واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: تردیدها و نگرانیهای سینماگران آمریکایی در یک کتاب
کتاب «سینمای پساپاپ: جست و جوی معنا در سینمای جدید آمریکا» نوشته جسی فاکس میشارک با ترجمه وحیداله موسوی توسط نشر افکار منتشر شد. به گزارش ایلنا، کتاب «سینمای پساپاپ: جست و جوی معنا در سینمای جدید آمریکا» نوشته جسی فاکس میشارک با ترجمه وحیداله موسوی، به همت شرکت نشر نقد افکار به گروهی از سینماگران آمریکایی در دهه نود میپردازد که تردیدها و نگرانیهای عصرشان را در آثارشان بازتاب میدهند و به فرهنگ پیرامونشان، به زمانهشان، به تصورات پسایی دربارهی زمان، جامعه، جنگ، فرهنگ و روابط انسانی میپردازند. نویسنده با واکاوی جهان فیلمسازانی مانند ریچارد لینکلیتر، تاد هینْز، پال تامس اندرسن، دیوید اُ. راسل، وس اندرسن، گروه چارلی کافمن فیلمنامهنویس، اسپایک جونز و میشل گوندری؛ سوفیا کاپولا؛ دیوید فینچر و ریچارد کلی به مولفههای سبکی، درونمایهها و روایتهای آثارشان میپردازد. آنها در دورهی پساها، برخلاف کارگردانان پسامدرن، به کنایه متوسل نمیشوند. اگرچه با پستمدرنها تشابهاتی دارند: برای نمونه، احساس نوستالژیکشان به دهههای 60 و 50، از پستمدرنها فراتر میروند. پسامدرنیسم برایشان نقطهای آغازین است تا با استفاده از ابزارهای تحلیلی واکاوی، به نگرشی کلیتر و شاید ساختاری دست بزنند. آنها هوشمندانه از نگرشها، ایدهها و تصاویر پدیدههای فرهنگ پاپ در جامعهشان بهره میبرند. اما فرهنگی که اکنون در دورهی تکثرگرای پساهاست: دورهی محو شدن مرز بین فرهنگ والا و پست، پررنگ شدن جنبشهای زنان و سایر جریانها، دورهی فروپاشی خانوادهی هستهای، دورهی خردهفرهنگها، نژادها، اقلیتها و... . از سوی دیگر فراتر از سازوکارهای پاپ، «به جای تائید یا انکار این جهان به گفتن شایدی موقتی بسنده کنند» تا به درک ملموسی از چگونه زیستن برسند. آنها احساس نوستالژی به گذشته ندارند، وضعیت پیچیدهی اکنون برایشان اهمیت دارد. در نتیجه بهسوی بینشی پساکنایی و نه زرقوبرقها یا خصلت التقاطیاش میروند. آنها به معضل برقراری ارتباط بینا فردی و فرا فردی میپردازند و تلاشهای نسلشان برای معنادهی به خود و دنیایشان را ترسیم میکنند. جسی فاکس میشارک در این کتاب به پرسش بودریار پاسخ میدهد که «پس از میگساری چه باید کرد؟» نویسنده با یافتن تشابهات ظاهری و باطنی به منطق دستهبندی و انتخاب آثار هنرمندان مورد بررسیاش میپردازد؛ و نخ تسبیحی که آنها را به هم مرتبط میکند چیزی نیست مگر همان حسرتشان برای ارتباط. در این روند، جنسیت، نژاد، طبقه، فرهنگ و از همه مهمتر دیدگاه اینجهانیشان مورد تأکید قرار میگیرد؛ و دیدگاه نقادانهی آنها به خانواده، جراحاتی که بر فرزندان وارد شده و برای کاراکترهایشان چیزی جز درماندگی، بیگانگی و سرخوردگی به بار نمیآورد. نویسنده با پرداختن و تشریح بسترهای تاریخیـاجتماعیـسیاسیـفرهنگی، آنها را در لابهلای تحلیلهایش میگنجاند و توضیح میدهد: فروپاشی خانوادهی هستهای در دهههای 70 و 80 که باعث میشود تنشهای خانوادگی سر باز کنند، وضعیت سیاسی و اقتصادی ایالات متحده در برهههای مختلف تاریخی و... ؛ و این را دلیلی برای برخی نگرشهای بدبینانهی کاراکترها و سازندگانشان محسوب میکند. اما او بدون اینکه به ورطهی دگماندیشی و یا قضاوتی سطحی بیفتد، تأکید میکند که آنها سیاهبین نیستند و با لحن خاصی به جستجوی جایگزینهایی میپردازند تا شاید تسکینی باشد بر دردها و دغدغههایشان. در فیلمهای این هنرمندان نگرشها و باورهای قدیمی دربارهی خانواده، سنت، کار و بهطورکلی جایگاه فرد در جامعه و جهان فروپاشیدهاند و آنها به دنبال جایگزینهایی هستند که خودشان هم قرصومحکم نیستند.
۱۳۹۶/۰۶/۰۶ ۱۰:۲۶:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]