بین نمیروند؛ بلکه آنها هنوز هم باقی میمانند و اندیشهشان ادامه مییابد. همانطور که بعد از صدها سال از فقدان جسمی اندیشمندان و حکمای ما میگذرد، آنها هنوز در عرصه علمی حاضر هستند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درگذشت ادیب سلطانی را به خانواده، استادان و دانشجویان فلسفه تسلیت گفت و ادامه داد: آقای رئیسجمهور نیز از این ضایعه تأثر پذیرفته و مراتب تسلیت و همدردی خود را اعلام میکنم. به امید آنکه دوستان ما در انجمن مفاخر، مراسمی را به مناسبت نام و آثار و خدمات علمی این بزرگمرد برگزار کنند تا فضایی برای ارائه دیدگاههای اندیشمندان و بزرگان درباره خدمات علمی ارزنده استاد ادیب سلطانی فراهم شود.
ادیب سلطانی، پردهنشینی و عاشق حکمت بود. حشرونشر و دیدار مستمر با او برای حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، صدق نداشت. او ادیب سلطانی را به خلق و خوی خود برمیگرداند و اشاره میکند که عموماً دسترسی کمتری به او داشتند که بخشی از آن به سبب کاهلی خودشان بوده است.
حدادعادل میگوید که ادیب سلطانی به طرز زندگی عزلت و گوشهنشینی علاقهمند بود. از قبل از انقلاب اسلامی، او علاقهاش را به امور ویراستاری، ترجمه، خط و زبان پیدا کرده بود. حدادعادل با ترجمه کتاب "عقل محض" از کانت یا به عبارت ادیب سلطانی "سنجش خرد ناب"، با بُعد فلسفی وجودی او آشنا شده بود.
در مورد حضور ادیب سلطانی در روز دفاع از پایاننامه دکتری حدادعادل، او خاطرهای را به یاد میآورد. برخی از دانشجویان ترجیح میدادند فلسفه را به زبان آلمانی بخوانند و برای همین به ادیب سلطانی علاقه داشتند. آنها متن موجود را به او نشان میدادند و از او نمره میگرفتند.
حدادعادل با اشاره به رابطه خود با ادیب سلطانی در ۱۰ سال گذشته، اظهار میکند که علیاصغر مصلح رابطهای اصلی با او داشته است. او میگوید که خود ۲۰ سال کانت تدریس کرده است، اما ادیب سلطانی بیش از همه به کانت علاقهمند بوده است. کتاب "سنجش خرد ناب" او قبل از ۴۰ سال پیش منتشر شده بود.
درباره تفاوتهای زبانی بین حدادعادل و ادیب سلطانی، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی اظهار میکند که ادیب سلطانی سرهگرا بود و به دنبال یافتن معادلهای فارسی در زبانهای مختلفی مانند دری، فارسی میانه، فارسی باستان و گاهی زبان اوستایی میگشت. این روش با سنت فلسفی ایرانی همخوانی نداشت. در سنت فلسفی ایرانی اسلامی، برای یافتن اصطلاحاتی که درفلسفه مورد استفاده قرار میگیرند، عمدتاً به زبان عربی و فارسی اسلامی مراجعه میشود.
در کل، حدادعادل توصیف میکند که ادیب سلطانی عاشق حکمت و عزلت بود و در ترجمه، ویراستاری، خط و زبان علاقهمند بود. او به فلسفه و اندیشههای غربی علاقه داشت، به خصوص به کانت، و ترجیح میداد متون فلسفی را به زبان آلمانی بخواند. همچنین، ادیب سلطانی به دنبال یافتن معادلهای فارسی برای اصطلاحات غربی بود و در زبانهای مختلفی مانند دری، فارسی میانه و زبان اوستایی جستجو میکرد.
همچنین علیرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران با تسلیت درگذشت ادیب سلطانی در سخنانی گفت: با مردی وداع میکنیم که عمری را به اندوختن دانش و ادب و پروردن هنر سپری کرد و همچون شمع پرفروغی بیدریغ همگان را از ثمرات وجودی خود بهرهمند کرد. پیکر خاکی او را امروز در خاک به امانت میسپاریم اما روح پرفتوح او تن رنجورش را ترک گفته و پای در سفر به بیکرانها نهاده و یادمانهای کمنظیر و دستاوردهای گرانسنگش را برای نسل ما و نسلهای آینده به میراث گذاشت.
او ادامه داد: گستره وجودی استاد ادیب سلطانی، از فرهنگی که در آن زاده شده بود و به آن عشق میورزید، از زبانی که در آن سر برآورده و بالیده بود، بسیار فراتر رفت. او بر مرکب چندین زبان که با آنها آشنایی و انس داشت، سرزمینهای فرهنگ بسیاری را درنوردید. ادیب سلطانی مسافر میان فرهنگها بود و از هر یک از این سرزمینها، تحفههای گرانبهایی را برای گوشهای شنوا و چشمهای بینا به ارمغان آورد.
