واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: معرفی نقاشان معروف دنیا به کودکان و نوجوانان/از همسبیلی با دالی تا همبازی شدن با پولاک
مجموعه کتاب «بچه محل نقاشها» توسط نشر هوپا منتشر شده است. به گزارش خبرنگار ایلنا، مجموعه کتاب «بچه محل نقاشها» نوشته محمدرضا مرزوقی با تصویرگری مجتبی حیدرپناه توسط نشر هوپا منتشر شده است. این مجموعه هفت جلدی کتابهایی شاد و فانتزی با زمینه هنری برای آشنایی با زندگی مشاهیر هنری جهان برای گروه سنی ۱۱ تا ۱۸ ساله را شامل میشود و عنواین آن عبارتند از: «زمانی که همسفر ونگوگ بودم»، «زمانی که همسایه میکلآنژ بودم»، «زمانی که همخانه داوینچی بودم»، «زمانی که همسنگر پیکاسو بودم»، «زمانی که همصحبت فریدا بودم»، «زمانی که هم سبیل دالی بودم» و «زمانی که همبازی پولاک بودم» نویسنده درباره چگونگی ورودش به نگارش کتابهایی درباره نقاشان نوشته است: یک ایتالیایی در کودکی باعث علاقه من به نقاشی شد. ارویانا فالاچی. اوریانا نقاش نبود، اما چهرهی بسیار زیبایی برای نقاشی شدن داشت. پنجم دبستان که بودم کتاب «اگر خورشید بمیرد» فالاچی را از کانون پرورش فکری بوشهر به امانت گرفتم. فهم کتاب برایم آنقدر سخت بود که طی دو هفته توانستم فقط 50 صفحهاش را بخوانم. در عوض نشستم تصویر اوریانافالاچی را که روی جلد کتاب چاپ شده بود نقاشی کردم. فهمیدم نقاشیام ای... بدک نیست. آرزو کردم نقاش شوم. بعدها با رنگ و روغن و آبرنگ هم کار کردم. مثل همیشه بدون مربی، و مثل همیشه نسبتا خوب. اما نوشتن فریبم داد و رفتم سراغ نوشتن. مجموعهی «همپای نقاشان» شاید ادای دینی باشد به کودکی که میخواست نقاشی کند، اما نویسنده شد. داوینچی چه حالی پیدا میکنی اگر لای دستنوشتههای مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟ در زندگی هر آدمی گاهی پیش میآید که آدمهای بزرگی سرِ راهش سبز شوند. من خودم سرِ راه آدمهای بزرگ سبز میشدم. یکی از این آدمهای بزرگ «لئوناردو داوینچی» بود. «مانی» و باقی بچههای فامیل این را لای دستنوشتههای«داییسامان» پیدا میکنند و پیش خودشان فکر میکنند دایی عجب آدم خیالبافی است! مگر میشود او سرِ راه داوینچی سبز شده باشد؟ بین دایی و داوینچی اقلاً چهارصد سال فاصلهی زمانی است! اما طبق ادعای داییسامان، او و داوینچی با همدیگر کلی ماجرا داشتهاند. آیا دایی سامان راستی راستی داوینچی را از نزدیک دیده و در خانهی او زندگی کرده؟ بچهها اولش مطمئن نیستند، تا اینکه با یک سرنخ به راز داوینچی و دایی سامان و سرنوشت ژوکوند پی میبرند. پشت جلد هرکدام از این کتابها نیز با توجه به نقاش مورد بحث معرفیهای بامزه و کوتاهی را میخوانیم: میکلآنژ چه حالی پیدا میکنی اگر توی یکی از دفترچههای مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟ «میکلآنژ» همیشه به من میگفت آسانترین راهِ رسیدن به آینده، فکرنکردن به آن است. «مانی» با خواندن خاطرات داییشوکه میشود، «داییسامان» کجا و «میکلآنژ» کجا؟ اما داییتوی دفترچه نوشته: درست وقتی میکلآنژدر حال نقاشی شاهکارِ خود، یعنی«داستان آفرینش»، بر سقف کلیسای «سیستین» است، با او آشنا میشود. دایی سامی کلکی سوار میکند و شاگرد میکلآنژ میشود. در این میان سروکلهی کشیشها و اسقفهاییپیدا میشود که دائم میخواهند برای سامی و میکلآنژ پاپوش درست کنند و پاپ ژولیوس را بر علیه آنها بشورانند. «مانی» و باقی بچههای فامیلبا کنجکاوی سفر پُرماجرای دایی را دنبال میکنند و دور از چشمِ مادربزرگ به خاطرات خصوصی برادرش سرک میکشند. ونگوگ چه حالی پیدا میکنی اگر توی یکی از نامههای مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟ هلند کشور قشنگیه! خصوصاً وقتی به جایجای اون سفر میکنی. البته بهشرطی که یه همپا مثل «وینسنت ونگوگِ» عزیز کنارت باشه. مگر میشود دایی سامان هفتاد و پنج ساله در نوجوانیاش با وینسنت ونگوگِ قرنِ نوزدهم همپا شده باشد؟ باز هم فضولیِ «مانی» و باقیبچهها گل کرده و سراغ وسایل خصوصی دایی رفتهاند. البته اینبار با اجازهی خود مادربزرگ، نامههای قدیمیای که داداش سامان در جوانی به او نوشته را برایش بازخوانی میکنند. بچهها با خواندن این نامهها،با دایی سامان همراه میشوند تا ببینند در زندگی وینسنت ونگوگ چه خبر بوده. بهنظر شما تابلوی «سیبزمینیخورها»ی ونگوگ چه طعم و مزهای دارد؟ آیا شایعاتی که دربارهی زندگی خصوصی ونگوگ ساختهاند، حقیقت دارد؟ پیکاسو چه حالی پیدا میکنی اگر توییکی از یادداشتهای قدیمی و مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟ نمیدانم امروز به تاریخ خودمان چندم است، اما به تاریخ پیکاسو میشود سیصدوبیستوپنج روز بعد از شروع جنگهای داخلی اسپانیا. روزها را با چوبخط توی دفترچهای یادداشت کرده است. آیا اصلاً همچینچیزی امکان دارد؟ اینکه داییِ آدم با نقاش معروفی مثل پیکاسو، همسنگر بوده باشد. اما «داییسامان» در یادداشتهایش نموشته که چطور کنار پیکاسو با دشمن جنگیده! «مانی» و باقی بچههای فامیل باز هم رفتهاند سراغ روزنامههای قدیمی و یاداشتهای روزانهی دایی سامان. در ادامهی خاطرات دایی اینطور میخوانند: داییسامان همراه «پیکاسو»،«همینگوی» و چند نفر دیگر به سفری ماجراجویانه میروند و میزنند به دلِ حادثه و جنگ. تا اینکه یک اتفاق ناگوار حال همه را میگیرد. ولی پیکاسو نقاش تلخیهاست. او از دلِ هر ماجرایی میتواند یک شاهکار خلق کند.
۱۳۹۶/۰۷/۱۳ ۰۹:۵۳:۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]