بهشتی خاطرنشان کرد: ادیب سلطانی مردی آزاد بود و رها از بند خویشتنپرستی و کرنش در برابر نااهلان که شیفته نام و نان نشد و با قناعتورزی و گریز از شهرتطلبی، گشادهدستانه گوهرهای دانش و ادب و هنرش را بیهیچ چشمداشتی با سلوکی دلنشین بذل راه جستوجوگران گوهرشناس کرد.
او یادآور شد: ادیب سلطانی هیچگاه نه در همراهی دانشگاه و نه هیچ نهاد و سازمان و موسسه علمی و پژوهشی در ازای این بخشش بیدریغ نه طلب اجر مادی کرد نه چشمانتظار تشویق و تحسین و نشانهای رنگارنگ بود. اما آثار گرانسنگ او در میان اهل دانش و خوانندگان مایه بهرهوریهای بسیار بود. بازگویی لایههای وجودی ادیب سلطانی فرصت دیگری طلب میکند، برنامه به درازا کشیده است و در فرصت دیگری بیان میکنیم.
اقیانوس عمیقی در زمینههای متنوع
ممتاز ادیب سلطانی، خواهر میرشمسالدین ادیب سلطانی نیز با تشکر ازحاضرانی که در مراسم شکوه جاودانگی و آرامش ابدی برادرش شرکت کردهاند با خواندن بیتهایی از شعرهای مادرش متخلص به «صبر» اظهار کرد: مگر میتوان داستان زندگی بزرگمردی را به کلام آورد که در هر بعد لحظههایش، بینهایتی نهفته بود؟ مگر میتوان بعدها را شکافت، قصه کدام لحظهها را باید گفت؟ قصه زندگی فرهیختهای که نبوغ بسیار داشت، پرکار و کوشا بود و راههای مختلفی را برای آموختن و تجربهکردن پیمود. لحظهلحظههای زندگیاش را با تمام گوشههایش به کسب علم و عرفان همراه با شیوایی بیان و دانشاندوزی و با ویژگیهای اخلاقیاش که پیوسته بالندهتر میشد، پیمود.
او ادامه داد: ادیب سلطانی اقیانوس عمیقی در زمینههای متنوع بود. در تمام سالهای تحصیلیاش چه در دبستان و چه در دبیرستان و دانشگاه با رتبههای بالا مورد تقدیر قرار میگرفت و هرگز از کسب دانش سیراب نمیشد. رشته پزشکی را انتخاب کرد و پایاننامه دکتریاش را از شادروان دکتر گیتی که استاد بلندپایه و سختگیری بود، دریافت کرد. سپس به اتریش رفت و در رسته روانشناسی در بیمارستان آنجا با پروفسور هویمان دانشمند عالیقدر کار کرد، و به دریافت تقدیرنامه عالی نائل آمد.
خواهر ادیب سلطانی در ادامه سخنان خود گفت: او پژوهشگری دانا و توانا و همواره بهدنبال حقیقت بود و هرگز عواطف خود را در این راه دخالت نمیداد. سرزنشهای خار مغیلان از شوقش نکاست. سرو آزادی بود که در رویارویی طوفانها سر خم نکرد. باطنی بیآلایش داشت و ابعاد و ویژگیهای معنوی او در هنگام خلوت و تنهایی نمایان میشد. سپس فلسفه و منطق را دنبال کرد و به چندین زبان زنده دنیا مسلط بود.
ممتاز ادیب سلطانی سپس بیان کرد: در این اواخر به عزلت و تنهایی روی آورد و سرانجام چشمان پرفروغش را برای همیشه به روی دوستدارانش بست و روح پاکش با پرواز روحانی از ساحت خاکی زندگانی تا نقطه صعود با پایانی درخشان اوج گرفت و سبکبال پرواز کرد.
در پایان آیتالله قائممقامی بر پیکر ادیب سلطانی نماز خواند.
محمود شالویی، ریس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، فرهاد طاهری، مصطفی موسوی، علی لاریجانی، رسول جعفریان و نیکنام حسینیپور از جمله حاضران در این مراسم بودند.
میرشمسالدین ادیب سلطانی ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در محله قلمستان تهران به دنیا آمد و ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲ در سن ۹۲ سالگی از دنیا رفت.
او که به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه، یونانی باستان، عربی، ایتالیایی، روسی، عبری، ارمنی، لاتین، پهلوی، اوستایی و زبانهای پارسی میانه و باستان مسلط بود، آثار ترجمهشده را مستقیما از زبان مبدا به زبان فارسی برگردانده است. میرشمسالدین ادیب سلطانی تالیفات متعددی به زبان فارسی و انگلیسی داشت و آثار او مشهور به استفاده گسترده از واژگان فارسی و بهره جستن از پارسی باستان، پارسی اوستایی و پارسی میانه بود.
از مهمترین آثار ترجمهشده توسط میرشمسالدین ادیب سلطانی میتوان به «سنجش خرد ناب» امانوئل کانت، «منطق» ارسطو، «جستارهای فلسفی» برتراند راسل، «سوگنمایش هملت شاهپور دانمارک» اثر ویلیام شکسپیر و همچنین «رساله منطقی- فلسفی» ویتگنشتاین اشاره کرد.